به نقل از دیجیکالا:
مریلین مونرو هر چند کوتاه اما تا پیش از سال ۱۹۶۲ و مرگ نابهنگامش در سن سی و شش سالگی، همچون ستارهای درخشید. او با وجود عمر کوتاهش موفق شد تنها با چند فیلم وارد تاریخ فرهنگ عامهی امریکا و به نماد آنچه از نگاه هالیوود زن زیبا و جذاب است تبدیل شود. او کسی بود که باید آنجا که هالیوود در کنار سیاست قرار میگرفت به عنوان زیورآلات رویداد حضور میداشت.
مونرو زندگی از بیرون پر زرق و برق و از درون سخت و پیچیدهای داشت. سیر حرکت او در هالیوود و در زندگی شخصیاش که در نهایت به ازدواج با آرتور میلر نویسنده انجامید، نشان از آن دارد که این دختر سابقاً مونارنجی، نمیخواست به نماد جذابیت جنسی در سینما و جهان تبدیل شود. البته آنچه در ازای این سناریوی هالیوودی دریافت کرد شهرت جهانی و زندگی با حضور بعضی از مهمترین شخصیتهای تاریخ امریکا و جهان بود و البته مرگی مشکوک در نیمهی سی سالگی.
ورقی از زندگی او را میتوان در فیلم «بلوند» که یک بازیگر لاتین آنا د آرماس نقشاش را بازی کرده است دید. این فیلم که به تازگی در جشنوارهی فیلم ونیز به نمایش درآمد، به زودی اکران عمومی خواهد داشت، و به گفتهی د آرماس وجهی از زندگی مریلین مونرو را به تصویر میکشد که شاید پیش از این به روی پرده نیامده بود. پیش از این میشل ویلیامز در فیلمی به نام «هفتهای که با مریلین گذراندم» (My Week with Marilyn) نقش او را بازی کرده بود.
مریلین مونرو سال ۱۹۲۶ متولد شد و قبل از اینکه وارد عرصهی بازیگری شود، مدل بود. او با نقشهای کوتاه بهویژه در فیلمهایی مثل «همهچیز دربارهی ایو» All) (About Eve و «جنگل آسفالت» (The Asphalt Jungle) که هر دو سال ۱۹۵۰ اکران شدند، راه خود را به بازیگری باز کرد. مونرو سال ۱۹۵۳ با فیلمهای «نیاگارا» (Niagara) در ژانر نوار، فیلم موزیکال «آقایان موطلاییها را ترجیح میدهند» (Gentlemen Prefer Blondes) و کمدی عاشقانهی «چگونه میتوان با یک میلیونر ازدواج کرد» (How to Marry a Millionaire) توانست نقش اول زن را به دست آورد.
او با فیلم «خارش هفتساله» (The Seven Year Itch) اثر بیلی وایلدر، که در آن نقش زن جوانی را بازی کرد که همسایهی متأهلش (تام ایول) را وسوسه میکند، به شهرت رسید.گریم و طراحی لباس مونرو در این فیلم بعدها تبدیل به یک آیکون شد که بسیاری از خواننده بازیگرها مثل مدونا و از نسل بعدیاش کریستینا آگیولرا از آن الگو گرفتند و همچون بسیاری از شمایلهای مونور یک تصویر تکرارشونده در فرهنگ عامه و هنر و سینما شد. حتماً یکی از صحنههای معروف این فیلم را با همین شمایل پیراهن سفید و موی بلوند به خاطر دارید.
