۱۵ صحنه بامزه چندلر بینگ در سریال «فرندز»

۱۵ صحنه بامزه چندلر بینگ در سریال «فرندز»

اگر سرنوشت جور دیگری رقم می‌خورد و متیو پری این‌قدر زود از دنیا نمی‌رفت، نام او به خاطر کاراکتر چندلر بینگ سریال «فرندز» تا ابد در دنیای سرگرمی و ذهن مخاطبان این سریال باقی می‌ماند؛ سریالی که یک سریال معمولی نیست و به پدیده‌ای بزرگ‌تر از زندگی تبدیل شد و متیو پری و سایر بازیگران یا چندلر بینگ و شخصیت‌های دیگر این سریال را به پدیده‌هایی نامیرا تبدیل کرد. بیراه نیست اگر بگوییم هیچ سریالی با مجموع شخصیت‌هایش در طول تاریخ سرگرمی هالیوود به چنین شهرت و محبوبیتی هم‌تراز با «فرندز» نرسیده. «فرندز» یا بهتر است بگوییم این بازیگرها و شخصیت‌ها و هر آنچه در شکل‌گیری آن نقش داشته است، انگار که مهره مار دارند. تقریباً محال است کسی این سریال را برای بار اول ببیند و بعد به آن علاقه‌مند و حتی معتاد نشود.

اگر از طرفداران دوآتیشه این سریال بپرسید می‌گویند «فرندز» همچون عنوانش مثل دوستشان بوده است؛ دوستی که در تمام لحظات به طور ویژه لحظات غم و اندوه به یاری‌شان شتافته و خنده بر لبانشان نشانده است، گرچه لحظاتی اشکشان را هم درآورده است. «فرندز درمانی» اصطلاحی است که بین طرفداران این سریال مرسوم است. جز این، بسیاری ادعا می‌کنند که از این سریال درس‌های زندگی در باب معنای حقیقی دوستی، مهرورزی، عشق و بسیاری چیزهای دیگر یاد گرفته‌اند. البته انتقاداتی هم به شکل زندگی‌ای که این سریال ترویج می‌کند و تأثیری که می‌تواند روی مخاطبان به‌خصوص نوجوان خود داشته باشد، دارند که اینجا جای پرداختن به آن‌ها نیست. اینجا قرار است از متیو پری و چندلر بینگ بگوییم.

پیش مخاطبان و طرفداران بسیار وفادار سریال «فرندز»، محبوبیت و شهرت فراروان آن، اگر نگوییم تمامش، بخش زیادی از آن مدیون متیو پری و شخصیتی است که در این سریال بازی کرده است؛ شخصیتی که به گواه کتاب خاطرات پری، که با فاصله نه چندان زیادی از پایان زندگی او بر زمین منتشر شد، از بسیاری لحاظ شباهات زیادی به شخصیت خودش دارد. کمدی فیزیکی راس با بازی دیوید شوییمر، شخصیت خل وضع عجیب و غریب فیبی با بازی لیسا کودرو، و سه بازیگر دیگر سریال که همه در نقش‌های خود بسیار خوب ظاهر شده‌اند، و از همه مهم‌تر نویسندگان و سازندگان «فرندز» از عوامل موفقیت و فوق خنده‌دار بودن این سریال هست.

اما به گواه سازندگان و بسیاری از تحلیلگران، بار کمدی سریال تا حد زیادی روی دوش شخصیت چندلر، متیو پری و بداهه‌پردازی‌هایش است. بخشی از پشت صحنه‌هایی که از این سریال موجود است، نشان می‌دهد که چگونه پری با نوع خاص دیالوگ‌گویی خود به بهتر شدن متن نویسندگان کمک می‌کند. جز این، بسیاری از عادت‌های شخصیت خود پری در زندگی شخصی، مثل مدل خاص حرف زدنش، به شخصیت چندلر اضافه شده است. شاید باورش سخت باشد که کسی با آن همه درد و مشکل در تمام لحظاتی که دارد در سریال بازی می‌کند، بتواند تا این اندازه باهوش و بامزه باشد. بیراه نیست که می‌گویند بین نبوغ و اختلال روحی ارتباطی وجود دارد. از شباهات بی‌شمار متیو پری به چندلر بینگ به کرات در مدخل‌های دیگر صحبت شده است.

