به نقل از دیجیکالا:
یک لحظه به این فکر کنید که چه عواملی باعث میشود یک بازی ویدئویی عالی باشد؟ گرافیک چشمنواز، مکانیزمهای گیمپلی مفرح و ستپیسهای فوقالعاده همه جوابهایی قابلقبول هستند، ولی آنها را فراموش کنید. بازی ویدئویی تنها رسانهای است که میتواند یک دنیای خیالی در اختیار مخاطبانش قرار دهد تا در آنجا به اکتشاف بپردازند و خود را با این دنیا درگیر کنند. نویسندگان، طراحان و بقیهی افراد خلاق میتوانند دنیاهایی خلق کنند که ما هم بخشی از آنها باشیم. آیا این باحال نیست؟
آیجیان در راستای ستایش از توانایی بازیها در خلق دنیاهای خیالی غنی، فهرستی از ۵۰ دنیای برتر در بازیهای ویدئویی را تدارک دیده است. این دنیاها علاوه بر معماری جالب و داستان منسجم، از عناصری چون فرهنگ، هویت، تاریخچه و ویژگیهای دیگری برخوردارند که یک پیشزمینهی داستانی ساده را به جهانی فراموشنشدنی و عمیق تبدیل میکنند.
برای اینکه تمرکز روی بازیهای ویدئویی باشد، عمداً جهانهای بازیهای ویدئویی را که ریشه در رسانهی دیگری دارند نادیده گرفتهایم. جنگ ستارگان؟ عالی است، ولی ریشه در فیلمها دارد. ویچر؟ دنیایی غنی و باورنکردنی دارد، ولی ریشه در رمان دارد.
در ادامه ۵۰ دنیای برتر که ریشه در بازیهای ویدئویی دارند معرفی شدهاند.
۵۰. سرزمینهای مرزی (Borderlands)
جهان: پاندورا (Pandora)
از بین تمام ۵۰ بازی داخل این فهرست، سرزمینهای مرزی بیشتر از هر بازی دیگری نمایندهی مفهوم «جهان ویدئوگیم» در مقیاس بزرگ است. زمینهی بازی در حالت پایه یک تلفزار برهوت است که از جنایتکاران دیوانه پر شده است، ولی پاندورا بهقدری هویت و شخصیت و تاریخچهی عجیبغریب دارد که انگیزه داشته باشیم در دنبالهها نیز همچنان وقایع سیارهی پاندورا را دنبال کنیم و نیازی نداشته باشیم به دیگر قسمتهای کهکشان سر بزنیم.
از آن لحظه که آهنگ گروه راک فیل را در قفس کن (Cage the Elephant) با نام «برای اشرار استراحتی در کار نیست» (Ain’t No Rest for the Wicked) در میانپردهی افتتاحیه پخش میشود، هر آنچه که لازم است دربارهی دنیای بازی بدانیم به ما نمایش داده میشود: زندگی هیچ موجودی مقدس نیست و قهرمانان شما مزدورانی هستند که همذاتپنداری باهاشان غیرممکن است. پاندورا که یادآور فیلمهای پساآخرالزمانیای چون مکس دیوانه (Mad Max) است، مکانی بیرحم است، ولی طنز خاصی نیز در آن نهفته است. بهلطف شخصیتهایی چون رباتهای کلپترپ (Claptrap)، موجوداتی چون رک هایو (Rakk Hive)، مکانهایی چون جزیرهی زامبی (Zombie Island) و شخصیتهای جالب و جورواجور بازی، دنیای سرزمینهای مرزی همچنان ما را به خود جذب میکند و ترغیبمان میکند ساعتهای متمادی در آن دشمن بکشیم و آیتم غارت کنیم.
۴۹. چرخدندههای جنگ (Gears of War)
جهان: سرا (Sera)
شاید مهمترین ویژگی مجموعهی چرخدندههای جنگ (Gears of War) فلسفهی زیباشناسانهی اپیک گیمز در خلق «ویرانی توأم با زیبایی» بازی باشد. بله، سیستم سنگرگیری بازی یک نسل بازی شوتر را متحول کرد. بله، رابطهی بین شخصیتها سرگرمکننده و احساسی هستند. بله، سرنیزهی ارهبرقیمانند بازی خیلی باحال است. ولی عاملی که چرخدندههای جنگ را حسابی در دل آدم جا میکند، لحن پوچگرایانه و در عین حال سرشار از امید آن است. دنیا به ویرانی کشیده شده است و در آن چیزی برای جنگیدن وجود ندارد، ولی همچنان امید به حفظ چیزی که قبلاً وجود داشت دارید. سبک هنری بازی نهتنها دنیایی را به تصویر میکشد که آشنا به نظر میرسد، بلکه این تصور را ایجاد میکند که این دنیا یک زمانی جای فوقالعادهای برای زندگی کردن بود. پشت سنگهای مرمر فروریخته، ستونهای یونانی شکسته و معماری پیچیدهای که یادآور زیباترین شهرهای کرهی زمین است، قصههایی نهفته است. چرخدندههای جنگ با تکیه بر زمینهی داستانیاش تاریخچهای برای خود میسازد و با وجود منش داشمشتیوار و خودخفنپندار شخصیتهایش، همهی جنبههای آن در کنار هم اثری اصیل میسازند.
۴۸. خدای جنگ (God of War)
جهان: اساطیر یونان
از بین تمام جهانهای این فهرست، جهانی که کراتوس در آن ساکن است شاید آشناترین و هیجانانگیزترین باشد. دلیلش این است که سونی سانتا مونیکا برای ساخت این بازی پژوهش فوقالعاده گسترده و عمیقی دربارهی تاریخ و اساطیر یونان انجام داد. در این بازی بازیکنان در نقش کریتوس، جنگجوی اسپارتایی انتقامجو، میتوانند به شهر باستانی رودس (Rhodes) بروند و با کلوسوس غولپیکر شهر مبارزه کنند، به اعماق تاریک تارتاروس بروند و با هارپیهای آشتین بجنگند و حتی از کوه المپ بالا بروند تا با خدایان بجنگند. همهی این مکانهای شگفتانگیز بهتنهایی میتوانستند جایگاه این بازی را در این فهرست محفوظ نگه دارند، ولی عاملی که باعث میشود خدای جنگ سری در میان سرها دربیاورد، مقیاس فوقالعاده بزرگش است.
تایتانها و کلوسوسهای بازی واقعاً حق مطلب را دربارهی اسمشان ادا کردهاند و کل صفحهی بازی را اشغال میکنند یا حتی بعضی مواقع پیکر بزرگشان خود به یک مرحلهی جدا در بازی تبدیل میشود. کریتوس اصلاً شخص ضعیفی نیست، ولی وقتی او را در حال مبارزه با دشمنانی میبینیم که دهها یا شاید صدها بار از خودش بزرگتر باشند، پویش او هرچه بیشتر حماسی جلوه میکند. بهلطف هیولاهای غولپیکر اسطورهای، قهرمانان قدرتمند افسانهای، شهرهای باستانی و خدایان قدرتمند، خدای جنگ یکی از بهیادماندنیترین جهانها در تاریخ گیم را دارد.
۴۷. مگامن (Mega Man)
جهان: ۲۰۰X
در سال ۲۰۰X، یک ابرربات به نام مگامن پوزهی خیلیها را به خاک مالید. در زمانی که دنیا پر از اربابان رباتی پلید و پیرمردان شیطانصفت بود که میخواستند هرجور شده دنیا را تسخیر کنند، فقط یک ربات آبی جلوی بلندپروازی آنّها برای نابودی همهچیز ایستاده بود. این جهانی است که در بازیهای اصلی مگامن، بمبانداز آبی، معرفی شد. جهان مگامن بین سالهای طولانی اتفاق میافتد و اسپینآفهای زیادی از آن منتشر شده است، ولی بهخاطر روح گرم و حس طنز مجموعه است که طرفداران از آن دل نمیکنند. موجوداتی مثل متها (Met) و دشمنانی چون اسنایپر جو (Sniper Joe) بهخوبی نشان میدهد که دنیای مگا من چقدر خاص است و امیدواریم که این مجموعه همیشه به ریشههای خود وفادار بماند.
۴۶. کینگز کوئست (King’s Quest)
جهان: قلمروی پادشاهی داونتری (Daventry)
جو عجیبغریب و سبکسرانهی مجموعهی کینگز کوئست بزرگترین نقطهقوت آن است. روبرتا ویلیامز (Roberta Williams)، سازندهی مجموعه، قهرمانان دوستداشتنیاش را در شرایطی وخیم قرار میداد، ولی ماجراجوییهای متعاقب دنبال کردن داستان آنها را بسیار مفرح میکرد. دنیای قصههای شاه پریان کینگز کوئست، خصوصاً در عناوین آخری مجموعه، بهشدت یادآور فیلمهای کلاسیک دیزنی است. گرافیک دوبعدی رنگارنگ بازی و پرداختن گاهبهگاه بازیها به درونمایههای تاریک آن حس شگفتیای را که قبلاً دوست داشتیم برمیانگیزد. پس از بیش از ۲۰ سال حضور هیولاهای بزرگ، زمینهای باز و وسیع، قلعههای زیبا و تعامل با شخصیتهای فوقالعاده، این مجموعه با کینگز کوئستی که شرکت The Odd Gentlemen بهطور اپیزودیک بین سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۶ منتشر کرد ادامه پیدا کرد. دلیل ادامه پیدا کردن مجموعه این بود که امکان ندارد غرق جذابیت شاهپریانی آن نشد.
