به نقل از دیجیکالا:
جانی دپ یکی از محبوبترین بازیگران جهان است. او که در دهها فیلم موفق سینمایی درخشیده است، بیشتر برای بازی در نقش کاپیتان جک اسپارو (جک گنجیشکه) در فیلمهای «دزدان دریایی کارائیب» (Pirates of the Caribbean) شناخته میشود. در این مطلب ۶ کتاب مورد علاقه جانی دپ را نام بردیم.
جانی دپ در سال ۱۹۸۴ با فیلم ترسناک «کابوس در خیابان الم» (A Nightmare on Elm Street) وارد هالیوود شد. این فیلم شروعی برای حرفه بازیگری افسانهای او شد که شامل آثار کلاسیکی مانند «ادوارد دستقیچی» (Edward Scissorhands)، «شکلات» (Chocolat)، و «چارلی و کارخانه شکلاتسازی» (Charlie and the Chocolate Factory) است. دپ علاوه بر بازیگری، گیتار مینوازد و در اجرای ترانههایی از ایگی پاپ، ونسا پارادی، آئروسمیت و مرلین منسون هم حضور داشته است. این بازیگر همچنین یک نقاش است و در سال ۲۰۲۲ نقاشیهای خود را میلیونها دلار فروخت.
جانی دپ به عنوان یک هنرمند همهفنحریف، سلیقهی خاصی هم در مطالعه آثار ادبی دارد. ۶ کتاب مورد علاقه جانی دپ منحصربهفرد هستند و به نظر میرسد که او واقعا از مطالعه لذت میبرد. چیزی که در فهرست ۶ کتاب مورد علاقه جانی دپ توجهها را به خود جلب میکند این است که هیچ اثر کلاسیکی در میانشان به چشم نمیخورد. با ادامه مطلب همراه باشید و نظر این هنرمند را درباره بعضی از کتابهای منتخبش بخوانید.
۱. مرد زنجبیلی (The Ginger Man)
- نویسنده: جی پی دانلیوی
- تاریخ نشر: ۱۹۵۵
مرد زنجبیلی که در اصل در فرانسه و در سال ۱۹۵۵ منتشر شد، رمانی طنزآمیز برنده جایزه کتاب ملی از نویسنده ایرلندی-آمریکایی جی پی دانلیوی است. داستان در دوبلین پس از جنگ در سال ۱۹۴۷ اتفاق میافتد و ماجراجوییهای اپیزودیک سباستین دنجرفیلد، یک جوان آمریکایی خوشگذران را دنبال میکند که در کالج ترینیتی در پایتخت ایرلند تحصیل میکند. دنجرفیلد سرکش و جذاب، از تحصیل دست میکشد، از پرداخت بدهیهایش فرار میکند، بیش از حد میگساری و زنبارگی میکند، و تمام تلاش خود را به کار میبندد تا از یک عمر کار سخت اجتناب کند.
«مرد زنجبیلی» در اولین انتشار خود به دلیل استفاده از کلمات رکیک در ایرلند و آمریکا ممنوع شد. با این حال، این کتاب بیش از ۴۵ میلیون نسخه در سراسر جهان فروخت. در سال ۱۹۹۸ توسط انتشارات کتابخانه مدرن (Modern Library) به عنوان یکی از ۱۰۰ رمان برتر قرن بیستم انتخاب شد. «مرد زنجبیلی» رمانی است که با عناوین «شهوتانگیز، خشن، بسیار خندهدار» شناخته میشود.
خلاصه داستان: داستان به صورت متناوب از دیدگاههای اول شخص و سوم شخص روایت میشود. سال ۱۹۴۷ در دوبلین، ایرلند و جنگ جهانی دوم است. سباستین دنجرفیلد، یک دانشجوی حقوق جوان که از یک خانواده آمریکایی ثروتمند در سنت لوئیس میآید، پس از جنگ جهانی دوم در کالج ترینیتی ثبت نام کرده است. دنجرفیلد با همکلاسی آمریکایی خود، کنت اوکیف، در یک بار ملاقات میکند. او پس از گرو گذاشتن یک فندک برقی برای اوکیف نوشیدنی میخرد و سپس رفیقش را به خانه قدیمیاش در لبه پرتگاه شهر هاوت دعوت میکند.
