به نقل از دیجیکالا:
در این مقاله قرار است نگاهی بیندازیم به ۱۲ سوال بیپاسخ از فیلم بیوهی سیاه که کنجکاوی همه را بیشتر کرده و دوست داریم پاسخشان را بدانیم.
مدتها طول کشید تا سرانجام اسکارلت جوهانسون به فیلم مستقل بیوهی سیاه برسد و این ابرقهرمان محبوب جهان سینمایی مارول در فیلم مخصوص خودش ظاهر شود. تقریبا تمام ابرقهرمانهایی که سال ۲۰۱۲ و در قسمت اول «انتقامجویان» دیدیم، فیلمهای مستقل خودشان را داشتند. ولی بیوهی سیاه با وجود اینکه هواداران زیادی داشت و در فیلم «کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان» (Captain America: The Winter Soldier ) نشان داده بود که پتانسیلهای زیادی برای پیشبرد داستانها دارد، ولی باز هم موفق نشد تا مدت زیادی فیلم مستقل خودش را داشته باشد.
- چه اتفاقی برای بیوه سیاه و هاوکآی در بوداپست افتاد؟
- آیا بیوهی سیاه فلورنس پیو را به اسکار میرساند؟
- بیوه سیاه تمام رکوردها را جابهجا کرد
اما معروفترین قربانی اتاق سرخ مخوف روسیه بیش از این جایز نبود که پشت صف بماند. بعد از ماجراهای فراوان و عقب افتادن اکران به دلیل کرونا، فیلم مستقل بیوهی سیاه سرانجام منتشر و اکران شد و هواداران متوجه شدند که ارزش اینهمه صبر را داشته.
یکی از ویژگیهای بارز ناتاشا رومانوف، اسراری است که در گذشتهاش پنهان کرده، اسراری مخوف و کنجکاویبرانگیز که سالهاست مخاطبان را تشنه نگه داشته. در فیلم مستقل بیوهی سیاه به پاسخ برخی سوالات میرسیم، مثلا سرانجام متوجه میشویم که ناتاشا و هاوکآی در بوداپست چه مأموریت مخفی و خطرناکی داشتند. ولی باز هم چند سوال بیپاسخ از گذشته و خانوادهی ناتاشا باقی مانده است که در این فیلم هم پاسخی برایشان نیافتیم.
۱. آیا ناتاشا وقتی به نروژ میرود که اودین هم آنجاست؟
در دقایق ابتدایی بیوهی سیاه، کیت شورتلند کارگردان فیلم با ترفندی بامزه مخاطب را گول میزند و به ما اینطور القا میکند که قرار است به زودی نزاع نفسگیری بین ناتاشا و افراد راس (ویلیام هرت) در بگیرد. ولی مشخص میشود که ناتاشا اصلا آنجا نیست و ردیابش را عمدا جا گذاشته تا راس را فریب بدهد. در نمای بعدی ناتاشا را میبینیم که سوار بر یک کشتی کوچک عازم نروژ است و مناظر چشمنوازش را نگاه میکند. با اینکه حضور ناتاشا در نروژ ربط چندانی به داستان بیوهی سیاه و در کل جهان سینمایی مارول ندارد، ولی اینکه او نروژ را به عنوان مقصدش انتخاب کرده نکتهی جالبی است. بهویژه وقتی بدانیم در آن مقطع دیگر چه کسی در نروژ به سر میبرده.
داستان بیوهی سیاه در زمان «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» (Captain America: Civil War) میگذرد، یعنی سال ۲۰۱۶، و مقطعی بین رو در رویی تونی استارک و ناتاشا در فرودگاه و ماجراهای جنگ ابدیت. نکتهی جالب این است که وقایع فیلم «ثور: رگنارک» (Thor: Ragnarok) هم در همین زمان میگذرد و در ابتدای این فیلم متوجه میشویم اودین توانسته از طلسم لوکی بگریزد و حالا در نروژ منتظر پسرهایش است.