اگر کتاب خاطراتش را بخوانید، خودتان متوجه می‌شوید. البته این به تلخی سرنوشت او می‌افزاید، چرا که پری درست مثل چندلر در سریال از تنها ماندن خود در زندگی می‌ترسید و این دقیقاً اتفاقی بود که در زندگی شخصی خودش افتاد، و زندگی واقعی، دنیای خیالی یک سریال نیست که پایان شخصیتی مثل چندلر بینگ در آن با ازدواج با دختری مثل مونیکا خوش و خرم رقم بخورد. پری در پایان کتاب خاطراتش به این خاطر از کورتنی کاکس و شخصیت مونیکا به خاطر ازدواج با چندلر و به جا ماندن این تصویر و اتفاق در سابقه تلویزیون تشکر کرده است، و این یکی دیگر از لحظات و واقعیت‌های تلخ زندگی پر از درد و رنج متیو پری است. با این حال، اگر پر درد و رنج، بخش زیادی از مردم دنیا و حتی بازیگران سینما و تلویزیون هرگز میراثی همچون میراث پری از خود بر جای نمی‌گذارند و به آنچه پری در زندگی‌اش، دست‌کم لحظات خوش‌اش، تجربه کرد، دست نمی‌یابند.

اگرچه پری اعتراف می‌کند که بخش زیادی از سال‌های فیلمبرداری و ساخت سریال «فرندز» را به خاطر بیماری اعتیادش اصلاً به خاطر ندارد و سال‌های بعد را هم خوب و راحت نگذرانده است، آنچه در ذهن ما از او باقی می‌ماند، شخصیت بامزه دوست‌داشتنی‌ای است که بارها و بارها ما را خندانده است؛ حتی اگر خودش نداشته باشد تنها به نام چندلر بینگ در خاطره‌ها باقی بماند. چه خدمتی بهتر از شاد کردن مردم؟ البته که پری به همین محدود نمی‌شود، او در طول زندگی‌اش، هر زمان که حال خوشی داشت، به خاطر بیماری اعتیاد خودش سعی کرد به طرق مختلف به تمام بیماران دنیا کمک کند و با کتاب خاطراتش و شرح تجارب زندگی شخصی آمیخته به اعتیاد خودش تصمیم گرفت الگویی برای دیگرانی باشد که شاید با خواندن زندگی او بتوانند جلو این بیماری مهلک را بگیرند. حیف که خودش این توانایی را نداشت و پیش از آنکه از راه برسد، از مرگ زودهنگامش آگاه بود. همین پایان تراژیک هرچند برای خود پری و اطرافیان و دوستدارانش تلخ برای همتایانش می‌تواند درس بزرگی باشد. به هر حال، با سرنوشت که نمی‌شود جنگید. تلخی زندگی و پایان متیو پری را با بهترین لحظاتی که چندلر بینگ در «فرندز» خلق کرد، شیرین کنید.

محصولات «فرندز» در دیجی‌کالا

مشاهده همه

۱. تمام صحنه‌هایی که جنیس و چندلر بینگ با هم‌اند

تمام لحظات چندلر بینگ با جنیس

جنیس زنی در زندگی چندلر بینگ است که چندین بار با او وارد رابطه عاطفی می‌شود. ما در فصل اول او را به عنوان دوست دختر چندلر می‌بینیم که چندلر حوصله‌اش را ندارد. خب، همه حوصله جنیس را با آن مدل حرف زدن و صدای بلند و خل‌بازی‌هایش ندارند. اما چندلر هم نمی‌تواند به راحتی دوست دختر پیدا کند هم نمی‌تواند جنیس را تحمل کند. او به بهانه‌های مختلف با او بهم می‌زند و باز در فصل‌های بعدی دوباره با او آشتی می‌کند. از طرف جویی سر قرار کور می‌رود و می‌بیند دختری که آمده سر قرار جنیس است. از فرط تنهایی سراغ جنیس می‌رود اما جنیس با ازدواج و باردار بودنش روی او را کم می‌کند. با شخصی در اینترنت ارتباط برقرار می‌کند و بعد می‌فهمد جنیس است.

این بار عاشقانه دوستش دارد اما جنیس در آستانه طلاق است و با اینکه با او ارتباطی کوتاه برقرار می‌کند، با چندلر بهم می‌زند تا به شوهرش برگردد و در نهایت ناباوری، این بار قلب چندلر را می‌شکند. این دو بارها بعد از این به طور تصادفی بر سر راه هم قرار می‌گیرند و تقریباً همه جا و همیشه جنیس روی اعصاب چندلر است که بعضی از بهترین لحظات کمدی سریال و چندلر را خلق می‌کند. یکی از بامزه‌ترین‌ها زمانی است که مونیکا به طور تصادقی جنیس را در رستورانش می‌بیند و مجبور می‌شود او را به خانه و حتی مراسم عروسی‌شان دعوت کند، جنیس به خانه آن‌ها می‌آید و حالا این‌ها باید تلاش کنند به طریقی از شر او خلاص شوند. اینجا شاهد یکی از بهترین‌ و بااعتمادبه‌نفس‌ترین و بامزه‌ترین وجوه شخصیت چندلر مواجهیم.

