به نقل از دیجیکالا:
کانادا کشوری دیدنی است که به دلیل تنوع، تطبیقپذیری، مهماننوازی، ورزش، فیلم، غذا، فرهنگ، جاذبههای گردشگری، آموزش و دانشمندانش مشهور است. این شهرت شامل ادبیات این کشور زیبا هم میشود؛ درواقع ادبیات کانادا به اندازهی خود این کشور متنوع و گسترده است. نویسندگان کانادایی در سالهای اخیر بسیار پرکار شدهاند و برخی از آنها در فهرست برترین نویسندگان تمام دوران قرار دارند.
نویسندگان کانادایی الهامبخش میلیونها نفر از دوستداران رمان و ادبیات کلاسیک هستند و بسیاری از آنها کتابهایی را منتشر کردهاند که مورد تحسین بینالمللی قرار گرفته است. در ادامهی این مطلب ۸ نمونه از بهترین رمانهای ادبیات کانادا از نویسندههای برتر کانادایی را بهاختصار معرفی کردهایم.
۱. پیشخدمت
کتاب «پیشخدمت» با عنوان انگلیسی «The Maid» اثر نیتا پروز اولین بار سال ۲۰۲۲ منتشر شد و نیتا پروز آن را به فارسی ترجمه کرده است. این کتاب بینظیر یکی از ده کتاب برتر سال Reader’s Digest، دهمین کتاب معمایی پرفروش در سایت آمازون، برترین رمان سال به انتخاب The Washington Post، بهترین کتاب معمایی سال ۲۰۲۲ به انتخاب خوانندگان سایت گودریدز و جزو پرفروشترینهای نیویورکتایمز است.
کتاب «پیشخدمت» روزهای قبل از مرگ آقای بلک را از دیدگاه اولشخص زنی ۲۵ ساله به نام «مولی» دنبال میکند. او بهعنوان خدمتکار در یک هتل تونی در شهری ناشناس کار میکند که جایی در آمریکای شمالی قرار دارد. او هویت خود را از طریق شغل خود تعریف میکند و با پیروی از توصیههای مادربزرگ مرحومش، پویاییهای اجتماعی را دنبال میکند.
مولی با شخصیت غیراجتماعی خود با بسیاری از کارکنان هتل کمی متفاوت است، زیرا به نظر میرسد اوتیسم دارد؛ او در خواندن حالات چهره و درک نشانههای اجتماعی مشکل دارد. درواقع مادربزرگش دنیا را برای او تفسیر مینمود و آن را در قوانین سادهای تدوین میکرد که مولی میتوانست بر اساس آن زندگی کند.
یک روز، با پیدا شدن جسد یک سرمایهدار ثروتمند در یکی از سوئیتهایی که او قرار است تمیز کند، زندگی یکنواختش بهطورکلی زیرورو میشود. مولی قبل از اینکه بفهمد چه اتفاقی افتاده است، رفتار غیرمعمولش نسبت به بقیهی کارکنان آنجا باعث میشود پلیس او را بهعنوان مظنون اصلی خود در نظر بگیرد. اما واقعا در آن اتاق هتل چه اتفاقی افتاد؟ آیا مولی به خاطر کاری که انجام نداده دستگیر خواهد شد؟ آیا قاتل اصلی دستگیر میشود؟
کتاب «پیشخدمت» رمانی است که به دو قسمت تقسیم شده است؛ قسمت اول پر از هیجان و رمز و راز است زیرا مولی را در حال انجام کارهای ناخوشایند اجتماعی میبینید و نیمهی دوم کتاب از جهاتی دیگر مهیج بوده زیرا مولی باید هر طور شده مشکلاتی که بدر آن قرار گرفته را حل کند.
