به نقل از دیجیکالا:
بعد از آنکه جان فورد به سال ۱۹۳۹ اولین نقش مهم جان وین را در فیلم دلیجان به او داد، یکی از بهترین همکاریهای میان کارگردان/ بازیگر تاریخ سینما شکل گرفت. این همکاری باعث ساخته شدن فیلمهایی شد که هم در زمان خود مورد توجه بودند و هم تا کنون از گزند آزمون سخت زمان سر بلند خارج شده و برخی از آنها به شاهکارهایی برای تمام دوران تبدیل شدهاند.
امروزه نام جان فورد بهعنوان یکی از بزرگترین کارگردانان تاریخ سینما، اگر نگوییم بزرگترین، ثبت شده است. از آن سو فورد برخی از مهمترین شخصیتهای سینما را خلق کرده و بازیگرانی را برای ایفای نقش آنها راهنمایی کرده است. اما هیچکدام به اندازهی جان وین در قالب انسان برگزیدهی فورد خوش ننشستند. جان وین با آن اندام درشت، قامت کشیده و فیگورهای خشک، درست همان کسی بود که جان فورد آرزو میکرد.
این دو در ژانرهای مختلفی با هم کار کردند و نتیجهی این همکاری شکلگیری آمریکاییترین قهرمان تاریخ سینما بود. از همان اولین پلانی که جان وین در فیلم دلیجان حاضر شد تا تصویر افسانهای او در مردی که لیبرتی والانس را کشت، برگ درخشانی از تاریخ هنر در قرن بیستم ورق خورد. تصویر جان وین در سینمای جان فورد، عصارهی تمام چیزهایی است که جامعهی آمریکا و تاریخش برای گذشتن از دروازهی تمدن به آن نیاز دارد.
در اینجا ثمرهی کنار هم قرار گرفتن این دو نام جاودانهی سینما بر اساس ارزش و درخشش فیلمها، از بدترین به بهترین کنار هم قرار گرفته است.
۱۲. نشان عقاب (The Wings of Eagles)
- دیگر بازیگران: مارین اوهارا، دن دیلی
- محصول: ۱۹۵۷
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۶٫۷ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۴۰٪
فیلم بر اساس داستان زندگی واقعی «فرانک وید» ساخته شده است و به قصهی تأسیس یگان هوایی نیروی دریایی ارتش ایالات متحدهی آمریکا، از ابتدا تا زمان جنگ جهانی دوم میپردازد. این فیلم سومین همکاری مارین اوهارا و جان وین در کنار یکدیگر و یکی از پربازیگرترین فیلمهای جان فورد است.
یک داستان جذاب حاشیهای در فیلم وجود دارد؛ فرانک وید دوستی نزدیکی با جان فورد داشت اما خود واقعی او در سال ۱۹۴۷ میلادی درگذشت. فورد برای جان بخشیدن به این بخش زندگی او، وارد باند را در نقش خودش (با نام جان داج) گذاشته تا به این دوستی ادای دین کند.
نشان عقاب تصویرگر قهرمان آرمانی آمریکا ست؛ مردی که از پا نمینشیند و کشورش را به جایی بهتر برای زیستن تبدیل میکند.
«فرانک وید پس از جنگ جهانی اول تلاش میکند تا به نیروی دریایی ثابت کند که یگانهای هوایی کاربرد بسیاری در جنگها دارند. در این میان برای او حادثهای پیش میآید و مجبور میشود با معلولیت خود دست و پنجه نرم کند…»
۱۱. آنان قابل چشمپوشی بودند (They were Expendable)
- دیگر کارگردان: رابرت مونتگومری
- دیگر بازیگران: رابرت مونتگومری، دانا رید
- محصول: ۱۹۴۵
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷٫۲ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۹۱٪
آنان قابل چشمپوشی بودند بر اساس یک داستان واقعی و کتابی به قلم ویلیام لیندسی وایت ساخته شده و به نبردی سخت در زمان جنگ جهانی دوم میپردازد. فیلم در فلوریدا فیلمبرداری شد اما بازگو کنندهی مأموریتی نفرین شده در اقیانوس آرام و تلاش غیرممکن گروهی از سربازان است.
این تنها تجربهی جان فورد و رابرت مونتگومری در ساختن فیلمی مشترک در کنار یکدیگر است؛ گرچه باید اعتبار بیشتر این امر را پای جان فورد بزرگ نوشت، چرا که مونتگومری در زمان بیماری فورد مسؤولیت بخشی از کار را به عهده گرفت.