اما مونرو به یکباره از بازی در نقشهای «دختر خوشگل بلوند» خسته شده بود و تصمیم گرفت در کلاسهای لی استراسبرگ در مؤسسهی استودیوی بازیگر شرکت کند. او تلاش کرد در اقتباس سینمایی نمایشنامهی «ایستگاه اتوبوس» (Bus Stop) به کارگردانی ویلیام اینگه خودی نشان دهد و توانست نامزدی گلدن گلوب را برای بهترین بازیگر زن کمدی یا موزیکال به دست آورد. سه سال بعد، او برای فیلم «بعضیها داغشو دوست دارن» (Some Like It Hot) به کارگردانی وایلدر در همین بخش برنده شد. در این فیلم مونرو در نقش یک خوانندهی جذاب با دو نوازنده در لباس مبدل زنانه (جک لمون و تونی کورتیس) برخورد میکند که در حال فرار از یک عده اوباشاند. مونرو بهرغم تواناییهایش در گیشه و موفقیتهایی که در گلدن گلوب به دست آورد، هرگز نامزد اسکار نشد؛ و متأسفانه، آکادمی هم هرگز فرصت این را پیدا نکرد که او را به رسمیت بشناسد.
شخصیت سرزنده و بشاش مونرو روی صحنه، زندگی پرآشوب پشت صحنهی او را پنهان میکرد. زندگی او با افسردگی، مصرف مواد مخدر و ازدواجهای پرآشوب، از جمله با بازیکن بیسبال جو دیماجیو و با آرتور میلر، نمایشنامهنویس، همراه بود. او پس از حضور در درام جان هیوستون به نام «ناجورها» ((The Misfits به نویسندگی میلر، در ۱۹۶۱ بر اثر مصرف بیش از حد مواد مخدر درگذشت که به عنوان خودکشی احتمالی اعلام شد. نگاهی به پانزده فیلم مهم او میاندازیم.
۱۵. هیچ شغلی مثل نمایش نیست (There’s No Business Like Show Business)
- سال اکران: ۱۹۵۴
- کارگردان: والتر لنگ
- بازیگران: اتل مرمن، دن دیلی، دانالد اوکانر، میتزی گلوریا
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۷ از ۱۰۰
وقتی مونرو در این کمدی موزیکال پر زرق و برق نقش مکمل را ایفا کرد، در راه تبدیل شدن به یک ستارهی بزرگ بود. «هیچ شغلی مثل نمایش نیست» داستان یک زوج رقصنده و خواننده، با بازی اتل مرمن و دن دیلی را روایت میکند که به همراه سه فرزندشان (دونالد اوکانر، جانی ری، میتزی گینور) به گروه «پنج دوناهو» شناخته میشوند. وقتی اوکانر عاشق دختری زیبا (با بازی مونرو) میشود، تیم هنری خانواده از هم میپاشد. درک اینکه چرا پسرک عاشق مریلین میشود سخت نیست، به خصوص زمانی که او ترانههایی مثل «موج گرما» را اجرا میکند. این فیلم در بخشهای نویسندگی، لباس و موسیقی نامزد اسکار شد.
۱۴. شاهزاده و مانکن (The Prince and the Showgirl)
- سال اکران: ۱۹۵۷
- کارگردان: لارنس الیویه
- بازیگران: لارنس الیویه، مَـکسین آدلی، سیبل تورندایک، ریچارد واتیس
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۵۶ از ۱۰۰
فیلم «شاهزاده و مانکن» با درام زندگینامهای «هفتهای که با مریلین گذراندم» دوباره زنده شد. این درام رابطهی مونرو را با دستیار جوانی (ادی ردمین) در طول فیلمبرداری عاشقانهی پرطمطراق «شاهزاده و مانکن» به تصویر میکشد. «شاهزاده و مانکن»، بر اساس فیلمنامهای از ترنس راتیگان با اقتباس از نمایشنامهی خود او به نام «شاهزادهی خفته»، یک داستان سیندرلایی معمولی دربارهی دختری امریکایی (مونرو) است که دل یک شاهزادهی نایبالسلطنه از یک کشور خارجی (اولیویر) را میبرد و باعث یک دسیسهی بینالمللی میشود. با اینکه «شاهزاده و مانکن» داستان تازهای ندارد اما بین دو بازیگر نقش اصلی جاذبهای غیر قابل انکار وجود دارد که هر گاه با هم جلو دوربین ظاهر میشوند به وضوح احساس میشود. مونرو برای این نقش نامزد جایزهی بفتا شد اما در آکادمی نادیده گرفته شد.
