به نقل از دیجیکالا:
کمتر رویدادی بهاندازهی جنگ تاثیر عمیق ویرانگری بر جامعه و افراد میگذارد و به همین جهت هم خواندن یک کتاب جنگی تجربهای منحصر به فرد را با خواننده به اشتراک میگذارد؛ جنگ در تمام دورهها، موضوع مهمی برای تحلیل بوده است و بهطورکلی بهعنوان درگیری خشونتآمیز بین دولتها یا ملتها تعریف میشود.
جنگ بر هر شهروند درگیر، در همهی عرصههای زندگی بهویژه ادبیات، تاثیر زیادی گذاشته است و تلاش برای درک ماهیت جنگ و علل و پیشگیری از آن از اهمیت بالایی برخوردار است؛ خواندن کتابها و داستانهای جنگی، راهی برای افزایش آگاهی ما دربارهی این اتفاقها است.
پس از دو جنگ جهانی و در سایهی هولوکاست هستهای در اواخر قرن بیستم، بیش از هر زمان دیگری کتاب دربارهی جنگ نوشته شد. درواقع جنگها، نبردها و مبارزات، مجموعهای از ایدهها را برای نویسندگان برای خلق آثار بزرگ فراهم کردهاند؛ نویسندگان از این درگیریها در طول تاریخ الهام گرفتهاند و از نوشتن این سبک از داستانها بهعنوان وسیلهای قدرتمند برای به اشتراک گذاشتن، احترام گذاشتن و آموختن از تجربیات کسانی که آنجا بودند، استفاده کردهاند.
برخی از نویسندگان بر جنگ و شرایط پرخطری که سربازان تجربه کردهاند تمرکز و بعضی دیگر چگونگی تغییر مردم و جامعه پس از جنگها را بررسی میکنند.
داستانهای جنگی از نبرد داستانهای دلاوری و قهرمانی، بزدلی و درد، دوستیهایی عمیقتر از خون و نفرت درونی که تقریبا احساسات انسانی را زیر پا میگذارند، سرچشمه میگیرند.
رمانهای بزرگ دوران جنگ، چه الهام گرفته از تجربهی دستاول نویسنده باشد و چه توسط ذهنی بارور تصور شده باشد، خوانندهشان را در تحیر و هیجان اتفاقهای آن دوران میبرند. این سبک از کتابها نهتنها طرح داستانها و شخصیتها را با ما به اشتراک میگذارند، بلکه به ما درک بهتری از زندگی در چنین دوران سختی میدهند؛ داستان این کتابها در میدان جنگ یا در یک محیط غیرنظامی (یا جبههی داخلی) که شخصیتها در آن حضور دارند، اتفاق میافتد.
کتابهای جنگی خوب باید الهامبخش خوانندگانش به سمت عشق و صلح باشد، نه جنگطلبی. در این مطلب ۸ کتاب بینظیر جنگی را بهاختصار معرفی کردهایم که پر از ماجراجویی، خطر، سختی و پیروزی است و اطلاعات فراوانی دربارهی جنگها به شما خواهد داد.
۱. بادبادکباز؛ کتاب جنگی راوی سرگذشت غمانگیز افغانستان
کتاب «بادبادکباز» اولین رمان نویسندهی افغان-آمریکایی، خالد حسینی است که اولین بار سال ۲۰۰۳ منتشر شد. بادبادکباز یک رمان خارقالعاده و قدرتمند است که به رمانی کلاسیک دوستداشتنی و بینظیر تبدیل شده است.
این کتاب با بیش از هفت میلیون نسخهی فروختهشده در ایالاتمتحده، برای بیش از دو سال در فهرست پرفروشترینهای نیویورکتایمز ظاهر شد. پس از انتشار تعدادی اقتباس ازجمله فیلمی به همین نام در سال ۲۰۰۷، چند نمایش صحنهای و یک رمان گرافیکی ایجاد شد و در ایران هم به یکی از کتابهای محبوب از سرگذشت غمزدهی کشور همسایه بدل شده است.
این رمان تکاندهنده و تحسینبرانگیز به ما یادآوری میکند در وهلهی اول قربانیان واقعی جنگ، غیرنظامیانی هستند که هرگز دست به سلاح نبردهاند و در میان غیر رزمندگان، این کودکان هستند که معمولا بیشترین آسیب را میبینند. این کتاب از مصائب ناشی از تهاجم شوروی در سال ۱۹۷۹ در افغانستان میگوید که عواقب آن هنوز هم ادامه دارد.
