به نقل از دیجیکالا:
از دهههای گذشته، والدین زمان بیشتری را با فرزند خود سپری میکنند. این بدان معناست که مادران و پدران امروزی با مسئولیتپذیری بیشتری به تربیت فرزند خود اهمیت میدهند و این امر باعث خوشحالی روانشناسان شده است. اما حتی مسئولترین والدین هم به طور کامل از اشتباهات در امان نیستند. به عنوان مثال، استفاده از عباراتی که ناخواسته بیان میشوند و نه فکر شده، میتواند بر سلامت روان کودک تأثیر بگذارد.
در این مقاله از دیجیکالا مگ، روانشناسی کودک را با بررسی ۱۳ نباید عمیقتر تحلیل میکنیم و والدین را نسبت به عباراتی که غیرعمد به کار میبرند آگاه میسازیم.
۱. «تو خیلی زیبا هستی»
روانشناسان توصیه میکنند که توجه دختران را بر زیباییشان متمرکز نکنید. وقتی کودک بزرگ میشود، فکر میکند که ظاهر تنها چیزی است که اهمیت دارد و ممکن است روی عیوب کوچک تمرکز کند. در نهایت، آنها زمان زیادی را صرف عیبجویی از خود و دیگران میکنند؛ زمانی که میتوانست برای توسعهی فردی و خلاقیتشان استفاده شود.
۲. «من در سن تو نمرههای کامل میگرفتم»
مقایسههایی که به نفع بچه نیستند همیشه برای آنها دردناک است. علاوه بر این، وقتی کودک را نه با همسایه یا عموی خود، بلکه با والدین که بزرگسالان ایدئال کودک هستند مقایسه میکنند، این درد بیشتر میشود.
مقایسههای مداوم کودک را تحت فشار قرار میدهند، عزت نفس او را پایین میآورند و حتی میتوانند دلیل دوری او از خانواده شوند.
۳. «نه نه، آنجا نرو، آنجا خطرناک است»
اضطراب و نگرانی در مورد فرزندان برای والدین امری عادی است. با این حال، میل به محافظت بیش از حد از کودک در برابر همه چیز، میتواند باعث ایجاد “سندرم پیتر پن (Peter Pan)” در کودک شود. معمولا افراد بالای ۳۰ سال از این سندرم رنج میبرند که اغلب آنها مردان هستند. این افراد از پیر شدن هراس دارند و مانند کودکان، ناسازگار و احساساتی هستند. برای چنین اشخاصی تشکیل خانواده سخت است، نمیخواهند بچهدار شوند و مسئولیت خود را در زندگی بر عهده بگیرند.
۴. «صد البته، بله»
نه گفتن به فرزند بسیار سخت است. اما همیشه بله گفتن بدتر از رد کردن درخواست است. مطالعهای که توسط دانشمندان انجام شد نشان داد که سهلانگاری در تربیت، یک دلیل غیرمستقیم برای کودک است که در نهایت با افراد نامناسبی معاشرت کند، جایی که تحت تأثیر دایرهی دوستان، ممکن است دچار مشکل شود و حتی مرتکب جرم گردد.
۵. «تو خیلی بهتر از … هستی»
بچهها چیزهایی را که بزرگترها به آنها میگویند باور میکنند. به همین دلیل است که نباید فرزندان خود را بیش از حد تحسین کنید و آنها را به استثنایی بودن سوق دهید، حتی برای اهداف انگیزشی. با انجام این کار، والدین میتوانند خودشیفتگی خودشان را درون کودک پرورش دهند.
۶. «من به تو گفتم»
به خود میبالید که نتیجهی اشتباه فرزندتان را میدانستید؟ خب این موضوع هیچ سودی برای او ندارد. کودکان باید با استفاده از تجربههای خود یاد بگیرند که دوچرخهسواری نیاز به تمرکز و دقت دارد و اگر داخل یک چاله بیفتند، لباسهایشان خیس و سرد میشوند. به جای اینکه نشان دهید از عواقب کار آنها آگاه هستید، کودک را به خاطر تصمیمگیری درست و غلبه بر مشکلات تحسین کنید.
۷. «من اینگونه بزرگ شدم و حالا یک آدم عادی هستم»
روشهای فرزندپروری که مادران و پدرانمان استفاده میکردند، چراغ راهمان بودند؛ اما این بدان معنا نیست که ما باید فرزندان خود را به همان شیوه تربیت کنیم. درک نیازهای فرزندتان مهمتر از تمرکز بر الگوهای پیشین فرزندپروری است. هر فردی منحصربهفرد است و شیوهی تربیتی متفاوتی را میطلبد.