۲. تمام صحنه‌هایش با ادی

تمام صحنه‌هایش با ادی

جویی بالاخره بعد از سال‌ها بیکاری و نرسیدن به آرزوی بازیگر در سریال عامه‌پسند «بهترین روزهای زندگی ما» نقش دکتر دریک رموری را به دست آورده و بعد از سال‌ها مشکلات مالی و وابستگی کامل به چندلر، پول و پله‌ای به هم زده است. او همچون بسیاری از بازیگرانی که به این سطح می‌رسند، می‌خواهد مثل سلبریتی‌ها زندگی کند و تصمیم می‌گیرد از پیش چندلر برود و برای خودش خانه‌ای مجلل (به سبک خودش) بزرگ‌تر بگیرد. او این کار را می‌کند که ناراحتی چندلر را به همراه دارد. اما جویی وقعی نمی‌نهد و از خانه مشترکشان می‌رود. در غیاب جویی، چندلر یک هم‌خانه پیدا می‌کند به نام ادی که شخصیت بسیار عجیب و غریبی است. در واقع، دیوانه و دچار توهم است. زمین تا آسمان با جویی فرق دارد و اگرچه منظم‌تر و شسته رفته‌تر است اما صمیمت او را ندارد و در کل برقراری ارتباط با او سخت است.

چندلر برای ایجاد ارتباط دوستانه با او تلاش می‌کند اما ادی که به تازگی با دوست دخترش به این دلیل که فکر می‌کند به او خیانت کرده، به هم زده و به شدت ناراحت است. طولی نمی‌کشد که رفتارهای عجیب و غریب ادی چندلر را به وحشت می‌اندازد، مثل اینکه وسط خواب متوجه می‌شود، ادی در اتاقش بالای سرش نشسته و دارد تماشایش می‌کند. یا وقتی دوست دختر سابقش می‌آید تا آکواریوم خانگی ادی را پس بدهد و در غیاب ادی، چندلر در را باز می‌کند. ادی از راه می‌رسد و چندلر را متهم به رابطه با او می‌کند. از اینجا به بعد تمام لحظاتی که دیوانه‌بازی‌های ادی چندلر را می‌ترساند و اذیت می‌کند، هم دل آدم برای چندلر می‌سوزد و هم از دستش از خنده روده‌بر می‌شود. یکی از این لحظات همین لحظه است که ادی چندلر را متهم به رابطه با دوست دخترش کرده و از او شاکی است، چندلر دارد سعی می‌کند با او حرف بزند و دستش را به نشانه صمیمت روی دوش او می‌گذارد و ادی خوش‌اش نمی‌آید. البته چندلر در نهایت موفق می‌شود با یار قدیمی‌اش جویی به شیوه خود ادی، یعنی نادیده گرفتن حقیقت، او را از خانه بیرون بیندازد.

۳. قسمتی که چندلر بینگ در آن به یمن می‌رود

قسمتی که چندلر بینگ در آن به یمن می‌رود

یکی از دفعات ملاقات دوباره جنیس و چندلر که بعد از طلاق جنیس از شوهرش است و چندلر می‌خواهد از شرش خلاص شود. او هر کاری می‌کند، موفق نمی‌شود با او بهم بزند. می‌خواهد مستقیماً به او بگوید اما حال جنیس بد می‌شود و بنابراین چندلر منصرف می‌شود. تا اینکه تصمیم می‌گیرد به دروغ به او بگوید برای کارش به جای دیگری منتقل شده است و برای اینکه جای پرت و دوری را بگوید که دیگر امکان ادامه ارتباط با جنیس نباشد و او بی خیالش شود، می‌گوید یمن! اما جنیس می‌گوید تا آخرین لحظه، از لحظه جمع کردن وسایلش تا لحظه‌ای که سوار هواپیما می‌شود، می‌خواهد او را همراهی کند، و این کار را می‌کند. در این تصویر لحظه‌ای است که چندلر بعد از مدتی تلاش برای متقاعد کردن متصدی فروش بلیت در فرودگاه که وانمود کند دارد به او بلیت یمن می‌فروشد، مجبور می‌شود واقعاً بلیت یمن را بخرد و چون جنیس حاضر نیست از او خداحافظی کند تا دم در گیت با اوست و چندلر به ظاهر واقعاً سوار هواپیما می‌‌شود و به یمن می‌رود. حالت چهره متیو پری وقتی به این زن مثلاً عرب می‌گوید: «می‌شه وقتی رسیدیم یمن من پیش شما بمونم؟» یکی از خنده‌دارترین لجظات چندلر و سریال است.

۴. قسمت خواهرهای جویی

قسمت خواهرهای جویی

در فصل‌های اول است که چندلر و جویی در خانه خودشان برای جویی جشن تولد می‌گیرند. هر هفت خواهر جویی که بعضی‌هاشان خیلی قل‌چماق‎اند، به این مهمانی می‌آیند. مهمانی شلوغ است و سر همه خیلی گرم. چندلر هم با کله داغ به یکی از خواهران جویی ابراز علاقه می‌کند و صبح فردایش که بیدار می‌شود، به یاد ندارد به کدام خواهر ابراز علاقه کرده، چون هم سرش داغ بوده، هم به نظرش شبیه هم‌اند. چندلر حالا می‌ترسد که خواهره به جویی بگوید و جویی که یک ایتالیایی غیرتی است، از دست او عصبانی شود. در نهایت، جویی متوجه می‌شود و ماجرا را خیلی جدی می‌گیرد، انگار که چندلر واقعاً می‌خواسته با خواهر او ارتباط عاطفی برقرار کند. بنابراین، چندلر را به خانه‌شان دعوت می‌کند و همه با هم سر میز شام می‌نشینند.

