به نقل از دیجیکالا:
بارها و بارها در سینما شاهد لحظات عالی کشف حقیقت توسط شخصیتهای فیلمها بودهایم. امکانات صوتی و تصویری این رسانه به بینندگان اجازه میدهد تا با یک شخصیت یا شخصیتهای خاص در حین کشف حقیقت یا یک پیچش داستانی تکاندهنده، همذاتپنداری کنند. پس برای درک بهتر این موضوع با هم برخی از بهترین لحظات کشف حقیقت در فیلمهای سینمایی را بررسی میکنیم.
- ۱۰ فیلم فانتزی تاریخی که اگر «جانوران شگفتانگیز» را دوست دارید باید تماشا کنید
- ۱۰ فداکاری غیرضروری قهرمانانه در فیلمها که عواقب عجیبی داشتند
- ۱۰ فیلم تاریخی برتر تاریخ سینما که جایزه گرفتهاند (به ترتیب زمان اکران)
۱۰. محله چینیها (Chinatown)
- کارگردان: رومن پولانسکی
- بازیگران: جک نیکلسون، فی داناوی، جان هیوستون
- تاریخ انتشار: ۱۹۷۴
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۹ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۲ از ۱۰
«او خواهر و دختر من است!» این حقیقت هولناک از دهان اویلین مولوری (فی داناوی) در گفتگو با گیتس افشا میشود. گیتس (جک نیکلسون) در این فیلم جنایی کلاسیک در پی کشف ریشه جنایتی گیجکننده در لسآنجلس است.
این جمله مهمترین سرنخ جیک در تحقیقاتش در این معمای پیچیده درباره اویلین، پدر سادیستش نوآ (جان هیوستون) و کاترین (بلیندا پالمر) است اما این واقعیت ناخوشایند او را کاملا شوکه میکند و جیک به عمق پستی بشر پی میبرد. این فیلم بسیار جذاب است و جیک در نهایت سعی میکند با این حقیقت کنار بیاید و این موضوع کاملا بینندگان را تحت تاثیر قرار میدهد.
۹. پدرخوانده ۲ (The Godfather Part II)
- کارگردان: فرانسیس فورد کاپولا
- بازیگران: رابرت دنیرو، آلپاچینو، جیمز کان
- تاریخ انتشار: ۱۹۷۴
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۹ از ۱۰
خصومت بین دون مایکل کورلئونه (آل پاچینو) و برادرش فردو (جان کازال) مانند بسیاری از عناصر سهگانه پدرخوانده، تنها پس از یک تنش معمولی، افزایش مییابد و کاملا آشکار میشود. بیننده میداند که فردو در اقدام برای ترور مایکل که توسط اوباش رقیب انجام شده بود، دست داشته و خود مایکل نیز به او شک دارد اما لحظه کشف این مسئله کاملا ویرانگر است.
مایکل از جانی اولا (دومینیک چیانیز)، عضو مافیای دشمن درباره فردو سوال میپرسد اما او ادعا میکند که هرگز فردو را ندیده است اما فردو بعدا هنگام صحبت با مایکل از دوستی خود با اولا سخن میگوید. صحنهای که مایکل پشت فردو نشسته و غصه میخورد دلخراش و در عین حال به شدت ترسناک است. لحظهای که مایکل به فردو میگوید از همه چیز خبر دارد یکی از نمادینترین سکانسهای سینمای هالیوود محسوب میشود.
۸. جنگ ستارگان: اپیزود پنجم – امپراتوری ضربه میزند (Star Wars: Episode V – The Empire Strikes Back)
- کارگردان: اروین کرشنر
- بازیگران: مارک همیل، هریسون فورد، کری فیشر
- تاریخ انتشار: ۱۹۸۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۴ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۷ از ۱۰
دارث ویدر (دیوید پروس و جیمز ارل جونز) به لوک اسکای واکر (مارک همیل) میگوید: «نه، من پدرت هستم». این صحنه معروفترین پیچیدگی داستانی سینما در آن زمان بود که زبان همه را بند آورد. این افشاگری شگفتانگیز، فرانچایز جنگ ستارگان را به آنچه امروز است تبدیل کرد و این صحنه همچنان یکی از جالبترین لحظات آن محسوب میشود. پروس و جونز در نقش ویدر در اوج خود قرار دارند و همیل در یکی از بهترین اجراهای خود در نقش این شخصیت، حالت درونی خاصی را برای لوک رقم میزند.