بسیاری از عوامل فیلم از کهنه سربازان جنگ جهانی دوم هستند و محل فیلمبرداری هم به کمک ارتش آماده شده تا رنگ و بویی کاملا واقعی داشته باشد.
«در سال ۱۹۴۱ یک اسکادران از قایقهای نیروی دریایی واقع در فیلیپین، تلاش میکند تا در برابر حملهی ژاپنیها دوام آورد…»
۱۰. چگونه غرب تسخیر شد (How The West Was Won)
- دیگر کارگردانان: هنری هاتاوی، جرج مارشال
- دیگر بازیگران: گریگوری پک، هنری فوندا، والتر برنان
- محصول: ۱۹۶۲
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷٫۱ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۸۶٪
جان فورد به همراه هنری هاتاوی و جرج مارشال در سال ۱۹۶۲ ترتیب ساخت حماسهای را دادند که روایتگر چگونگی ورود تمدن به غرب وحشی قارهی آمریکا بود. نتیجهی این تلاشها تبدیل به فیلمی اپیزودیک شده که در آن جان فورد بخش مربوط به حضور شخصیتهای اصلی در دل جنگ داخلی آمریکا را ساخته است. هاتاوی اپیزودهایی با نامهای رودخانهها، دشتها و یاغیها را ساخته و جرج مارشال هم قسمت مربوط به راه آهن را.
این تلاش حماسی یک خانواده برای به چنگ آوردن یک زندگی بهتر، به تلاش مردمان یک جامعه برای کسب هویتی جدید پیوند میخورد و چه کسی بهتر از وسترن سازان کلاسیک برای روایت این ماجرا.
چشماندازهای شگفآور و تصاویر مسحور کننده، از خصوصیات بارز فیلم است و حضور بیش از ده نفر از ستارگان سینمای کلاسیک آمریکا جذابیت تماشای فیلم را دو چندان میکند. در کنار همهی اینها، فیلم داستان یک دورهی گذار را بازگو میکند: داستان اینکه آمریکای قرن نوزدهم چگونه تبدیل به آمریکای امروزی شد؟
راوی فیلم اسپنسر تریسی بزرگ است.
«فیلم روایتگر زندگی یک خانواده در طول قرن نوزدهم و با پس زمینههایی مانند گسترش تب طلا، جنگ داخلی و ساخت راه آهن است.»
۹. ۳ پدرخوانده (۳Godfathers)
- دیگر بازیگران: پدرو آرمنداریز، هری کری جونیور
- محصول: ۱۹۴۸
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷٫۱ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۸۳٪
گاهی جهان جان فورد جهان متناقضی ست. اما یک چیز در آن هیچگاه تغییر نمیکند؛ قهرمانهای او در هر کسوتی که باشند به نهاد خانواده احترام میگذارند و زیر قول خود نمیزنند. در چنین بستری ایستادن تا پای جان برای نجات جان یک بچه تبدیل به فرصتی میشود تا سه یاغی فیلم سفری ادیسهوار را آغاز کنند که پایانش رستگاری آنها ست.
تصاویر فیلم و نحوهی نمایش بیابان سوزان چنان خیره کننده است که مخاطب گرمای طاقتفرسای آن را بهخوبی درک میکند. اگر از سینمای وسترن فقط هفت تیرکشی و جنگ و درگیری را به یاد دارید تماشای این فیلم را از دست ندهید؛ چرا که نحوهی دیگری از زندگی در آن دوران را پیش چشمان شما میگذارد.
۳ پدرخوانده به هری کری، دوست قدیمی جان فورد پیشکش شده است. کسی که یک سال قبل از اکران فیلم از دنیا رفت. پسر او، هری کری جونیور، ایفاگر یکی از نقشهای اصلی ست.
«سه دزد پس از فرار از دست کلانتر به دل بیابان میزنند. آنها در میان راه به دلیجانی برخورد میکنند که مادری با فرزند نوزادش در آن به امان خدا رها شدهاند…»
۸. داناوانز ریف (Donovan`s Reef)
- دیگر بازیگران: لی ماروین، جک واردن
- محصول: ۱۹۶۳
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۶٫۹ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۵۰٪
قبل از هر چیز باید توجه داشت که داناوانز ریف اشاره به باری دارد که در ابتدای فیلم شخصیت اصلی وارد آن میشود؛ پس به دلیل اینکه اسم خاص است و اشاره مستقیم به چیزی دارد، نباید ترجمه شود.
فیلمی ماجراجویانه و کمدی که تماشای آن به خاطر حال و هوایش در طول ایام کریسمس طرفداران بیشتری دارد و هنوز هم یکی از آثار مورد توجه مردم در آن زمان است.