چندلر همچنان نمی‌داند آنکه با او شیطنت کرده، کدام خواهر بوده است. تا اینکه یکی از خواهرها به او گرا می‌دهد که به بهانه دستشویی به اتاق دیگری بروند. چندلر به خیال اینکه این خواهر همان خواهر است می‌رود و آنجا می‌فهمد که این خواهر یک خواهر دیگر است. وقتی این را می‌گوید، خواهر دوم همه از جمله جویی را صدا می‌زند تا بیایند و چندلر را تنبیه کنند. خواهران می‌خوانند چندلر را بزنند اما جویی اولش به خاطر رفاقت با چندلر به او فرصت می‌دهد که یک بار دیگر به خواهرها نگاه بیندازد تا خواهر اصلی را تشخیص دهد. این تازه بعد از آن است که یک بار خواهر اصلی را در همین شب دیده است، اما وقتی جویی از او می‌خواهد او را شناسایی کند، باز هم به یاد نمی‌آورد. و اینجاست که جویی به خواهر بزرگ قل‌چماغش دستور می‌دهد که چندلر را بزند. این هم یکی از بامزه‌ترین قسمت‌هایی است که حول شخصیت چندلر می‌چرخد.

۵. قسمتی که در آن چندلر بینگ در اتاقک ای‌تی‌ام با جیل گودکر گیر می‌افتد

قسمتی که در آن چندلر بینگ در اتاقک ای‌تی‌ام با جیل گودکر گیر می‌افتد

برق کل شهر رفته است. همه در خانه‌اند به جز چندلر که در همان لحظه قطعی برق در یک اتاقک ای‌تی‌ام بوده است. در اتومات این اتاقک به دلیل قطعی برق کار نمی‌کند و چندلر در آن گیر می‌افتد، البته تنها نیست، جیل گودکر، بازیگر و مدل امریکایی هم آنجاست. طبعاً چندلر از این موضوع هم بسیار خوشحال است هم خجالت می‌کشد و می‌ترسد رفتار ناجوری از او سر بزند. یکی از لحظات خنده‌دار این قسمت زمانی است که چندلر موفق می‌شود با خانه تماس بگیرد تا به آن‌ها اطلاع دهد که گیر افتاده است. او به شکلی که فقط جویی می‌تواند زبانش را بفهمد به جویی می‌گوید که بامزه است. بعد از آن با جیل گودکر کمی صمیمی می‌شود و با هم بازی می‌کنند. برق می‌آید و جیل گودکر می‌رود و چندلر دست و صورتش را با اندوه به شیشه اتاقک می‌چسباند. قیافه چندلر خیلی خنده‌دار است.

۶. قسمت جولیا رابرتس

قسمت جولیا رابرتس

سلبریتی‌های زیادی در «فرندز» به عنوان بازیگر مهمان حضور پیدا کردند؛ بروس ویلیس، برد پیت، ایزایل روسلینی، سوزان ساراندون، بن استیلر، الک بالدوین، رابین ویلیامز، هلن هانت، بیلی کریستال، ژان کلود وندام و بعضی دیگر که به فراخور نقش خود حضور کوتاه یا بلند داشتند. مثلاً بروس ویلیس تقریباً یک فصل همراه یاران «فرندز» بود اما برد پیت و الک بالدوین یک قسمت بودند. یا هلن هانت و رابین ویلیامز حضور بسیار کوتاهی داشتند. اما حضور یک بازیگر در همان فصل‌های اول «فرندز» هم بسیار باعث خوشحالی مخاطبان شد، هم تعجب. جولیا رابرتس ستاره پرده‌های نقره‌ای کجا و سریال هرچند موفق اما تقریباً تازه تلویزیون کجا. شاید آن زمان هم جراید می‌دانستند و گفته بودند که رابطه‌ای عاطفی بین متیو پری و جولیا رابرتس شکل گرفته و رابرتس به همین خاطر دعوت به این مجموعه را پذیرفته است. اما پری در کتاب خاطراتش ماجرای دوستی‌اش با جولیا رابرتس و دلیل حضور او در «فرندز» را به طور کامل توضیح می‌دهد.