در راه رسیدن به خانه، دنجرفیلد و اوکیف در مغازهای توقف میکنند تا سیگار بخرند. در راه خروج، دنجرفیلد به دو دختر جوان به نامهای آلما و تلما که در یک کارخانه بیسکویتسازی کار میکنند، اظهار علاقه میکند. در حالی که همسر انگلیسیتبار دنجرفیلد، ماریون و دخترش فلیسیتی در خانه حضور ندارند، او و اوکیف به شدت مست میشوند و در خانه غوغا به پا کرده و آنجا را به زبالهدانی تبدیل میکنند. ماریون برمیگردد و از رفتار بد دنجرفیلد عصبانی میشود…
۲. در جاده (On the Road)
- نویسنده: جک کرواک
- تاریخ نشر: ۱۹۵۷
«در جاده» که در سال ۱۹۵۷ منتشر شد، رمانی از جک کرواک، نویسنده برجسته نسل بیت (اصطلاحی که برای گروهی از هنرمندان آمریکایی بعد از جنگ جهانی دم به کار میرود) است که سفرهای بینالمللی خود را در سراسر آمریکا و اواخر دهه ۱۹۴۰ روایت میکند. این کتاب مفاهیم جامعه، آزادی و بیش از همه دوستی را بررسی میکند.
سال پارادایس (نام مستعار کرواک) قهرمان و راوی داستان است، در حالی که دیگر شخصیتهای کلیدی به جای دیگر شخصیتهای برجسته بیت، از جمله شاعر آلن گینزبرگ (که بیشتر به خاطر شعر انقلابی «ضجه» (Howl) در سال ۱۹۵۶ شناخته میشود) و نویسنده ویلیام اس باروز (نویسنده رمان «ناهار برهنه» (Naked Lunch) در سال ۱۹۵۹) در اطراف او حضور دارند. با این حال، در تضاد قابل توجه با این روشنفکران، شخصیت محوری کتاب سفرهایش واقعیتر است و عشق به زندگی در جاده را به شکل جذابی روایت میکند.
بسیاری «در جاده» را یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین رمانهای قرن بیستم میدانند. این رمان با شخصیتهای پرجنبوجوش و تجربیات زندگی باورنکردنیاشان، تصویری فراموشنشدنی از تنشهای اواسط قرن آمریکا و ضدفرهنگ در حال رشد ارائه میکند. این کتاب که به عنوان یک کلاسیک مدرن مورد استقبال قرار گرفت، برای فیلمی به همین نام به کارگردانی والتر سالس و بازی سام رایلی، گرت هدلند و کریستن استوارت در سال ۲۰۱۲ اقتباس شد.
خلاصه داستان: سال پارادایس (بر اساس شخصیت خود کرواک) نویسنده جوانی است که در اواخر دهه ۱۹۴۰ در ساحل شرقی آمریکا زندگی میکند. او که اخیرا طلاق گرفته و یک دوره بیماری سخت را پشت سر گذاشته است، با مرد جوانی به نام دین موریارتی (شخصیتی بر اساس دوست نزدیک کرواک، نیل کاسدی) آشنا میشود که شور و نشاطش تاثیر عمیقی بر او میگذارد. دین که اخیرا از زندان آزاد شده است، قوانین جامعه را به گونهای زیر پا میگذارد که سال هرگز تصورش را نمیکرد؛ دزدیدن ماشین برای تفریح، مصرف هر گونه مواد مخدری که پیدا کند، یا ازدواج با دو زن. خلافهای مداوم دین و امتناع از پایبندی به هنجارهای اجتماعی سال را به خود جذب میکند.
سال با الهام از دین و اشتیاق برای ماجراجویی، تصمیم میگیرد تا با رایگانسواری در مسیر دنور برای ملاقات با دین و دوستشان کارلو مارکس (شخصیتی بر اساس شاعر آلن گینزبرگ) به بهترین شکل زندگی کند. سال در راه خود به دنور با رانندگان کامیون و کشاورزان همراه میشود، گاهی اوقات با اتوبوس سفر و با همسفران رنگارنگ بسیاری ملاقات میکند. در دنور، او با دین، کارلو و دیگران ملاقات میکند و با هم به مهمانیهای دیوانهکننده میروند و تا واپسین ساعات شب گفتگوهای طولانی و درونگرایانه با هم ترتیب میدهند …
جانی دپ درباره این کتاب میگوید:
هیچ چیزی وجود ندارد که واقعا بتوانم درباره این کتاب بگویم که قبلا به آن اشاره نشده باشد، یا حتی چیزی به آن اضافه کنم که قبلا انجام نشده باشد. به جرات میتوان گفت که این کتاب همانقدر برای من مهم است که برای بسیاری دیگر. کتابی جذاب و خواندنی که هرگز در قفسهی کتابخانه خاک نمیخورد.