ناتاشا مدت زیادی در نروژ نمیماند. در همان شب اول است که تسکمستر به او حمله میکند و به دنبال پیام خواهرش راهی بوداپست میشود. ولی احتمالش زیاد است که ناتاشا درست در همان روزی به نروژ رفته باشد که اودین هم در آنجا حضور داشت.
۲. ارتباطی بین میسون و تینکرر وجود دارد؟
یکی از شخصیتهای مرموز بیوهی سیاه، میسون با بازی او – تی فنبل است. میسون کسی است که برای ناتاشا خانهی امنی در نروژ فراهم میکند، و همچنین هلیکوپتری را برای نجات الکسی از زندان برایشان جور میکند. به نظر میرسد بین میسون و ناتاشا در گذشته رابطهای عاشقانه جریان داشته و از نوع رفتارهای میسون چنین بر میآید که به ناتاشا علاقه دارد. به همین دلیل حاضر است با وجود خطرات زیاد، خواستههای ناتاشا را اجرا کند و برای حمایت از او خودش را به خطر بیندازد.
ما از میسون چیز زیادی نمیفهمیم و زمان زیادی در فیلم حضور ندارد، ولی احتمالا پیش از این با پدرش آشنا شدهایم. در کمیکها، میسون با نام ریک میسون ملقب به مأمور شناخته میشود. پدر او فینیس میسون ملقب به تینکرر است. نابغهای که با تکنولوژیهای پیشرفته سروکار دارد و برای ابرشرورها ابزارآلات و تجهیزات میسازد. شاید یادتان نیاید ولی ما در فیلم «مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه» (Spider-Man: Homecoming) او را دیده بودیم که برای مایکل کیتون کار میکرد و تجهیزات میساخت. البته هیچوقت او را با نام تینکرر صدا نزدند.
هردوی این شخصیتها نقش کوتاهی دارند، برای همین معلوم نیست که اصلا ارتباطی با هم دارند یا نه و احتمالا قرار نیست در جهان سینمایی مارول به آن بپردازند. حتی ممکن است سونی نسبت به چنین ماجرایی معترض شود چرا که بر خلاف میسون، تینکرر در دنیای مرد عنکبوتی است و سونی مالکیتش را برعهده دارد.
۳. آیا واقعا ارتباطی بین کاپیتان آمریکا و الکسی (رد گاردین) وجود داشته؟
وقتی در افتتاحیهی فیلم که سال ۱۹۹۵ میگذرد برای اولین بار با الکسی شوستاکوف آشنا میشویم، میفهمیم که سالهاست خانوادهای قلابی در آمریکا تشکیل داده تا از دید مقامات پنهان بمانند و فعالیتهای جاسوسیاشان را پی بگیرند. پس از همین اولش میدانیم که ذاتا اهل خیالپردازی و اصطلاحا خالیبندی است.
حتی دقایقی قبل از اینکه ناتاشا و یلینا او را از زندان فراری دهند، مشغول تعریف خاطرات (یا قصهبافی؟) برای دیگر زندانیان است و از رشادتهایش در نبرد با کاپیتان آمریکا میگوید و لاف میزند. انگار از اینکه همبندیهایش را با تعریف چنین قصههایی به ترس بیندازد لذت میبرد. یکی از زندانیان که به خودش جرأت میدهد و میگوید استیو راجرز در زمان مورد ادعای الکسی هنوز یخزده و منجمد بوده، بهای سختی میپردازد و الکسی دستش را حین مچ انداختن میشکند.
با وجود دروغها و لافزنیهای الکسی، به نظر میرسد او همچنان معتقد است در گذشته با کاپیتان آمریکا مواجه شده و او را رقیب خودش میدانسته. وقتی از زندان فراریش میدهند، یکی از اولین چیزهایی که از ناتاشا میپرسد این است که آیا استیو راجرز حرفی از او زده یا نه.