۴۵. نیروی آزادی (Freedom Force)
جهان: بازنمایی جهان کمیکهای ابرقهرمانی کلاسیک
ایرشنال گیمز (Irrational Games) در سال ۲۰۰۲ و ۲۰۰۵، که دوتا از عناوین مجموعهی نیروی آزادی را منتشر کرد، یک سری کپی هنری از شخصیتهای کمیک ساخت، ولی قهرمانان و شروران جهان بازی باعث شدند این جهان «واقعی» به نظر برسد. صداپیشگان و دیالوگهای بازی باعث شدند زمین ۱۹۶۲ – که به عامل ناشناسی به نام «انرژی X» آلوده شده – از صفحهی کامپیوتر بیرون بیاید و در تخیل شما جا خوش کند. شاید جهان «نیروی آزادی» جوکر یا مگنیتوی خاص خود را نداشته باشد و از قوسهای داستانی متعدد و داستانهای خاستگاه شخصیتها (در قالب تکماموریت) برخوردار نباشد، ولی به بازیکن انگیزه میدهد تا مواجههی نهایی با شرورهای داستان به بازی ادامه دهد و تیم ابرقهرمانهایش را ارتقا بخشد.
۴۴. قلمروهای پادشاهی آمالور: رستاخیز (Kingdoms of Amalur: Reckoning)
جهان: فیلندز (The Faelands)
اسم این بازی هر چیزی را که بخواهید دربارهی آن بدانید به شما میگوید. آمالور چند قلمروی پادشاهی دارد، ولی تاکنون ما فقط یکیاش را دیدهایم. فیلندز، که قلمروهای پادشاهی آمالور: رستاخیز در آن اتفاق میافتد، برای خودش یک جهان مستقل است و نواحی متنوع و بزرگی برای اکتشاف دارد: از جنگل گرفته تا ساحل و از کوه گرفته تا بیابان. رستاخیز شامل همهی زمینههای خیالی کلاسیکی است که از بازیهای فانتزی انتظار داریم، ولی به همهیشان چاشنی خاص آمالور اضافه شده است.
نتیجهی نهایی دنیایی است که برای اکتشاف ساخته شده است. آمالور یکی از روانترین بازیهای نقشآفرینی غربی است که تاکنون ساخته شده و این ویژگی اکتشاف را راحتتر کرده است. ولی اگر گیمپلی و داستان بازی شما را ترغیب به کشف دنیای آن نکنند، ساختار جهانباز فیلندز مسلماً این انگیزه را فراهم خواهد کرد. بهلطف زمان بارگذاری کوتاه بین نواحی مختلف و پیوند روان بین آنها، رستاخیز بدونشک یکی از گستردهترین بازیهای نقشآفرینی از لحاظ مساحت است. سیر و سیاحت در این دنیا بخش زیادی از لذت بازی را فراهم میکند.
۴۳. فضای مرده (Dead Space)
جهان: اسپراول و فراتر از آن (The Sprawl and Beyond)
در نگاه اول مجموعهی فضای مرده بیهویت به نظر میرسد و این کنایهآمیز است، چون این مجموعه بسیار وامدار فیلمهای علمیتخیلی معروف است. همچنان که دنیاسازی مجموعه از بازیها فراتر رفت و داستان زندگی آیزاک کلارک، در کنار عقل او، از کنترل خارج شد، جنبههای کشفنشدهی دنیا بهمرور خود را نشان دادند. جهان بازی از جانب افرادی عادی اداره میشود که زندگی روزمرهیشان بهخاطر یک مذهب دیوانهوار که تاریخچهای پیچیده و پرجزئیات دارد در هم ریخته است. در این جهان انسانها هم به دستکاری زمان تسلط پیدا کردهاند، هم به میدانهای گرانشی مصنوعی و از آنها برای مقاصد عملی استفاده میکنند، ولی درک آنها از تکنولوژی در تضادی واضح با معماری صنعتی و بیتجمل جهان بازی قرار دارد. این تضاد درکی در انسانّهای آینده ایجاد کرده که مشهودترین نمود آن USG Ishimura است، سفینهای که کلیشهی «سفینهی دربوداغان» را بهعنوان یکی از بقایای موفقیت انسان و نمایندهای از شکستهای آن واژگونسازی میکند.
بهمرور زمان، فضای مرده یک زمینهی فضایی ساده را به پدیدهای بسیار آشنا و در عینحال اثرگذار تبدیل کرد. بازیکنان میتوانند با مهد کودکها، پاساژها، دفترهای کاری و کلیساهایی که روی ایستگاه تایتان (Titan Station) قرار دارند – زمینهی باورپذیری که بازیکنان میخواهند به همان اندازه که از آن فرار کنند، درکش کنند – احساس همذاتپنداری کنند. جهان فضای مرده مکانی نفرتانگیز و انزجارآور است، ولی همین که ما میخواهیم با وجود رنج و عذابی که به شخصیتهای آن روا میشود، هرچه بیشتر دربارهی رازهای کثیف آن بدانیم، نشان میدهد که جهان فضای مرده چقدر خوب است.
۴۲. ایو آنلاین (Eve Online)
جهان: عدن جدید (New Eden)
عمق جهان علمیتخیلی ایو آنلاین، با وجود بیش از ۵۰۰۰ منظومهی شمسی، فوقالعاده است. سلسلهمراتب قدرت پیچیده بین ابرشرکتهای بازی، فرهنگهای سیاسی در حال نزاع، اقتصاد در نوسان و تکنولوژیای که دائماً در حال تکامل است، نوع خاصی از بازیکن را به خود جذب میکند، بازیکنی که تعهدی فوقالعاده بالا دارد، ولی تحسین کردن بازی از بیرون گود کار آسانی است. آن نوع خاصی از جاسوسی شرکتی که ایو آنلاین ممکن میسازد – و CCP سازندهی بازی بازیکنان را به آن تشویق میکند – نوعی دنیاسازی لحظهای را پرورش میدهد که هیچ بازی دیگری توانایی پرورش آن را ندارد. CCP تاریخچهی چندنسله و دقیق گروههای قومیتی جدید را با دورههای سقوط و صعود متناوب تثبیت کرده است. شیوهی دستکاری بازیکن روی این تاریخچه باعث شکلگیری یک تاریخ در حال تکامل و جهانی غنی میشود که بازیکنانی که با تاخیر به بازی ملحق شوند، هرچه بیشتر از آن بهره خواهند برد.
۴۱. خارج از این جهان (Out of This World)
جهان: دنیایی دیگر (Another World)
در نخستین لحظهای که وارد جهان این بازی میشوید، در آن غرق میشوید. به معنای واقی کلمه. در اولین صحنه، بازی بازیکن را به داخل استخری عمیق پرتاب میکند و او را مجبور میکند که شنا کند تا مبادا یک هیولاهای نامرئی و شاخکدار او را ببلعد. وقتی آزاد شوید، وارد دنیای دیستوپیایی هیولاها، گودالها و یک گونهی بیگانهی خطرناک میشوید. این بازی شاهکار اریک چاهی (Eric Chahi)، سازندهاش است و یکی از برجستهترین عناوین برای سبک سکوبازی به حساب میآید. این بازی جهانی ویران، متروک و درگیرکننده را به مخاطب عرضه میکند که در نقش لستر (Lester)، شخصیت اصلی آن، فقط بخش کوچکی از آن را اکتشاف میکنیم و باقی آن به تخیلمان واگذار میشود. خارج از این جهان نشان داد که بازیهای ویدئویی چه پلتفرم مناسبی برای قصهگویی سینماتیک هستند و هنوز که هنوز است، تازه و بدیع به نظر میرسد.
۴۰. فز (Fez)
جهان: زو (ZU)
جهان فز طوری به مغز شما نفوذ میکند که کمتر بازیای توانش را دارد. اگر گرافیک و موسیقی چشمنواز ۸ بیتی، شخصیتهای بامزه و گیمپلی مخپیچ بازی لبخند روی لبتان نمیآورند، باید بگویم که ببخشید، شما قلب ندارید. جهان فز سرشار از روح است: از گفتگوهای یکطرفه دربارهی شکوه بُعد دوم با شهروندان دیگر گرفته تا غروبهایی که به شکلگیری صورتفلکیهایی با شکل بلوکهای تتریس منجر میشوند. از آن بهتر، موسیقی بهشکلی دینامیک بین محیطهای مختلف تغییر میکند و با گذر از هر محیط فراموشنشدنی، یک جور حس نمادین از آن مکان فراهم میکند. با وجود اینکه قصهگویی بازی بهطور مستقیم محدود است، همهی جنبههای آن کامل و شگفتانگیز هستند و تجربهای فوقالعاده فراهم میکنند که افراد زیادی عاشق آن خواهند شد.