داستان در پسزمینهای از حوادث پرفرازونشیب، از سقوط سلطنت در افغانستان از طریق تهاجم شوروی، مهاجرت پناهندگان به پاکستان و ایالاتمتحده و ظهور رژیم طالبان روایت میشود.
داستان کتاب بادبادکباز، دوستی امیر با حسن است که باهم بزرگشدهاند؛ شخصیت اصلی داستان «امیر»، از خانوادهای ثروتمند و حسن یک هزاره و پسر خدمتکاری در خانهی پدر امیر است.
امیر با شروع داستان، خاطرات ۱۲ سالگیاش را روایت میکند. این دو پسر جوان در کابل، پایتخت افغانستان زندگی میکنند و امسال بیش از هر زمان دیگری برای برنده شدن در مسابقات محلی بادبادکبازی – یک سرگرمی محبوب افغانها – تلاش میکنند و این یکی از امیدهای امیر برای جلب عشق پدرش است.
درست زمانی که بادبادکها در آسمان اوج میگیرند، جنگ به افغانستان میآید و این کشور به مکانی بسیار خطرناک تبدیل میشود. در جنگ، مردم اغلب مجبور به فداکاریهای بزرگ میشوند و امیر مرتکب خیانت به بهترین دوستش حسن میشود که تا آخر عمر او را درگیر میکند.
در قسمتی از کتاب بادبادکباز میخوانیم:
«سوار یک جور اتوموبیلم، من و بچه، گمان نمیکنم ثریا رانندهاش باشد. چون او هرگز اینقدر سرعت نمیرود. میخواهم چیزی به این بچه بگویم – گفتنش خیلی مهم به نظر میرسد. اما یادم نمیآید چه میخواهم بگویم، یا چرا اینهمه مهم است. شاید میخواهم بگویم گریه نکند، حالا دیگر همهچیز روبهراه میشود. شاید هم نه. به دلیل نامعلومی نمیتوانم فکر کنم. میخواهم از بچه تشکر کنم. چهرهها، همه کلاه سبز، به سر دارند. آهسته میآیند و میروند. تند و تند حرف میزنند، به زبانی که نمیفهمم. حرفها و صداهای دیگری میشنوم، بیب بیب و زنگ اخطار و باز چهرههای بیشتری روی من خم میشوند.»
۲. در غرب خبری نیست؛ جزییات تلخ جنگ جهانی اول
کتاب «در غرب خبری نیست» با عنوان انگلیسی «All Quiet On the Western» اثر نویسنده آلمانی اریش ماریا رمارک است که اولین بار سال ۱۹۲۹ منتشر شد. پس از انتشار این کتاب، ۲.۵ میلیون نسخه از آن در ۱۸ ماه فروخته و تاکنون به ۵۵ زبان زندهی دنیا ترجمه شده است.
این کتاب، یکی از بهترین و مهمترین آثار ضد جنگ در تاریخ ادبیات است که در طول جنگ جهانی اول اتفاق میافتد و بر تجربهی شخصی رمارک در جنگ تکیه دارد تا ناامیدی گستردهی آن دوران را به تصویر بکشد. رمارک یک سرباز آلمانی بود که در طول جنگ جهانی اول در جبههی غربی جنگید ولی در طول یک اتفاق، جنگ را کنار گذاشت و در آستانهی جنگ جهانی دوم از آلمان فرار کرد و حتی نازیها تابعیت آلمانیاش را لغو کردند.
درواقع این کتاب که توسط یکی از کهنه سربازان جنگ جهانی اول نوشته شده است، با جزئیات تجربهی واقعی جنگ را بازگو میکند. شخصیت اصلی و راوی کتاب «پل باومر»، پسر جوان نوزدهسالهای است که سخنرانیهای میهنپرستانهی معلمشان، «کانتورک» باعث میشود تا مدت کوتاهی پس از شروع جنگ، او تمام همکلاسیهایش بهصورت داوطلبانه برای ارتش آلمان داوطلب شوند.