در بخشی از کتاب «پیشخدمت» میخوانیم:
«غلط نکنم چون با فهم حالات بقیه مشکل آخرین نفرم که به دور همیها و جشنها دعوت میشوم با اینکه عاشق هستم. ظاهراً مکالمههای ناجوری را شروع میکنم و اگر شایعهها را باور کنیم، دوستی هم سن و سال خودم ندارم بخواهم منصف باشم این یکی حقیقت دارد. هیچ دوست و رفیق هم سن و سالی ندارم و ازاینجهت کلا تعداد انگشتشماری دوست با هر سنی دارم.
اما وقتیکه هنگام کار یونیفرم را تنم میکنم با همهچیز جفتوجور میشوم بخشی از دکوراسیون هتل میشوم مثل کاغذدیواری سیاهوسفید راهراهی که راهرو و اتاق را مزین کرده با یونیفرم و تا زمانی که دهانم را بسته نگه دارم میتوانم هرکسی بشوم. ممکن است در صف متهمهای پلیس مرا ببینی و نتوانی شناساییام کنی، حتی اگر در یک روز ده بار هم از کنارم گذشته باشی.»
۲. آنی از گرین گیبلز
کتاب «آنی از گرین گیبلز» با عنوان انگلیسی «Anne of Green Gables» اثری مشهور از نویسندهی کانادایی، لوسی مود مونتگمری است که اولین بار سال ۱۹۰۸منتشر شد. این رمان که برای همهی سنین نوشته شده، از اواسط قرن بیستم بهعنوان یک رمان کودکان در نظر گرفته میشود و خیلی از جوانان و متولدین دههی شصت در ایران با این شخصیت آشنایی نوستالژیکی دارند. از زمان انتشار این اثر، بیش از ۵۰ میلیون نسخه از آن فروخته و به ۲۰ زبان زندهی دنیا ترجمه شده است.
مونتگمری کتاب «آنی از گرین گیبلز» را از یک داستان در روزنامه الهام گرفته و آن را با تجربیات دخترانهی خود، زندگی روستایی و سنتهای جزیرهی پرنس ادوارد ترکیب کرد. اگرچه این رمان در ابتدا توسط چندین ناشر رد شد، اما پس از انتشار به موفقیت بسیار بزرگی دست یافت.
کتاب پراحساس و جذاب «آنی از گرین گیبلز» ماجراهای دختر یتیم ۱۱ سالهای به نام «آنی شرلی» را روایت میکند که بهاشتباه نزد برادر و خواهر میانسالی به نامهای «متیو و ماریلا کاتبرت» فرستاده میشود؛ این خواهر برادر قصد داشتند پسری را از یتیمخانه برای کمک در کارهای مزرعهشان به فرزندی قبول کنند. متیو کاتبرت و ماریلا در آوونلیا خواهر و برادر مجردی هستند که در مزرعه اجدادی خود به نام «گرین گیبلز»، در شهر آرام آوونلیا در جزیرهی پرینس ادورد کانادا زندگی میکنند.
این خواهر برادر در ابتدا ناراضی هستند از این اتفاق اما آنی شرلی با شخصیت متفاوتش راه خود را به قلب ماریلا، متیو و همهی شهروندان آوونلیا باز میکند. او علیرغم اینکه زندگی فقیرانهای را سپری کرده، دختری پرحرف و شاد است.
در بخشی از کتاب «آنی از گرین گیبلز» میخوانیم:
«متیو کاتبرت و مادیانش با خیالی راحت و آسوده مسیر دوازده کیلومتری تا برایت ریور را طی کردند. مسیر آن جاده منظرهی چشمنوازی داشت. جاده از میان مزارع دنج و آرام میگذشت و پس از گذر از جنگلی از درختان صنوبر به منطقهی کم ارتفاعی مارسید که با شکوفههای زیبای درختان آلوی جنگلی زینت شده بود. هوا آکنده از عطر باغهای سیب بود و نور خورشید گردوغبار پراکنده در دشت را به رنگ ارغوانی درآورده بود. متیو از راندن درشکه در آن فضا لذت میبرد، البته بهجز مواقعی که زنی بهطور اتفاقی سر راهش سبز میشد و او مجبور بود برایش سر تکان دهد؛ زیرا در جزیرهی پرینس ادورد باید برای همهی کسانی که در جاده میدیدی سر تکان میدادی حتی اگر آنها را نمیشناختی.»