۳۹. دراگون کوئست ۸ (Dragon Quest VIII)
جهان: ترودین (Trodain)
از سال ۱۹۸۶ که مجموعهی دراگون کوئست شروع شد، هر بازی جهان بازی قبلی را گسترش داده تا جهانهای جدید برای تعریف کردن داستانهای جدید به وجود بیایند. با اینکه همهی بازیهای مجموعه در جهانی یکسان اتفاق نمیافتند، همهیشان ویژگیهایی را از یکدیگر وام میگیرند و تجربهای فراهم میکنند که بهطور کاملاً مشخصی «دراگون کوئستی» است. بهعنوان مثال، آیا میتوانید یک بازی دراگون کوئست را بدون نماد بامزهی مجموعه یعنی اسلایم (The Slime) تصور کنید؟
وقتی از خودمان پرسیدیم که کدام بازی در مجموعه بهترین نماینده از کلیت آن است، به این نتیجه رسیدیم که این بازی دراگون کوئست ۸: سفر پادشاه نفرینشده است. این بازی کل جذابیت و زیباییای را که از مجموعه انتظار داریم نشان میدهد، ولی غیر از آن، گرافیک انیمهای آکیرا توریاما (Akira Toriyama) را نیز به نحو احسن اقتباس کرده و یک جهان نقشآفرینی زنده به وجود آورده که واقعاً شبیه یک کارتون فانتزی حماسی است. بهلطف مناظر وسیع، موجودات هولناک، قلعههای بلند و تعدادی شخصیتی یاغی که انعکاسی از دنیای خودمان هستند، میتوان دراگون کوئست ۸ را یکی از نامزدهای بهترین جهانهای بازیهای ویدئویی در نظر گرفت.
۳۸. نوآر لسآنجلسی (L.A. Noire)
جهان: لسآنجلس، کالیفرنیا
بازسازی لسآنجلس دههی ۴۰ در نوآر لسآنجلسی به دقیقترین و ریزبینانهترین شکل انجام شده است؛ برخی از محلهها بهطور کامل بازسازی شدهاند و لسآنجلس به شکل دنیایی زنده به تصویر کشیده که پر از جزئیات و ظرافت است. همهی عناصر شهر، از خیابانها و مغازهها گرفته تا خودروها، با دقتی باورنکردنی به جزئیات ساخته شدهاند. نوآر لسآنجلسی علاوه بر بازسازی کامل شهر لسآنجلس، حالوهوای فیلمهای نوآر را که از آنها الهام گرفته هم منتقل میکند. بهلطف گستردگی بازی و جزئیات زیاد آن، اکتشاف شهر و یادگیری مسیرهای آن کار راحتی نیست، ولی کسانی که دوست دارند بازسازی متقاعدکنندهی یک شهر را نه لزوماً در یک ویدئو گیم، بلکه در هر رسانهای تجربه کنند، باید حتماً نوآر لسآنجلسی را امتحان کنند.
۳۷. امپراتوری یشمی (Jade Empire)
جهان: امپراتوری یشمی
با اینکه ژانر ووشیا (Wuxia = هنرهای رزمی چینی) در دنیای گیم غریبه نیست، بازیهای هنرهای رزمی پیشین هیچکدام بهاندازهی امپراتوری یشمی تلاش نکردند یک جهان غنی و خلاقانه خلق کنند. این بازی با الهامگیری از تاریخ و اساطیر چین باستان یک سری مکان منحصربفرد خلق کرده که خوراک بازیهای نقشآفرینی هستند و کاری میکنند خود را بخشی از یک زمینهی داستانی اساطیری ببینید.
ساختمانها و شهرهای داخل بازی تنها عناصری نیستند که از چین باستان الهام گرفته شدهاند، چون امپراتوری یشمی از شخصیتها، جانوران، سبکهای مبارزه و جلوههای تاریخی چینی نیز استفاده کرده است. بهلطف ماجراجوییای که شما را بین نقاط مختلف یک امپراتوری بزرگ جابجا میکند، بهسختی میتوان این جهان جالب و منحصربفرد را دوست نداشت.
۳۶. آدورلد (Oddworld)
جهان: آدورلد
ساکنین عجیبغریب آدورلد به همان اندازه که زشتاند، بامزه و باحال هم هستند. جهان دیوانهوار و هوشمندانهی آنها در هر عنوان جدید از مجموعه تغییر میکند و درونمایه، جو و شخصیتهایی که باهاشان برخورد میکنید نیز همینطور. برای همین است که هرکدام از بازیهای مجموعه به نوبهی خود بهیادماندنی هستند. مثلاً حالوهوای آدورلد: خشم غریبه (Oddworld: Stranger’s Wrath) یک وسترن اسپاگتی جهانباز است و حالوهوای آدورلد: اودیسهی ایب (Abe’s Odyssey) یک محیط کارخانهای/صنعتی خطی و خفقانآور و این دو هیچ شباهتی به هم ندارند. جهان بازی علاوه بر زیبایی، شامل عناصر حالبههم زن نیز هست. بهطور کلی آدورد ترکیب عجیبی از تخیل یک کودک و تخیل فرد بزرگسالی است که حالش خیلی خوب نیست. نتیجهی حاصلشده جهانی است که همیشه آن را بهخاطر خواهیم داشت.
۳۵. رزیدنت اویل (Resident Evil)
جهان: راکون سیتی و فراتر از آن (Raccoon City & Beyond)
اگر مجموعهی رزیدنت اویل در یک زمینه گل کاشته باشد، آن زمینه جوسازی است. عمارتهای متروکه، دهکدههای مورمورکننده، کشتیهای ترسناک: در تکتک نقاط جهان رزیدنت اویل، وحشت رخنه کرده است و به همین خاطر این سری یکی از به یاد ماندنیترین مجموعههای وحشت در تاریخ است. ابرشرکتّهای پلید، گروهها، تشکیلات و اتحادیههای جورواجور به جهان بسیار وحشتناک مجموعه رنگ و بویی از واقعیت میبخشند و نشان میدهند که راهوروش ساختن یک مجموعهی وحشت ماندگار چیست. شخصیتهای دوستداشتنی و بهشدت بهیادماندنی مجموعه با جملات قصار عالیشان هم هرچه بیشتر به این ماندگاری کمک میکنند: لئون (Leon)، کریس، جیل، کلیر، HUNK، وسکر و بقیه همه کمک کردهاند جهان رزیدنت اویل به یکی از شناختهشدهترینها در جهان گیم تبدیل شود.
۳۴. پوکمون (Pokémon)
جهان: نسخهی خیالانگیز ژاپن
جهان پوکمون بسیار گسترده است و از هیولاهای ریز و درشتی پر شده که آموزشدهندگان باید موقعیتیابی کنند، به دام بیندازند و تا رسیدن به کمال آموزش دهند. میتوان ادعا کرد که بهخاطر غنی بودن جهان پوکمون و ماهیت دوستداشتنی همهی عناصر داخل آن است که توجه دنیا برای اولین بار به پوکمون جلب شد و باعث شد این مجموعه به یکی از محبوبترین و بازیشدهترین مجموعههای تمام دوران تبدیل شد. از منطقهی کانتو (Kanto) گرفته تا اونوا (Unova) و همهی مناطق بین آنها، میتوان یک عنصر واقعگرایانه و حقیقی در جهان پوکمون پیدا کرد، طوریکه انگار در دنیای خودمان از هر درخت یک منکی (Mankey) آویزان است و زیر آن هم پیکاچو (Pikachu) در حال سیب گاز زدن است. جهان پوکمون حقیقتاً غوطهورکننده است.
۳۳. متال گیر (Metal Gear)
جهان: کرهی زمینی که در جاسوسی تاکتیکی غرق شده
نفوذ یک جاسوس آمریکایی به مقر تروریستی در آلاسکا موقعیتی کلیشهای به نظر میرسد. ولی در متال گیر سولید، هیچ چیزی آنطور که در نگاه اول به نظر میرسد نیست. در واقع، در این جهان همهچیز به نیرنگ آغشته شده است. اولین بازی مجموعه سرراست است: یک یارو با موی بلند باید یک سری سلاح هستهای را غیرفعال کند و آدمبدها هم دارند تهدید به لانچ کردن آنها میکنند. ولی معلوم میشود که آدمبدها در واقع یک جورهایی شبیه ابرشرورهای کمیکبوکی هستند. یکی از آنها یک شامان تیربار به دست است که به دستهای کلاغ تبدیل میشود و یکی دیگر از آنها فردی روانپریش و معلق در هواست که میتواند ذهن دیگران (و کارت حافظهی کنسولتان) را بخواند. این جهان در نوعی علم آغشته به فانتزی غرق شده و در آن نانوماشینهای شبهویروس مسئول کشتن انسانها هستند و کلونسازی ژنتیکی برای ساختن ابرسربازها به کار میرود.
با اینکه جهان متال گیر سرشار از کلیشهّهای علمیتخیلی است، ولی در آن به یک سری درونمایهی عمیقتر که ریشه در واقعیت دارند نیز پرداخته میشود، مثل خطرهای رقابت هستهای و کشمکشهای درونی افرادی که این رقابتها را راه میاندازند. ماهیت اطلاعات و واقعیت مرگ نیز درونمایههایی هستند که مستقلاً در بازیهای متفاوتی از مجموعه مورد تاکید قرار گرفتهاند. متال گیر در آن واحد هم فانتزی آیندهنگرانه است، هم دربارهی واقعیت حال. برای همین یکی از بهترین جهانها در بازیهای ویدئویی است.
