به نقل از دیجیکالا:
پیچشهای داستانی ابزار قصهگویی باارزشی برای گوش به زنگ و علاقهمند نگهداشتن مخاطبان به شمار میروند. معمولاً فاششدن رازهای مگو یا خیانتها واز پشت خنجر زدنها بهترین و رایجترین شکل پیچشهای داستانی در سینما است؛ مثل فاجعهی خونین و دلخراش «عروسی قرمز» در سریال «بازی تاج و تخت» (Game of Thrones) تا لحظهای که دارث ویدر در «جنگ ستارگان» (Star Wars) به لوک اسکایواکر میگوید که پدر او است.
اما پیچشهای داستانی، حتی اگر بتوانند شوک اولیه را وارد کنند، لزوماً همیشه تأثیر مورد نظر فیلمساز یا قصهگو را بر مخاطب نمیگذارند. گاهی هم اثرگذارند اما مخاطب را دلشکسته رها میکنند. مثل مرگ تراژیک شخصیتی در داستان که محبوب تماشاگر است یا زمانی که مضمون فیلم کاملاً متفاوت از آنچه هست از آب درمیآید. به طور کلی، پیچش داستانی تراژیک فیلمها از اساس با این هدف طراحی میشود که در خاطرها بمانند و یقیناً به هدف خود هم میرسند. فهرست پیشرو نگاهی به ده فیلم که پیچش داستانی تراژیکشان بسیار تأثیرگذار، شوکهکننده و بهیادماندنی است میاندازد.
هشدار: در این مطلب خطر لو رفتن داستان وجود دارد.
۱. در پیچش داستانی تراژیک «حس ششم» (The Sixth Sense) مشخص میشود که مالکوم هم مردهی دیگری است که کول میتواند ببیند
- سال اکران: ۱۹۹۹
- کارگردان: ام. نایت شیامالان
- بازیگران: بروس ویلیس، هالی جوئل آزمنت، تونی کولت، کیدی استریکلند، میشا بارتون
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۶ از ۱۰۰
«حس ششم» فیلم موفق و تحسینشده در ژانر فراطبیعی ترسناک به کارگردانی ام. نایت شیامالان، دربارهی یک روانشناس به نام مالکوم کرو (با بازی بروس ویلیس) است. او بیمار جوانی دارد که ادعا میکند میتواند مردهها را ببیند و با آنها صحبت کند. در اولین و بهیادماندنیترین پیچش داستانی تراژیک و تأثیرگذار فیلم، مالکوم متوجه میشود که او هم یکی از آن افراد مرده است.
مالکوم با مرگ خود کنار میآید و آن را میپذیرد. اما پیچش داستان همچنان اثر تراژیک خود را دارد. او در حالی که تلاش میکند با همسرش که در خواب است حرف بزند، متوجهی زخم گلوله در بدنش میشود. در نهایت معلوم میشود او علیرغم این فرض که در ابتدای فیلم زنده مانده است در واقع نتوانسته بوده دوام بیاورد و به ضرب گلوله کشته شده است. این فیلم نامزد شش جایزه اسکار از جمله بهترین فیلم سال و بهترین کارگردانی سال شد. همچنین یکی از ۲۵۰ فیلم برتر وبگاه بانک اطلاعات اینترنتی فیلمها است.
۲. در «دیگران» (The Others) گریس و بچهها در واقع مرده بودند
- سال اکران: ۲۰۰۱
- کارگردان: آلخاندرو آمنابار
- بازیگران: نیکول کیدمن، فیونولا فلانگان، کریستوفر اکلستون، الین کاسیدی، اریک سایکس، گوردون رید
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۴ از ۱۰۰
«دیگران»، فیلم گوتیک ترسناک بسیار تحسینشدهی آلخاندرو آمنابار که از جمله برترین فیلمهای ژانر وحشت به حساب میآید، داستان مادری به نام گریس (با بازی نیکول کیدمن) را روایت میکند که با دو فرزندش، آن و نیکلاس، در یک خانهی ییلاقی بزرگ زندگی میکنند. آنها کمکم متوجهی حضور ناشناخته و نگرانکنندهای در اطراف خود میشوند که باعث میشود تصور کنند خانهشان روحزده است.