این کتاب سال ۱۹۳۰ فیلمی به همین نام به کارگردانی لوئیس مایل استون اقتباس و موفق شد جایزهی بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را از آکادمی اسکار دریافت کند.
در قسمتی از کتاب در غرب خبری نیست میخوانیم:
«ما دیگر جوان نیستیم. ما دیگر حال جوشوخروش و فعالیت نداریم. از همهچیز و همهکس فرار میکنیم؛ حتی از خودمان و از زندگی. هیجده ساله بودیم و تازه داشتیم دل به زندگی و دنیا میدادیم که تفنگ به دستمان دادند وادارمان کردند که همان زندگی و دنیا را منهدم و نابود کنیم. و اولین بمب در قلب ما منفجر شد. حالا ما کجا و فعالیت ما کجا و کوشش و ترقی، ما دیگر این چیزها را نمیشناسیم، دیگر هیچچیز را نمیشناسیم جز جنگ و جنگ.»
۳. نشان سرخ دلیری؛ رمان جنگی با سبکی متمایز
کتاب «نشان سرخ دلیری» با عنوان انگلیسی «The Red Badge of Courage» اثر استیفن کرین اولین بار سال ۱۸۹۵ منتشر شد. این رمان به دلیل سبک متمایز، سکانسهای نبرد واقعگرایانه، ویژگیهای تمثیلی و نمادین و لحن کنایهآمیزش، شهرت دارد.
کرین نیمدهه پس از پایان جنگ داخلی به دنیا آمد و قبل از اینکه به سن ۴۰ سالگی برسد درگذشت. اگرچه او پس از جنگ متولد شد و در آن زمان نبرد را بهصورت مستقیم تجربه نکرده بود، اما این رمان به خاطر واقعگرایی و طبیعتگراییاش شناخته شده است.
استیفن کرین در این اثر خارقالعاده داستان مرد جوانی را روایت کرده که باید بفهمد کسب عنوان «نشان سرخ دلیری» واقعا به چه معناست. درواقع او صحنههای نبرد را چنان واقعگرایانه خلق کرده که فکر میکنید برگرفته از یک تجربهی نزدیک است. داستان در طول جنگ داخلی آمریکا اتفاق میافتد و دربارهی سرباز نوجوان ارتش اتحادیه «هنری فلمینگ» است که از میدان نبرد فرار میکند.
هنری همیشه رویای جنگ را در سر میپروراند، بنابراین در طول جنگ داخلی در ارتش اتحادیه نامنویسی میکند. اما جنگ هیچ شباهتی به رویاهای او ندارد و در ابتدای خدمت، در هیچ جنگی شرکت نمیکند و نگران است که وقتی جنگ واقعی را ببیند، دمش را روی کولش بگذارد و فرار کند.
ترس تمام وجود هنری را فرامیگیرد و شروع به گفتگو با همرزمانش میکند ولی هیچیک از آنها به ترس خود اعتراف نمیکنند و او از بزدلی خود احساس خیلی بدی میگیرد. هنری ترسش از دشمن را به خشم تبدیل میکند و درنهایت شجاعانه در کنار ستوان گروهشان میجنگد و به سربازی با اعتمادبهنفس، قاطع و تهاجمی تبدیل میشود.
ترس درونیمان از مرگ همان چیزی است که بسیاری از ما را به انجام کارهایی که برای زنده ماندن انجام میدهیم، برمیانگیزد. غلبه بر این ترس وارد شدن به نبرد به شجاعتی نیاز دارد که معمولا در اکثر مردم وجود ندارد.
در قسمتی از کتاب نشان سرخ دلیری میخوانیم:
«هنگ هنری صفوف پروپیمانی داشت؛ ولی هنری میدانست که جنگ میتواند بهسرعت آن را تغییر بدهد. در سپیدهدمی خاکستری، هنری با ضربهی لگد جیم از خواب بیدار شد. لحظاتی بعد او خودش را در حال پایین دویدن از جادهی جنگلی میان مردان دیگر یافت. کولهاش به نرمی بالا و پایین میپرید. قمقمهاش به رانش میخورد و ریتمی آهنگین داشت. تفنگش از روی شانهاش بالا و پایین میرفت و هر قدم باعث میشد تا کلاهش روی سرش تکان بخورد.»