۷. مظنونین همیشگی (The Usual Suspects)
- کارگردان: برایان سینگر
- بازیگران: کوین اسپیسی، بنیسیو دل تورو، گابریل بایرن
- تاریخ انتشار: ۱۹۹۵
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۹ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۵ از ۱۰
قبل از این که اتهامات وحشتناک تجاوز جنسی، شهرت کارگردان این فیلم برایان سینگر و ستاره آن کوین اسپیسی را خدشه دار کند، این فیلم نئو نوآر به عنوان یک اثر معمایی و گیجکننده به نوعی در سینما پادشاهی میکرد و البته هنوز یکی از بهترینهای تاریخ سینماست. مامور دیو کوجان (چز پالمینتری) پس از بازجویی از وربال کینت (اسپیسی)، به طرزی شوکهکننده متوجه میشود که داستان مفصلی که وربال درباره جنایاتی که ۲۷ کشته در اسکلهای ویرانشده در پی داشته، تعریف کرد کاملا دروغ بوده و همه اینها مزخرفاتی بوده که او از خودش و بر اساس هر چیزی که در دفتر پلیس دیده بود ساخته است، زیرا او قصد داشت هویت واقعی خود را به عنوان همان جنایتکار معروف یعنی کایزر شوزه پنهان کند.
این چرخش پایانی همه دانستههای بینندگان درباره داستان فیلم را بر باد میدهد و این روند راه را برای استفاده از راویهای غیرقابل اعتماد در آثار هالیوود و تلویزیون هموار کرد. سکانسی که در آن، کوجان متوجه قضیه میشود به زیبایی فیلمبرداری و ویرایش شده و بازی پالمینتری به خوبی شوک شخصیت را به تصویر میکشد. تصویر شوزه که ناگهان لنگی پایش برطرف میشود و عادی راه میرود برای همیشه در ذهن بینندگان خواهد ماند.
۶. هفت (Se7en)
- کارگردان: دیوید فینچر
- بازیگران: برد پیت، مورگان فریمن، کوین اسپیسی
- تاریخ انتشار: ۱۹۹۵
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۲ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۶ از ۱۰
کوین اسپیسی در این فیلم غمانگیز دیوید فینچر نقش یکی دیگر از شخصیتهای شیطانی خود را بازی میکند. قاتل سریالی به نام جان دو (اسپیسی) که قتلهای وحشتناکش در واقع نمایانگر انحرافات و هفت گناه کبیره هستند به کارآگاهان دیوید میلز (برد پیت) و ویلیام سامرست (مورگان فریمن) قول میدهد که آنها را تا اجساد قربانیان نهایی ناشناس خود همراهی کند. یک ون به محل خلوتی که آنها در آنجا حضور دارند نزدیک میشود و راننده وحشتزده میگوید که یک نفر برای تحویل این جعبه به او پول داده است. جان دو به میلز توضیح میدهد که او پس از اولین برخورد آنها به زندگی عادی میلز حسادت کرده و در ادامه به خانه این کارآگاه پلیس رفته و سعی کرده که همسر میلز، تریسی (گوینث پالترو) را مجبور کند تا زندگی خود با میلز را به صورت فانتزی با او بازسازی کند اما تریسی راضی به این کار نشده است.
