به نقل از دیجیکالا
با توجه به اینکه سینمای مدرن هالیوود و مناسبات داخلیاش بسیار جنجالی و چندقطبیاند، به سادگی میتوان ترندها و روشهای فیلمسازی دهههای پیشین را ایدهآل و آرمانی دانست. هر چند، تمام نقدهای وارده به فرم فعلی هالیوود بیجا نیستند. در واقع، هالیوود در سالهای اخیر دست به اقداماتی زده که به ضرر آیندهی صنعت سینما تمام شده است.
در نتیجهی تصمیمات و سیاستهای غلط هالیوود، صنعت سرگرمی که میتوانست به واسطهی پیشرفت تکنولوژی در دسترستر و جهانیتر شود، ظرف چند سال تبدیل به محتوایی بیروح و بیهنر شد. با این حال، هالیوود همچنان برای سوددهی بیشتر و سریعتر، به دنبال اهداف کوتاهمدت است. پرسش این نیست که آیا صنعت سینما زیانی خواهد دید یا نه، این است که خسارات و صدمات وارده به آن چقدر جدی خواهد بود.
۱۰. استودیوها بیش از حد روی پیشفرضهای گیشه و میزان بازدیدهای آنلاین تمرکز میکنند
هالیوود همواره روی مرز باریکی بین هنر و تجارت گام برداشته، اما این مرز مدتهاست که از میان رفته است. سرنوشت و آیندهی فیلمها و سریالها را، بیتوجه به کیفیت آنها، محاسبات خودخواهانه تعیین میکند. فیلمها و مجموعههای تلویزیونی خوب، پیش از آن که مردم بتوانند آنها را به یکدیگر معرفی کنند و نجاتشان دهند، بهخاطر عملکرد ضعیفشان در بازخوردی که از تماشاگر یا تماشاگر آنلاین میگیرند، به سرعت متوقف شده یا از پردهی سینما پایین کشیده میشوند.
«سههزار سال حسرت» (Three Thousand Years of Longing) به این سرنوشت دچار شد. مجموعههایی چون «دختران کاغذی» (Paper Girls) از آمازون (Amazon) و یا «وای: آخرین مرد» (Y: The Last Man) تنها یک ماه دوام آوردند و بعد به خاطر اینکه نتوانستند رکوردی را بشکنند، متوقف شدند. احتمالاً در آینده تهیهکنندگان، بیشتر به جای اهمیت دادن به هنر واقعی، تنها به پروژههایی چراغ سبز نشان خواهند داد که امن باشند و بر اساس الگوهای از پیش تعیینشده.
۹. تأثیر رسانههای اجتماعی روی بلاکباسترها بیش از حد زیاد است
رسانههای اجتماعی به علاقهمندان سینما این امکان را داد که نقدها و شکایاتشان را در لحظه مطرح کنند. اما نتیجه این شد که استودیوها این را با نظرات واقعی عموم اشتباه گرفتند. همین باعث شد فیلمها تنها برای جلب رضایت اقلیتهای پرسر و صدا و اهانتگر ساخته شوند. «شکارچیان روح: افترلایف» (Ghostbusters: Afterlife) و «جنگ ستارگان: خیزش اسکایواکر» (Star Wars: The Rise of Skywalker) تنها به این دلیل ساخته شدند که افراد اهانتگری از روی بدخواهی به فیلمهای قبلیشان حمله کرده بودند.
بزرگترین نمونهای که در آن رسانههای اجتماعی یک استودیو را فریب دادند، «لیگ عدالت زک اسنایدر» (Zack Snyder’s Justice League) بود که نتیجهی یک کمپین جنجالی و متعصبانهی هواداران بود. علیرغم غوغایی که پیرامون فیلم حماسی و بدون حذفیات اسنایدر بهپا شد، این فیلم در اچبیاو مکس (HBO Max) عملکرد خوبی نداشت و نتوانست بودجهی سیصدوهفتاد میلیون دلاری «لیگ عدالت» (Justice League) را جبران کند.
۸. بازسازیها و اقتباسهای خاطرهانگیز برای سینمای مدرن هالیوود بنبستی پرسود است
مشکل اقتباسهای کمیکی و بازسازی فیلمهای دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، صرفاً وجود آنها نیست، این است که به سادگی مخاطبان را با طعمهی نوستالژی به دام میاندازند و فروش میکنند. کتابهای ابرقهرمانی محبوب و فیلمهای خاطرهانگیز، مخاطبان ثابت خود را دارند. بنابراین، بازگویی داستانها و بازسازیهای مدرن، فارغ از کیفیتشان، سود تضمینشدهای دارند.