۳. مرشد و مارگاریتا (The Master And Margarita)
- نویسنده: میخائیل بولگاکف
- تاریخ نشر: ۱۹۶۷
«مرشد و مارگاریتا» رمانی نوشته میخائیل بولگاکف نویسنده روسی است. این رمان در طول ۱۲ سال نوشته شد، اما به دلیل اینکه محتوای آن توسط اتحاد جماهیر شوروی بحثبرانگیز تلقی میشد، تا سال ۱۹۶۶ اجازه انتشار نیافت؛ یعنی بیش از دو دهه پس از مرگ بولگاکف. این رمان از مضامین، ایدهها و تصاویری از مسیحیت و کمدی سیاه استفاده میکند تا به ظرافت هرچه تمامتر شوروی زمان جوزف استالین را نقد کند. «مرشد و مارگاریتا» به اشکال مختلف فیلم، سریالهای تلویزیونی، باله و موسیقی اقتباس شده است. علاوه بر اینها این رمان الهامبخش ترانه «همدردی با شیطان» (Sympathy for the Devil) رولینگ استونز در سال ۱۹۶۸ توسط بود.
خلاصه داستان: «مرشد و مارگاریتا» به دو روایت تقسیم میشود. اولین روایت در دهه ۱۹۳۰ در مسکو میگذرد. در این مدت، شخصیتی مرموز به نام وولند (که خواننده بعدا متوجه میشود شیطانی در لباس مبدل است) به دیدار دو نویسنده به نامهای میخائیل الکساندرویچ برلیوز و ایوان نیکولایویچ پونیریف میرود. دو نویسنده درباره یکی از شعرهای ایوان بحث میکنند.
میخائیل معتقد است که این شعر عیسی مسیح را بیش از حد واقعی نشان میدهد. وولند گفتگوی آنها را قطع میکند تا به دو نویسنده اطمینان دهد که عیسی یک مرد واقعی است. برای اثبات، وولند حضور در صحنه اعدام عیسی را به دستور پونتیوس پیلاطس توصیف میکند. در همان زمان وولند پیشبینی میکند که برلیوز سر بریده خواهد شد. توصیف وولند از مصلوب شدن عیسی به دومین روایت تبدیل میشود…
نظر جانی دپ درباره این کتاب:
این گنج سیاه، ابزورد و ویرانگر، حتی سالها پس از مرگ بولگاکف پنهان مانده بود. آن هم به خاطر ترس از طعنههای واقعی و تیزی که به زندگی تحت شرارتهای ظالمانه استالین و وضعیت پژمرده شوروی آن زمان میزند.
۴. گلهای رنج (The Flowers of Evil)
- شاعر: شارل بودلر
- تاریخ نشر: ۱۸۵۷
در دنیای ادبیات، اشعار اندکی به تاثیر و شهرت «گلهای رنج» اثر شارل بودلر رسیده است. این کتاب که در زمان حیاتش توقیف و نادیده گرفته شده بود، تمام ابیات بودلر را در بر میگیرد و چشماندازهایی را به روی تخیل و احساسات دیگر شاعران بزرگ جهان باز میکند. با این حال، این که آیا یک مترجم به تنهایی میتواند معنای مناسبی به گستره وسیع شعر بودلر بدهد، جای سوال دارد.
«گلهای رنج» تقریبا تمام شعرهای بودلر را شامل میشود که از سال ۱۸۴۰ تا زمان مرگ او در اوت ۱۸۶۷ سروده شد. این کتاب شعر برای اولین بار در سال ۱۸۵۷ منتشر شد و در جنبشهای نمادگرا، از جمله نقاشی و مدرنیسم اهمیت داشت. اگرچه پس از انتشار و سانسور شش شعر آن به دلیل غیراخلاقی بودن به مجموعهای بسیار بحثبرانگیز تبدیل شد، اما اکنون به عنوان یکی از آثار مهم در ادبیات فرانسه در نظر گرفته میشود.