در پیچش داستانی تراژیک فیلم نشان داده میشود که گریس بچهها و بعد خودش را در طغیانی از خشم و جنون کشته است و او و بچهها در واقع روحاند. با وجود اینکه دربارهی خانه و گذشتهی نابسامان این خانواده اشارههایی در طول فیلم میشود، باز هم این پیچش مخاطب را بسیار تحت تأثیر قرار میدهد و شوکه میکند.
۳. در «هری پاتر و یادگاران مرگ_قسمت دوم» (Harry Potter and the Deathly Hallows-part 2) مشخص میشود که سوروس اسنیپ تمام این مدت شخصیت مثبت داستان بود
- سال اکران: ۲۰۱۱
- کارگردان: دیوید یتس
- بازیگران: دنیل ردکلیف، روپرت گرینت، اما واتسون، هلنا بونهام کارتر، رالف فاینس، آلن ریکمن، مایکل گمبون، شان بیگرستف، اسپنسر وایلدینگ، امیل هُـشتینا
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۶ از ۱۰۰
سوروس اسنیپ را بهراحتی میتوان یکی از بهترین شخصیتهای کل مجموعهفیلمهای «هری پاتر» دانست که نمیتوان بازی فوقالعادهی آلن ریکمن را به تصویر کشیدن این نقش نادیده گرفت. اما در ابتدا اسنیپ به عنوان شخصیت منفی داستان و دشمن قدیمی هری پاتر، بعد از لرد ولدمورت، به ما معرفی میشود، در حالی که در «یادگاران مرگ قسمت ۲» نشان داده میشود که او در واقع یکی از آدمهای خوب داستان است.
اسنیپ به فرمان دامبلدور کارهای سخت زیادی انجام می دهد؛ حتی خود، مدیر هاگوارتز را میکشد. مخاطب با دیدن اشکهای او هنگام مرگ و همچنین مرور گذشتهی عشق غمانگیزش به مادر هری، لیلی، از درهم شکستن چنین شخصیت محکمی به درد میآید.
۴. در «کوکو» (Coco) ارنستو پیش از آنکه زندگی هکتور را از او بدزد، به او خیانت کرد و او را کشت
- سال اکران: ۲۰۱۷
- کارگردان: لی آنکریچ
- بازیگران: آنتونی گونزالس، گائل گارسیا برنال، بنجامین برت، آلانا اوباک، رینی ویکتور، آنا اوفلیا مورگیا، ادوارد جیمز آلموس
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۷ از ۱۰۰
«کوکو»، انیمیشن محبوب استودیوی پیکسار، به کند و کاو در پدیدهی مرگ و لحظات غمانگیزش معروف است. برای میگل، شخصیت اصلی داستان که آرزوی تبدیل شدن به ستارهی موسیقی را در سر دارد در حالی که خانوادهاش بهکل با موسیقی مخالفند، ارنستو د لا کروز موزیسین، یک بت است. او به این نتیجه میرسد که ارنستو جد بزرگ اوست. و بعد از طی یک سری اتفاقات تصادفی، وارد سرزمین مردگان میشود و با ارنستو و هکتور ملاقات میکند.
در یک چرخش داستانی ویرانگر، مخاطب متوجه میشود که جد میگل در واقع هکتور است که به دست ارنستو کشته شده است. این ارنستو است که زندگی هکتور را ربود و با آهنگهای او به شهرت رسید. اینکه فیلم با مرور گذشته رازها را فاش میکند، ضربهی خیانت وارد شده را دردناکتر میکند.
۵. داستان مرگ دختر در «ورود» (Arrival) اشاره به زندگی جدیدی دارد که خیلی زود پایان مییابد
- سال اکران: ۲۰۱۶
- کارگردان: دنی ویلنوو
- بازیگران: ایمی آدامز، جرمی رنر، فارست ویتاکر، مایکل استولبارگ، تزی ما
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۵ از ۱۰۰
فیلم علمی تخیلی جذاب «ورود»، با بازی امی آدامز و جرمی رنر، داستان لوئیز بنکس و ایان دانلی را روایت میکند که سعی میکنند با فرازمینیها ارتباط برقرار کنند. بنکس میتواند خاطرات مرگ دخترش را در دوازده سالگی بر اثر یک بیماری صعبالعلاج به یاد بیاورد. اما این خاطره بعداً اهمیت بیشتری پیدا میکند.