۳. سرگذشت ندیمه
کتاب «سرگذشت ندیمه» با عنوان انگلیسی «The Handmaid’s Tale» داستانی جنجالی از نویسنده و فعال اجتماعی کانادایی، مارگارت اتوود است که اولین بار سال ۱۹۸۵ منتشر شد. مارگارت اتوود بهعنوان یکی از شناختهشدهترین نویسندگان کانادایی در تمام دوران و یکی از شرکتکنندگان فعال در صحنههای ادبی و اجتماعی است. او در دورانی که نویسنده بود، ۱۷ کتاب شعر، ۱۶ رمان، ۱۰ کتاب تخیلی، همراه با داستانهای کوتاه تخیلی، کتابهای کودکان و یک رمان گرافیکی تالیف کرده و بیشتر به خاطر رمان دیستوپیایی «سرگذشت ندیمه» که از آن زمان در تولیدات سینمایی و تلویزیونی مورد بازنگری قرار گرفته است، شناخته میشود.
این کتاب که در نیوانگلند میگذرد، یک رژیم بنیادگرای مسیحی در ایالاتمتحده سابق را نشان میدهد که در پاسخ به بحران باروری پدید آمد. آفرد، شخصیت اصلی کتاب «سرگذشت ندیمه» است که داستان خود را از طریق یک سری فلاشبک و خاطرات تعریف میکند و جزئیات ازدواج و درنهایت دستگیریاش را شرح میدهد.
آفرد قبل از روی کار آمدن جمهوری گیلیاد، در دانشگاه تحصیل میکرد و دوستی نزدیک به نام مویرا داشت. آفرد با مردی به نام لوک وارد رابطه شده و درنهایت او و لوک ازدواج میکنند و صاحب یک دختر میشوند. پس از یک کودتای نظامی که در آن رئیسجمهور و اکثر اعضای کنگره میمیرند، این کشور به جمهوری گیلیاد تبدیل میشود. یک روز آفرد از شغل خود در کتابخانه اخراج میشود زیرا زنان دیگر اجازه کار ندارند. عصر همان روز او متوجه میشود که زنان مجاز به داشتن پول هم نیستند و پول او به حساب لوک منتقل شده است و آفرد به یک مرکز آموزش مجدد فرستاده میشود تا برای تبدیلشدن به یک خدمتکار و برای ورود به منزل فرماندهان آماده شود. زنان نمیتوانند رای دهند، شغل داشته باشند، مطالعه کنند، یا هر کار دیگری انجام دهند که ممکن است به آنها اجازه دهد مستقل شوند و درنتیجه شوهرانشان یا دولت را تضعیف کنند.
ازآنجاییکه گیلیاد در واکنش به بحران ناشی از کاهش چشمگیر نرخ زادوولد شکل گرفت، کل ساختار ایالت، با عناصر بنیادگرایی و سلسلهمراتب سیاسی سفتوسخت، حول یک هدف واحد ساخته شده و کنترل تولیدمثل است. درحالیکه مردان با درجهی نظامی خود تعریف میشوند، زنان صرفا بر اساس نقشهای جنسیتی خود بهعنوان همسر، خدمتکار یا مارتا تعریف میشوند.
کتاب «سرگذشت ندیمه» برندهی جوایز بیشماری از جمله جایزهی گاورنر جنرال (سال ۱۹۸۵)، جایزهی کامن ولث (سال ۱۹۸۷)، اولین جایزهی آرتور سی کلارک (سال ۱۹۸۷)، جایزهی لسآنجلس تایمز (سال ۱۹۸۶) گشته است و توانسته دو بار جایزهی «من بوکر» را کسب کند.