۷. «من خیلی چاق هستم، وقت رژیم گرفتن است»
همهی ما گاهی اوقات از عزت نفس پایین رنج میبریم و شخص ایدئالی را دوست داریم در آینه ببینیم، اما او را نمیبینیم. برای بچهها، والدین همیشه بهترین هستند. بنابراین، با بیان نواقص ظاهر خود پیش کودکتان، او را تشویق میکنید تا نسبت به ظاهر خودش احساس بدی داشته باشد و تصویر شما هم در نظر او تخریب شود.
۸. «آن را نخور، همین الان هم چاق هستی»
وقتی صحبت از اضافه وزن و محدودیتهای غذایی مطرح میشود، خیلی بهتر است که بر مزه و فواید تغذیهی سالم تمرکز کنید تا مضرات تغذیهی ناسالم. «کلم بروکلی بسیار خوشمزه است» خیلی بهتر از این به نظر میرسد که «سیبزمینی سرخ کرده جز اینکه شما را چاقتر کند هیچ کاری نمیکند.» یادآوری اضافه وزن فرزندتان به او برای عزت نفسش مضر است و میتواند باعث مشکلات پرخوری در بزرگسالی شود.
۹. «همین جا رهایت خواهم کرد»
اغلب اوقات، میشنویم که والدین میگویند: «باشه، تو بمان، من میروم!» وقتی فرزندانشان نمیخواهند از پارک یا جای دیگری به خانه برگردند. تهدید مکرر برای رها شدن کودک را میترساند، احساس محافظت را از او سلب میکند و میتواند وابستگی آنها را به والدین به عنوان مرکز امنیت از بین ببرد. در عوض، سعی کنید توجه کوچولوی نافرمان را به یک ماشین خوب معطوف کنید یا به آنها پیشنهاد دهید که گربهها یا پرندگانی را که در راه بازگشت به خانه میبینید بشمارند.
۱۰. «این کار را انجام نده»
متاسفانه عبارت «این کار را انجام نده» به کودک کمک نمیکند تا رفتار خود را اصلاح کند. آنها از دویدن، اندازهگیری عمق گودالها یا پرتاب شن دست نمیکشند. بهتر است روی عباراتی تمرکز کنید که فاقد زمینهی منفی هستند و برای رسیدن به هدف، کمکتان میکنند. به عنوان مثال، به جای «در آن گودال نپر» میتوانید بگویید: «دور این گودال راه برو» و مطمئن شوید که عبارت «لطفا» را اضافه کنید.
۱۱. «تو یک کودک بزرگ هستی، چیزی برای ترسیدن وجود ندارد»
ترس غیرمنطقی است و حتی بزرگسالان گاهی اوقات از چیزهایی میترسند. نیازی به گفتن نیست که بچههای کوچک هم با این حس آشنا هستند. ترسهای بچهها متنوع است و گاهی برای بزرگسالان خندهدار به نظر میرسد، اما این بدان معنا نیست که ما باید آنها را نادیده بگیریم. یک جملهی بدون فکر که به کودک ترسیده گفته میشود، به آنها نشان میدهد که شنیده نمیشوند و بزرگسالان احساسات آنها را بیارزش میکنند. کار درستتر این است که با پسر یا دختر خود همدلی و از او حمایت کنید.
۱۲. «امور مالی ما به تو مربوط نمیشود»
بحث در مورد مسائل مالی یک موضوع حساس برای بسیاری از والدین است. اغلب اوقات، مادران و پدران ترجیح میدهند توضیحی بابت نخریدن اسباببازی یا نرفتن به شهربازی ندهند. با این حال، بچهها به چیزهای زیادی توجه میکنند و این نرفتن و نخریدن را شخصیسازی میکنند. آنها در چنین مواقعی، مشکل را به اشتباه تفسیر و به دلیل کمبود مالی والدین احساس گناه میکنند.
سخن پایانی
باورهای اشتباهی که در کودکی ایجاد شدهاند، میتوانند گریبان فرزند را در بزرگسالی بگیرند. این باورها اغلب به دلیل اشتباهات و حرفهای ناخواسته و نابهجای والدین شکل میگیرند. کودکان موجودات بیدفاعی هستند که والدین خود را بهترین انسانهای روی زمین میبینند. بنابراین صحبت از ایرادهای ظاهری، عدم بیان جزئیات مسائل مالی، حرفهایی از جمله «تو خیلی زیبا هستی»، روی کودک تاثیرات منفی گذاشته و او را در بزرگسالی به اتاق رواندرمانی میکشاند. پس مسائل مالی را از بچهها پنهان نکنید. در عین حال، حواستان باشد که ارزیابی یا برداشتهای منفی را به باورهای فرزندتان تزریق نکنید. در عوض به آنها بگویید که مسائل مالی موقتی هستند و به زودی آنها را برطرف میکنیم.
منبع: BRIGHT SIDE