چرخش اصلی فیلم زمانی اتفاق میافتد که مخاطبان متوجه میشوند خاطرات بنکس از دختر متوفیاش در واقع نوعی پیشگویی از آینده است. یادگیری زبان فرازمینیها به انسان کمک میکند تا درک متفاوتی از زمان پیدا کند و در نتیجه بتواند رویدادهای آینده را ببیند. دانلی و بنکس عاشق یکدیگر میشوند و با وجود دانستن اینکه دختر آیندهی آنها در سن کم خواهد مرد، تصمیم میگیرند بچهدار شوند. بدین ترتیب فیلم با پایانی تلخ و شیرین تمام میشود.
۶. افشای هویت واقعی تدی در «جزیرهی شاتر» (Shutter Island) همه را شوکه کرد
- سال اکران: ۲۰۱۰
- کارگردان: مارتین اسکورسیزی
- بازیگران: لئوناردو دی کاپریو، مارک روفالو، بن کینگزلی، میشل ویلیامز، امیلی مورتیمر، پاتریشا کلارکسون، روبی جرینز
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۸ از ۱۰۰
«جزیرهی شاتر» فیلم مهیج روانشناختی محصول ۲۰۱۰ و به کارگردانی مارتین اسکورسیزی، پر از چرخشهای داستانی است. لئوناردو دیکاپریو نقش یک مارشال امریکایی به نام تدی دنیلز را بازی میکند که میخواهد برای تحقیق دربارهی ناپدید شدن ریچل سولاندو از یک مرکز روانپزشکی در جزیرهی شاتر بازدید کند. با گذشت زمان، مخاطب متوجه میشود که تدی در واقع اندرو لدیس، یک بیمار در همان مرکز است.
در ابتدای فیلم اینطور به نظر میرسد که تدی به خاطر قتل همسرش به دست لدیس و همچنین ناپدید شدن ریچل به دنبال اوست. اما در ادامه متوجه میشویم که ریچل پس از کشتن سه فرزندشان، به دست همسرش، لدیس، به قتل میرسد. لدیس هم پس از این فاجعه به جزیرهی شاتر فرستاده میشود. تمام خیانتها و تکههای معمای قصه در نهایت مشخص میشوند و داستان را شکل میدهند، اما نتیجهی نهایی برای تماشاگران بسیار شوکهکننده است.
۷. پیچش داستانی تراژیک در «کریسمس پیشین» (Last Christmas) عاشقانه، غمانگیز و تلخوشیرین است
- سال اکران: ۲۰۱۹
- کارگردان: پال فیگ
- بازیگران: امیلیا کلارک، هنری گلدینگ، اما تامپسون، میشل یئو، ربکا روت، پیتر میوگین
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۴۶ از ۱۰۰
اگر اتفاقی غمانگیز در یک کمدی عاشقانه بیفتد، معمولاً به نوعی حل و فصل و یا با پایانی خوش همراه میشود. با اینکه «آخرین کریسمس» پایان شادی دارد، اما به دلیل پیچش تراژیک فیلم، در نهایت تلخوشیرین است. کیت (با بازی امیلیا کلارک) با مردی به نام تام (با بازی هنری گلدینگ) آشنا میشود. این دو به هم نزدیک شده و کمی بعد فاصله میگیرند، اما مخاطب بعد از مدتی متوجه میشود که در واقع تامی در کنار او نبوده است. کیت یک سال قبل به شدت بیمار شده و نیاز به پیوند قلب داشت. او قلب تام را پس از مرگ او در یک حادثهی دوچرخهسواری دریافت میکند. کیت در نهایت یاد میگیرد که زندگی خود را بهبود ببخشد، اما پیچش بزرگ داستان حتی در لحظات پایانی شاد فیلم همچنان تأثیرگذار است.
۸. در «مرد حصیری» (The Wicker Man) در تمام مدت فیلم گروهبان هاوی از ابتدا قرار بود که قربانی شود
- سال اکران: ۱۹۷۳
- کارگردان: رابین هاردی
- بازیگران: کریستوفر لی، بریت ایکلند، دیان کیلنتو، اینگرید پیت، ادوارد وودوارد
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۹ از ۱۰۰
«مرد حصیری» یک فیلم ترسناک محصول ۱۹۷۳ است که بعدها نسخهی جدید آن با بازی نیکلاس کیج ساخته شد. بیشتر مخاطبان نسخهی اصلی فیلم را با ظرافتهای اضطرابآور و پیچش اصلی آن در پایان به یاد میآورند.