از قرار چند فصلی از «فرندز» گذشته و خانم رابرتس پیغام می‌دهد که از بازیگر نقش چندلر خوش‌اش آمده است. پری چنانچه در کتاب خاطراتش گفته است از این پیغام به شدت متعجب می‌شود و اصلاً باور نمی‌کند ستاره‌ای در حد جولیا رابرتس به او نظر داشته باشد. این همان سویه تاریک متیو پری و ترس از برملا شدن راز تلخ زندگی‌اش بود که باعث می‌شد فکر کند لیاقت چیزهای خوب، کسی مثل جولیا رابرتس را ندارد. به هر حال، حضور در سریالی محبوب و مزیت شهرت باعث شده بود که خانم رابرتس دوست داشته باشد متیو پری را از نزدیک ملاقات کند. این دو با هم یک شرط می‌گذارند که اگر متیو پری موفق شود دل خانم رابرتس را به دست بیاورد، او هم حاضر می‌شود در «فرندز» به عنوان بازیگر مهمان در نقش سوزی ماس همکلاسی دوران بچگی چندلر حضور پیدا کند، باز هم به این شرط که نقش مقابل چندلر را بازی کند. و این اتفاق می‌افتد که هم خط داستانی بامزه ای دارد. چندلر در بچگی بلایی سر سوزی جلو بچه‌های دیگر مدرسه آورده که باعث شده است همه سوزی را مسخره کنند. حالا سوزی که از چندلر کینه به دل دارد و تصادفاً او را سر صحنه فیلمبرداری در خیابان می‌بیند، به او ابراز علاقه و یک عاطفی دروغین با او برقرار می‌کند تا همان بلا را سرش بیاورد.

هم یک جولیا رابرتس سرحال و به شیوه خودش بامزه را در این قسمت می‌بینیم که بلایی به سر چندلر بیچاره می‌آورد که آن هم خودش یکی از بهترین لحظات چندلر و سریال را رقم می‌زند. هم برای متیو پری یک اتفاق خارق العاده می‌افتد، او و ستاره بزرگ سینما در کنار هم در قاب تلویزیون. البته در زندگی واقعی رابطه این دو به دلیل ترس‌های متیو پری دوام نمی‌آورد و جولیا رابرتس به یکی از بزرگ‌ترین حسرت‌های او پری تبدیل می‌شود؛ با اینکه از همان ابتدا می‌دانست در برابر بزرگی ستارگی او کم خواهد آورد و در نهایت چنین هم شد. یکی از غم‌انگیزترین خاطرات او که در کتابش به آن اشاره می‌کند، لحظه اسکار گرفتن جولیا رابرتس است که دارد از تلویزیون پخش می‌شود و متیو پری در یک مرکز بازپروری در حال درد خماری کشیدن است. « او زیبا و شاد با آن خنده‌های زیبا روی صحنه، اسکار به دست، و من بیچاره و ضعیف و پر از درد روی تخت بیمارستان.»

۷. قسمتی که ریچل به دست چندلر بینگ دستبند می‌بندد

قسمتی که ریچل به دست چندلر بینگ دستبند می‌بندد

یکی از بامزه‌ترین و البته خوشگل‌ترین و به‌ظاهر سرحال‌ترین لحظات متیو پری در همین فصلی است که با رئیس ریچل، جوآنا ارتباط برقرار می‌کند. این لحظه که در تصویر می‌بینید جایی است که جوآنا از اتاقش در محل کارش رفته است و چندلر را به دستبندی به دستش تنها گذاشته است تا برود و برگردد و چندلر همچنان آنجا باشد. غیبت جوآنا طولانی می‌شود و چندلر با اینکه به ریچل قول داده بود رابطه‌اش را با جوآنا قطع می‌کند، مجبور می‌شود برای آنکه از آن وضعیت نجات پیدا کند، از اتاق جوآنا با ریچل تماس بگیرد که بیاید و دستش را باز کند. ریچل قبول نمی‌کند چون می‌گوید اگر جوآنا بفهمد او این کار را کرده است، اخراجش می‌کند.

به هر حال، بعد از یک سری سر و کله زدن بامزه بین این دو، ریچل دوباره دست چندلر را با دستبند به یک دراور می‌بندد و چندلر در حالی که دارد از او خواهش می‌کند آن را از دستش باز کند، چون دستبندش به کشو وصل است، کشو باز می‌شود و می‌خورد توی سرش. اینجاست که از خنده روده‌بر می‌شویم، از آن قیافه چندلر و حالت لبش. گویا این لحظه یعنی باز شدن کشو در فیلمنامه نبوده است اما وقتی اتفاق می‌افتد، متیو پری از نقش‌اش خارج نمی‌شود و به واسطه نبوغش در طنز، این لحظه کمیک واقعی در سریال ثبت می‌شود. مت لبلانک در برنامه دورهمی دوباره بازیگران «فرندز» می‌گوید هر جا ریچل دستش را روی دهانش می‌گذارد یعنی دارد واقعاً می‌خندد و اینجا یکی از لحظاتی که جنیفر انیستون واقعاً خنده‌اش گرفته و دستش را روی دهانش گذاشته است تا احتمالاً خنده‌اش را بپوشاند.