۱۳. برخورد در شب (Clash by Night)
- سال اکران: ۱۹۵۲
- کارگردان: فریتس لانگ
- بازیگران: باربارا استانویک، پال داگلاس، رابرت رایان، کیث اندیز، جی. کارول نایش، تونی مارتین، ماریو سیلتی، ویلیام ان. بیلی
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۹ از ۱۰۰
با اینکه مونرو در این نوار واقعگرایانه اثر استاد آلمانی فریتز لانگ نقش چهارم را بازی کرد اما این نقش، پر آب و تابترین نقش مکمل او محسوب میشود. بر اساس نمایشنامهی کلیفورد اودتس، «برخورد در شب» دربارهی یک زن شهرنشین ریاکار (باربارا استانویک) است که به زادگاه خود، یک دهکدهی ماهیگیری در مونتری کالیفرنیا، بازمیگردد. او با یک ماهیگیر خوشقلب و از طبقهی کارگر (پل داگلاس) وارد رابطهی عاطفی میشود، اما یک آپاراتچی بدعنق (رابرت رایان) او را اغوا میکند. مونرو در نقش پگی، دوستدختر صبور و رنجکشیدهی برادر بدرفتار استنویک، جو (کیت اندرس) بازی میکند. در چند صحنه از فیلم، مونروی تازهکار در برابر بازیگران کهنهکار فیلم خودی نشان میدهد.
۱۲. میمونبازی (Monkey Business)
- سال اکران: ۱۹۵۲
- کارگردان: هاوارد هاکس
- بازیگران: کری گرانت، جینجر راجرز، چارلز کوبرن، هیو مارلو، کاتلین فریمن، رابرت کورنتویت
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۵ از ۱۰۰
با فیلمنامهای از بن هچ و چارلز لدرر، بر اساس داستانی از هری سیگل، فیلم «میمونبازی» تلاش هاوارد هاکس برای بازگرداندن همان جنون دیوانهوار فیلم کلاسیکش «پرورش بیبی» (Bringing Up Baby) بود؛ اینکه کری گرانت بار دیگر نقش یک پروفسور گیج را بازی کند که با مصیتهای ناگواری در شغلش و همینطور در عشقوعاشقی مواجه میشود. با اینکه این فیلم به پای آن شاهکار اسکروبال نمیرسد، اما همچنان بهخودیخود بسیار خندهدار و فوقالعاده سرگرمکننده است.
گرانت نقش دکتر بارنابی فولتون، شیمیدانی را بازی میکند که با یک شامپانزه در آزمایشگاهش موفق میشود معجون جوانی کشف میکند. اتفاقی که برای دکتر، همسر او (جینجر راجرز)، منشی (مونرو) و رئیسش (چارلز کوبرن) مشکلاتی به بار میآورد. در طول تیتراژ ابتدایی فیلم به صدای هاکس در پشت دوربین گوش کنید.
۱۱. رود بیبازگشت (River of No Return)
- سال اکران: ۱۹۵۴
- کارگردان: اتو پرمینجر
- بازیگران: رابرت میچم، تامی رتیگ، روری کلهون، موروین وای
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۵۷ از ۱۰۰
با فیلمنامهای از فرانک فنتون بر اساس داستانی از لوئیس لانتز، «رود بیبازگشت» یک ملودرام طبق معمول عجیب و فریبنده از اتو پرمینجر، پر زرق و برقترین فیلمساز فیلمهای ریسکی و غیرمعمول، است.
داستان در شمال غربی امریکا و در دوران هجوم مردم به نواحی طلاخیز اتفاق میافتد و حول محور یک کشاورز (رابرت میچم) میچرخد که یک قمارباز (روری کالهون) و همسرش (مونرو) را از قایقی در حال غرق شدن نجات میدهد. به جبران این لطف، کالهون تنها تفنگ و اسب میچم را دزدیده و همسرش را همانجا رها میکند. با حملهی سرخپوستان، میچم، مونرو و پسر خردسالش (تامی رتیگ) به سمت پایین رودخانهی پرخطر میروند تا پناه بگیرند. فیلمبرداری دلنشین به روش سینما اسکوپ به زیبایی چشمانداز آن منطقه را به تصویر میکشد و زمینهی بزرگی برای مونرو فراهم میکند تا در آن مثل همیشه زیبا به نظر برسد.
