به نقل از دیجیکالا:
یکی از رایجترین روابطی که در بازیهای ویدیویی دیده میشود، رابطهی بین یک استاد و یک شاگرد است. وقتی این اصطلاحات را میشنوید، احتمالا ذهن شما به سمت یک استاد هنرهای رزمی پیر و خردمند برود که هنر خود را به شاگرد دست و پا چلفتیاش آموزش میدهد. با این حال، اینگونه روابط لازم نیست تا این حد ساختارمند باشند. گاهی اوقات آموزش و هدایتگری به صورت طبیعی شکل میگیرد و این رابطه حتی میتواند بین دو فرد هم سن و سال باشد. در واقع تنها شرط لازم برای این نوع رابطه یا حداقل شروع آن، این است که یک شخصیت در حال آموزش شخصیت دیگری باشد. حال طی این مقاله به ۷ رابطهی استاد و شاگردی برتر در تاریخ بازیهای ویدیویی خواهیم پرداخت.
۷. فرمانده شپرد و گاروس واکاریان / سری Mass Effect
در حالی که با رشد مجموعهی مس افکت، فرمانده شپرد نیز به شهرت میرسد، با این حال او از همان ابتدا از شخصیتی مهم برخوردار است. این را نمیتوان در مورد گاروس واکاریان (Garrus Vakarian) گفت زیرا او در ابتدا افسری است که در تلاش است راه زندگی خود را پیدا کند. او در نهایت با پیوستن به خدمهی نرماندی و همکاری با شپرد در مسیر درست قرار میگیرد. این دو در طول ماجراجوییهای مشترک خود به دوستانی وفادار و شاید حتی عاشق! تبدیل میشوند. با این حال، همواره یک جنبهی استاد و شاگردی در رابطهی آنها وجود دارد، زیرا گاروس همیشه به دنبال راهنمایی فرماندهی خود است و این به طور خاص در بازی اول قابل مشاهده است. جالب است بدانید که به عنوان بازیکن، شما حتی روی این بخش از رابطه کنترل دارید، زیرا انتخابها و تعاملات شما در مورد گاروس، شخصیت او را در طول داستان شکل میدهد.
۶. مایکل و فرانکلین / بازی Grand Theft Auto 5
فرانکلین کلینتون یک جنایتکار جاه طلب است. در آغاز بازی جیتیای ۵، او در حال بازپس گیری یک سری ماشین برای شخصیتی به نام سیمئون است، اما او بیشتر از اینها از زندگی خود میخواهد. در نهایت وقتی با سارقی بازنشسته به نام مایکل دی سانتا آشنا میشود، این فرصت را پیدا می کند که جایگاه خود را در دنیای جنایتکاران بهبود دهد. در ابتدا، مایکل برای کمک به فرانکلین مردد است. با این حال، هنگامی که او نیاز به پول پیدا میکند، از دوران بازنشستگی خود فاصله گرفته و فرانکلین را همراه خود میکند. در ادامهی بازی، این دو به همراه ترور فیلیپس غیرقابل پیشبینی، کارهای زیادی را باهم انجام میدهند. تحت هدایت مایکل، فرانکلین به یک قاتل و سارق تبدیل میشود و این به شما بستگی دارد که چگونه رابطهی او با مربیاش را به پایان برسانید.
۵. باس و نیکد اسنیک / بازی Metal Gear Solid 3: Snake Eater
متال گیر سالید ۳ به شما این امکان را میدهد تا شاهد بیگ باس آینده قبل از اینکه او به یک سرباز افسانهای تبدیل شود، باشید. در عوض او در این بازی به مشهورترین سرباز زمان خود که باس محسوب میشود، به عنوان الگو نگاه میکند. با وجود اینکه بیشتر رابطهی استاد و شاگردی آنها قبل از بازی اتفاق میافتد، اما میتوانید در مورد آن اطلاعات کسب کنید. به نظر میرسد که باس تقریبا هر آنچه را که در مورد مبارزه، بقا و اعمال جاسوسی میدانسته به اسنیک آموزش داده است. متأسفانه آنها در متال گیر سالید ۳ در جبهههای مختلف قرار دارند و حتی به اسنیک دستور داده شده است که زنی را که بیش از هر کسی به او احترام میگذارد، از میان بردارد. در واقع بخش مهمی از داستان حول این میچرخد که آیا او میل و مهارت لازم برای شکست استاد سابق خود را دارد یا خیر.