۸. تمام لحظاتی که می‌رقصد

هر موقع که می‌رقصد

رقص مسخره چندلر در «فرندز» یکی از تم‌های تکرارشونده بامزه‌ای بود که در بسیاری لحظات از مخاطب خنده گرفت. یکی از بامزه‌ترین لحظات رقص او، زمانی است که بعد از رابطه‌اش با مونیکا، آن موقع که هنوز کسی خبر از رابطه‌شان ندارد، مونیکا به دروغ از یک دوست پسر ایده‌آل برای ریچل که به او شک کرده است، تعزیف می‌کند. ریچل هم از همه جا بی‌خبر، وقتی چندلر را می‌بیند تعریف‌های مونیکا از آن پسر مرموز و ناشناس را برای او تعریف می‌کند. چندلر که در زندگی‌اش تقریباً سابقه ارتباط سالم با هیچ دختری، آن هم کسی مثل مونیکا را نداشته است، چه برسد به اینکه آن دختر از او تعریف هم بکند، طبیعی است که ذوق می‌کند و می‌پرد روی میز و می‌رقصد، همان‌طور مسخره و بامزه. در همان قسمت مونیکا که از واکنش چندلر ناراحت شده است، ادای رقصیدنش را درمی‌آورد و این هم یکی از لحظات به یادماندنی و بامزه «فرندز» است. ماجرای رقص چندلر در فصل‌های بعدی و در جشن عروسی‌شان با مونیکا هم تکرار می‌شود که آنجا هم چند صحنه فوق خنده‌دار از رقص بامزه چندلر به یادگار مانده است.

۹. قسمتی که چندلر بینگ در خیابان دنبال کتی می‌دود

قسمتی که چندلر بینگ در خیابان می‌افتد دنبال کتی

یکی از معدود دفعاتی که چندلر واقعاً عاشق دختری می‌شود، زمانی است که کتی را می‌بیند. اما از آنجا که چندلر است و بخت معمولاً با او یار نیست، کتی را دقیقاً همان جا و زمانی می‌بیند که با جویی قرار دارد. حالا چندلر می‌ماند و احساسش به دختری که با دوستش وارد رابطه شده است. چندلر به طرق مختلف اول سعی می‌کند از این دو دوری کند تا علاقه‌اش به کتی بیشتر نشود. اما افاقه نمی‌کند. یک بار در همین احوالات کتی را در حال دویدن در خیابان می‌بیند، صدایش می‌زند اما کتی چون هدفن به گوش دارد صدایش را نمی‌شنود. و چندلر شروع می‌کند دویدن دنبالش. از روی اتومبیل‌ها می‌پرد، مسافتی طولانی را طی می‌کند، توی راه به کسی برخور می‌کند و چیزی می‌ریزد روی لباسش، همه را کنار می‌زند و با همان لباس لک‌شده بالاخره نفس نفس‌زنان به کتی می‌رسد تا فقط بگوید سلام. اینجا کتی هنوز از علاقه او به خودش آگاه نیست، بنابراین چیزی ندارند به هم بگویند و کتی فقط با تعجب نگاهش می‌کند. قیافه چندلر در این لحظه دیدنی است.

۱۰. قسمتی که در آن به خاطر جویی توی جعبه حبس می‌شود

10. قسمتی که در آن به خاطر جویی توی جعبه حبس می‌شود

در ادامه ماجرای کتی، او بالاخره متوجه علاقه چندلر به خودش می‌شود و گویا خودش به چندلر علاقه داشته است یا در نتیجه توجه‌های مخصوص چندلر مثل خریدن کتاب مورد علاقه بچگی‌اش برای کادوی تولدش از طرف جویی علاقه پیدا می‌کند. این دو بالاخره به هم ابراز احساسات می‌کنند اما چون نمی‌خواهند به جویی خیانت کنند، جلو خودشان را تا حدی می‌گیرند، فقط تا حدی. چندلر تصمیم می‌گیرد این را با جویی در میان بگذارد، جویی عصبانی و ناراحت می‌شود و نمی‌تواند چندلر را ببخشد. چندلر هرچه تلاش می‌کند، موفق نمی‌شود رضایت جویی را جلب کند، حتی با خریدن وسایل نو برای تمام خانه که به تازگی جویی باعث شده بود دزد همه‌شان را ببرد.