۳۲. اورکوئست (EverQuest)
جهان: نوراث (Norrath)
با اینکه اورکوئست برای اولین بار در سال ۱۹۹۹ معرفی شد، ولی بهلطف بستهالحاقیهایی که دائماً برایش منتشر میشدند، برای مدت طولانی در حال گسترش بوده است. جهان این بازی در ابتدا فقط چندتا قاره بود، ولی بعد به یک قمر و جهانهای موازی نیز گسترش پیدا کرد، جهانهایی که در آنها نهتنها بازیکنان میتوانند با هم مبارزه کنند، بلکه میتوانند اختلاف را کنار بگذارند و با همکاری هم خدایان و راز و رمزهایشان را فتح کنند.
جهانهای فیزیکی و ماورایی اورکوئست برای مدتی آنچنان طولانی وجود داشتهاند که بازیکنان به درک و آشنایی فوقالعادهای از آنها رسیدهاند. دلیلش این نیست که جهانسازی بازی را در دایرهالمعارف مربوطه خوانده باشند؛ دلیلش این است که آنقدر زمان طولانیای را در محیط بازی گذراندهاند که روایت، اصطلاحات و زبان مخصوص به خود را دربارهی آن توسعه دادهاند. غیر از این، اورکوئست جهانی دارد که در آن میتوانید شخصیتتان را واقعاً از آن خود کنید. با توجه به اینکه کمتر چیزی مستقیماً توضیح داده شده و بسیاری از اطلاعات به تخیل خود شما واگذار شدهاند، اورکوئست جهانی است که در آن واقعاً میتوانید به هر کسی که دلتان میخواهد تبدیل شوید. چه دورف شجاع و چه الف نترس. اورکوئست یکی از اولین – و بهخاطر قدمت طولانیاش – یکی از هاردکورترین جهانها برای غوطهور شدن است.
۳۱. کیش قاتلان (Assassin’s Creed)
جهان: تاریخ به روایت آنیموس (History According to the Animus)
دلیل هیجانانگیز بودن اکتشاف جهانهای کیش قاتلان زیاد ربطی به آنچه این مجموعه به این جهانها اضافه میکند ندارد. بله، جنبهی عرفانی مجموعه بهطور دیوانهواری جالب است، ولی لذت اکتشاف کردن، تعامل با تاریخ بشریت و زندگی کردن در آن شگفتی مخاطب را برمیانگیزد. بالا رفتن از یک ساختمان تاریخی معروف مثل کلوسیوم، جاسوسی تمپلارها در دمشق و دویدن در بوستون زمان انقلاب آمریکا هم برای نردهای تاریخ جذاب است، هم برای علاقهمندان به ماجراجویی. در این بازیها میتوان در وقایع تاریخی بزرگ شرکت کرد و با یک سری از بزرگترین شخصیتهای افسانهای تاریخ در باورنکردنیترین مکانهای تاریخی همکاری کرد. کیش قاتلان واسطهای است تا از راه آن جهان را ببینیم؛ برای آن دسته از کسانی که هیچگاه فرصت دیدن واتیکان را پیدا نخواهند کرد، بازی کردن کیش قاتلان بهترین گزینهی موجود است.
۳۰. استارکرفت (Starcraft)
جهان: سرتاسر کائنات
در استارکرفت شخصیتهای اصلی جناح خود را عوض میکنند و در موازنهی قدرت بعضی سیارهها به کل بلعیده و از نو متولد میشوند. جهان استارکرفت دائماً در حال تغییر است، ولی در آن یک چیز هیچگاه تغییر نمیکند: ارتش تران (Terran)، پروتوس (Protoss) و زرگ (Zerg) هیچگاه از جنگیدن با یکدیگر دست برنمیدارند. در جنگشان هم هیچ مروتی در کار نیست. آنها از صمیم قلب میخواهند یکدیگر را نابود کنند و در این راه از هر وسیلهای استفاده میکنند: بمبهای اتمی، دستگاههای متحرک غولپیکر که لیزرهای مرگبار شلیک میکنند، تانکهای محاصره و ناخنهای بیشازحد رشد کرده! این سه جناح تعداد بیشماری سازه میسازند و با اینکه کل منابع دنیا را مصرف کنند تا فقط یک نیروی بیشتر در زمین مبارزه بکارند، مشکلی ندارند.
داستان استارکرفت ترکیبی از وحشت، روابط عاشقانه و تشکیل اتحادهای غیرمنتظره است. با اینکه داستان بازی لحنی یکپارچه ندارد و اغلب لحنی بزرگنمایانه دارد، از عناصر جالب – مثل نژاد باستانی زلناگا (Xel’Naga) و تمپلارهای تاریک (Dark Templar) مخفیکار – بیبهره نیست. ولی حتی اگر تحت تاثیر وفاداری در حال تغییر کریگان و قهرمانبازی جیم رینور ویسکیخور قرار نگیرید، بهسختی میتوان در برابر جذابیت جهانی مقاومت کرد که درگیر جنگ مطلق است و دائماً شما را دربارهی ماشین جنگی مرگباری که هر جناح ممکن است رو کند کنجکاو نگه میدارد.
۲۹. سفر (Journey)
جهان: جهان مسافر (The Traveler’s Place)
جهان گستردهی سفر چیزی فراتر از سبک هنری چشمنواز، شنهای درخشان و رنگهای زیبا است. در بازی همچنان که قطعات دنیا را احیا میکنید، رازهای آن را کشف میکنید و با ساکنین آن آشنا میشوید، محیط اطرافتان به زندگی برگردانده میشود. این دنیا آنچنان در اسطوره غرق شده که فرصتی برای توضیح دادن هیچکدام وجود ندارد. بهجایش خودتان باید آن را کشف کنید. در بازی زبانی جریان دارد که بازیکنان درکی از آن ندارند، ولی حس پیوند عمیقی نسبت به آن حس میکنند. صداهای دلنگ دلنگ ترانهمانندی که شما را به همبازی کوآپ ناشناستان متصل نگه میدارد، این امکان را برایتان فراهم میکند در دنیایی زندگی کنید که هیچکدام درکی از آن ندارید. آبا و اجداد و درونمایههای مذهبی، کشمکش شخصی و سنت از ابتدا تا انتهای بازی سفر آن را همراهی میکنند. بهخاطر ارتباط قوی این جنبههای مختلف است که میتوانیم نبوغ نهفته در این جهان را تحسین کنیم.
۲۸. دئوس اکس (Deus Ex)
جهان: کرهی زمین پس از انقلاب صنعتی دیگر
نکتهی جالب دربارهی دئوس اکس – چه بازی اصلی، چه انقلاب بشریت (Human Revolution) – این حقیقت وحشتناک است که آیندهای که به تصویر میکشد، بهطور وحشتناکی باورپذیر به نظر میرسد. این بازی به چند شکل مختلف اثر مثبت و منفی بهبود فیزیولوژی انسان از راه تکنولوژی را نشان میدهد. افراد خلاقی که پشت ساخت این بازیها قرار دارند میدانند که زمینهی وقوع گیمپلی بهاندازهی خود گیمپلی مهم است، شاید حتی بیشتر. بین ایالات متحده و چین شکاف فرهنگی وجود دارد و دلیلش هم رقابت آنها سر تکنولوژی سایبرنتیک است. جاسوسی، عملیات خرابکاری و مکاشفات پنهانی نیز این رابطه را خرابتر میکنند. جهان دئوس اکس دوباره صنعتی شدن را تجربه کرده و از توطئههای نفرتانگیز، اشخاص فاسد و تکنولوژی انسانمحور پر شده است. به همین خاطر، این بازی کاری میکند نگران آینده باشیم و دربارهی پیشرفت یکی از شاخههای علم احساس درگیری اخلاقی کنیم. وقتی جهان یک بازی اثری عمیق و واقعی روی بازیکنان داشته باشد، نمونهی بارز جهانی خاص است.
۲۷. جزیرهی میمون (Monkey Island)
جهان: دریای کاراییب
در سال ۱۹۹۰، لوکاس آرتس یک بازی ماجرایی به نام راز جزیرهی میمون منتشر کرد که در عین طنزآمیز بودن به بازنمایی موردعلاقهی ما از عصر طلایی دزدان دریایی تبدیل شد. بله، شاید بازیهایی چون دزدان دریایی سید مایر (Sid Meier’s Pirates!) زندگی دزدان دریایی را دقیقتر شبیهسازی کنند، ولی مجموعه بازیهای جزیرهی میمون جهانی هیجانانگیز را پیش روی ما قرار دادند که از شخصیتهای جالبی – مثل لچاک (LeChuck)، دزد دریایی مخوف – و ابزار بهدردبخوری – مثل مرغ پلاستیکی با یک قرقره وسط آن – پر شده بود. مجموعهی جزیرهی میمون سبکسرانه، گاهی احساسی و همیشه مفرح است و جهانی دارد که ما آن را جزو بهترینهای دنیای گیم حساب میکنیم.