در بخشی از کتاب «سرگذشت ندیمه» میخوانیم:
«نشستم لبه یکی از صندلیها که پشتی سفتی داشت. نمیخواستم به اطراف اتاق زل بزنم نمیخواستم بیملاحظه و بیپروا به نظر برسم. بنابراین سربخاری مرمری سمت راستم و آینه بالایش و دستههای گل فقط سایه بودند. از گوشهی چشم نگاهشان میکردم بعدا وقت کافی برای نگاه کردن خواهم داشت.
حالا صورت او درست مقابل چهره من بود فکر کردم او را میشناسم یا دستکم چیزی در او برایم آشناست. چند تار مویش از زیر روبند بیرون زده و معلوم بود موهایش هنوز بور بود در آن لحظه فکر کردم که موهایش را رنگ روشن زده که رنگ مویش را از بازار سیاه تهیه میکند اما حالا میدانم که موهایش واقعاً بور است. وسط ابروهایش پر بود از چروکهای سطحی که باعث شده بود ظاهرش همیشه متعجب، خشمگین یا چون بچهای حیرتزده و کنجکاو به نظر آید.»
۴. زندگی پی
کتاب «زندگی پی» با عنوان انگلیسی «Life of Pi» به قلم یان مارتل است که اولین بار سال ۲۰۰۱ منتشر شد. این کتاب یکی از پرفروشترین کتابهای بینالمللی بود که در بیش از ۵۰ کشور منتشر شد و جوایز بیشماری از جمله جایزهی من بوکر در سال ۲۰۰۲، جایزهی Asian/Pacific American در سال ۲۰۰۳، جایزهی QWF در سال ۲۰۰۱، جایزهی کتابهای اختصاصی Boeke در سال ۲۰۰۳، جایزهی ادبی Governor General’s دریافت کرده و نامزد جایزهی Bollinger Everyman Wodehouse در سال ۲۰۰۳، جایزهی لینکلن در سال ۲۰۰۵، جایزهی CBC کانادا در سال ۲۰۰۳ گشته است.
هنگامیکه یک قایق در اقیانوس آرام غرق میشود، تنها پسری ۱۶ ساله به نام «پی»، یک اورانگوتان، یک کفتار، یک ببر بنگال و یک گورخر زنده میمانند. مارتل زندگی پی را با فلاشبک به دوران کودکی پی آغاز میکند. او از این برای توضیح وضعیت خانوادهاش، چرایی مهاجرت آنها به کانادا و دیدگاههای منحصربهفرد پی در مورد زندگی استفاده میکند. در قسمت اول، پی باغوحشی را که پدرش در اختیار داشت و درسی که پدرش در مورد حیوانات به او آموخت را بهتفصیل شرح میدهد: «هر حیوانی خطرناک است اگر مراقب نباشی». پی بهغیراز توصیف باغوحش، همچنین توضیح میدهد که چگونه سه دین مختلف را میشناسد و چه احساسی نسبت به آن دارد. درگیر بودن در این ادیان بر نحوهی نگاه او به زندگی تاثیر میگذارد. در پایان قسمت اول کتاب، ما دانش و درک عمیقی از پی و زندگیاش داریم.
در قسمت دوم کتاب، ریچارد پارکر معرفی میشود که ما اطلاعات زیادی از او نداریم، جز اینکه پی «از او میترسد و درعینحال دوستش دارد». ریچارد پارکر یک ببر بنگالی است که با پی در قایق نجات به دام افتاده است.
قسمت اعظم رمان در اقیانوس اتفاق میافتد که در آن پی باید یاد بگیرد که با وجود طوفانها، کمبود منابع و ببری که اساسا زندگی او را تهدید میکند زنده بماند. محیط سخت اقیانوس، پی را از ابتدا تا پایان سفر با مشکلات بسیار زیادی مواجه میکند، اما با ایمان و قدرت، او در سختترین زمانها نیز میدرخشد.