شب شکرگزاری است و جویی به این نتیجه می‌رسد که تنها در صورتی که چندلر برود توی یک جعبه بزرگ و به کارهای بدش فکر کند، ممکن است او را ببخشد. چندلر می‌پذیرد اما آن‌قدر از همان توی جعبه حرف می‌زند که جویی را عصبانی می‌کند. جویی به او می‌گوید برای آنکه ببخشدتش باید کاملاً ساکت باشد و یک کلمه حرف نزند و مسخره‌بازی در نیاورد. بعد که چندلر ساکت می‌شود، کتی می‌آید تا به او بگوید دارد از شهر می‌رود تا باعث نشود رابطه او با دوستش بهم بخورد. می‌گوید که نمی‌خواهد بین دو دوست قرار بگیرد، و همه این حرف‌ها را در حالی می‌زند که چندلر توی جعبه است و حرف هم نمی‌تواند بزند. وقتی کتی خداحافظی می‌کند و می‌رود. چندلر انگشتش را از سوراخی که برای ورود هوا روی جعبه است، بیرون می‌آورد و به نشانه خداحافظی تکان می‌دهد و به این می‌گویند خلق یک موقعیت طنز بی‌نظیر بی آنکه در صحنه حضور داشته باشی.

۱۱. قسمتی که فیبی، چندلر بینگ را به بازی می‌گیرد

قسمتی که فیبی، چندلر بینگ را به بازی می‌گیرد

بعضی از بهترین و خنده‌دارترین لحظات سریال و چندلر دورانی است که او و مونیکا وارد رابطه پنهانی شده‌اند و نمی‌خواهند دیگران از رازشان باخبر شوند. موش و گربه‌بازی‌های آن‌ها در ابتدای رابطه، کلی موقعیت‌های طنز به وجود می‌آورد. تا اینکه تک‌تک دوستان، همه به جز راس باخبر می‌شوند. اول جویی می‌فهمد، بعد ریچل شک می‌کند و با فیبی در میان می‌گذارد و این دو تصمیم می‌گیرند با چندلر یک بازی راه بیندازند که به رابطه با مونیکا اعتراف کند. بازی این است که فیبی شروع کند به گرا دادن به چندلر که یعنی از او خوش‌اش می‌آید. اینجا شاهد یک سری رفتار و لحظه خیلی بامزه از فیبی هستیم و همین‌طور واکنش‌های چندلر در مقابل او.

چندلر این را با مونیکا مطرح می‌کند و مونیکا می‌فهمد که فیبی برای آن‌ها نقشه کشیده است تا سر از کارشان در بیاورد. بالاخره نتیجه این بازی این است که یک شب فیبی و چندلر در خانه چندلر و جویی با هم قرار بگذارند، در حالی که ریچل و جویی پشت در منتظرند تا ببینند چه می شود و مونیکا در دستشویی خانه چندلر و جویی. این قسمت و لحظات بین این دو به‌غایت خنده‌دار است، و متیو پری عالی است. هر دو عالی‌اند. در نهایت، در آستانه نزدیک شدن به هم هستند که چندلر اعتراف می‌کند چون مونیکا را دوست دارد نمی‌تواند به فیبی نزدیک شود. لحظه نزدیک شدن این دو پیش از مقر آمدن چندلر فوق‌العاده است، بازی بدن و حالات صورتشان به طور ویژه

۱۲. خواستگاری مونیکا از چندلر

12. خواستگاری مونیکا از چندلر

البته که ماجرای مرکزی عاشقانه سریال بر رابطع ریچل و راس تمرکز دارد اما عاشقانه مونیکا و چندلر هم کم بامزه و دوست‌داشتنی نیست. به جز تمام اتفاقات خنده‌داری که قبل و بعد از برملا شدن دوستی این دو می‌افتد و بعد ماجراهای ریچارد و اینکه چندلر تظاهر می‌کند که اصلاً نمی‌خواهد با کسی ازدواج کند (به خصوص شبی که ریچارد را در رستوران می‌بینند و چندلر قرار است از مونیکا خواستگاری کند و به خاطر حضور ریچارد نمی‌تواند)، قسمت‌های آخری که در نهایت به پیشنهاد ازدواج مونیکا از چندلر در پایان فصل می‌رسد، هم خیلی بامزه است هم احساساتی و به یادماندنی. اینکه چندلر را در آن حالت می‌بینیم برای هر مخاطب فرندزی بی‌نهایت احساسات‌برانگیز است. و خب این حقیقت که این دو به هم می‌رسند و چندلر (متأسفانه فقط در سریال) با عشقش وصلت می‌کند، مایه خوشحالی همه است؛ همه یعنی هم شخصیت‌های سریال و هم ما به عنوان مخاطب.

۱۳. قسمتی که در آن تصادفاً قبول می‌کند برود تولسا

 قسمتی که در آن تصادفاً قبول می‌کند برود تولسا

چندلر بینگ در یک جلسه کاری خوابش برده است و اصلاً نمی‌داند موضوع جلسه چیست تا اینکه رئیسش به یکباره سؤالی از او می‌پرسد و نظرش را درباره تصمیمی می‌خواهد. چندلر که اصلاً خبر ندارد سؤال چیست، چون می‌خواهد از رئیسش پنهان کند که خواب بوده است، در جواب او با تصمیمی که نمی‌داند چیست موافقت می‌کند. تصمیم این است که او باید برای کارشان به تولسا نقل مکان کند. حالا در خانه، بچه راس و ریچل، اما به دنیا آمده است و چندلر در خانه آن‌ها می‌خواهد این خبر را به مونیکا بدهد. حرف‌هایی که درباره پاریس می‌زند که اوکلاهما را پاریس آمریکا می‌نامد و حالات چهره‌اش، همه چیزش در آن لحظات، در اوج بلوغ چندلر و فوق‌العاده بامزه است.

