لبرون‌جیمز بستنی‌ به‌دست!

زنگ خورده بود و در آن ظهر جهنمی تابستان، همچنان گروهی از بچه‌ها وسط حیاط مدرسه، زیر تیغه‌های خورشید، مشغول دویدن به‌دنبال توپ سرگردانی بودند که نمی‌دانست توی این دروازه ...