محمدعلی بهمنی، ترانهسرا و غزلسرای توانای معاصر که به تازگی چهره در نقاب خاک کشیده، آثاری ماندگار بسیاری از خود برای مخاطبان شعر و ترانه فارسی به یادگار گذاشته که پنج دفتر از شعرهای او را مرور میکنیم.
همشهری آنلاین: محمدعلی بهمنی، ترانهسرا و غزلسرای توانای معاصر که به تازگی چهره در نقاب خاک کشیده، آثاری ماندگار بسیاری از خود برای مخاطبان شعر و ترانه فارسی به یادگار گذاشته که پنج دفتر از شعرهای او را مرور میکنیم.
- من زنده ام هنوز و غزل فکر می کنم
کتاب«من زنده ام هنوز و غزل فکر می کنم» اثر شاعر نامدار معاصر محمدعلی بهمنی است که از سوی انتشارات فصل پنجم منتشر شده است. این کتاب دربرگیرنده بیست و هشت غزل از سروده های بهمنی است با فضایی عاشقانه که گاه لابه لای این اشعار، غزل هایی با موضوعاتی اجتماعی نیز دیده می شود. نکته غافلگیرانه برای مخاطب همیشگی غزل های بهمنی، دیگرگونه نوشتن و تغییر شکل سطربندی سنتی غزل در برخی از اشعار این مجموعه است. در بخشی از یادداشت نویسنده که در ابتدای اثر آمده است، می خوانیم: من به خوانش دیگران از شعرم، با دقت گوش سپاری می کنم و گاه خود نیز غزل هایم را با طنین خوانش آنها می خوانم. همین کافی است که فکر کنم: شاید دیگران نیز دوست داشته باشند طنین نوشتاری خوانشم را بدانند. در این مجموعه ( با پوزش از دلبستگان ریخت نویسی سنتی غزل ) شکل خوانشی خودم را ترسیم کرده ام. با این اشاره ی لازم که : این گونه نویسی را اول بار، زنده نام منوچهر نیستانی سرمشق غزل امروز کرد.
- غزل زندگی کنیم
کتاب «غزل زندگی کنیم» گزیدهای از غزلهای محمدعلی بهمنی، در قالب یکی از عناوین مجموعه «شعر ما» از سوی انتشارات شهرستان ادب منتشر شده و انتخاب غزل های آن هم به عهده محمدحسین نعمتی و مبین اردستانی بوده است. مجموعه «غزل زندگی کنیم» 72 غزل را شامل می شود که اسامی برخی از غزلهای این ممجموعه در ادامه می آید: دل من یه روز به دریا زد و رفت، کجا را زدند؟، قطره قطره اگرچه آب شدیم، ناگهان دیدم که دور افتاده ام از همرهانم، تا گل غربت نرویاند بهار از خاک جانم، دوست من دیدنش آسان نبود، نتوان گفت که این قافله وا می ماند، آنجا که زبان سرخ است سر سبز نمی ماند، جسمم غزل است اما روحم همه «نیما» یی ست، در این زمانه بی های و هوی لال پرست، زخم آن چنان بزن که به رستم شغاد زد، من زنده بودم اما انگار مرده بودم و در گوشه ای از آسمان ابری شبیه سایه من بود.
- چشمه صبح
کتاب «چشمه صبح»: گذری بر منتخب اشعار محمدعلی بهمنی از دریچه خوشنویسی معاصر با پرتره هنرمندان، به اهتمام امیر جلیلوند است که از سوی انتشارات فرهنگسرای میردشتی منتشر شده است. در معرفی کتاب میخوانیم: «زیستن ما در این جهان همواره قرین کامیابی و ناکامیهاست. چه بسیار دشواریهایی که انسان را از پیمودن ادامه مسیر و دستیابی به اهدافش باز میدارند. در مدت دو سال کوشش برای گردآوری این مجموعه، بودند روزهایی که در مواجهه با دشواریها و مشکلات دچار یاس و حرمان میشدم اما در همان حین با دریافت اثری چشمنواز و روحافزا از خوشنویسی عزیز و دلشکستگیها را فراموش کرده و مصممتر از پیش به ادامه راه فکر میکردم. در این مسیر بنای اولویت را به تجلیل از شاعرانی گذاشتم که عاشقان شعر و ادب ایران زمین هنوز از هرم نفس گرم و گیرایشان بهرهمنداند. اولین انتخابم استاد محمدعلی بهمنی بود. سپاسدار ایشان هستم که اجازه گزینش و تلخیص اشعارشان را به بنده دادند.»
- گزیده شعر محمدعلی بهمنی
کتاب«گزیده شعر محمدعلی بهمنی» یکی از آثار مجموعهی ۱۰ جلدی «شعر ما» محسوب میشود که با هدف آشنایی نوجوانان با شاعران پیشکسوت در قالبهای کلاسیک، نیمایی، سپید و… و با تنوع طیفها، نگاهها و سبکهای مختلف شعری وارد بازار کتاب شده است. در این کتاب ۱۰۴ اثر محمدعلی بهمنی همچون «خونِ هر آن غزل که نگفتم به پای توست»، «همین که هستی و در هستی تو من هستم»، «فکر کدن به تو یعنی غزل شورانگیز»، «تو را چون آرزوهایم همیشن دوست خواهم داشت»، «در آتش تو زاده شد ققنوسِ شعرِ من»، «در منن غزلی اینک دنبال تو میگردد» و… به چشم میخورد. در شعر «من هنوز زندهام» میخوانیم: حرفِ تازهای به خاطرم نمیرسد/ ورنه با تو حرف میزدم/ من هنوز زندهام/ آفتابِ پشتِ ابر ماندهام/ من در این سکوت/ بارها برایتان/ شعر گفتهام/ شعر خواندهام/ من خیال نیستم/ هستم و هنوز/ معتقد به واژهی زوال نیستم/ حرفِ تازهای به خاطرم نمیرسد/ ورنه لال نیستم.
- مجموعه اشعار محمدعلی بهمنی
کتاب «مجموعه اشعار محمدعلی بهمنی» اثری در معرفی اشعار این شاعر توانا به مخاطبان امروزی است که نمونههای موفق و کاملی از انواع غزل های بهمنی به مخاطب ارائه و این کتاب از سوی انتشارات نگاه منتشر شده و در معرفی این اثر آمده است: دوره معاصر غزل با چهرههایی همچون بهار و شهریار جوانه میزند و با حضور رهی معیری و هوشنگ ابتهاج «سایه» و بانو سیمین بهبهانی بهبار مینشیند. دهه پنجاه شمسی شاهد ظهور چهرهای است در غزل که استیل و زبان خاص خود را دارد. محمدعلی بهمنی که از کودکی و نوجوانی شیفتهی سرودن است بهجای مدرسه سر از چاپخانه درمیآورد. در دهدوازده سالگی چاپخانهی «تابان» در خیابان ناصرخسرو محل کار او بود که مجله «روشنفکر» در آن چاپ میشد. این مجله صفحه شعری داشت بهنام «هفتتار چنگ» که از سوی زندهیاد فریدون مشیری نظارت میشد. اتّفاقی در این باره راه بهمنی را برای رسیدن به شعر و آفرینش ادبی هموار میکند.