اقتباسهایی چون «سونیک خارپشت» (Sonic the Hedgehog) یا بازسازیهایی چون «دنیای ژوراسیک» (Jurassic World) همواره «به طرفداران احترام میگذارند»، و از این کار آسیب میبینند. این نوع فیلمها یا برنامهها علاوه بر اینکه به شکلی خلاقانه، منفعل و تنبل هستند، به جای جذب مخاطبان جدید، تنها طرفداران قبلی خود را تثبیت میکنند. با توجه به اینکه این کار، سودآور است، هالیوود به این زودیها قرار نیست بیخیال آن شود.
۷. استودیوها هنوز سعی دارند از «جهان سینمایی مارول» (The Marvel Cinematic Universe) تقلید کنند
از زمانی که «جهان سینمایی مارول» با «انتقامجویان» (The Avengers) جا پای خود را میان مخاطبان سینما و سینمای ابرقهرمانی محکم کرد، هر استودیویی به دنبال خلق جهان مشترک خودش بوده است. این باعث خلق جهانهای مشترک عجولانه و بدون فکر شد. و به همین خاطر، بیشترشان بلافاصله پس از شروع، شکست خوردند. مشهورترین شکست «جهان تاریک» (The Dark Universe) است که سال ۲۰۱۷ با «مومیایی» (The Mummy) شروع شد و پایان یافت.
«جهان سینمایی مارول» نه فقط به خاطر فیلمهای مرتبط، بلکه به لطف برنامهی طولانیمدت و منعطفش موفق شد. جهانهای مشترک رقیب یا این حقیقت را نادیده گرفتند یا متوجهش نشدند. اخیراً برادران وارنر (Warner Brothers) بر تعهدش نسبت به «جهان توسعهیافتهی دیسی» (DCEU) که با مشکل مواجه شده بود تأکید کرد، و نتفلیکس (Netflix) اعلام کرد که «ونزدی» (Wednesday) دریچهای را به یک جهان مشترک از خانوادهی آدامز خواهد گشود.
۶. بسیاری از فیلمها بیش از هر چیز به خلق فرنچایز اهمیت میدهند
یکی از عوارض جانبی هجوم برای ساخت جهانهای مشترک این بود که بسیاری از بلاکباسترها، به جای روایت یک داستان خوب و مستقل، وقت زیادی را صرف خلق جهانهای بزرگتری کردند که تحقق یا عدم تحققشان مشخص نبود. برای مثال «مرد عنکبوتی شگفتانگیز ۲» (The Amazing Spider-Man 2) و «موربیوس» (Morbius) به خاطر اشاره به جهانهای توسعهیافتهای که هرگز محقق نشدند، مورد تمسخر و انتقاد قرار گرفتند.
حتی «جهان سینمایی مارول» هم علیرغم اینکه موفقترین جهان مشترک تاریخ است، در این جریان مقصر بود. فاز ۴ ناامیدکنندهی آن، به جای کار روی داستانهای فعلی خود، زمان زیادی را صرف توضیح مولتیورس و معرفی داستان شخصیتها کرد. در نتیجه، بعضی از آثار اخیر «جهان سینمایی مارول» و مدرنترین بلاکباسترها ناقص و نامطلوب به نظر میآیند.
۵. فیلمهایی با بودجهی متوسط در سینمای مدرن هالیوود عملاً مردهاند
به خاطر عادات و سلیقهی متغیر مخاطبان، فیلمهایی با بودجهی متوسط از سینماها حذف شدند و استودیوها به آنها الویت کمتری دادند. این چنین شد که حالا فیلمهایی با بودجهی متوسط در بهترین حالت، به صورت آنلاین پخش میشوند. این شاید چندان مهم به نظر نرسد، اما یکی از دلایلی است که نسل درامهای بزرگسال، کمدی رمانتیکها، فیلمهای نوجوان و بسیاری دیگر، تقریباً منقرض شدهاند.
فیلمهای خوشساخت و موفق از ژانرهای خاص، به ندرت آن توجهی را که شایستهاش هستند، دریافت میکنند. فیلمسازان و بازیگران امروز دیگر به سختی میتوانند هم پول خوبی درآورند و هم مهارتهایشان را بهبود بخشند. در عین حال، مخاطبان از تنوع سینمایی بیشتر محروم میشوند. «تار» (Tár) و «بلیت بهشت» (Ticket to Paradise) تنها بعضی از نمونههای جدید از این ترند نگرانکننده هستند.
۴. در سینمای مدرن هالیوود بیش از همیشه دارد به انیمیشن بیاحترامی میشود
انیمیشن در بیشتر عمر خود مورد بیتوجهی واقع شده، اما رفتار ناشایستی که اخیراً با آن میشود، در تاریخ بیسابقه است. کارتونها با اینکه هالیوود را در دوران کرونا و اوج بیماریهای همهگیر سرپا نگه داشتند، اما همچنان بهعنوان گونهی ضعیفتری از سرگرمی دیده میشوند که تنها برای کودکان اثرپذیر مناسباند. از آن بدتر، بهندرت به انیماتورها احترام گذاشته میشود.