احتمال دارد که الکسی واقعا در گذشته با کاپیتان آمریکا مواجه شده باشد؟ از طرفی هنوز رمز و رازهای زیادی حول سفر استیو راجرز به گذشته وجود دارد، یعنی وقتی که در انتهای انتقامجویان: پایان بازی به عقب میرفت تا سنگهای ابدیت را سر جایشان بگذارد و بعد تصمیم گرفت در گذشته زندگی کند (البته هنوز بحثهایی وجود دارد مبنی بر اینکه آیا استیو در تایملاین دیگری رفته یا نه جریان دارد). با توجه به این قضیه، احتمال دارد که الکسی دز مقطعی با استیو راجرزی که به گذشته سفر کرده، رو در رو شده باشد؟
از طرفی هم ممکن است الکسی کلا دربارهی یک کاپیتان آمریکای دیگر حرف زده باشد، نه استیو راجرز. مثلا ایسایا بردلی که طبق کمیکهای مارول از اولین ابرسربازهای آمریکا در جنگ جهانی دوم بود.
۴. فراری دادن الکسی از زندان منجر به کشته شدن صدها نگهبان شد؟
در فیلم انتقامجویان، حین مکالمهی بین ناتاشا و لوکی متوجه میشویم که ناتاشا هنوز هم به خاطر انسانهای بیگناهی که طی زمان فعالیتش در اتاق سرخ کشته، عذاب وجدان دارد و نمیتواند از فکرشان بیرون بیاید. ولی در فصل فرار از زندان بیوهی سیاه، به نظر میرسد ناتاشا و خواهرش حین فراری دادن الکسی جان آدمهای زیادی را گرفتند. آدمهایی که شاید همه بیگناه نبودهاند، ولی خیلیهایشان سزاوار مرگ هم نبودند. البته در ادامه هیچ اشارهای به این قضیه نمیشود و گویا فیلم تعمدا از آن چشمپوشی کرده.
یلینا وقتی میخواهد از خودش در برابر رگبار گلولههای نگهبانان محافظت کند، ناخواسته بهمنی سهمگین به راه میاندازد که تمام محوطهی زندان را در بر میگیرد. ناتاشا و الکسی خیلی میلیمتری و دقیقه نودی موفق میشوند از این بهمن جان سالم به در ببرند، ولی ما هرگز از سرنوشت نگهبانان و زندانیان باخبر نمیشویم. با توجه به شدت بهمن و اینکه حاضرین در زندان هیچ راه فراری نداشتهاند و مثل قهرمانان داستان هلیکوپتر در اختیارشان نبود، احتمالا عدهی زیادی از آنها زیر بهمن تلف شدهاند. عجیب اینجاست که در ادامه هیچ اشارهای به این قضیه نمیشود و ناتاشا و یلینا و الکسی هیچکدام نسبت به این واقعه احساس ناراحتی و ندامت نمیکنند.
۵. تسکمستر مبارزه با شمشیر را از چه کسی یاد گرفت؟
تفاوتهای زیادی بین تسکمستری که در کمیکها حضور دارد و تسکمستری که در فیلم بیوهی سیاه دیدیم وجود دارد، از جمله جنسیتش که در فیلم عوض شده است. ولی یکی از ویژگیهایی که دستنخورده مانده، مهارتهایش است. هم در کمیکها و هم در فیلم بیوهی سیاه، تسکمستر بلافاصله میتواند تمام حرکات رزمی را که مقابل چشمانش میبیند، یاد بگیرد و به همان شکل اجرا کند. در فیلم میبینیم که تسکمستر مثل هاوکآی از تیر و کمان استفاده میکند، مانند کاپیتان آمریکا یک سپر را بهعنوان اسلحه به کار میگیرد، و حتی مثل پلنگ سیاه با چنگکهای روی دستش حمله میکند.