سامرست در جعبه را باز میکند و با تنفر و انزجار و غم به محتویات آن واکنش نشان میدهد و بیننده از قبل میداند که باید انتظار بدترینها را داشته باشد، اگرچه فیلم در واقع محتوای وحشتناک داخل جعبه را نشان نمیدهد. دو به میلز میگوید که تریسی را کشته، سر او را بریده و داخل جعبه گذاشته است. میلز با امتناع از باور این موضوع از سامرست میخواهد که به او واقعا بگوید چه چیزی در جعبه است. تصویری از این لحظه که میلز اسلحه را به سمت دو گرفته در شبکههای اجتماعی بارها به عنوان یک میم و در شرایط مختلف استفاده شده اما به هر حال بازی بینظیر پیت تا به امروز به طور عجیبی تاثیرگذار باقی مانده و تصمیم میلز برای اعدام غیرقانونی دو، چشمانداز پیچیده قاتل را با تبدیل شدن خودش به تجسم گناه هفتم یعنی خشم تکمیل میکند.
۵. حس ششم (The Sixth Sense)
- کارگردان: امنایت شیامالان
- بازیگران: هیلی اوسمنت، تونی کالت، بروس ویلیس
- تاریخ انتشار: ۱۹۹۹
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۲ از ۱۰
دهه ۹۰ میلادی واضحا سالهای خوبی برای فیلمهای معمایی و پیچیده که ذهن را درگیر میکنند بود و این دهه با فیلمی با یک چرخش داستانی نهایی که بهترین اثر امنایت شیامالان محسوب میشود، با قدرت به پایان رسید. افشای این موضوع که مالکوم کرو (بروس ویلیس)، روانشناس کودکی که به کول سیر (هیلی جوئل اوسمنت) کمک کرد تا با مشکل دیدن ارواح مردگان مقابله کند، خود یکی از آن ارواح مرده است، مخاطبان را حیرت زده کرد، چرا که کل فیلم تقریبا از طریق هر عنصر بصری و صوتی و توسعه شخصیتها، بر اساس کاراکتر او ساخته شده بود.
تماشاگران با فهمیدن حقیقت متوجه میشوند که فیلم چگونه این مسئله را از آنان پنهان کرده اما این موضوع برخلاف پیچشهای برخی از فیلمهای بعدی شیامالان که کمتر مورد تحسین قرار گرفتهاند، فقط یک شوک معمولی نیست. این پیچش، خط داستانی مالکوم درباره پذیرفتن مرگ خودش را به نوعی از نو میسازد و لحظهای که او مرگ خود را میپذیرد نه تنها غافلگیرکننده، بلکه تاثیرگذار و تلخ است و این فیلم یکی از بهترین آثار ویلیس به حساب میآید.
۴. برتری بورن (The Bourne Supremacy)
- کارگردان: پل گرینگرس
- بازیگران: مت دیمون، فرانک پوتنت، جولیا استیلز
- تاریخ انتشار: ۲۰۰۴
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۲ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۷ از ۱۰
چند لحظه خاص در طول فرانچایز بورن وجود دارد که در آنها، جیسون بورن (مت دیمون) قاتل سابق سیا که دچار فراموشی شده، به نوعی به مخالفانش در آژانس میفهماند که از آنها بسیار برتر و باهوشتر است. نمادینترین صحنه متعلق به پایان فیلم دوم، «برتری بورن» است. بورن با پاملا لندی (جوان آلن)، یکی از معدود متحدانش در آژانس تماس میگیرد و او هم از بورن برای ارائه شواهد علیه یک مامور فاسد تشکر میکند و اطلاعات مهمی درباره گذشته مرموز خود بورن به وی میدهد.
بورن قبل از پایان دادن به تماس، در یک فلشبک به لحظهای از فیلم، به او میگوید: «پم کمی استراحت کن. خسته به نظر میرسی» و نشان میدهد که پم کاملا در دیدرس اوست و بورن علیرغم این که تمام مقامات به دنبال دستگیری و کشتن او بودند توانسته برای اولین بار در این سری به ایالات متحده بازگردد. بورن در نماهای پایانی فیلم، با آرامش در خیابانهای شهر نیویورک قدم میزند و آهنگ زمینه غیررسمی این فرانچایز، به عنوان موسیقی متن پخش میشود. این سکانس به فیلم بعدی، «اولتیماتوم بورن» وصل میشود اما به هر حال، پایانی عالی برای این فیلم اکشن هیجانانگیز و عالی است که با سکانس نهایی خود بینندگان را شوکه میکند.