اخیراً کمپانیهای والت دیزنی (Walt Disney) و برادران وارنر دیسکاوری (Warner Bros. Discovery)، بی هیچ اخطاری و به دلایل نامعلوم، بسیاری از پروژههای انیمیشنی را متوقف کرده و انیماتورهای بیشماری را از کار بیکار کردند. این رفتارهای غیراخلاقی احتمالاً به دلیل نگرش متکبرانهی هالیوود نسبت به انیمیشن بوده است. به خاطر این، رکود انیمیشن امریکا ادامه خواهد یافت.
۳. با هنرمندان جلوههای بصری علیرغم اهمیتشان در پروژهها بدرفتاری میشود
جلوههای بصری هرگز به اندازهی امروز قوی نبوده، و تکنولوژی هم با گذر زمان پیشرفت خواهد کرد. هر چند، این به قیمت بدرفتاری سابقهدار صنعت سینما تمام شد. در حال حاضر عملاً صنفی برای جلوههای بصری وجود ندارد. هنرمندان علیرغم کار بر روی بلاکباسترهای پرهزینه، بیش از حد کار میکنند و دستمزد بسیار کمی میگیرند.
گویا «جهان سینمایی مارول» در این مورد از میان سایرین از بدرفتارترینهاست. هنرمندان تجسمی پرده از این حقیقت برداشتند که «جهان سینمایی مارول» بهرغم خواستههای زیاد و حتی غیرمنطقیاش، اغلب آنها را تحت فشار میگذاشت و دستمزد بسیار کمی بهشان میداد. «جهان سینمایی مارول» برای مقابله با این جریان، به جای پرداخت دستمزد هنرمندانش اعلام کرد که میخواهد یک بخش جلوههای بصری داخلی تأسیس کند.
۲. کمبود رسانهی فیزیکی باعث از دسترفتن دههها و حتی بدتر از آن خواهد شد
به خاطر سرویس پخش آنلاین، رسانههای فیزیکی بیفایده شدهاند. با اینکه این موضوع برای بینندگان عادی، معاملهای معمولی به نظر میرسد، اما ممکن است آسیب و خسارات طولانیمدتی به صنعت سرگرمی وارد کند. عدم وجود رسانههای فیزیکی، علاوه بر اینکه فیلمسازان را از دستمزدشان بابت تکرار پخش محروم میکند و باعث میشود فیلمها و برنامهها شانس مجددی در فروش ویدیویی نداشته باشند، حفاظت از هنر را عملاً غیرممکن میکند.
برای مثال، مخالفت نتفلیکس با رسانههای فیزیکی باعث میشود که لغو برنامهها و پایینکشیدن فیلمها نگرانکننده باشد. وقتی یک تغییر بزرگ دیگر به مرور جای پخش آنلاین را بگیرد، تقریباً تمام فیلمها و برنامههای مخصوص پخش آنلاین از دههی ۲۰۱۰، به خاطر عدم علاقهی هالیوود به حفاظت، به سادگی ناپدید خواهند شد.
۱. پخش آنلاین باعث عادیسازی «فرهنگ محتوا» شد
یکی از بدترین اتفاقاتی که افتاده این است که نتفلیکس و سرویس پخش آنلاین باعث عادیسازی «فرهنگ محتوا» شدند. (به گفتهی محققان گروه آلتیمتر (Altimeter)، ربکا لایب و جسیکا گروپمن، فرهنگ محتوا زمانی وجود دارد که اهمیت محتوا در سطح سازمان تبیین شود، محتوا به اشتراک گذاشته شده، در دسترس قرار گرفته باشد، تولید و خلاقیت تشویق شود و محتوا در سراسر بخشهای مختلف جریان یابد. یک فرهنگ محتوا از هر دو مورد تولید و گردش محتوا در سراسر کل سازمان حمایت کرده و میتواند نشانهی خوبی از رشد بازاریابی سازمان و تعهد بلند مدت آنها به بازاریابی محتوا باشد.)
خلاصه بگویم، در حال حاضر، هر فیلم و برنامهای در واقع یک محتوای یکبار مصرف است که قرار است یک بار تماشا شده و بعد دور ریخته شود. حجم زیاد «محتوا»یی که ساخته میشود و مدل تماشای پشتسرهمی که نتفلیکس آن را محبوب کرده، اوضاع را از این هم بدتر میکند. فیلمها و برنامهها دیگر مثل فیلمهای کالت کلاسیک در سالهای گذشته نمیتوانند بینندگان بیشتری جذب کرده و مخاطبان خود را در درازمدت پیدا کنند. حتی بزرگترین فیلمهای پخش آنلاین مثل «اعلان قرمز» (Red Notice) هم به سرعت با محتوای بعدی جایگزین شدند. این طرز فکر هالیوود که تنها بر پایهی سود بیشتر بنا شده، کوتهبینانه و خودویرانگر است.
منبع: cbr