۴. جنگ و صلح؛ از مشهورترین کتابهای جنگی
کتاب «جنگ و صلح» با عنوان انگلیسی «War and Peace» اثر نویسندهی مشهور روس و فعال سیاسی و اجتماعی، لئو تولستوی است که در سالهای ۱۸۶۹–۱۸۶۵ منتشر شد. این کتاب ازآنجاییکه خود تولستوی در جنگ کریمه خدمت کرده است، بهعنوان یک اثر فوقالعاده معتبر شناخته میشود. او از میدانهای جنگ بازدید کرد، کتابهای تاریخی در مورد جنگهای ناپلئونی خواند و از رویدادهای تاریخی واقعی استفاده کرد تا رمانی از تاریخ زنده خلق کند.
کتاب جنگ و صلح، یک مطالعهی پانوراما از اوایل قرن نوزدهم جامعهی روسیه است که به دلیل تسلط بر جزئیات واقعگرایانه و انواع تحلیلهای روانشناختی موردتوجه قرار گرفته است و بهعنوان شاهکار ادبیات روسیه و یکی از بزرگترین رمانهای جهان در نظر گرفته میشود.
سه تا از شناختهشدهترین شخصیتهای کتاب به نامهای پیر بزوخوف، شاهزاده آندری بولکونسکی و ناتاشا روستوف در یک مهمانی معرفی میشوند.
شما در این رمان قهرمانی و نمونههای بیشماری از حماقت مطلق در جنگ را میبینید؛ اغلب تولستوی موفق میشود این دو وضعیت را به طرز استادانهای در هم بپیچد، مانند زمانی که شاهزاده آندری بولکونسکی پس از جراحت برمیخیزد و با گفتن «هورا» به نبرد خود ادامه میدهد!».
در قسمتی از کتاب جنگ و صلح میخوانیم:
«پرنس آندرهی شتابان و بیآنکه سر بلند کند از همسر پزشک که او را منجی خود میپنداشت دور شد و در حالیکه کوچکترین جزئیات این صحنه خفتبار را در خاطر مرور میکرد بهسوی روستایی که از قرار معلوم فرمانده کل در آن بود تاخت. به روستا که رسید از اسب فرود آمد و به نخستین خانهای که دید رفت و قصد داشت که اگر شده حتی لحظاتی کوتاه استراحت کند، چیزکی بخورد و آشوب اندیشههای خفتباری را که در ذهن داشت اندکی به نظم آورد. در دل میگفت: اینها که سرباز نیستند، یکمشت اوباشاند!»
۵. زنگها برای که به صدا درمیآیند؛ کتاب جنگی روایتگر تجربیات همینگوی در اسپانیا
کتاب «زنگها برای که به صدا درمیآیند» با عنوان انگلیسی «For Whom the Bell Tolls» اثر مشهور نویسنده و روزنامهنگار آمریکای، ارنست همینگوی است که اولین بار سال ۱۹۴۰ منتشر شد.
همینگوی در این کتاب که فینالیست جایزهی پولیتزر شد، از تجربیاتش در جنگ داخلی اسپانیا بهعنوان گزارشگر اتحاد روزنامههای آمریکای شمالی استفاده کرده است.
کتاب زنگها برای که به صدا درمیآیند، داستان سرباز آمریکایی «رابرت جردن»، در بریگادهای بینالمللی را روایت میکند. به او ماموریت داده میشود که در هنگام حمله به شهر سگویا، پلی که سر راه دشمن قرار گرفته است را منفجر کند. او یک معلم آمریکایی بود نه یک سرباز، اما زمانی که جنگ آغاز شد و فاشیستهای تحت فرمان فرانکو به دنبال سرکوب دولت جمهوریخواه منتخب دموکراتیک و چپگرا بودند، رابرت نیز به گروه جمهوری خواهان میپیوندد. او در بین این اتفاقها، عاشق دختری زیبا به نام «ماریا» میشود که از گروه شورشیان است.
جنگ داخلی اسپانیا، نسلی از هنرمندان، نویسندگان و فعالان را مجذوب خود کرد و همهی آنها متوجه شدند که آنچه در دشتهای اندلس و خیابانهای بارسلون در حال اجراست، نشانهای برای آنچه در سطح جهانی در حال آمدن است، بود. این کتاب فوقالعاده، مملو از موضوعات عاشقانه،خون، شهوت، ماجراجویی، ابتذال، کمدی و تراژدی است.