۴. داچ و آرتور مورگان / بازی Red Dead Redemption 2
در رد دد دریدمپشن ۲، داچ به عنوان رهبر کاریزماتیک باند ون در لیند (Van Der Linde) ایفای نقش میکند. بیشتر اعضای باند او مانند فرزندانش هستند که از کودکی آنها را راهنمایی کرده و آموزش داده است. برجسته ترین شاگرد او بدون شک آرتور مورگان یعنی پروتاگونیست بازی است. در کنار هوزیا، داچ به آرتور آموخت که چگونه باید یک قانونشکن باشد و به عنوان آن زندگی کند. او همچنین خواندن و نوشتن را به او آموخت و بدون شک پدر بهتری نسبت به پدر واقعی آرتور بود. به همین دلیل است که آرتور مورگان در طول بازی به این مرد بسیار وفادار است. با این حال، در طول بازی داچ شروع به تغییر میکند و حال آرتور باید تصمیم بگیرد که به او وفادار بماند یا خیر.
۳. لی اورت و کلمنتاین / بازی The Walking Dead: Season One
در آغاز فصل اول بازی مردگان متحرک از استودیوی تلتیل گیمز، لی اورت، کلمنتاین کوچک را که در یک خانهی درختی پنهان شده، پیدا میکند. از آنجا به بعد، او در میان شیوع زامبیها به محافظت از این دختر میپردازد. با این حال پس از مدتی متوجه میشود که نمیتواند برای همیشه از او محافظت کند. بنابراین، او شروع به آموزش کلمنتاین میکند تا بتواند در دنیای آخرالزمانی بازی زنده بماند. در حالی که کلمنتاین در طول فصل اول چندان مهارتی ندارد اما با گذشت زمان تواناییهای خودش را اثبات میکند. در فصول بعدی، کلمنتاین بزرگ شده و به قهرمان اصلی داستان تبدیل میشود، با این حال او هرگز آنچه را که لی به او آموخته، فراموش نمیکند.
۲. ویکتور سالیوان و نیتن دریک / سری Uncharted
سالی و نیت به عنوان دو شکارچی گنج، یکی از بهترین روابط تاریخ بازیهای ویدیویی را دارند. این دو در تمامی نسخههای سری با یکدیگر سروکله زدهاند و هر بار شاهد عمق بیشتری بین رابطهی آنها بودهایم، اما یک فلشبک در نسخهی سوم آنچارتد، بینش بیشتری از رابطهی آنها میدهد. در واقع سالیوان زمانی که نیتن در کلمبیا یک دزد نوجوان بود، کشف میکند. از آن زمان به بعد، سالی به او کمک کرده و او را زیر پر و بال خود گرفته است. تحت هدایت این دزد باتجربه، دریک به کاشف و مبارزی عالی تبدیل میشود. او حتی در مقطعی از مربی خود نیز پیشی میگیرد که البته این هرگز باعث ناراحتی سالی نمیشود.
۱. گرالت و سیری / بازی The Witcher 3: The Wild Hunt
سیری بدون شک یکی از قویترین شخصیتهای تاریخ بازیهای نقشآفرینی است که دلیل آن وجود نوعی خون خاص در رگهایش است که به او قدرتی جادویی میدهد. با این حال، مهارتهای درخشان او در شمشیرزنی از ویچرها ناشی میشود. البته این اتفاق به نظر قبل از رویدادهای ویچر ۳ رخ داده زیرا او بیشتر دوران کودکی خود را در کائر مورهن (مقر ویچرها) گذرانده و از آنها فنون زیادی را آموخته است. گرالت یکی از برجستهترین استادان او بود. این دو قبلا پیوند محکمی با یکدیگر داشتند زیرا قهرمان داستان، پدرخواندهی او بود. رابطهی آنها در ویچر ۳ کمی متفاوت است زیرا او دیگر نیازی به یادگیری چگونگی کار با شمشیر ندارد. با این حال گرالت همچنان راهنمای اوست زیرا انتخابهای شما به عنوان گرالت، بر نحوهی نگاه او به خود و در نهایت بر پایان داستان تاثیر میگذارد.
منبع: The Gamer