در جایی از فیلم میبینیم که تسکمستر از شمشیر استفاده میکند. ولی نکتهاش اینجاست که تا به حال کسی را در جهان سینمایی مارول ندیدهایم که اینچنین از شمشیر استفاده کند. البته که حتما لازم نیست این مهارتها را از ابرقهرمانها یاد گرفته باشد، ولی چون تمام تکنیکهای مبارزهای او به جز شمشیرزنی مشابه دیگر قهرمانهاست، این سوال پیش میآید که این یکی را از چه کسی یاد گرفته.
ممکن است این قضیه اشارهای باشد به فیلم «اترنالز» (Eternals) که در آینده خواهیم دید. در آن فیلم شخصیتی حضور دارد به نام شوالیهی سیاه که کیت هرینگتون نقشش را بازی میکند، شخصیتی که شمشیری با فلز سیاه به دست میگیرد و به مبارزهی دشمنانش میرود. یکی دیگر از شخصیتهای مارول که با شمشیر میانهی خوبی دارد، شکارچی خونآشامها یعنی «بلید» (Blade) است که در بازسازی جدید نقشش را ماهارشالا علی بازی خواهد کرد.
تا اینجای کار میدانیم که بخشی از داستان اترنالز در گذشتهی جهان سینمایی مارول میگذرد، و احتمال دارد بلید هم ارتباط مستقیمی با جهان سینمایی مارول داشته باشد. پس ممکن است تسکمستر با مشاهدهی این دو قهرمان، کار با شمشیر را یاد گرفته باشد.
۶. پدر و مادر واقعی ناتاشا چه کسانی بودند؟
در لحظات پایانی فیلم بیوهی سیاه، فکر میکنیم قرار است اطلاعاتی راجع به والدین واقعی ناتاشا به دست بیاوریم، ولی مشخص میشود که دریکوف تنها قصد آزار و اذیت ناتاشا را داشته و بعد از مقدمه چینی ناراحتکنندهای که کنجکاوی ناتاشا و مخاطب را برمیانگیزد، با بیرحمی تمام به او میگوید که روی سنگ قبر مادرش عنوان «ناشناس» یا مجهولالهویه حک شده بود.
دقایق کوتاهی پیش از مرگ ناتاشا در پایان بازی، رد اسکال او را «ناتاشا، دختر ایوان» خطاب میکند و به این طریق اطلاعاتی هرچند جزئی راجع به خودش کسب میکند. و مدتی بعد متوجه میشویم که ناتاشا دربارهی نام کوچک خودش هم اطلاعات چندانی نداشته، چه برسد به نام خانوادگی و گذشته و پیشینهاش.
در جایی از بیوهی سیاه هم ملینا (ریچل وایز) دربارهی مادر واقعی ناتاشا حرف میزند و میگوید مادرش او را رها نکرده بوده و به دروغ چنین باوری را به او القا کردهاند. متأسفانه با مرگ ناتاشا در پایان بازی، به نظر میرسد فرصت دیگری برای شناسایی گذشته و ریشهی او نداشته باشیم. البته یلینا قرار است به حضورش در جهان سینمایی مارول ادامه دهد و احتمال دارد در این زمینه تحقیق کند، ولی فکر میکنیم او بیشتر به کشف گذشته و پیشینهی خودش علاقه داشته باشد تا ناتاشا.
۷. بیوههای سیاه دریکوف چه تغییراتی در دنیا ایجاد کردهاند؟
تا پیش از فصل پایانی فیلم، چیز زیادی از دریکوف نمیبینیم ولی پیداست که این آدم خیلی دوست دارد گزاف بگوید و ادعاهای غلوآمیز بکند. وقتی گمان میکند ناتاشا در مقابلش درمانده شده و راهی برای مقابله ندارد، از شبکهی بیشمار بیوههایش صحبت میکند که در سراسر جهان تحت امر او فعالیت میکنند و دستوراتش را به اجرا در میآورند. دختران جداافتاده و تنهایی که جای دیگری ندارند و حالا دریکوف با کنترل فکر و ذهنشان، آنها را تبدیل به مامورانی گوش به فرمان کرده است. این صحنه شباهت زیادی به صحنهای در کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان دارد که طی آن هوش مصنوعی زولا، به ناتاشا و کاپیتان آمریکا دربارهی اقدامات هایدرا و باکی میگوید. منتهی در این صحنهی بیوهی سیاه، متوجه نمیشویم که شبکهی ماموران دریکوف دقیقا چه اقداماتی کردهاند.