۱۰. جنگل آسفالت (The Asphalt Jungle)
- سال اکران: ۱۹۵۰
- کارگردان: جان هیوستون
- بازیگران: استرلینگ هایدن، لوئیس کالهرن، جین هیگن، جیمز ویتمور، سام جافه، آنتونی کاروسو
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۷ از ۱۰۰
با فیلمنامهی بن مدو و جان هیوستون بر اساس رمانی از ویلیام برنت، فیلم کلاسیک نوآر جان هیوستون فرصت شناخته شدن و شهرت زیادی را برای مونرو فراهم کرد. این فیلم همراه با «همهچیز دربارهی ایو» در یک سال اکران شده و مونرو را به یک ستارهی سینما تبدیل کرد. «جنگل آسفالت» داستان جنایتکاری سالخورده (سام جافه) را روایت میکند که تصمیم میگیرد با کمک یک وکیل ازکارافتاده (لوئیس کلهرن) و سه خلافکار دیگر (استرلینگ هایدن، جیمز ویتمور، آنتونی کاروسو) بار دیگر دست به سرقت بزنند.
مونرو با وجود حضور کوتاه خود بهعنوان معشوقهی جذاب وکیل، فیلم را از آن خود میکند. هیوستون با عینیتگرایی سرسختانهای فیلم میسازد که بر فیلمهای جنایی بیشماری پس از خود تأثیر گذاشت. این فیلم در چهار بخش از جمله بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (جافه) و بهترین فیلمنامه (هوستون و بن مدو) نامزد اسکار شد.
۹. زحمت در زدن به خودت نده (Don’t Bother to Knock)
- سال اکران: ۱۹۵۲
- کارگردان: روی وارد بیکر
- بازیگران: ریچارد ویدمارک، آن بنکرافت، الیشا کوک جونیور، جیم بکوس، دان بدو، جین کاگنی، لورن تاتل
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۱۰۰ از ۱۰۰
اگر به خاطر بازی تأثیرگذار مونرو بهعنوان زنی بهشدت آشفته با بدترین شغلی که میتوان تصور کرد نبود، «زحمت در زدن به خودت نده»، با فیلمنامهی از دانیل تاراداش و بر اساس رمان «شیطان» اثر شارلوت آرمسترانگ، یکی دیگر از آن فیلمهای نوآر فراموششده با بودجهی کم میشد.
مونرو نقش در این فیلم نل فوربس را بازی میکند؛ یک پرستاربچه که به تازگی از بیمارستان اعصاب و روان مرخص شده است. وقتی یک خلبان جت (ریچارد ویدمارک) که هنوز در شوک جدایی اخیرش است، عاشق او میشود، بهتدریج متوجه میشود که نل کمی نامتعادل است. اگرچه محتوای ملودراماتیک فیلم بازی اغراقشده میطلبد اما مونرو توانست نل را بیشتر از ترسناک، غمگین به تصویر بکشد. بازی او در حالی که باعث میشود ناخنهایمان را بجویم، قلبمان را میشکند. این فیلم به این علت که اولین فیلم آن بنکرافت بود هم قابلتوجه است.
۸. نیاگارا (Niagara)
- سال اکران: ۱۹۵۳
- کارگردان: هنری هاتاوی
- بازیگران: جوزف کاتن، ژان پیترز، مکس شوالتر
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۲ از ۱۰۰
این فیلم نوآر بود که مونرو را مشهور کرد، اگرچه با همهی چیزهایی که پس از آن به خاطرشان مشهور شد، در تضاد است. این فیلم مونرو را در نقش یک زن خانهدار ناراضی نشان میدهد که در حال سپریکردن تعطیلات در آبشار نیاگارا با شوهرش، یک کهنهسرباز آسیبدیدهی جنگ (جوزف کاتن)، است. یک زوج تازه ازدواجکرده (ژان پیترز و مکس شوالتر) که در نزدیکی آنها زندگی میکنند گرفتار نقشهی مونرو برای قتل کاتن میشوند. دختر خوشگل بلوند داستان با جاذبهی جنسی بسیارش که با رگهای از معصومیت عفیفانه رنگآمیزی شده است، به خوبی در نقش یک زن فمفتال مینشیند؛ نقشی که با یک پیچش داستانی درست، میتواند یک دختر بد اغواگر هم از آب دربیاید.