یان مارتل کتاب «زندگی پی» را نوشت تا ایدههای خود را در مورد ایمان و قدرت درونی آشکار کند. او از طریق شخصیت پی ویژگیهایی مانند ایمان بینظیر، قدرت درونی، عزم راسخ و اراده برای زندگی را به نمایش میگذارد که به او کمک میکند از سفر ۲۲۷ روزهی خود در اقیانوس آرام جان سالم به در ببرد.
کتاب «زندگی پی» یک رمان تخیلی است، اما مارتل داستان پی را با حسی بسیار واقعگرایانه روایت میکند. در پیشگفتار مارتل توضیح میدهد که چگونه با پی صحبت کرده و با او ملاقات کرده است تا از داستان زندگیاش مطلع شود، گویی این یک رویداد واقعی است که رخ داده است.
در قسمتی از کتاب «زندگی پی» میخوانیم:
«ریچارد پارکر با من مانده است. من هرگز او را فراموش نمیکنم. جرات دارم بگویم دلم برایش تنگ میشود؟ آره دلم برایش تنگ میشود. هنوز هم او را در رؤیاهایم میبینم. اکثر آنها کابوس هستند اما کابوسهایی که با عشق درآمیختهاند. اینگونه است غرابت قلب انسان من هنوز هم نمیتوانم درک کنم که او چگونه توانست مرا به همین سادگی ترک کند، بدون اینکه با من خداحافظی کند، بدون اینکه حتی یکبار هم پشت سرش را نگاه کند. این دردی است که مانند یک تیر قلبم را میشکافد
دکترها و پرستارها در بیمارستان مکزیک به صورتی باورنکردنی با من مهربان بودند بیماران هم وقتی قربانیان سرطان و حادثههای رانندگی سرگذشت مرا شنیدند، لنگانلنگان و با صندلی چرخدارشان به دیدن من آمدند، خودشان و خانوادههایشان، اگرچه هیچکدام انگلیسی حرف نمیزدند و من هم اسپانیایی بلد نبودم.»
۵. زندگی عزیز
کتاب «زندگی عزیز» با عنوان انگلیسی «Dear Life» مجموعهای از داستانهای کوتاه از نویسندهی کانادایی برندهی جایزه نوبل، آلیس مونرو است که اولین بار سال ۲۰۱۰ منتشر شد. او که یکی از مشهورترین نویسندههای کانادا در قرن معاصر بوده و جوایز متعددی از جمله جایزهی من بوکر را نیز برای داستانهای کوتاه خود دریافت کرده است. او نویسندهای درخشان بوده و باعث میشود شما با مطالعهی آثارش همان احساسی را که شخصیتهایش دارند احساس کنید. بررسیهای مداوم مونرو در مورد ماهیت روابط، حافظه، واقعیت، تضاد اخلاقی و مقاومت زنان، که همگی در کتاب «زندگی عزیز» یافت میشود، توجه بینالمللی را به خود جلب کرده است.
چهارده داستانی که این جلد را تشکیل میدهند عمدتا در زادگاه مونرو در کانادا اتفاق میافتند، با شخصیتهایی که در لحظات کوچکتر زندگی دستخوش تغییرات اساسی میشوند. موضوع اصلی داستانها بهطورکلی بر زندگی زنان، شیوههای زندگی و تفکر آنها و چگونگی به چالش کشیدن انتظارات خانواده، دوستان و جامعه متمرکز است. داستانها همچنین نگاهی به موضوعاتی مانند خیانت، رها شدن و آسیبپذیری دارند. مانند بسیاری از دیگر آثار شناختهشدهی مونرو، عناصری از زندگینامهی خود او نیز در این اثر وجود دارد.