۲۶. ارثباوند (Earthbound)
جهان: سرزمین مادر (The Motherland)
از انتشار مجموعهی اقلیتپسند ارثباوند مدت زیادی میگذرد، ولی مردم هنوز نمیتوانند دست از حرف زدن دربارهی آن بردارند و دلیل اصلی آن هم جهان منحصربفرد بازی است. این بازی پر است از ارجاعات به فرهنگ آمریکایی و موسیقی باحال دههی ۶۰ و مکانهای عجیبغریب. جهان ارثباوند آنقدر متمایز و فراموشنشدنی است که باید آن را در فهرست میگنجاندیم. در چه جهان دیگری برخورد تصادفی با یک زنبور میتواند به شروع یک ماجراجویی بزرگ منجر شود؟ شاید دستاندرکاران نینتندو فکر کردند که بازیکنهای آمریکایی نمیتوانند این دنیای آشوبناک و هجوآمیز را درک کنند و برای همین بازیهای این مجموعه از قفسههای فروش بازی در آمریکا غایب بودند؛ با این حال جهان ارثباوند موفق شده راه خود را به قلب گیمرها در سرتاسر دنیا باز کند.
۲۵. راز مانا (Secret of Mana)
جهان: راز مانا
راز مانا دنبالهای برای فاینال فانتزی ادونچر (Final Fantasy Adventure) برای گیمبوی است، ولی این بازی موفق شد با تثبیت کردن اساطیر و افسانههای غنی خودش هویتی مستقل پیدا کند. این بازی دربارهی پسر جوانی است که راهی سفری حماسی برای نجات دنیا میشود. با اینکه این بازی از کلیشهی «قهرمان جوان که شمشیری افسانهای در دست دارد» پیروی میکند، ولی سیستم باور منحصربفرد آن که حول محور استفاده از مانا بهعنوان منبع انرژی و موازنهسازی آن میچرخد، باعث شده که جهان مانا بسیار خاص به نظر برسد و جایگاه آن در این فهرست محفوظ باشد.
۲۴. متروید (Metroid)
جهان: زیبیس (Zebes)
یکی از عواملی که باعث شده جهان متروید بسیار بهیادماندنی باشد این است که در بازیهای این مجموعه تنها چیزی که میتوان به آن تکیه کرد خود این جهان و آشنایی با آن است. در بیشتر ماجراجوییهای میانکهکشانی ساموس آران (Samus Aran)، او تکوتنها در سیارهای بیرحم در اعماق سرد فضا است و برای زنده ماندن فقط میتواند به خودش و مهارتهای فوقالعادهاش تکیه کند. عاملی که باعث شده این سناریو جذاب باشد، بیگانه بودن جهان بازی است. از نژادها و جانوران گوناگون گرفته تا فدراسیون کهکشانی و فضاپیماها، همهی عناصر جهان متروید بسیار واقعی و در عین حال بیگانه به نظر میرسند. جهان متروید بدونشک یکی از بهترینّها در تاریخ گیم است، ولی در عین حال جهانی است که کمترین علاقه را برای بازدید از آن داریم. بههرحال چهکسی میخواهد یک متروید را در حال مکیدن صورتش پیدا کند؟ هیچکس. مطلقاً هیچکس.
۲۳. فیبل (Fable)
جهان: آلبیون (Albion)
جهان آلبیون در طی هرکدام از بازیهای مجموعه تغییر پیدا کرد. در بازی اول جهان بازی حالوهوای قرونوسطایی داشت، ولی بهلطف پیشرفتهای تکنولوژیکی در فیبل ۳ به انقلاب صنعتی نزدیک شد. با این حال، بعضی ویژگیها بدون تغییر ماندهاند، مثل شهرهای سنگفرششده، جادو و جوکهای بیتربیتی و توالتی. این ویژگیها باعث شدهاند که فیبل در بازار شلوع بازیهای اکشن نقشآفرینی سری از میان سرها دربیاورد. در هریک از بازیهای فیبل نقش شما در آلبیون تغییر پیدا میکند: از مبارزی که تقدیر انتخابش کرده گرفته تا عضوی از خاندان سلطنتی. با این حال، نقطهی شروع شما هرچه باشد، جهانی را تجربه میکنید که پر از جزئیات زیبا و عناصر هویتبخش است.
۲۲. کرونو تریگر (Chrono Trigger)
جهان: از ماقبل تاریخ تا پایان جهان
جای شک ندارد که کرونو تریگر (Chrono Trigger) بهعنوان یکی از محبوبترین و ماندگارترین مجموعههای نقشآفرینی تاریخ راه خود را به این فهرست پیدا کرد. این شاهکار با مقیاس وسیعش چشمهای از آیندهی پساآخرالزمانی و گذشتهای در خطر را نشان میدهد و بازیکن را درگیر سفری بین ابعاد زمانی و مکانی مختلف میکند، از راهروهای زمان عبور میدهد و به قلمروهای فراتر میبرد. از همه بهتر، این مجموعه در جهانی اتفاق میافتد که از لحاظ مقیاس و خیالانگیز بودن حتی میتواند با شاهکارهای مدرن نیز رقابت کند. اینکه یک بازی ۱۶ بیتی بتواند این همه سال پس از انتشارش همچنان الهامبخش بازیکنان باشد و آنها را تحتتاثیر قرار دهد، واقعاً فوقالعاده است و باعث شده کرونو تریگر به این فهرست راه پیدا کند.
۲۱. سایهی کلوسوس (Shadow of the Colossus)
جهان: سرزمین ایکو (Land of Ico)
ما دربارهی جهانی که ایکو و سایهی کلوسوس را به هم وصل میکند – دو بازی شگفتانگیز که اساساً نقطهی شروع و پایانی باشکوه برای پلیاستیشن ۲ رقم زدند – چیز زیادی نمیدانیم. در واقع حتی مطمئن نیستیم که آیا جهان این دو بازی مشترک است یا نه. ولی یک سری سرنخ وجود دارد. جهان این دو بازی – در عین پیوند کمرنگشان – بهشکلی ظرافتمندانه و در عین حال قدرتمند شرح داده میشود، درست مثل داستانشان.
در این جهان نوعی تنهایی پوچگرایانه حاکم است. در هر بازی، بازیکنان در حال پرسه زدن در بقایای دنیایی متعلق به گذشته هستند. به جای اینکه این دو بازی با محیطهای شلوغ و کلکل بین شخصیتها به جهانشان انرژی تزریق کنند، به این جهان اجازه میدهند که خودش خودش را ابراز کند. در هر بازی، یک قهرمان تکوتنها در کنار یک همراه صامت راهی سفری میشوند تا سازههای طبیعی غولپیکر و تهدیدآمیز را نظاره کنند، آن هم در حالیکه در پسزمینه صدای باد و گرد و غبار شنیده میشود. سرزمین ایکو، بهعنوان یک پوچی غنی و یک ورطهی تاثیرگذار، یکی از بهترین جهانهای خلقشده در بازیهای ویدئویی است.
۲۰. دارک سولز (Dark Souls)
جهان: لردران (Lordran)
شاید اسم جهان کلی دارک سولز را بلافاصله به خاطر نیاورید، ولی مسلماً اسم بسیاری از مکانهای آن در ذهنتان حک شدهاند: بلایتتاون (Blighttown)، آندد برگ (Undead Burg)، آنور لاندو (Anor Londo). بهلطف طراحی فوقالعادهی دارک سولز، که شما را مجبور میکند بین تکتک نقاط آن چندین بار رفتوآمد کنید، تمام سوراخ سنبههای هیولازدهی لردران تا آخر عمر جایی در ضمیر ناخودآگاهتان باقی خواهد ماند. با این حال، هیچگاه چیز زیادی دربارهی این دنیا نخواهید فهمید. دارک سولز دنیاسازی و تاریخچهاش را از شما مخفی نگه میدارد و کاری میکند خودتان جنبههای مختلف این جهان را کشف کنید و از جزئیات و سرنخهایی که پیدا میکنید، هر اطلاعاتی که میتوانید استنباط کنید. این جهان اتفاقی فاجعهآمیز و صدها سال فلاکت را پشتسر گذاشته و قلعهها و قصرهای زیبایش به ویرانههایی تبدیل شدهاند که پر از نامیرایاناند. ولی شما باید تمام این اتفاقات را در ذهنتان تصور کنید. برای همین است که لردران بیشتر از هر جهان دیگری در بازیهای ویدئویی در یاد میماند: گاهی نیازی نیست همهچیز را مستقیماً به مخاطب گفت.
۱۹. سرقت بزرگ اتومبیل (Grand Theft Auto)
جهان: لیبرتی سیتی (Liberty City)
لیبرتی سیتی نوعی هجویه از آمریکای مدرن است و از فیلمهای گانگستری تمام اعصار الهام گرفته تا هرچه بیشتر باورپذیر جلوه کند. این درونمایههای انتقادی و بازسازی نسبتاً دقیق از نیویورکی که واقعاً نیویورک نیست، بارها نشان داده که بازیهای ویدئویی میتوانند بیشتر از هر رسانهی دیگری محتوا داشته باشند. ما صرفاً شخصی در حال پرسه زدن در جهانی سندباکس نیستیم. ما عضوی از یک جامعه هستیم و گاهی گذشتهای پرتلاطم داریم و گاهی هم هدفی بلندپروازانه و لیبتری سیتی هم برای جولان دادن ما ساخته شده است. با وجود مضحک بودن خشونت جیتیای، در بازی نوعی حس واقعگرایی جاری است. شلوغی محلهی تراینگل (The Triangle)، قایقهایی که زیر پلها شناورند، هلیکوپترهایی که مردم را زیر نظر دارند هیچکدام برای نمایش نیستند، بلکه برای شما ساخته شدهاند. شاید لیبرتی سیتی حول محور هیچ فردیتی نچرخد، ولی میتوانید آنجا را تسلیم ارادهی خود کنید.