۷. همهچیز دربارهی ایو (All About Eve)
- سال اکران: ۱۹۵۰
- کارگردان: جوزف ال. منکیهویچ
- بازیگران: بت دیویس، آن بکستر، جرج سندرز، سلست هولم، گری مریل، هاگ مارلو، گرگوری راتوف، تلما ریتر
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۹ از ۱۰۰
با دو فیلم «همهچیز دربارهی ایو» و «جنگل آسفالت» که اوایل سال ۱۹۵۰اکران شد، مرلین مونرو موفق شد توجه مخاطبان فیلم را در هر کجا به خود جلب کند. اگرچه او نقش کوتاهی در فیلم برندهی اسکار جوزف ال. مانکیویچ داشت، اما نمیتوانید چشم از او بردارید و او هم تقریباً موفق میشود کل توجهها را از بت دیویس بدزدد (که کار آسانی نیست!)
داستان فیلم دربارهی یک هنرپیشهی آیندهدار به نام ایو هرینگتون (آن باکستر) است که راه خود را به حلقهی دوستان ستارهی سالخوردهی برادوی، مارگو چانینگ (دیویس)، باز میکند، به این امید که بتواند به قلهی شهرت صعود کند. مونرو در یک مهمانی که در خانهی مارگو برپا شده بود در نقش همراه یک منتقد درام به نام ادیسون دیویت (جورج سندرز) ظاهر میشود. وقتی دیویت او را ترغیب میکند که با تهیهکنندهی برجستهای (گرگوری راتوف) گرم بگیرد، او در دیالوگ معروفی میگوید: «چرا آنها همیشه شبیه خرگوشهای ناراضی به نظر میرسند؟»
«همهچیز دربارهی ایو»، با نویسندگی و کارگردانی جوزف ال. مانکیویچ و بر اساس داستان کوتاه «حکمت ایو» نوشتهی مری اور، در چهارده بخش نامزد اسکار شد (که بعدها با فیلمهای «تایتانیک» و «لا لا لند» در یک مرتبه قرار گرفت) و در شش بخش آن از جمله بهترین فیلم برنده شد.
۶. چگونه میتوان با یک میلیونر ازدواج کرد (How to Marry a Millionaire)
- سال اکران: ۱۹۵۳
- کارگردان: ژان نگولسکو
- بازیگران: بتی گریبل، لورن باکال، ویلیام پاول، دیوید وین، روری کلهون، کامرون میچل
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۵ از ۱۰۰
میخواهید بدانید که چگونه میتوان یک شوهر پیر پولدار گیر آورد؟ در کمدی عاشقانهی پر زرق و برق ژان نگولسکو دربارهی سه دختر آهنپرست (مونرو، لورن باکال و بتی گریبل) که به دنبال شوهر میلیونر میگردند، پاسخ خود را خواهید یافت. با این حال آنها در این مسیر واقعاً عاشق میشوند. در حالی که باکال و گریبل در نقشهای خود خوب میدرخشند، همهی نگاهها به مونرو در نقش پولا دبیویز، همان «دختر خوشگل بلوند»، جلب میشود. جالب اینجاست که این اولین فیلمی بود که با استفاده از سینماسکوپ فیلمبرداری شد که آن را در عین پر پر رنگ و لعاب بودن، تاریخساز هم کرد. (اگرچه این اولین فیلمی بود که از تکنولوژی سینماسکوپ استفاده کرد اما اولین بار در فیلم حماسی برگرفته از کتاب مقدس «ردا» (The Robe) که اوایل سال ۱۹۵۳ اکران شد، این فناوری دیده شد.)