بیشتر این مجموعه داستان، توسط زنی ناشناس روایت میشود؛ او در دههی ۱۹۳۰ در حومهی شهر انتاریو بزرگ میشود. والدین او که تجارت خز دارند، راسوها و حیوانات دیگر را پرورش میدهند و پوست را میفروشند. راوی داستان به دلیل موقعیت مکانی خانهاش، باید در یک مدرسه روستایی تحصیل کند که دوست ندارد. او در آنجا با یکی از همکلاسیهایش دوست میشود، اما مادرش این دو دختر را از گذراندن وقت باهم منع میکند.
راوی به خاطر ممانعت مادرش برای دوستی با همکلاسیاش، کینهای همیشگی نسبت به مادرش دارد. پسازآن بهجای وقت گذراندن با دوستانش بر تکالیف مدرسه تمرکز میکند. باوجوداینکه بیشتر دختران آن زمان در محیط آنجا دبیرستان را به پایان نرساندهاند، او برای رسیدن به هدفش سخت تلاش میکند. دراینبین، او علاقه به مطالعه را در خود کشف میکند و به یک خواننده حریص کتاب تبدیل میشود.
پویایی بین او و مادرش اساس طرح داستان است، زیرا مادرش برداشتهای خود را از اطرافیانشان منتقل میکند و داستانهایی را با دخترش به اشتراک میگذارد.
بسیاری از شخصیتهای اصلی کتاب «زندگی عزیز» سعی میکنند از شهرهای کوچک فرار کنند، زیرا احساس میکنند در دام افتادهاند. این داستانها پرترهای درخشان و فراموشنشدنی از این است که زندگی چقدر میتواند عجیب، خطرناک و خارقالعاده باشد. توانایی بینظیر آلیس مونرو در ارائهی جوهرهی زندگی در داستانهای اغلب کوتاه اما همیشه جاودانه، بار دیگر در این مجموعه درخشانش آشکار است.
در بخشی از کتاب «زندگی عزیز» میخوانیم:
« غیر از سرپرستار، سه پرستار حرفهای هم در آسایشگاه بودند که هرکدام دستکم سی سال از من بزرگتر بودند با اینکه بازنشسته بودند آمده بودند خدمت کنند و وظیفهشان را در زمان جنگ انجام بدهند. بعد از آنها بهیارها بودند، هم سن و سال من یا حتی جوانتر، که اغلب با مردهایی که اکثرا در ارتش بودند ازدواج یا نامزد کرده بودند یا قرار بود نامزد کنند. اگر سرپرستار و پرستارها نبودند، یکریز حرف میزدند. کوچکترین توجهی به من نداشتند. نمیخواستند بدانند تورنتو چه جور جایی است ـ هرچند بعضیهایشان چند نفر را میشناختند که ماهعسلشان را در این شهر گذرانده بودند و برایشان مهم نبود که کار تدریسم چطور پیش میرود یا قبل از آمدن به آن آسایشگاه چکار کردهام.»
۶. دختر پنهانی
کتاب «دختر پنهانی» با عنوان انگلیسی «The Secret daughter» اثر نویسندهی کانادایی برندهی جایزهی نیویورکتایمز، شیلپی سومایا گودا است که اولین بار سال ۲۰۱۰ منتشر شد. استعداد گودا در جزئیات، در نحوهی توصیف لباسها، غذاها، خیابانها و بوی آنها از این سرزمین پر از مردم و فقر مشهود است.
سامر بهتازگی ازدواج نموده و حرفهی خود را بهعنوان یک پزشک در سانفرانسیسکو آغاز کرده است. زندگی او همان چیزی است که همیشه تصور میکرد تا زمانی که متوجه میشود که هرگز نمیتواند بچهدار شود و درنهایت تصمیم میگیرد کودکی را به فرزندی قبول کند.