گروهبان نیل هاوی، با بازی ادوارد وودوارد، برای تحقیق دربارهی ناپدید شدن دختر جوانی به نام روآن به سامراسل سفر میکند. او متوجه میشود که جزیره عجیبوغریب است و ساکنانش با او همکاری نمیکنند. هاوی در نهایت میفهمد که روآن زنده است و مردم جزیره قصد دارند او را به امید برداشت محصولات حاصلخیز قربانی کنند. با این حال، پیچش نهایی و تکاندهندهی فیلم نشان میدهد که تمام این مدت خود هاوی قربانی مورد نظر ساکنان شهر بوده است. بدین ترتیب، فیلم با سوزاندن و کشتن هاوی درون مجسمهی مرد حصیری به پایان میرسد.
۹. در پیچش داستانی تراژیک «هفت» (Se7en) قتلهای مرد ناشناس، تبدیل به مسئلهای شخصی میشود
- سال اکران: ۱۹۹۵
- کارگردان: دیوید فینچر
- بازیگران: برد پیت، مورگان فریمن، گوئینت پالترو، جان کریستوفر مکگینلی، کوین اسپیسی
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۲ از ۱۰۰
با وجود اینکه دیالوگ «توی جعبه چیه؟»، طی سالها به یک میم در اینترنت تبدیل شده است، اما به در سکانسی از فیلم «هفت» برمیگردد که واقعاً ناراحتکننده است. میتوان یکی از غمانگیزترین لحظات سینمایی است. فیلم دربارهی کارآگاه میلز (برد پیت) و سامرست (مورگان فریمن) است که به دنبال یک قاتل سریالی هستند. میلز و سامرست قتلها را که از هفت گناه کبیره الهام گرفته شده و هر کدام به نوبهی خود وحشتناکاند، یکی پس از دیگری دنبال میکنند. در یک چرخش داستانی ویرانگر، در انتهای فیلم، قاتل جعبهای حاوی سر جداشدهی همسر باردار میلز (با بازی گوئینت پالترو) را به مکانی دورافتاده میفرستد. ما با ناباوری شاهد تلاش میلز برای کنار آمدن با این فاجعه هستیم، اما او در نهایت قاتل را میکشد، که معرف گناه هفتم، خشم است. دقیقاً همانطور که قاتل زنجیرهای قصه برنامهریزی کرده بود تا هدفش از قتلها را منطقی جلوه دهد.
۱۰. در «یادگاری» (Memento) فراموشی لئونارد او را از دانستن حقیقت باز نداشت
- سال اکران: ۲۰۰۰
- کارگردان: کریستوفر نولان
- بازیگران: گای پیرس، کری-ان ماس، جو پانتولیانو، ماریان مولرلایلی
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۳ از ۱۰۰
فیلم مهیج رازآلود «یادگاری» هم به خاطر روایت غیرخطی داستانش و هم به دلیل اینکه یکی از اولین فیلمهای کریستوفر نولان بود، شناخته شده است. گای پیرس نقش لئونارد شلبی، یک مأمور سابق بیمه را بازی میکند که مبتلا به فراموشی پیشگستر شده است و اتفاقات آینده را فراموش میکند. او چیز چندانی به یاد نمیآورد جز اینکه باید مردی که معتقد است همسرش را کشته است پیدا کند و انتقامش را بگیرد.
همانطور که سیر زمانی درهم ریختهی فیلم کمکم کنار هم چیده میشود، پیچش داستانی تراژیک و تکاندهنده برملا میشود. اینکه همه به لئونارد دروغ گفتهاند و او هم به خودش دروغ میگوید. همسر او در واقع از آن حمله جان سالم به در برد و بعدها به دلیل مصرف بیش از حد انسولین جان خود را از دست داد. لئونارد فکر میکرد که در پی انتقام از دیگری است، اما در واقع در حال فرار از حقیقت بود.
منبع: cbr