۳. ورود (Arrival)
- کارگردان: دنیس ویلنوو
- بازیگران: جرمی رنر، امی آدامز، فارست ویتاکر
- تاریخ انتشار: ۲۰۱۶
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۵ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
یکی از بهترین فیلمهای دهه گذشته، درام علمیتخیلی دنیس ویلنوو، «ورود» به بررسی زمان و نحوه درک آن می پردازد. لحظات پایانی فیلم، برداشت بسیار زیبایی از این مفهوم دارند و چندین واقعیت خیرهکننده را برای بینندگان افشا میکنند. در این فیلم، لوئیز بنکس (امی آدامز) به عنوان یک زبانشناس و فیزیکدانی به نام یان دانلی (جرمی رنر) بخشی از گروهی برای برقراری ارتباط با موجوداتی فضایی به نام «هپتاپاد» که روی زمین فرود آمدهاند، هستند و در کنار یکدیگر کار میکنند. لوئیز در پایان فیلم، پس از شکست مذاکرات که خطر جنگ بین دو گونه را در پی دارد، با تسلط و مطالعه بیشتر بر زبان هپتاپادها که زمان را به روشی منحصر به فردی توصیف می کنند، تلاش میکند تا زمان را مانند خود آنها درک کند و موفق میشود تا گذشته، حال و آینده را به طور همزمان تجربه کند. او از دانشی که هنوز در واقع یاد نگرفته برای خنثی کردن وضعیت بغرنج موجود استفاده میکند که منجر به خروج مسالمتآمیز هپتاپادها از زمین میشود.
وی تواناییهای خود را کشف میکند و مشخص میشود که ازدواج ناموفقش که در طول فیلم به آن اشاره میشود، هنوز رخ نداده و همچنین دخترش که در نهایت در نوجوانی بر اثر یک بیماری صعبالعلاج میمیرد، هنوز به دنیا نیامده است. لوئیز تصمیم میگیرد تا با یان، همسر آیندهاش رابطهای را آغاز کند. او علیرغم آگاهی از دردی که متحمل خواهد شد، این کار را انجام میدهد و این فیلم در واقع بیانیهای عمیقا تکاندهنده و خوشبینانه درباره تجلی عشق است. ویلنوو به خوبی رابطه بین زمانها و مکانهای مختلف را شفاف نگه میدارد و امی آدامز نیز اجرایی عالی را ارائه میکند که موج عظیم احساسات متضادی را که لوئیز را فرا میگیرند، کاملا به تصویر میکشد.
۲. چاقوکشی (Knives Out)
- کارگردان: رایان جانسون
- بازیگران: دنیل کریگ، کریس ایوانز، آنا د آرماس
- تاریخ انتشار: ۲۰۱۹
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
«چاقوکشی» به کارگردانی رایان جانسون به عنوان یک برداشت کمدی و جدید از ژانر معمایی و قتلمحور، پر از پیچشهای داستانی جالب و شخصیتهایی است که به این رازهای پیچیده رنگ میدهند. سرگرمکنندهترین لحظه در اوج فیلم اتفاق میافتد و کارآگاه خصوصی مشهور بنوا بلان (دنیل کریگ) توضیح میدهد که عامل مرگ رماننویس جنایی ثروتمند با نام هارلن ترومبی (کریستوفر پلامر)، نوه او، رنسوم دریسدیل (کریس ایوانز) بوده و مسمومیت تصادفی این نویسنده توسط پرستارش مارتا کابررا (آنا د آرماس) که از قبل هم مشکوک بود صرفا یک داستان ساختگی است. مارتا تماسی از بیمارستانی که فران (ادی پترسون) در آن بستری بود دریافت میکند و به همه میگوید که فران زنده میماند. فران خدمتکار و شاهدی بود که از قاتل باج میخواست اما رنسوم سعی کرد تا او را بکشد و جنایتش لو نرود.