۱۴. قسمتی که در مهمانی هالووین لباس خرگوش صورتی را می‌پوشد

قسمتی که در مهمانی هالووین لباس خرگوش صورتی را می‌پوشد

شب هالووین است. مونیکا مهمانی گرفته و به همه گفته است که باید لباس مبدل بپوشند. هیچ‌کس دوست ندارد این کار را بکند. بنابراین جویی مثل چندلر لباس می‌پوشد (جلیقه و پیراهن). اما فیبی سوپروومن می‌شود و مونیکا هم برای خودش لباس کت وومن را انتخاب کرده که بسیار جذاب است. چندلر چه پوشیده؟ یک لباس خرگوش صورتی. تصور کنید چندلر که در این فصل کمی هم چاق شده است در یک لباس پشمی صورتی خرگوش. چندلر به مونیکا اعتراض می‌کند که چرا برایش لباس خرگوش قهوه‌ای را نخریده است. اینکه چرا اصلاً درخواست لباس خرگوش داشته، به نوبه خودش خنده‌دار است. اما در ادامه شب از آنجا که لباس چندلر به نظرش هیچ آبرویی برایش باقی نگذاشته است، خودش را به یک بی‌خیالی خاص چندلری می‌زند که او را دوست‌داشتنی‌تر از همیشه می‌کند. در نهایت، مچ انداختنش با آن لباس و راس که خودش را به شکل یک سیب‌زمینی درآورده است، موقعیت خنده‌دار دیگری را به وجود می‌‎آورد، خصوصاً آخرش که به اصرار راس خودش را به باختن می‌زند اما بعد وقتی به مونیکا می‌گوید الکی به راس باخته است تا او جلو مونا ضایع نشود، او حرفش را باور نمی‌کند و راس هم می‌زند زیر همه چیز.

۱۵. قسمت آخر که چندلر بینگ دیالوگ آخر را می‌گوید

قسمت آخر که چندلر بینگ دیالوگ آخر را می‌گوید

طبعاً آخرین قسمت «فرندز» برای همه ناراحت‌کننده است. هیچ کس از جمله خود بازیگران با اینکه دیگر خسته شده بودند دوست نداشتند سریال به پایان برسد. بیشتر از همه جنیفر انیستون که گریه‌اش بند نمی‌آید. پایان سریال و سرنوشتی که برای هر یک از شخصیت‌ها در نظر گرفته شده است، حتی اگر دو فصل آخر به خوبی و قوت فصل‌های دیگر نباشند، راضی‌کننده و منطقی است. در قسمت آخر مونیکا و چندلر خانه را خالی کرده‌اند تا به خانه جدیدشان به همراه دوقلوهای به فرزندی پذیرفته‌شان نقل مکان کنند. همه با هم در خانه خالی محبوبشان جمع شده‎اند و بعد از خداحافظی با خانه تصمیم می‌گیرند برای آخرین بار بروند کافه سنترال پرک تا آخرین قهوه‌شان را با هم بخورند.

آخرین دیالوگ سریال در پاسخ به این پیشنهاد از زبان چندلر است که می‌گوید: «کجا؟» که یعنی کجا برویم قهوه بخوریم. طبیعتاً مخاطب با خودش فکر می‌کند مثل همیشه سنترال پرک، اما این یک شوخی فرامتنی است. چون آن زمان دکور سنترال پرک را جمع کرده‌اند و اصلاً دیگر سنترال پرکی نیست که بخواهند در آن جمع شوند. گرچه ما قراز نیست اصلاً کافه را ببینیم، اما این شوخی احتمالاً بداهه متیو پری، بعد از آنکه می‌فهمی به چه اشاره دارد، هم بامزه است هم پایان خوشی برای چندلر بینگ که آخرین دیالوگ و موقعیت طنز «فرندز» را گفته و به وجود آورده است. این بود بعضی از بهترین لحظات متیو پری در نقش ماندگارترین شخصیتی که در طول عمر هنری هرچند کوتاه اما در خاطره‌ها به خوشی ثبت‌شده‌اش از خودش به یادگار گذاشته است. شخصیتی که بر خلاف خود او در زندگی واقعی‌اش به شکل کنایه‌آمیز دردناکی خوب زندگی کرد، با اعتیاد به سیگار مبارزه کرد و در نهایت به زیباترین زن دنیا رسید و پدر شد، که بزرگ‌ترین افسوس پری در زندگی‌اش بود.

کتاب زندگی و خاطرات متیو پری اثر متیو پری انتشارات مون

منبع: vogue