داستان فیلم از جیمز میچنر، رماننویس و برندهی جایزهی پولیتزر آمریکایی ست. اما نام او در تیتراژ وجود ندارد و به جای او تمام اعتبار نویسندگی فیلم از آن جیمز ادوارد گرنت و فرانک اس. نیوجنت است. حضور مطبوع جان وین در کنار تصویرهای زیبا از هاوایی، داناوانز ریف را به تجربهای لذتبخش تبدیل کرده است. یکی از خانههای فیلم، خانهی واقعی ملکهی هاوایی ست.
این فیلم آخرین همکاری جان فورد و جان وین با یکدیگر جهت ساخت یک فیلم داستانی است. همکاری بعدی آنها حین ساخت یک مستند با گویندگی وین شکل گرفت.
«داناوان ترجیح میدهد وقت خود را صرف الواطی و عیاشی با دوستان خود کند. اما حضور ناگهانی آملیا همه چیز را تغییر میدهد…»
۷. ریو گرانده (Rio Grande)
- دیگر بازیگران: مارین اوهارا، بن جانسون
- محصول: ۱۹۵۰
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷٫۱ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۷۵٪
ریو گرانده سومین فیلم از سهگانهی «سواره نظام» جان فورد است. در این سه گانه درگیریهای ارتش آمریکا عموما پس از جنگهای داخلی در مبارزه با سرخپوستها روایت میشود.
آنچه هیچگاه در سینمای او فراموش نمیشود، قداست جایگاه خانواده و عشق میان یک زن و مرد است که راه حلنهایی هر مشکلی در آنجا پیدا میشود. ریوگرانده در کنار روایت تلاش نیروی سواره نظام ارتش برای غلبه بر سرخپوستها، به زندگی روزمره و خانوادگی اعضای ارتش میپردازد و همین موضوع باعث به وجود آمدن طنز جذابی ست که به برگ برندهی فیلم تبدیل میشود.
ریوگرانده ادامه دهندهی داستان فیلم قلعهی آپاچی ست.
«افسری با بازی جان وین، مسؤول یک پایگاه مرزی و آموزش سربازان تازهوارد است. او پسرش را وادار به جنگ با سرخپوستها میکند. مادر پسر که سالهاست از همسرش جدا شده از راه میرسد تا با پول سربازی او را بخرد اما…»
۶. قلعهی آپاچی (Fort Apache)
- دیگر بازیگران: هنری فوندا، دیک فورن، شرلی تمپل
- محصول: ۱۹۴۸
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷٫۵ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۱۰۰٪
اولین فیلم سه گانهی سواره نظام جان فورد؛ با حضور جذاب هنری فوندا و جان وین و شرلی تمپل در کنار هم که تماشای فیلم را برای علاقهمندان سینمای کلاسیک چند برابر میکند.
تلاش فرماندهان برای کنترل قبیلهی آپاچی در آستانهی تبدیل شدن به یک تراژدی تمام عیار است و دیدگاههای مختلف و برخورد آنها در چنین بستری مقابل نگاه تماشاگر قرار میگیرد.
جان فورد در این فیلمش تمام وجوه ارتش آمریکا را به شکلی آیینی به تصویر در میآورد و حتی در پایان چنان رژهای برای آنان ترتیب میدهد که گویی این برقرار کنندگان نظم، گرچه قابل نقد شدن هستند، اما وجودشان چنان ضروری است که میتوانند در قالب شمایلی اسطورهای به نمایش درآیند. در چنین قابی آنچه که بار احساسی فیلم را در میان این عضلات ورم کرده و افکار مردانه به دوش میکشد حضور دلنشین و شیرین شرلی تمپل است.
«اوئن ترزدی فرماندهی دژ آپاچی را بر عهده دارد. او به قبیلهی آپاچی حین گذر به سمت مکزیک دستور بازگشت میدهد اما …»
۵. دختری با روبان زرد (She wore a yellow Ribbon)
- دیگر بازیگران: جوآن درو، بن جانسون
- محصول: ۱۹۴۹
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷٫۳ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۹۵٪
دومین فیلم از سه گانهی سواره نظام جان فورد. فیلم بیشتر از آنکه دغدغهی روایت داشته باشد به گزارش و توصیف زندگی و روزمرگیهای افراد سواره نظام میپردازد. این کار با چنان چیرهدستی همراه است که خود جان وین علاقهی بسیاری به حضورش در این نقش داشت.