اشعار در «گلهای رنج» غالبا با استفاده از تصاویر وسوسهانگیز و فرمهای غیرمعمول سنتشکنی میکنند. آنها به موضوعات مربوط به انحطاط و اروتیسم میپردازند، به ویژه بر رنج و رابطه آن با گناه اصلی، انزجار از شر و خود، وسواس نسبت به مرگ، و آرزوی رسیدن به یک دنیای ایدهآل بیشترین تمرکز را دارد. «گلهای رنج» تاثیر عمیقی بر چندین شاعر برجسته فرانسوی از جمله پل ورلن، آرتور رمبو و استفان مالارمه گذاشت.
۵. ترس و نفرت در لاس وگاس (Fear and Loathing in Las Vegas)
- نویسنده: هانتر استاکتون تامسون
- تاریخ نشر: ۱۹۷۱
«ترس و نفرت در لاس وگاس» رمانی نوشتهی هانتر استاکتون تامپسون آمریکایی است که در سال ۱۹۷۱ منتشر شد. این کتاب به دو بخش تقسیم میشود که اولی شامل دوازده و دومی چهارده فصل است. «ترس و نفرت در لاس وگاس» داستان روزنامهنگاری به نام رائول دوک و وکیلش دکتر گونزو را روایت میکند که ظاهرا برای پوشش یک مسابقه خودروهای آفرود نمادین به لاس وگاس میروند.
آنها به دنبال پیدا کردن رویای آمریکایی با یک ماشین پر از مواد مخدر راهی این مسابقه میشوند. شخصیت دوک یک جانشین تخیلی برای تامپسون است، در حالی که گونزو برگرفته از اسکار زتا آکوستا، فعال جنبش شیکانو است. این رمان با رائول و گونزو در یک غذاخوری به نام «رویای آمریکایی» به پایان میرسد. با این حال، معلوم میشود که این مکان یک ساختمان متروک و سوخته است که افراد معتاد به مواد مخدر در آن تردد میکنند.
۶. فصلی در دوزخ (A Season in Hell)
- شاعر: آرتور رمبو
- تاریخ نشر: ۱۸۹۸
آخرین کتاب مورد علاقه جانی دپ «فصلی در دوزخ» مجموعه شعری به نثر است که در سال ۱۸۷۳ توسط شاعر فرانسوی آرتور رمبو سروده و منتشر شده. این تنها اثری است که توسط خود رمبو منتشر شده است. این کتاب تاثیر قابل توجهی بر هنرمندان و شاعران بعدی از جمله سوررئالیستها گذاشت.
رمبو در آوریل ۱۸۷۳ هنگام بازدید از مزرعه خانوادگیاش در روچ، نزدیک شارلویل در مرز فرانسه و بلژیک، سرودن این شعر را آغاز کرد. به گفته برتراند ماتیو، رمبو این اثر را در یک انباری مخروبه نوشت. در هفتههای بعد، رمبو با شاعر بلژیکی پل ورلن دوباره به لندن سفر کرد. آنها رابطه پیچیدهای را در بهار ۱۸۷۲ آغاز کرده بودند و اغلب با هم نزاع داشتند.
ورلن تجربه خودکشی و دائمالخمری داشت. هنگامی که رمبو در ژوئیه ۱۸۷۳ اعلام کرد که قصد دارد محل اقامتشان در بروکسل را ترک کنند، ورلن دو گلوله از هفت تیر خود شلیک و رامبو را زخمی کرد. پس از تهدیدهای بعدی به خشونت، ورلن دستگیر و به دو سال کار سخت محکوم شد. پس از جدایی، رمبو برای تکمیل شعرش به خانه بازگشت و «فصلی در دوزخ» را منتشر کرد. با این حال، زمانی که شهرتش تحت تاثیر اقدامات ورلن قرار گرفت، نقدهای منفی فراوانی دریافت کرد و محافل هنری و ادبی پاریس او را نادیده گرفتند. رمبو با خشم فراوان دستنوشتههایش را سوزاند و احتمالا دیگر هرگز شعر ننوشت.
در پایانِ فهرست ۶ کتاب مورد علاقه جانی دپ، شما درباره انتخابهای او چه فکر میکنید؟ در قسمت نظرات با ما به اشتراک بگذارید!
منبع: books of brilliance