۵. ایستگاه اتوبوس (Bus Stop)
- سال اکران: ۱۹۵۶
- کارگردان: جاشوا لوگن
- بازیگران: دان مورای، آرتور اوکانل، بتی فیلد
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۰ از ۱۰۰
پس از سالها بازی در فیلمهای موزیکال و کمدیهای سبک، مونرو با این فیلم اقتباسشده از نمایشنامهی برادوی به کارگردانی ویلیام اینج، خود را بهعنوان یک بازیگر درام توانمند ثابت کرد. از بسیاری جهات، بازی او از خود فیلم بهتر است. در داستان، مونرو نقش یک خواننده را بازی میکند که در گلوی یک سوارکار سادهدل رودئو (دان موری) گیر کرده است. سوارکار بیوقفه او را دنبال و سعی میکند مونرو را مجبور کند که با او ازدواج کند و با هم در مزرعهاش در مونتانا زندگی کنند.
کارگردان فیلم، جاشوا لوگان، هرگز به طور کامل به رفتارهای وسواسی و ناسالم شخصیت موری نمیپردازد و باعث میشود داستانی که زمانی تابو بود، تاریخ انقضایش بهکلی تمام شود. اما مونرو در این فیلم نشان میدهد که خیلی بیشتر از صرفاً یک دختر خوشگل است و با این نقش نامزدی گلدن گلوب را برای بهترین بازیگر زن کمدی یا موزیکال به دست آورد (البته در اسکار مورد بیاعتنایی قرار گرفت).
۴. آقایان موطلاییها را ترجیح میدهند (Gentlemen Prefer Blondes)
- سال اکران: ۱۹۵۳
- کارگردان: هاوارد هاکس
- بازیگران: جین راسل، چارلز کوبرن، مارسل دالیو، نورما واردن، استیون گری، الیوت رید
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۸ از ۱۰۰
شاید هیچ دو نفری جذابتر از ترکیب مونرو و جین راسل نباشد؛ که در اقتباس دلچسب هاوارد هاکس از نمایش کلاسیک برادوی آنیتا لوس، با هم جفت شدند. «آقایان موطلاییها را ترجیح میدهند» داستان دو دختر رقصنده است که عازم پاریس میشوند، جایی که مونرو قرار است با یک میلیونر جوان (تامی نونان) ازدواج کند. در راه، آنها با یک کارآگاه خصوصی (الیوت رید) برخورد میکنند که استخدام شده است تا ببیند آیا مونرو فقط به دنبال پول آن جوان است یا خیر. در همین حال، راسل با یک تاجر الماس ثروتمند (چارلز کابرن) گرم میگیرد. این فیلم بیشتر به خاطر ترانهی معروف مونرو، «الماسها بهترین دوست یک دختر است»، که در آن توضیح میدهد چرا پیدا کردن یک مرد ثروتمند مهم است، شناخته میشود.
۳. خارش هفتساله (The Seven Year Itch)
- سال اکران: ۱۹۵۵
- کارگردان: بیلی وایلدر
- بازیگران: مریلین مونرو، تام ایول
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۴ از ۱۰۰
به کارگردانی بیلی وایلدر، فیلمنامه از جورج اکسلرود و بیلی وایلدر بر اساس نمایشنامهی از اکسلرود. با بازی مرلین مونرو، تام ایول، سانی تافتس، رابرت استراوس.
«خارش هفتساله» اثر بیلی وایلدر شاید فیلم چندان خوبی نباشد، اما آن عکس معروف مونرو که با آن به یاد میآید، از این فیلم حاصل شد. این فیلم که نسخهی به شدت سانسورشده از نمایشنامهی موفق جورج اکسلرود است، داستان شوهر وفاداری (تام ایول) را روایت میکند که وقتی همسر و بچههایش خارج از شهر هستند، چشمش اسیر همسایهی بسیار جذاب طبقهی بالا (مونرو) میشود. وایلدر آنچه را که نمیتواند به صراحت بگوید با ایما و اشاره میرساند و اجازه میدهد مونرو خود شکافهای داستان را در ذهن بازیگوش ما پر کند. این نقش برای او نامزدی بفتا را به ارمغان آورد، اگرچه آکادمی باز هم او را نادیده گرفت.