در قسمتی از کتاب زنگها برای که به صدا درمیآیند میخوانیم:
«کارکف میگفت اگر میل داشته باشم میتوانم بعد از پایان این جنگ به انستیتوی لنین در مسکو بروم. میگفت اگر بخواهم میتوانم به آکادمی نظامی ارتش سرخ بروم. راستی اگر پدربزرگ بود در این خصوص چه میگفت؟ پدربزرگی که در همه عمرش هرگز دانسته با یک دمکرات سریک میز ننشسته بود. اندیشید، خوب، من نمیخواهم سرباز بشوم. این را میدانم. پس صحبت آن در کار نیست. من فقط میخواهم در این جنگ پیروز شویم. با خود گفت، گمان میکنم سربازهای خوب واقعی در کمتر کار دیگر واقعا خوباند. واضح است که این درست نیست. ناپلئون رولینگتون را در نظر بگیر.»
۶. منظر پریدهرنگ تپهها؛ کتاب جنگی با محوریت بازگشت به خاطرات
کتاب «منظر پریدهرنگ تپهها» با عنوان انگلیسی «A Pale View of Hills» اولین رمان نویسندهی برندهی جایزهی نوبل، کازوئو ایشی گورو است که اولین بار سال ۱۹۸۲ منتشر شد.
داستان این رمان در لندن و پس از جنگ جهانی دوم میگذرد، اما خاطرات شخصیت اصلی از جنگ ما را بارها و بارها به قتلعام دوران جنگ میبرد.
شخصیت اصلی و راوی کتاب منظر پریدهرنگ تپهها، زن میانسال ژاپنی به نام «اتسوکو» است که به تنهایی در انگلستان زندگی میکند. این کتاب دونقطهی زمانی خاص را دنبال میکند؛ یکی در انگلستان امروزی (دهه ۱۹۸۰) و دیگری در ژاپن پس از جنگ جهانی دوم که از طریق خاطرات اتسوکو به هم متصل شدهاند.
داستان با ملاقات دختر کوچکتر اتسوکو «نیکی»، در خانهی روستایی آنها در انگلستان آغاز میشود. اتسوکو زمانی که دختر بزرگترش کیکو هفتساله بود با شوهر انگلیسیاش آشنا شد و درنهایت در یزرگسالی با او ازدواج کرد. آنها به انگلستان نقلمکان کردند، اما کیکو نتوانست خود را با مکان جدید وفق دهد و منزوی و گوشهنشین شد. او درنهایت به منچستر نقلمکان کرد و همانجا خودکشی کرد. این رویداد باعث میشود اتسوکو همهی وقایعی که پس از پایان جنگ جهانی دوم در ناکازاکی رخ داده است را به یاد بیاورد.
در قسمتی از کتاب منظر پریدهرنگ تپهها میخوانیم:
«روزهایی که هوا صاف بود، خیلی زودتر از درختهای آنسوی رودخانه، میتوانستم طرح پریدهرنگی از تپهها را مقابل ابرها ببینم. چشمانداز دیگری نبود، و بعضی وقتها در تنهاییهای بعدازظهرهای آن ساختمان، با خودش حس کمیاب آسودگی را همراه میآورد. گذشته از مشکل تکه زمین بایر، مشکلات دیگری هم بود که آن تابستان ذهن همسایهها را به خود مشغول میداشت. روزنامهها پر بود از مطالبی راجع به پایان یافتن دورهی اشغال، و در توکیو سیاستمداران سخت سرگرم بحثوجدل با یکدیگر بودند.»
۷. آنچه با خود حمل میکردند؛ داستانهای کوتاه درهمتنیده
کتاب «آنچه با خود حمل میکردند» با عنوان انگلیسی «The Things They Carried» اثر تیم اوبراین اولین بار سال ۱۹۹۰ منتشر شد. قبل از اینکه تیم اوبراین ادبیات مشهوری دربارهی جنگ ویتنام خلق کند، سربازی بود که در جنگ ویتنام میجنگید.
کتاب آنچه با خود حمل میکردند، مجموعهای از بیستودو داستان کوتاه درهمتنیده است که روایتی منسجم را بیان میکند. درحالیکه اوبراین در کتاب بیان کرده که اغلب واقعیت و تخیل را باهم ترکیب کرده، اما نام شخصیتهای کتاب متعلق به افراد واقعی است.