دریکوف خیلی کلی توضیح میدهد که چه کارهایی از او بر میآید و بیوههایش را وادار به چه اقداماتی کرده. از همان دست گزافهگوییها که از یک ابرشرور مارول انتظار داریم، اینکه مثلا کاری کرده تا حکومتها سقوط کنند، اقتصاد برخی کشورها دچار فروپاشی شود و غیره. و بله، پیداست او با کمک بیوههای تحت امرش خونهای زیادی ریخته. ولی همه چیز خیلی گنگ است. هنوز نمیدانیم که آیا او واقعا توانسته حکومتی را سرنگون کند؟ یا اقتصاد کشوری را به زانو در بیاورد؟ اصلا جهان سینمایی مارول به خاطر حضور بیوههای دریکوف متحمل چه تغییرات بزرگی شده؟
احتمال دارد طی سالهای آینده به این مسائل بیشتر بپردازند و فیلمهایی مثل اترنالز و «پلنگ سیاه: واکاندا برای همیشه» (Black Panther: Wakanda Forever) به هواداران وعده دادهاند که جهان سینمایی مارول را گستردهتر از قبل کنند. و با توجه به اینکه نسخهی جدید «چهار شگفتانگیز» (Fantastic Four) در راه است، چیزی نمانده تا با دکتر دوم، قدرتمندترین دیکتاتور دنیای مارول، آشنا شویم.
۸. بیوهی سیاه برای همیشه حس بویاییاش را از دست داد؟
وقتی ناتاشا رو در روی دریکوف میایستد، در ابتدا به نظر میرسد که مقابل او خلع سلاح شده و کاری ازش بر نمیآید. مشخص میشود که تمامی بیوهها (از جمله ناتاشا) جوری شرطیسازی شدهاند که تا وقتی فرومونهای او به مشامشان میرسد، نتوانند اقدامی علیهاش ترتیب دهند. اما ملینا راهی برای مواجهه با این قضیه به ناتاشا یاد داده. مدتی بعد متوجه میشویم که ملینا به ناتاشا گفته باید به دستگاه تنفسی خودش آسیبی جدی وارد کند تا مقابل فرومونهای دریکوف مصون باشد. ناتاشا هم با حرفهایش دریکوف را تحریک میکند تا او را بزند و به بینیاش آسیب برساند. و در نهایت وقتی میبیند ضربات دریکوف برای این کار کافی نیست، خودش دست به کار میشود و بینیاش را با ضربهای محکم میشکند.
آیا ناتاشا تا آخر عمرش حس بویایی ندارد؟ چند دقیقه بعدش میبینیم که او بینیاش را دوباره جا میاندازد، ولی به نظر میرسد آسیب وارد شده به سیستم بویایی او دائمی باشد و چیزی نیست که با جا انداختن بینی درست شود.
۹. بین بیوهی سیاه و ژنرال راس چه اتفاقی افتاد؟
در پایان بیوهی سیاه، راس و افراد نظامیاش را میبینیم که به ویرانهها میآیند تا ناتاشا را بگیرند. ناتاشا به بقیهی بیوهها و خانوادهی ناتنیاش هشدار میدهد که از آنجا برود و خودش میماند تا با راس رو در رو شود. نمایی از ناتاشا میبینیم که منتظر راس و نیروهایش است، و بعد از آن تصویر سیاه میشود و به زمانی پرتاب میشویم که ناتاشا موهایش را بلوند کرده و اشاراتی میکند مبنی بر اینکه میخواهد دوستانش را از زندان فراری دهد، که اشاره دارد به وقایع فیلم کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی. فیلم نشانمان نمیدهد که در این بین چه اتفاقی افتاده.