یک مادر فقیر به نام «کاویتا» در همان سال در یک روستای دورافتاده در هند، یک دختر به دنیا میآورد. اما در فرهنگی که به نفع پسران بوده، تنها راه کاویتا برای نجات جان دختر تازه متولدشدهاش این است که او را ببخشد. این تصمیمی است که او و همسرش را تا آخر عمر، حتی پس از به دنیا آمدن پسرشان آزار خواهد داد.
وقتی سامر و همسرش کریشنان، عکسی از کودکی با چشمانی طلایی از یک یتیمخانه بمبئی میبینند، غرق در احساسات میشوند. سامر میداند که زندگی با فرزندخواندگی تغییر خواهد کرد، اما میداند که عشقی که از قبل احساس میکنند بر همه موانع غلبه خواهد کرد.
کتاب «دختر پنهانی» با ترکیب داستانهای کاویتا، سامر و کودکی که سرنوشت هردوی آنها را به هم پیوند میدهد، بهگونهای دردناک به بررسی احساسهای مادرانه، از دست دادن، هویت و عشق میپردازد، همانطور که در زندگی دو خانواده هندی و دیگری آمریکایی شاهد آن هستیم.
موضوعات اصلی این کتاب شامل بقا، فداکاری، دوستی، ناباروری، فرزندخواندگی، تفاوتهای فرهنگی، پذیرش، مهماننوازی، عشق بیقیدوشرط، آشتی، جستجوی پاسخ، درک گذشته، غم و اندوه و از دست دادن، و روابط مادر، دختر و مادربزرگ است.
۷. اتاق
کتاب «اتاق» با عنوان انگلیسی «Room» اثر اما دون اهو اولین بار سال ۲۰۱۰ منتشر شد و بلافاصله با بیش از ۲ میلیون نسخه در سراسر جهان به ۴۲ زبان مختلف به فروش رسید.
این داستان ترسناک در مورد زنی بوده که سالها همراه با پسر پنجسالهاش «جک» در یک اتاق اسیر است. او سعی میکند به پسرش آموزش دهد و او را در اتاق کوچکشان سرگرم کند تا زمانی که فرصتی برای فرار پیدا کنند. جک عاشق تماشای تلویزیون و شخصیتهای کارتونی است که آنها را دوست خود مینامد، اما ازنظر او چیزی که روی صفحه میبیند واقعیت نیست و فقط خودش، مادرش و سایر چیزهای اتاق واقعی هستند تا روزی که مادرش اعتراف میکند که دنیای بیرونی وجود دارد.
داستان کتاب «اتاق» از دیدگاه جک روایت میشود و جزئیات چرایی حضور آنها در آنجا کمکم فاش میشود. مادرش سالها قبل توسط مرد عصبانی به نام نیک از خیابان ربوده شده بود و از آن زمان او را در اتاق نگه داشته است. او برای سرگرم نگهداشتن پسرش یک برنامهی روزمره ایجاد کرد و سعی میکند این موقعیت را برای او به بازی تبدیل نماید.
وقتی شب فرا میرسد، جک میداند که وقت آن است که خودش را در رختخوابش در کمد لباس بخواباند، قبل از اینکه مادرش با نیک ملاقات کند. چیزی که این پسر کوچولو نمیداند این است که جایی که او خانه مینامد، درواقع زندانی بوده که مادرش در هفت سال گذشته، یعنی از ۱۸ سالگی، در آن زندانی شد.
دنیا ازنظر جک معصوم و روشن است؛ او از بازی کردن، خواندن، ورزش کردن با مادرش و تماشای تلویزیون در اتاق لذت میبرد. حتی اگر مادر سخت تلاش کند و تمام تلاش خود را برای ایجاد زندگی برای پسرش به کار گیرد، میداند که آنها نمیتوانند تا ابد چنین زندگی را بپذیرند.