۱۸. افسانهی مرگبار (Brütal Legend)
جهان: عصر راک (The Age of Rock)
با اینکه شیوهی ارائه شدن داستان در بازی تا حد زیادی ناشیانه بود، طراحی محیط و هیولاها و بهخصوص صدای حماسی درام و گیتار برقی حالوهوایی منحصربفرد برای بازی ایجاد کردند. همچنان که در حال مبارزه در غارها، ویرانهها و زمینهای شنی بودید، حس خاصی همراهیتان میکرد: انگار که در حال پیشروی به سمت مقصدی مخفیانه و ممنوعه بودید و داشتید چیزهایی میدیدید که کس دیگری قرار نبود ببیند. جهان افسانهی مرگبار جایی است که در آن همه چیز در خطر کشیده شدن به اعماق جهنم سوزان و افتادن دست پلیدترین موجودات دنیا را دارد، موجوداتی که اگر دستشان بیفتید، شما را به بدترین و وحشتناکترین بلاها دچار خواهند کرد.
۱۷. دیابلو (Diablo)
جهان: پناهگاه (Sanctuary)
جهان بازی اکشن نقشآفرینی بلیزارد بهنوعی افسردهکننده است. این جهان پر از شیاطینی است که کمر به قتل شما بستهاند و هیچ هدفی فراتر از فاسد کردن و قلعوقمع کردن بشریت ندارند. داستان بازی هیچگاه خوب منتقل نشد و عمدتاً حول محور کشتن یک لشکر هیولا و غارت کردن غنیمتهای بیرونافتاده از اجسادشان بود. شخصیتهای غیرقابلبازی در اطراف شهر ایستاده بودند و با صدایی اغراقآمیز دیالوگ ادا میکردند و این وسط شما باید کل زحمت را به دوش میکشیدید و سیاهچالهها را پاکسازی میکردید و غولآخرهای قدرتمند را شکست میدادید. وسط این کشتوکشتار، هر از گاهی یک میانپردهی سینمایی از پیش رندر شده نمایش داده میشد تا به شما یادآوری کند دیابلو یک داستان کلی هم دارد.
۱۶. هیلو (Halo)
جهان: زمین، ریچ (Reach) و تشکیلات (The Installation)
جهان علمیتخیلی بزرگ هیلو الهامبخش ساخته شدن کتابها، کمیکها و حتی یک سریال بوده است که همه به گسترش یافتن این دنیا کمک کردهاند، دنیایی که در بازیهای هیلو توضیح داده شده، ولی جزئیات زیادی از آن ارائه نشده است. نخستین بازیهای هیلو به ما نشان دادند که در ریچ و برای اسپارتانّهای دیگر چه اتفاقی افتاد و این سلسلهوقایع بالاخره در یک بازی مستقل (هیلو ریچ) نمایش داده شدند. Halo ODST این فرصت را فراهم کرد تا بازیکنان – این بار از زاویهی دیدی کاملاً متفاوت – ببینند در زمین چه خبر است و این مسئله جنبههای بیشتری از جهان بازی را نمایان کرد. کشمکش با جنگ داخلی، سیاستهای نظامی و تکنولوژی نظامی همه به شکلگیری جهانی شگفتانگیز کمک میکنند که هر بار که اجازه پیدا میکنیم واردش شویم، جالب و تازه جلوه میکند. شاید بخش چندنفرهی هیلو واضحترین دلیل برای موفقیتش باشد، ولی جذابیت تاریخچهی باستانیاش دربارهی موجودات فضایی است که باعث میشود طرفداران – بدون شک برای چند دههی آتی – به این مجموعه و جهان جذابش رجوع کنند.
۱۵. رد دد ریدمپشن (Red Dead Redemption)
جهان: غرب وحشی
بیش از یک قرن است که آثار ادبی و سینمایی بسیاری در ژانر وسترن ساخته شده و برای همین این سبک از بحران هویتی رنج نمیبرد، ولی رد دد ریدمپشن موفق شد هم با وام گرفتن از آثار کلاسیک و هم با اضافه کردن عناصر جدید از جانب خود، این ژانر را به کمال نزدیک کند. اشارات عمدی بازی به شخصیتها و قصههای کلاسیک صرفاً برای دلخوشی طرفداران نیست، چون همهیشان هستهی این اثر تاریخی زیبا را قویتر میکنند. فضای بزرگ بازی دستاوردی قابلتوجه است و از تکتک بخشهای مختلف بازی تاریخ میچکد. درونمایههایی چون درگیریهای قومی، مقاومت انسان در برابر تکنولوژی مدرن و بازنماییهای ارزشهای اخلاقی سنتی آمریکا دنیایی را به تصویر میکشند که در تناقض به سر میبرد و بهخاطر عوض شدن روزگار در تلاطم است. رد دد ریدمپشن بخشی از تاریخ است که میتوان آن را بازی کرد و با نهایت جزئیات به تصویر کشیده شده است.
۱۴. عصر اژدها (Dragon Age)
جهان: تداس (Thedas)
وقتی برای اولین بار وارد تداس میشوید، با قارهای روبرو میشوید که آنقدر اتفاق در آن افتاده که با بیان کردنشان میتوان یک کتاب درسی تاریخی را پر کرد. همچنین این قاره پر است از جوامع مستقلی که هرکدام رابطهای منحصربفرد با یکدیگر دارند. بازیکنان در مقام یک نگهبان (Warden) نوظهور در عصر اژدها ۱ یا افسانهای از پیشتعیینشده در عصر اژدها ۲، میتوانند فرازهای درخشان و نشیبهای نفرتانگیزی را که این جهان برای عرضه دارد تماشا کنند. شما میتوانید خود را درگیر اختلاف مذهبیای بین جادوگران و تمپلارها کنید. میتوانید الهه آندراست (Andraste) را تکریم کنید یا با خدمتگزاران او بدرفتاری کنید. همچنان که با دنیای بازی درگیر میشوید، خواهید دید که چرخدندهای از یک دستگاه بزرگتر هستید و صرفاً در به حرکت درآوردن آن نقش دارید. فارغ از ماهیت درگیری شما با تداس، این جهان بهطور مستقل در وضعیت جالبی قرار دارد و با هر انتخاب، مسیرهای جدیدی به رویتان باز میشوند. تداس یک جهان فانتزی باورنکردنی و درگیرکننده است که از لحاظ عمق با تعدادی از آثار ادبی کلاسیک برابری میکند.
۱۳. سایکوناتها (Psychonauts)
جهان: اردوگاه تابستانی ویسپرینگ راک، مخصوص کودکان سایکیک (Whispering Rock Psychic Summer Camp)
به اردوگاه تابستانی ویسپرینگ راک، مخصوص کودکان سایکیک خوش آمدید! در نگاه اول این اردوگاه شبیه به هر اردوگاه دیگری به نظر میرسد… ولی با این تفاوت که این اردوگاه در اصل تشکیلات دولتی مخفی در مکانی دورافتاده است که هدف آن تربیت و پرورش کودکانی با قابلیتهای ذهنی و تبدیل کردن آنها به جنگجویان ذهنی قدرتمند است. این سربازهای ویژه که با نام سایکوناتها شناخته میشوند، نبرد خود را به نهاییترین زمین مبارزه میبرند: ذهن انسان. زندگی یک سایکونات متشکل است از دنبال کردن رویاها، جنگیدن با شیاطین و زندگی کردن کابوسها.
با وجود چنین پیشزمینهی داستانی دیوانهواری، احتمالاً میتوانید ببینید که چرا IGN بازی را در این فهرست گنجانده است. ورود و خروج به ذهن مردم و منطبق شدن زمین مبارزهی ذهنی با وضعیت ذهنی شخص منجر به خلق یک سری از خلاقانهترین و بهیادماندنیترین مراحل در تاریخ بازیهای ویدئویی شده است. از مرحلهی «توطئهی مرد شیرفروش» که کلاً بر پایهی پارانویا بنا شده، تا «مخملشهر سیاه» که الهامگرفته از فرهنگ مکزیک است، همهی مراحل بازی در کمال عشق و علاقه طراحی شدهاند. شخصیتهای منحصربفرد، جهانبینی خاص بازی نسبت به انسانیت و قابلیتهای سایکیک منحصربفردی که در آن به کار رفتهاند، باعث خلق بازیای شدهاند که بهلطف استیل و طنز خاصش شما را در خود غرق میکند.