رنسوم نیز با این باور که از یک اتهام قتل که برای او حکم زندان قابل توجهی را به همراه دارد فرار کرده، شروع به لاف زدن، اعتراف به جنایات خود و توصیف انگیزههای حقطلبانه و تعصبآمیزش میکند. او به مارتا توهین و مارتا نیز در صورت رنسوم استفراغ میکند. پیشتر در فیلم دیده بودیم که مارتا نمیتواند دروغ بگوید و اگر دروغی هم بگوید در نهایت استفراغ میکند و این اتفاق در پایان فیلم نشان میدهد که فران مرده است و رنسوم به خاطر قتل او دستگیر میشود. این فیلم بدین طریق با یک روش فوقالعاده جالب و البته خندهدار، پیچشی دراماتیک ارائه و معمای قاتل را افشا میکند و رنسوم نیز به شکلی ناباورانه به این موضوع واکنش نشان میدهد. امیدواریم که شاهد صحنه تکاندهنده دیگری مانند این سکانس، در دنباله فیلم «چاقوکشی» باشیم.
۱. بتمن (The Batman)
- کارگردان: مت ریوز
- بازیگران: رابرت پتینسون، زویی کراویتز، پل دانو
- تاریخ انتشار: ۲۰۲۲
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۵ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
در جدیدترین نسخه از مجموعه فیلمهای «بتمن»، ریدلر (پل دانو) که با نام ادوارد نشتون نیز شناخته میشود، هرج و مرجی مرگبار را به راه میاندازد و ثروتمندان شهر گاتهام را هدف قرار میدهد. سرنخهایی که او در صحنه جنایت از خود به جا میگذارد، بتمن (رابرت پتینسون) را به کشف یک معما و توطئه میکشاند که در واقع سرنوشت شهر را به خطر میاندازد و ریدلر این رازها را در معرض دید عموم قرار میدهد. داستان به گونهای پیش میرود که به نظر میرسد او قصد دارد در حساسترین لحظات فیلم بزرگترین راز داستان را فاش کند. نشتون پس از کشتن رئیس گروهی از اوباش به نام کارمین فالکون (جان تورتورو)، از مخفیگاه بیرون میآید و به ماموران اجازه میدهد که او را دستگیر کنند. بتمن در حین بررسی آپارتمان نشتون با پلیس گاتهام، از این میترسد که مبادا او هویت مخفیاش به عنوان بروس وین را متوجه شده باشد.
تصویری از نشتون جوان در حال آواز خواندن در گروه کر یتیم خانهاش در مراسمی که بروس جوان و والدینش نیز در آن حضور داشتند در میان مقالات و تصاویر مختلف روی تختهای در آپارتمان نشتون دیده میشود و روی آن نوشته شده: «بتمن کیست» و علاوه بر. آن، یادداشتی خط خطی از نشتون روی کاغذها وجود دارد: «ای کاش آن موقع هم چیزی را که الان فهمیدم میدانستم…». ستوان جیم گوردون (جفری رایت) به بروس میگوید نشتون که در آسایشگاه آرکهام زندانی است درخواست کرده تا با بتمن صحبت کند و اضطراب بروس افزایش مییابد. او در گفتوگوی خود با بتمن با ذکر مکرر نام بروس وین و آهسته صحبت کردن، ترس بروس را تشدید میکند تا این که در نهایت، نشتون از بروس به عنوان «کسی که دستمان به او نرسید» یاد میکند و نشان میدهد که او در واقع فعلا وی را نمیشناسد. این سکانس لحظهای عالی است که قبل از فروکش کردن تنش اوج فیلم، بینندگان را تا آستانه جنون میبرد.
منبع: collider