راوی ناشناس بهصورت سوم شخص افکار و اعمال ستوان یک واحد ارتش جنگ ویتنام «جیمی کراس» را شرح میدهد. ستوان کراس درگیر فکر کردن به زن جوانی به نام «مارتا» است که قبل از پیوستن به ارتش با او قرار گذاشته بود. او به نامههایی که برایش نوشته است و اینکه چقدر او را دوست دارد و میخواهد او را دوست داشته باشد، فکر میکند.
راوی کتاب آنچه با خود حمل میکردند، چیزهایی را که سربازان چه محسوس و چه نامحسوس با خود حمل میکنند را فهرست میکند و با توصیف وسیلههایشان، خوانندگان را با شخصیتهای اصلی رمان آشنا میکند؛ مانند عکسی که ستوان کراس از مارتا با خودش دارد، هنری دابینز که غذای اضافی در دست دارد، تد لاوندر که قرصهای آرامبخش همراه خود آورده و کیووا که یک تبر شکار با خودش حمل میکند.
در قسمتی از کتاب آنچه با خود حمل میکردند میخوانیم:
«با خود گفت، باید از پدربزرگم برای گاز تعریف کنم. گرچه او نباید چیزی از او شنیده باشد. شاید حتی از موز بی هم چیزی به گوشش نخورده باشد. اما همهی انگلیسیها آنها را میشناسند، چون آنها بیشتر از مردم کشورهای دیگر اروپا میباید، جنگهای داخلی مارا مطالعه کنند. کار کف میگفت اگر میل داشته باشم میتوانم بعد از پایان این جنگ به انستیتوی ائین در مسکو بروم. میگفت اگر بخواهم میتوانم به آکادمی نظامی ارتش سرخ بروم.»
۸. پرندگان زرد؛ از بهترین رمانهای جنگی معاصر
کتاب پرندگان زرد با عنوان انگلیسی «The Yellow Birds» اولین رمان نویسنده، شاعر آمریکایی و کهنه سرباز جنگ عراق، کوین پاورز است که اولین بار سال ۲۰۱۷ منتشر شد. داستان از یک ساختار رفت و برگشتی استفاده میکند، که متناوب بین گذشته، زمان جنگ و حال ویرجینیا است که درنهایت در انتها به هم تلاقی پیدا میکنند.
وقتی به کتابهای جنگ معاصر فکر میکنیم، داستانهای ادبی چیزی نیست که به ذهنمان خطور کند. کتاب متفاوت پرندگان زرد با مضمون جنگی، در فهرست ۱۰۰ کتاب برجسته نیویورکتایمز در سال ۲۰۱۲ قرار گرفت و همچنین جایزهی کتاب اول گاردین و جایزهی بنیاد همینگوی پن را دریافت کرد.
داستان این کتاب دربارهی جان بارتل بیستویکساله و دنیل مورفی هجدهساله است که جوخهشان درگیر جنگی خونین در شهر الطفار است و آنها در حال نبرد و تلاش برای زندهماندن هستند. درواقع این رمان که زندگی سربازان را هم در خانه و هم در جنگ دنبال میکند، یکی از بهترین سطرهای آغازین را دارد که میتوان آن را برای همیشه به خاطر سپرد: «جنگ میخواست ما را در بهار بکشد.».
در قسمتی از کتاب پرندگان زرد میخوانیم:
«فقط صدای راکتها و مسلسلها و هلی کوپترهایی که در مسافت دورتر، تقریبا بهطور عمودی و سریع پایین میرفت به ما میفهماند وسط نبرد هستیم. گفت: اینجا محلهی قدیمی خودمونه. انگلیسی حرف زدنش استثنایی بود. لهجهیی ته گلویی داشت، اما زننده نبود. اغلب از او میخواستم عربی دستوپاشکستهام را با اصلاح تلفظم از این با آن کلمه درست کند: «شکرا»، «عفوا»،«قنبله»، ممنونم، خواهش میکنم، بمب، کمک میکرد، اما همیشه این ردوبدلهای کلامی با یک حرف تمام میشد:رفیق، من باید انگلیسی حرف بزنم. واسه تمرین کردن.»