۲. ناجورها (The Misfits)
- سال اکران: ۱۹۶۱
- کارگردان: جان هیوستون
- بازیگران: کلارک گیبل، مونتگومری کلیفت، تلما ریتر، ایلای والاک
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۷ از ۱۰۰
فیلم «ناجورها» اثر جان هیوستون به دلیل سرنوشت سه ستارهاش جایگاه غمانگیزی در تاریخ سینما دارد. کلارک گیبل قبل از اکران فیلم درگذشت، مونرو هم مدت کوتاهی پس از آن از میان ما رفت. مونتگومری کلیفت هم تا قبل از مرگ نابهنگام خود در ۱۹۶۶ تنها در سه فیلم دیگر بازی کرد. داستان این فیلم که نوشتهی آرتور میلر، همسر وقت مونرو بود، حول محور یک زن مطلقهی زیبا (مونرو) میچرخد که عاشق یک گاوچران سابق (گیبل) شده است. گیبل همراه با شرکای خود (کلیفت و الی والاچ) اسبهای ناجور میگیرند و به غذای سگ تبدیل میکنند.
این فیلم که در زمان خود موفقیت چندانی کسب نکرد، تا حد زیادی بهخاطر تراژدیهای مرتبط با آن، توانست بهعنوان یک فیلم برجستهی کماهمیت جان تازهای بگیرد. مونرو در نقشی که برخلاف معمولش بود، خوب عمل کرد. نقش زنی آسیبدیده که به دنبال تسلی خاطر در افراد آسیبدیدهی دیگری است. تماشای آن به خصوص با توجه به داستان زندگی خودش که شاید در اجرای همین نقش هم از آن الهام گرفته باشد دردناک است.
۱. بعضیها داغشو دوس دارن (Some Like It Hot)
- سال اکران: ۱۹۵۹
- کارگردان: بیلی وایلدر
- بازیگران: تونی کرتیس، جک لمون، جرج رافت
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۴ از ۱۰۰
مونرو هرگز به اندازهی فیلم «بعضیها داغشو دوست دارن» جذاب و دلربا نبود. نقشی که به خاطر جذابیت و کاریزمای منحصر به فرد او عالی از آب درآمد. این اثر بیلی وایلدر، با فیلمنامهای از وایلدر و دایموند، بر اساس داستانی از رابرت تورن و مایکل لوگان، کمدی بسیار ابلهانه و بامزهای دارد که با بذلهگویی، شوخیهای جنسی و سبک خاص خود ساخته شده است. جک لمون و تونی کرتیس نقش دو نوازندهی اهل شیکاگو را بازی میکنند که چون شاهد آدمکشی یک عده اوباش بودند، مجبور به فرار میشوند. آنها که میترسند توجهها را به خود جلب کنند، تصمیم میگیرند لباس زنانه بپوشند و به یک گروه موسیقی دخترانه که شوگر کین جذاب (مونرو) آن را رهبری میکند بپیوندند.
در حالی که کرتیس سعی میکند با تقلید از کری گرانت، مونرو را عاشق خود کند، لمون متوجه میشود که مردی ثروتمند (جو ای. براون) از او خوشاش آمده است. اتفاقی که یکی از بهترین دیالوگهای تمام دوران را دارد (وقتی براون متوجه میشود که معشوقش در واقع یک مرد است میگوید: «خب، هیچکس کامل نیست!») مونرو برای این فیلم برندهی جایزهی گلدن گلوب در بخش بهترین بازیگر زن کمدی یا موزیکال شد، اما در اسکار باز هم، بهرغم اینکه فیلم در نه بخش از جمله بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر مرد (لمون) نامزد شد، نادیده گرفته شد.
منبع: goldderby