بین راس و ناتاشا چه پیش آمد؟ یک احتمال این است که او راس و نیروهایش را معطل کرده تا بقیه فرار کنند، و بعد خودش هم گریخته. با توجه به اینکه تا قبل این صحنه، فصل نهایی و اوج فیلم را دیده بودیم و بزرگترین صحنههای اکشن را رو کرده بودند، به تصویر کشیدن فرار ناتاشا از دست راس زیادهروی به نظر میرسید و تأثیر فصل پایانی را کم میکرد. برای همین تصمیم گرفتند آن را بر عهدهی تخیلات بیننده بگذارند و نشانش ندهند.
احتمال دیگر این است که ناتاشا موفق شده به یک نوع آتش بس با راس برسد و موقتا اختلافاتشان را کنار بگذارند. کاری که قبلا هم انجام داده بود. البته چنین توافقی بعید به نظر میرسد چون راس به نسبت گذشته سختگیرتر شده و دیگر اهل مصالحه نیست.
۱۰. بیوهها الان چه میکنند؟
در پایان بیوهی سیاه، تمام دخترهای تحت امر دریکوف رها میشوند و کنترل ارادهی خودشان را به دست میگیرند، البته بیوههایی که در اتاق سرخ و نبرد پایانی فیلم دیدیم. ناتاشا پیش از ترک دفتر دریکوف، اطلاعات تمام بیوههای او را که در سراسر جهان پخش هستند ذخیره میکند و در نهایت آن را به یلینا میدهد و الکسی و ملینا و یلینا به همراه تسکمستر از آنجا میروند.
بیوهها و خانوادهی ناتاشا در حال حاضر مشغول چه کاری هستند؟ به احتمال زیاد تا مدت زیادی مشغول پیدا و آزاد کردن بقیهی بیوهها خواهند بود. ولی زمان حال در جهان سینمایی مارول سال ۲۰۲۳ است، یعنی ۷ سال بعد از وقایع فیلم بیوهی سیاه.
از صحنهی بعد از تیتراژ چنین بر میآید که یلینا حالا برای ولنتینا (جولیا لوییس دریفوس) کار میکند. مشخصا ولنتینا تمایل زیادی دارد تا بقیهی بیوهها را تحت امر خود در بیاورد، ولی نمیدانیم بیوهها هم چنین تمایلی خواهند داشت یا نه. شاید بعضیها بیایند برای ول کار کنند، بعضیها به صورت قراردادی و پیمانکاری با هر کسی سراغشان آمد فعالیت کنند، و بعضی هم سراغ زندگی عادی و معمولی بروند.
سوال دیگر این است که چه بر سر الکسی و ملینا آمد؟ واضح بود که هنوز علاقهای به هم دارند و به احتمال زیاد الان در کنار هم زندگی میکنند. دربارهی فعالیتهای آیندهاشان هم میتوان حدسهایی زد. با توجه به کارفرمای سابقشان، به نظر نمیرسد نسبت به مسائل اخلاقی سختگیر باشند و ممکن است به راحتی پیشنهاد کار برای ولنتینا را قبول کنند.
۱۱. چرا ولنتینا به دنبال کشتن هاوکآی است؟
سکانسهای بعد از تیتراژ تبدیل به امضای جهان سینمایی مارول شدهاند و بیوهی سیاه از این لحاظ هواداران را ناامید نمیکند. بعد از پایان فیلم و تیتراژ، یلینا را میبینیم که مغموم و ناراحت سر قبر ناتاشا آمده و چیزی نمیگذرد که ولنتینا کنارش ظاهر میشود. شخصیتی که در سریال «فالکون و سرباز زمستان» (The Falcon and the Winter Soldie) دیزنی پلاس معرفی شده بود. از نوع برخوردشان میتوان حدس زد که مدتی است با هم کار میکنند. حالا ولنتینا آمده تا هدف بعدی یلینا را به او بدهد، هدفی که ولنتینا از آن به عنوان «مردی که مسبب مرگ خواهرت شد» یاد میکند و بعد عکس هاوکآی /کلینت بارتون (جرمی رنر) را نشانش میدهد.