کتاب «اتاق» داستانی تاثیرگذار و زیبا در مورد عشق بین مادر و پسر و هر آنچه این عشق میتواند تحمل کند و به دست آورد. بر اساس این داستان در سال ۲۰۱۵ فیلم سینمایی موفقی به کارگردانی لنی آبراهامسون ساخته شد که جایزهی بهترین فیلمنامه در گلدن گلوب به دست آورد، برای ۴ جایزهی اسکار نامزد شد و بری لارسون که شخصیت اصلی این فیلم را بازی میکند، برای بازیگری بیعیب و نقص خود جایزهی بهترین بازیگر زن را دریافت کرد.
در قسمتی از کتاب «اتاق» میخوانیم:
«ماما دهنش رو باز میکنه و بعد میبنده بعد میگه: «چراکه نه؟» صدای آگهیها رو میبنده چون اونها زودتر از بقیه برنامهها مغز رو خمیر میکنن واسه همین نباید صداش بره تو گوشمون من اسباببازیها رو تماشا میکنم یه کامیون عالی و تور آکروبات بازی و آدمهای آهنی دو تا پسر با مبدلهایی که توی دستشون دارن باهم میجنگن ولی باهم دوستن مثل اون بچه بدها نیستن. بعد برنامه شروع میشه، باب اسفنجی شلوار چارگوش میدونم میرم به اون و پاتریک ستاره دریایی دست بزنم، ولی به اختاپوسه دست نمیزنم آخه چندشه.
قصه امروزش به داستان وحشتناکه در مورد یه مداد ،گنده من از لای انگشتهای ماما که بزرگیشون دو برابر انگشتهای منه تماشا میکنم هیچی ماما رو نمیترسونه شاید جز نیک پیره ماما بیشتر اون صداش میکنه من حتا اسم راس راستی اون رو نمیدونستم تا اینکه یه کارتون دیدم در مورد به مردی که شبها میاومد و اسمش نیک پیره بود.»
۸. بیمار انگلیسی
کتاب «بیمار انگلیسی» با عنوان انگلیسی «The English Patient» اثر مایکل اونداتیه اولین بار سال ۱۹۹۲ منتشر شد و برندهی جایزهی بوکر و جایزهی گاورنر جنرال شد. این کتاب سال ۱۹۹۶ در فیلمی اقتباس شد که ۹ جایزهی اسکار از جمله بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را در شصت و نهمین دورهی جوایز اسکار دریافت کرد.
ساختار روایی کتاب «بیمار انگلیسی» بهطور پیوسته بین گذشته و حال، بین خاطرات بیمار انگلیسی سوخته از قبل از حادثه و رویدادهای کنونی حرکت میکند. همچنین بین دیدگاه هر یک از شخصیتهای اصلی حرکت میکند.
رمان با پرستار جوانی به نام «هانا» آغاز میشود که در سال ۱۹۴۵ در بیرون ویلا در ایتالیا باغبانی میکند. جنگ بهتازگی با عقبنشینی آلمانیها در حومهی ایتالیا به پایان رسیده است. اگرچه سایر پرستاران و بیماران ویلا را ترک کردهاند تا به مکان امنتری فرار کنند، هانا تصمیم میگیرد در ویلا با بیمارش بماند. بیمار او در لاشهی یک هواپیمای سقوط کرده، پیدا شد و تمام بدن او غیرقابل تشخیص و سوخته است.
در قسمتی از کتاب «بیمار انگلیسی» میخوانیم:
«زن، لحظهای از کار باغچه دست میکشد و به دوردستها خیره میشود. میتواند دگرگونی هوا را حس کند. تندبادی با سروصدای زیاد، در آسمان میپیچد و سروهای بلند را تکان میدهد. زن از تپه بالا میرود و به سمت خانه میپیچد. وقتی از چینهی کوتاه آجری بالا میرود، خیسی اولین قطرات باران را روی بازوهای برهنهاش حس میکند. از ایوان خانه رد میشود و به هال میرسد. در آشپزخانه توقف نمیکند، نگاهی گذرا میاندازد و از آن میگذرد.»