نقش جان وین در این فیلم دو دهه از خود او مسنتر است و همین باعث شده تا او بازی متفاوتی نسبت به دیگر همکاریهایش با جان فورد ارائه دهد. دلیل انتخاب فورد هم به بازی جان وین به جای شخصیتی پیرتر از خودش در فیلم رودخانهی سرخ (red river) اثر هوارد هاکس برمیگشت که او را بسیار تحت تأثیر قرار داده بود.
هر دو آنقدر از این همکاری راضی بودند که جان فورد با اتمام فیلمبرداری کیکی را به نشانهی تشکر نزد جان وین برد و اعلام کرد: تو اکنون یک بازیگر هستی.
دختری با روبان زرد امروزه یکی از شاهکارهای سینمای وسترن کلاسیک به شمار میرود.
«فیلم به ماجرای آخرین روزهای یکی از افسران سواره نظام ارتش آمریکا و تلاش او برای مقابله با سرخپوستان به شکلی که تلفات کمی به وجود آورد، میپردازد.»
۴. مردی که لیبرتی والانس را کشت (The Man who shot Liberty Valance)
- دیگر بازیگران: جیمز استیوارت، لی ماروین
- محصول: ۱۹۶۲
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۸٫۱ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۹۴٪
اگر در دلیجان و جویندگان روند تشریح گام به گام شخصیت برگزیدهی جان فورد به تصویر در میآید، در مردی که لیبرتی والانس را کشت این قهرمان از جایگاه زمینی فراتر میرود و به اسطوره تبدیل میشود؛ اسطورهای که بدون وجود او آمریکا به این شکلی که اکنون وجود دارد، نبود.
تمام فیلم در یک فلاشبک میگذرد. اکنون با جامعهای متمدن سر و کار داریم. اما میدانیم که غرب همیشه هم اینگونه نبوده است. پس راوی با بازی معرکهی جیمز استیوارت داستانی را آغاز میکند که در آن جان فورد پروندهی شخصی چگونگی متمدن شدن غرب را میبندد تا با صدای رسا اعلام کند که از جایی به بعد و با حاکمیت نظم و قانون، وسترنر بزنبهادر باید از بین میرفت تا مردی از جنس قانون کنترل شهر را به دست بگیرد.
سکانسی که در آن جان وین به جیمز استیوارت هفتتیر کشی یاد میدهد از بهترین سکانسهای تاریخ سینما ست و این جملهی فیلم هم همواره به یادگار خواهد ماند: ؛اینجا غربه؛ وقتی افسانهها به واقعیت غلبه میکنند، افسانه را انتخاب کن. گویی خود فورد سالها ست که چنین میکند.»
«سناتور استودارد به همراه همسرش برای مراسم ترحیم ششلول بندی تازه درگذشته وارد شهر کوچکی میشوند. همهی اهالی گمان میکنند که سناتور سالها پیش راهزن معروفی به نام لیبرتی والانس را از پا درآورده و شهر را از شر او نجات داده است. سناتور تصمیم میگیرد برای خبرنگاری داستان واقعه را تعریف کند…»
۳. دلیجان (Stagecoach)
- دیگر بازیگران: جان کارادین، کلر تروور
- محصول: ۱۹۳۹
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷٫۹ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۱۰۰٪
اولین حضور جان وین جوان در فیلمی از جان فورد به طرز غافلگیر کنندهای از بهترین فیلمهای تاریخ سینما هم هست. فیلمی که آندره بازن آن را حد متعالی وسترن کلاسیک مینامید و امروزه به عنوان یکی از منابع آموزشی در کلاسهای سینما معرفی میشود؛ حتی اورسون ولز بزرگ هم حین ساختن فیلم همشهری کین بارها و بارها به تماشای آن مینشست.
از همان نمای اولی که جان وین مقابل دوربین فورد قرار میگیرد، گویی فورد او را در قامت قهرمان آرمانی خود میبیند. توجه کنید که وین هنوز بازیگری ناشناخته است اما فورد در او گوهری کشف میکند که سالها بعد برای مخاطب قابل درک میشود.
داستان روایتی اپیزودیک دارد و دلیجانی را دنبال میکند که به تمامی میتوان آن را نمادی از آمریکای نمادین فورد در نظر گرفت. فضای دلیجان پر از سوظن است و به نظر میرسد که افراد مختلف که هر کدام به طبقهای متفاوت تعلق دارند چندان با هم سازگار نیستند. اما آنها چندان آگاه نیستند که آنچه اکنون تهدیدشان میکند نه در فضای داخلی دلیجان، بلکه جایی آن بیرون، در صحرای بیانتها کمین کرده است.