۱۲. گریم فاندانگو (Grim Fandango)
جهان: سرزمین مردگان
بسیاری از بازیهای ویدئویی سعی میکنند جهانی را به ما عرضه کنند که آشنا است. بیشتر بازیهای فانتزی صرفاً چندتا اژدها و یک سری طلسم جادویی به بازی اضافه میکنند و به همین راضی میشوند. ولی هر از گاهی یک بازیساز تصمیم میگیرد کاری آنچنان متفاوت انجام دهد که باعث میشود به کلیشهای بودن همتایانش حس بد پیدا کنیم. گریم فاندانگو چنین بازیای است؛ این بازی باعث میشود از خود بپرسیم که چرا این حد از خلاقیت دلشادکننده در بازیهای بیشتری موج نمیزند.
این بازی در سرزمین مردهها واقع شده و شخصیت اصلی آن منی کالاورا (Manny Calavera) است. فضای بازی شبیه به فیلمهای نوآر است و آن را فقط با یک جمله میتوان توصیف کرد: کازابلانکا در آخرت. با اینکه ساکنین دنیا مردگاناند، این دنیا بسیار زنده به نظر میرسد و پر از شخصیتهای جالب است که هرکدام داستان جنایت و فساد مخصوص به خود را دارند. لازم نیست که اثر فانتزی حتماً شبیه ارباب حلقهها باشد؛ فانتزی میتواند یک دنیای عجیبغریب باشد که دوست داریم به آن سر بزنیم.
۱۱. فراتر از خوبی و بدی (Beyond Good & Evil)
جهان: هیلیس (Hyllis)
پیش از حملهی بیگانگان به هیلیس، آنجا مکان جالبی بود. غارهای رنگارنگ آن میزبان موجودات کشفنشده و زندگی گیاهی متنوع بودند؛ در آنجا انسانّها و حیوانات شبهانسان در صلح کنار هم زندگی میکردند و تعمیرکارهای کرگدنشکلشان لهجهی جاماییکایی داشتند. پس از اینکه همهچیز به فنا رفت، مردم هیلیس جامعهای مخفی شکل دادند، به حکومتی بدذات نفوذ کردند و به قمر سیاره رفتند تا از سیاره محافظت کنند. زندگی در هیلیس یک ماجراجویی بزرگ است و اگر شما مثل جید (Jade) خبرنگار عکاس باشید، فرصت این را دارید با موجودات مختلفی که در جهان بازی میخزند، شنا میکنند و راه میروند آشنا شوید. هر نقطه از جهان فراتر از خوبی و بدی جذابیت خاص خود را دارد و دغدغهی همه این است که زندگی مفرح و پرباری داشته باشند. هیلیس جایی است که دوست دارید در آن تعطیلات داشته باشید و دربارهی زندگی در آن خیالپردازی کنید. این جهان گرم، خوشایند و دوستداشتنی است و اشانتینون جاسوسی و رازهای کثیف آن را جالبتر کرده است.
۱۰. سایلنت هیل (Silent Hill)
جهان: سایلنت هیل
در جهان سایلنت هیل، «پلیدی» صرفاً یک برچسب است؛ بدترین دشمن شما احساسات منفی خودتان هستند؛ اینکه این احساسات میتوانند خود را به شکل فیزیکی بروز بدهند صرفاً تصادفی ناخوشایند است. همهی شخصیتهای سایلنت هیل باری سنگین روی ذهنشان دارند و سایلنت هیل از این راه جهان خود را میسازد: با تکیه بر عذاب شخصی دیگر.
از بین تمام مجموعههای وحشت مدرن در دنیای سینما و گیم، سایلنت هیل لاوکرفتیترینشان است. یک جهشیافتهی غولپیکر و آلوده را که با پوستش موشک را دفع میکند، میتوان با ضرب گلوله یا انفجار کشت، ولی مبارزه با موجودات غیرقابلدرک و تلاش برای زنده ماندن در محیطی که ممکن است در آن تار و پود واقعیت در یک چشم به هم زدن تغییر کند، و درک این مسئله که انسانها هم علت (و گاهی هم راهحل) یک سری از شنیعترین اعمال ممکن هستند، نیازمند تفکر است، نه فقط نشان دادن واکنشهای سریع و در دست داشتن اسلحهای قدرتمند. واقعیتهای واژگونشدهی سایلنت هیل هرکدام بهنوبهی خود ما را معذب میکنند و زخم ذهنیای برای ما به جا میگذارند که دوست داریم به آن برگردیم.
۹. سوپر ماریو (Super Mario)
جهان: قلمروی پادشاهی قارچ
نمیتوان فهرستی از جهانهای برتر گیم ساخت و در آن به قلمروی پادشاهی قارچ اشاره نکرد. بههرحال، این دنیای عجیبغریب که انگار حاصل توهمات مواد روانگردان است و برای اولین بار در برادران سوپر ماریو معرفی شد، صنعت گیم را چند گام جلو برد و باعث شد برادران سیبیلو، ماریو و لوییجی، به نمادهای صنعت گیم تبدیل شوند. جهان ماریو پر است از دشمنان دیوانه/فراموشنشدنی مثل کوپاها (Koopa Troopers)، گومباها (Goomba) و خجالتیها (Shy Guys). همچنین این مجموعه فهرست بزرگی از شخصیتّهای مکمل دوستداشتنی دارد، شخصیتهایی مثل لوییجی، جینو (Geno)، گومبلا (Goombella)، مالو (Mallow) و… با وجود این همه شخصیت و دهها بازی منتشر شده در مجموعه، جای تعجب ندارد که آتش علاقهی مردم نسبت به بازیهای این مجموعه سرد نمیشود.
۸. فاینال فانتزی ۶ (Final Fantasy VI)
جهان: جهانهای موازنه و ویرانی (The Worlds of Balance and Ruin)
زمانی بود که مجموعهی فاینال فانتزی دربارهی گیمپلی کمعمق و شخصیتهای فراموششدنی نبود، بلکه دربارهی تعداد زیادی شخصیت فوقالعاده بود که در زمینهی داستانی بینظیری حضور داشتند. بهترین بازی فاینال فانتزی ساختهشده – فاینال فانتزی ۶ – نه یکی، بلکه دوتا از بهترین زمینههای داستانی کل مجموعه را دارد. متاسفانه کنسول SNES در حدی قدرت نداشت تا آن چیزی را که سازندگان مدنظر داشتند برایتان رندر کند، برای همین باید کمی از قوهی تخیل خود استفاده کنید. با این حال، وقتی به درک درستی از ماهیت واقعی جهانهای بازی برسید، بدونشک شگفتزده میشوید.
جهان فاینال فانتزی ۶ اساساً استیمپانک است، ولی تا حد زیادی از جنبههای فانتزی که مجموعه بهشان معروف است برخوردار است. جهان فاینال فانتزی ۶ بهخاطر شهرها و شهرکهای متنوعاش که هرکدام هویت خاص خود را دارند مشهور است. از دهکدههای دورافتاده گرفته تا کلانشهرهای صنعتی، فاینال فانتزی ۶ همهجور مکانی داشت. البته وسط بازی بهخاطر وقوع یک اتفاق آخرالزمانی همهچیز به هم میریزد و دقیقاً همین عامل است که باعث میشود فاینال فانتزی ۶ و پیشزمینهی داستانیاش بسیار خاص باشد. بههرحال، کمتر بازیای است که به شما اجازه میدهد یک جهان را قبل و بعد از نابودی کامل اکتشاف کنید.
۷. طومارهای کهن (The Elder Scrolls)
جهان: نِرن (Nirn)
بهسختی میتوان جهانی را در بازیهای ویدئویی پیدا کرد بهاندازهی جهان مجموعهی طومارهای کهن گسترده و پرجزئیات باشد. این مجموعه روی سیارهی نرن اتفاق میافتد، ولی تاکنون تمرکزش را روی قارهی تمریل (Tamriel) نگه داشته است. از ماروویند (Morrowind) تا جزایر سامرست (Summerset) ما در جریان ماجراجوییهای بزرگ و کوچک روی تکتک نقاط این سرزمین قدم گذاشتهایم. در آخرین بازی اصلی این مجموعه وارد ناحیهی اسکایریم شدیم، ناحیهای برفی که یادآور اسکاندیناوی است.
با این حال، تنها ویژگی هویتبخش مجموعه مقیاس بزرگ مناظر آن نیست. شخصیتها، دنیاسازی، زبانها، جانوران، تاریخچه و فرهنگ کلی جهان همه دلایل خاص بودن این مجموعه هستند. بله، میتوانید همهی بازیهای مجموعه را مستقل از یکدیگر بازی کنید، ولی اگر همهی بازیها را تجربه کنید، خواهید دید که این جهان تقریباً بهاندازهی جهان خودمان پیچیده است. اگر طرفدار جهانهایی هستید که اساطیر غنی دارند و ماجراجوییهای شگفتانگیز فراهم میکند، این جهان برای شما ساخته شده است.