هر کسی که انتقامجویان: پایان بازی را دیده باشد، میداند که مقصر دانستن هاوکآی در مرگ ناتاشا بیانصافی است و به نظر میرسد ولنتینا با گفتن این حرف قصد تحریک یلینا و بازی کردن با ذهن او را دارد و عمدا به فداکاری ناتاشا اشاره نمیکند. در هر صورت، چیزی که اینجا همهی ما را کنجکاو میکند، قصد و غرض ولنتینا از این ماجراست.
صرف نظر از انگیزههای شخصی ولنتینا، احتمالا دلیل این تصمیمگیری او اقدامات خودسرانهی برتون طی سالهای بعد از حملهی تانوس باشد. یعنی زمانی که هاوکآی خشمگین و عزادار از محو شدن خانوادهاش، یاغی شده بود و هر کسی را که فکر میکرد لیاقت زندگی کردن ندارد از بین میبرد. حالا یا دولت با دیدن این رفتارهای او به فکر افتاده تا از سر راه برش دارد، یا طی سالهای یاغیگریش آدمهای خطرناکی را از دنیای جنایتکاران کشته و عدهای را عصبانی کرده. به نظر میرسد برای رسیدن به پاسخ این سوالات باید تا انتشار سریال «هاوکآی» (Hawkeye) از دیزنی پلاس صبر کنیم.
۱۲. آیا فیلم بیوهی سیاه آغازگر پروژهی «صاعقهها» (Thunderbolts) است؟
برای هوادارانی که مشتاق دیدن نسخهی سینمایی از کمیکهای صاعقهها هستند، صحنهی بعد از تیتراژ بیوهی سیاه حاوی نکات امیدبخشی است. صاعقهها مجموعه کمیکی است که در آن گروهی متشکل از ضدقهرمانهای توبهکرده و قهرمانهایی که در گذشته جنایاتی مرتکب شدهاند حضور دارند.
اصلا همین که ول در این صحنه ظاهر میشود خودش یک اشارهی بزرگ به حساب میآید. ول یا ولنتینا ابتدا در سریال فالکون و سرباز زمستان معرفی شده بود، سریالی که مدتها طی شایعههای متفاوت بهعنوان اثری شناخته میشد که قرار است جرقهی حضور صاعقهها را در جهان سینمایی مارول بزند. علاوه بر حضور باکی و زیمو در سریال که هر کدام در کمیکهای صاعقهها گروه خودشان را رهبری میکنند، شخصیت جان واکر هم به نظر یکی از اشارات فالکون و سرباز زمستان به صاعقههاست. ول جان واکر را به دنیا معرفی میکند و جنس رفتارهای این شخصیت طوری است که به نظر میرسد به یک رستگاری نیاز دارد و احتمالا بعدا در گروه صاعقهها حاضر خواهد شد.
ملاقات ول با یلینا هم به این گمانهزنیها دامن میزند. نه تنها حضور آدمکشی حرفهای مثل یلینا در گروه صاعقهها کاملا منطقی خواهد بود، بلکه ماموریتش برای کشتن هاوکآی ربط مستقیمی به این کمیکها پیدا میکند. هاوکآی از جمله قهرمانهایی است که در کمیکها رهبری گروهی از صاعقهها را برعهده دارد.
باید صبر کنیم تا ببینیم، ولی هرچه بیشتر ول در آثار مارول ظاهر شود، احتمال به وجود آمدن گروهی از قهرمانان که به پاکی انتقامجویان نیستند بالا و بالاتر میرود.
منبع: Looper