«افرادی با روحیات و سطح طبقاتی مختلف سوار دلیجانی میشوند که به سوی لردزبرگ (واقع در نیومکزیکو) در حرکت است. در بین راه به شخصی برمیخورند که به تازگی زندانی شده بوده اما از زندان فرار کرده است…»
۲. مرد آرام (The Quiet Man)
- دیگر بازیگران: مارین اوهارا، بری فیتزجرالد
- محصول: ۱۹۵۲
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷٫۸ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۹۱٪
مرد آرام اوج شاعرانگی جان وین در تاریخ سینما ست. او این بار سراغ داستانی عاشقانه با محوریت دو شخصیت کاملا متفاوت رفته که برای رسیدن به هم باید موانعی را پشت سر بگذارند. اما این داستان آشنا در دستان جان فورد به چنان فیلم جذاب و دلنشینی تبدیل میشود که بهراحتی میتوان آن را بهترین عاشقانهی تاریخ سینما نامید.
جان فورد پس از سالها روایت کردن داستانهای غرب آمریکا، این بار سرخورده از سرزمین یانکیها داستان خود را به کشور ایرلند میبرد، جایی که اشاره به اصالت خود او دارد. قصد یک بوکسور سابق برای خرید قطعه زمینی در ایرلند باعث میشود تا افق جدیدی در مقابل چشمانش شکل بگیرد. حال او قصد دارد همهی ناملایمتیهای زندگی در آمریکا را فراموش کند تا شادی حقیقی را بیابد.
طنز خوشایند فیلم و فضاسازی دلبرانهی فورد و شیمی معرکهی میان مارین اوهارا و جان وین از نقاط قوت اصلی فیلم است. چنین فضایی سبب خلق یکی از درخشانترین فلاشبکهای تاریخ سینما شده: جایی که شخصیت جان وین مشتزنی خود در آمریکا را به یاد میآورد.
«مشتزنی آمریکایی/ ایرلندی پس از سالها به دهکدهی زادگاهش باز میگردد تا زندگی جدیدی را شروع کند و مرگ رقیبش در رینگ بوکس را فراموش کند. او عاشق دختری در همسایگی میشود اما طبق سنت، برادرِ دختر ابتدا باید جهیزیهی دختر را فراهم کند وگرنه ازدواج شکل نمیگیرد…»
۱. جویندگان (The Searchers)
- دیگر بازیگران: جفری هانتر، ورا مایلز
- محصول: ۱۹۵۶
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۹۶٪
فیلم نمونهای جان فورد در تاریخ سینما. فیلمی که همواره جایی ثابت در تمام نظرسنجیهای انتخاب بهترین فیلم تاریخ سینما دارد و شخصیت اصلی آن یعنی ایتن ادواردز تبدیل به نمونهای کلاسیک از قهرمان آرمانی آمریکا شده است؛ مردی که از پا نمینشیند و گرچه گذشتهای گنگ و پر سوتفاهم دارد اما تحت هیچ شرایطی حاضر به تسلیم نیست.
جدال میان تمدن و بربریت همواره در وسترنهای فورد حضور دارد اما هیچگاه این تناقض به چنین کمالی به تصویر در نیامده است. شخصیت جان وین در ابتدا گویی از دل توحش و بربریت به سمت تمدن میآید تا از آن پاسداری کند اما هجوم وحشتناک توحش بیرون از خانه چنان ویران میکند و میرود که او در این کار شکست میخورد. حال او به خود قول میدهد تا پای جان این زندگی را از گزند دوباره محفوظ بدارد.
گرچه نیت ابتدایی این قهرمان در ابتدا چندان خیر نیست اما بار دیگر تقدس خانه و خانواده و نیاز به حفظ آن مشکلات را از پیش پای قهرمان ماجرا بر میدارد و باعث میشود او تصمیم نهایی خود را بگیرد.
سکانس ابتدایی و انتهایی و قرینه بودن آنها اکنون نه تنها به یکی از نمادهای سینمای وسترن بلکه به نمادی از کلیت دستور زبان سینما تبدیل شده است.
«ایتن ادواردز، کهنه سرباز جنگ داخلی، پس از سالها به نزد خانوادهی برادرش بازمیگردد. او تصمیم دارد که بماند اما هجوم سرخپوستان در شبی تاریک باعث کشته شدن همهی اعضای خانوادهی برادر به جز دختر کوچک او میشود. ایتن به خود قول میدهد این دختر ربوده شده را تحت هر شرایطی پیدا کند…»