۶. افسانهی زلدا (The Legend of Zelda)
جهان: هایرول (Hyrule)
جهان هایرول طی چند دههی گذشته تغییرات زیادی را پشتسر گذاشته است. در اولین بازی مجموعه، این جهان صرفاً بستری ساده برای یک ماجراجویی ۸ بیتی بود، ولی در لینک به گذشته (A Link to the Past) شاهد جهانی دوگانه بودیم، اوکارینای زمان (Ocarina of Time) یک جهان سهبعدی کامل داشت و مناظر شمشیر رو به آسمان (Skyward Sword) شبیه به تابلوی نقاشی بودند. البته بهلطف بازیهای پرتعداد تعداد بازنماییهای مختلف از هایرول بسیار زیاد است. همهی این بازنماییهای مختلف یک ویژگی مشترک دارند و آن هم این است که میتوانند حس شگفتی در بازیکن ایجاد کنند و بهشکلی جادویی شما را از پشت صفحهی تلویزیون به یک جهان فانتزی زنده و شاداب ببرند، جهانی که پر از ساکنین عجیبغریب، مکانهای بهیادماندنی، زمینهی داستانی حماسی/پرپیچوخم و یک عالمه کوزه برای شکستن است. جهانهای کمی در صنعت بازی هستند که موفق شده باشند بهاندازهی افسانهی زلدا روی ضمیر ناخودآگاه جمعی گیمرها تاثیر گذاشته باشند. بههمین خاطر است که این جهان جزو بهترین و کاملترین جهانها در دنیای گیم است.
۵. فالاوت (Fallout)
جهان: زمین پساآخرالزمانی
در دههی ۵۰، بر دنیا ترسی واقعی از جنگ اتمی ناشی از جنگ سرد بین ایالات متحده و شوروی حاکم بود. همهجا صحبت از بمباران اتمی و نابودی دوطرفه بود. برای بعضی افراد دیگر شکی پیرامون وقوع این اتفاق وجود نداشت، بلکه برای آنها سوال بود که این اتفاق کی قرار است بیفتد و بعد از آن دنیا چگونه تغییر خواهد کرد. فرهنگ وحشت از جنگ اتمی تاثیری ماندگار روی دنیا گذاشت و «چه میشد اگر»های پساآخرالزمانی مربوط به آن، در قلب مجموعهی فالاوت قرار دارند.
البته در فالاوت شرایط کمی فرق دارد. با اینکه بازی در قرن ۲۱ جریان دارد، ولی همهچیز یادآور آمریکای دههی ۵۰ است و فاجعهی اشارهشده نیز نه در دههی ۵۰، بلکه در سال ۲۰۷۷ و با ورود چین و آمریکا به جنگ اتفاق میافتد. این جنگ فقط ۲ ساعت طول کشید و پس از آن پرتوی رادیواکتیو در جهان حکمفرما شد. بدین ترتیب، فالاوت، بهشکلی که آن را میشناسیم و دوست داریم زاده شد. در جهان فالاوت، کسری از جمعیت سابق کرهی زمین، تعدادی حکومت وامانده، جانوران جهشیافته و ذهنیت «اگه نخوری میخورنت» باقی مانده است و هر شخصی به محض به دنیا آمدن در این جهان در خطر جدی مرگ قرار دارد.
۴. بایوشاک (Bioshock)
جهان: رپچر (Rapture)
رپچر شهری بود که راه خود را از بقیهی جوامع جدا کرد، هنجارها را درهم شکست و جامعهی خاص خود را شکل داد و قوانین خاص خود را وضع کرد. در این جامعه اخلاقیات سنتی جایی ندارد و هرکس برای منفعت خودش تلاش میکند. آزمایشهای علمی در رپچر منجر به خلق زیرگونهای از انسان شد که قدرتی فراتر از انسان معمولی داشت. ولی این آزمایشها چنان جنونی بین مردم ایجاد کردند که آنها به قصد کشت به جان هم افتادند. جهان بایوشاک زمینهی داستانی فوقالعادهای است، اتفاقاتی فراموشنشدنی در بستر آن به وقوع میپیوندند و سپس همهچیز به نابودی کشیده میشود؛ تازه آن هم پیش از ورود مای بازیکن به رپچر. بازیکنان از روشهای غیرمستقیم و سرنخهای محیطی با تاریخچهی این شهر آشنا میشوند. رپچر کسانی را که میخواهند دربارهی وحشت زیبایش اطلاعات بیشتری کسب کنند، مجبور به فکر کردن میکند؛ مجبور میکند به این دقت کنند که دارند با چهکسی حرف میزنند و چرا لازم است به همهچیز توجه کنند. شما با میل خودتان اعماق این دنیا را کشف میکنید. رپچر صرفاً اتفاقی نیست که برایتان بیفتد؛ بلکه شما را مجبور میکند در آن غرق شوید.
۳. وارکرفت (Warcraft)
جهان: آزروث (Azeroth)
آزروت در ابتدا یک پیشزمینهی داستانی ساده برای یک بازی استراتژی همزمان بود، ولی بهمرور زمان به یکی از گستردهترین و پرجزئیاتترین جهانهای خیالی تبدیل شد. با اینکه این جهان به یک سری از کلیشههای پراستفادهی سبک فانتزی وفادار است، طی سالهای اخیر هویت خاص خود را پیدا کرده است. داستانهای وارکرفت و خطوط روایی آن – که دائماً در حال توسعهاند – بازیکنان را در جهانی قرار میدهند که در آن جنگ همیشه برقرار است، تعداد قهرمانها زیاد است و همهیشان توانایی تغییر دادن مسیر تاریخ را دارند. از سقوط و صعود (و سقوط دوبارهی) شاهزاده آرتاس گرفته تا خشمی که بازگشت دثوینگ (Deathwing) اژدها رقم میزند، جهان وارکرفت برای بازیکنان بیشماری این امکان را فراهم کرده تا در شکلدهی به جهان مجازیای که همهجور آدمی را به خود جذب کرده، سهیم باشند.
۲. اثر جرمی (Mass Effect)
جهان: کهکشان راه شیری (The Milky Way)
با اینکه طرفداران مجموعه از پایان اثر جرمی ۳ انتقاد کردند، ولی به نظر ما جهانی که در این اپرای فضایی بلندپروازانه به تصویر کشیده، یکی از بهترینها بین بازیهای ویدئویی است.
بعضی افراد دوست دارند اثر علمیتخیلی موردعلاقهیشان شخصیتمحورتر باشد و جوی صمیمانهتر داشته باشد؛ برخی هم دوست دارند این اثر یک عالمه بیگانهی فضایی، فضاپیما و نبردهای حماسی داشته باشد. اثر جرمی جهانی است که برای همهی سلیقهها چیزی برای عرضه دارد. بهواسطهی فرمانده شپرد، نمایندهیتان در این جهان پیچیده، با موجودات بیگانه مواجه میشوید که هرکدام فرهنگ منحصربفرد خود را دارند؛ به سیاراتی میروید که هرکدام مناظر ناآشنای مخصوص به خود را دارند؛ توطئههای سیاسی بزرگی را کشف میکنید که به سرانجام رسیدن هرکدامشان ممکن است به پایان دنیا ختم شود. این وسط یک دختر (یا پسر) زیبا هم برای معاشقه نصیبتان خواهد شد. این مجموعه تقریباً در همهی زمینهها مرزها را درمینوردد، در حدیکه شخصیتها و ریزهکارهای جهان آن در رسانههای دیگر مورد اکتشاف قرار گرفتهاند.
جهان اثر جرمی یکی از بهترین جهانهای خیالی است؛ نه فقط بین بازیهای ویدئویی، بلکه در هر رسانهای.
۱. نیمهعمر (Half-Life)
جهان: جهان ولو (The Valve-Verse)
کثیفی و خفقانی که بر شهر ۱۷ (City 17) حکمفرماست، منجر به خلق زمینهی علمیتخیلی اورولیای شده است که لایق قرارگیری در هر فهرستی است که به جهانهای خیالی برتر اختصاص دارد. اینکه بازیهای نیمهعمر جزو بهترین بازیهای تمام دوران شناخته میشوند، صرفاً این انتخاب را راحتتر کرد. در این مجموعه گوردون فریمن از شهر ۱۷ فرار میکند، به ریونهلم (Ravenholm) متروک و ترسناک میرود، برمیگردد تا ساختمان سیتادل را که متعلق به بیگانگان است نابود کند و در نهایت از جنگل سفید که محیطی زیبا و تقریباً آرامشبخش است سر در میآورد. توجه داشته باشید که کل این اتفاقات پس از فاجعهی تشیکلات پژوهشی بلک مسا – یکی از بهیادماندنیترین مکانها در دنیای گیم – اتفاق میافتد که در نیمهعمر ۱ تعریف شد. جهان نیمهعمر شامل بهترین جنبههای ادبیات و سینمای علمیتخیلی است. کمباینها نیروهایی تهدیدآمیز هستند و دنیایی آشنا را نابود کردند که دیگر کسی نمیخواهد در آن زندگی کند. دنیای اصیل و جالب نیمهعمر بهلطف سبک بصری منحصربفرد آن جذابتر هم شده است. از آن بهتر، اگر پورتال (Portal) را هم لحاظ کنیم، این جهان چند برابر جالبتر هم میشود. جو سبکسرانه و در عین حال تاریک پورتال، شخصیتهای دوستداشتنی و در عین حال کمی خلوچل و تعداد بسیار زیاد جزئیاتی که میتوان بهطور تصادفی کشف کرد، همه باعث میشوند که این جهان به جایگاهی بیسابقه برسد. تازه از همه بهتر، یک سگ رباتی باحال نیز در آن وجود دارد.
منبع: IGN