به نقل از دیجیکالا:
به طور معمول، قهرمانان انیمیشنها و انیمیشنهای برتر بدون ایرادات زیادی نوشته میشوند. از آنجا که این ژانر تمایل به جذب مخاطبان جوانتر دارد، شخصیتهای به لحاظ اخلاقی خنثی رخلق میکند، پیچیدگی شخصیتی را از آنها میگیرد تا ببینده را به خود جذب کند. البته در سالهای اخیر رویکرد استودیوهای بزرگ انیمیشنسازی عوض شده است و شخصیتهای پیچیدهتری را خلق میکند.
فیلمهای انیمیشنی قهرمانان بی عیب و نقص زیادی دارند، چه آنها که قهرمان سفر شخصی خود را قبل از شروع داستان به پایان رسانده باشد چه آنها که همیشه راست و درست رفتار کردهاند. چنین شخصیتهایی معمولاً به رشد و بهبودی دوستان و یاران نه چندان کامل خود کمک میکنند و در برابر نیروهای شیطانی از آنها محافظت میکنند. در بسیاری از موارد، قدرت آنها را میتوان معیاری برای دیگران در نظر گرفت.
۱۰. فیونا در «شرک» (Shrek) بهترین شرک را از او بیرون کشید
فیونا از نظر اخلاقی عادلترین شخصیت «شرک» بود. اگرچه در ابتدا از ظاهر هیولاوار قهرمان اصلی میترسید، اما بیشتر به خاطر شخصیت گستاخ و بیادبیهایش از او ناراحت و ناراضی بود. فیونا بارها و بارها نشان داد که مایل است عشق و عدالت را در اولویت قرار دهد. کارها و شخصیت فیونا چه در ترجیح دادن شرک به ارث بردن سرزمین خیلی دورِ دور و چه تبدیل شدن به یک رهبر مقاومت قدرتمند در نبرد علیه رامپلستیلتسکین، تقریباً کاملاً غیرقابل چالش است. او یکی از کاملترین شخصیتهای انیمیشنهای برتر دریم ورکس است.
۹. «در جستوجوی کملوت» (Quest For Camelot) گرت به رشد شخصی کیلی کمک کرد
شخصیت دوم گرت «در جستوجوی کملوت»، انیمیشن موزیکال فانتزی محصول برادران وارنر، انسانی واقعاً خوب بود. او اجازه نداد حادثهای غمانگیز که او را نابینا کرده بود مانع اشتیاق او به زندگی شود و به خوبی با زندگی جدید در جنگل سازگار شد. اولش عدم تمایل گرت برای کمک به کیلی قابل درک بود. او که دور از کملوت بزرگ شده بود، غرایزش در وهلهی اول برای بقا تقویت شده بود. با این حال، پس از اینکه متوجه شد پادشاهی در خطر است، موافقت کرد به او کمک کند، چرا که هنوز به انسانها اهمیت میداد و نمیخواست اجازه دهد روبر به آنها آسیب برساند.
۸. فروزون در «شگفتانگیزان» (The Incredibles) بهترین دوست آقای شگفتانگیز بود
فروزون بهترین دوست باب در انیمیشن «شگفتانگیزان» بود. برخلاف خانوادهی قهرمانی، او فاقد هر گونه نقص قابل توجه بود و همیشه خونسردیاش را حفظ میکرد. این مرد همچنین نشان داد که بسیار توانمند است، بهخصوص آنجا که جلو سرعت ربات سندروم در نبرد برای شهر را گرفت. بر خلاف دیگر قهرمانان، فروزون اجازه نداد قانون او را از انجام کار درست باز دارد. در نتیجه، حتی پس از جرمانگاری نهاد قهرمانی، به نجات دیگران ادامه داد. باب شاید در وضعیت بدی گیر افتاده باشد، اما اقدامات او در نهایت جلوهی مطلوبی از قهرمانان را به طور کلی به نمایش گذاشت.
۷. پوکوهانتس یک رمانتیک فداکار است
نقطهضعفهای کمی را میتوان به شخصیت اول انیمیشن «پوکوهانتس» دیزنی نسبت داد. او، که بر اساس شخصیتی واقعی خلق شده است، فداکار، مهربان و عمیقاً با طبیعت سازگار بود، همهی ویژگیهایی که وقتی مهاجران رتکلیف از راه رسیدند مفید واقع شدند. تمایل پوکاهونتاس به دفاع از جان اسمیت در نهایت از جنگ نژادی بین بومیان امریکا و نیروهای انگلیسی جلوگیری کرد. این نشان داد که ویژگیهای احساساتی او چه کاربردهای عملگرایانه داشت، با توجه به اینکه سربازان خود راتکلیف وقتی متوجه شدند دشمن واقعی کیست، به سرعت در برابر او قرار گرفتند. در پایان، پوکاهونتاس جلو آنچه را میتوانست خونینترین فصل در تاریخ دیزنی باشد، گرفت.
۶. کاپیتان آملیا در «سیارهی گنج» (Treasure Planet) رهبری باکفایت و شجاع است
کاپیتان آملیا «سیارهی گنج» دیزنی رهبری بسیار شایسته بود. او بیتجربگی جیم هاوکینز را آسیبی بزرگ نمیدانست و نسبت به سایر خدمه کمتر به او سخت میگرفت. این نشاندهندهی خویشتنداری و پتانسیل واقعی او بود. در ابتدا، خدمهی او در راه رسیدن به شهرت و ثروت بودند، اما جان سیلور شورشی ویرانگر را رهبری کرد که تقریباً همهچیز را از آنها گرفت. اما آملیا از پا ننشست، در عوض با هاوکینز متحد شد و علیرغم شکستها، به سفر از پیش ترتیبدادهشان خود ادامه داد. چنین استقامتی نادر است و قدرت ارادهی شخصیت آملیا را نشان میدهد.
۵. اسمرالدا در «گوژپشت نوتردام» (The Hunchback Of Notre Dame) فریاد عدالتخواهی سر داد
اسمرالدا در «گوژپشت نوتردام» قدرنادیدهی دیزنی شخصیتی مقاوم و منعطف بود. او برخلاف بقیهی مردمان پاریس، «نافرمیهای» کوازیمودو را قضاوت نکرد و از موقعیت خود برای تشویق دیگران به نشان دادن همدلی استفاده کرد. اسمرالدا که مدافع عدالت بود، سوءاستفادهی آشکار فرولو از مردمش را علنی کرد و او را هم با حرفهایش و هم توانایی فرار از خشم او تحقیر کرد. فرولو، یکی از سنگدلترین و بیاخلاقترین شخصیتهای دیزنی، اگرچه از این کار او خشمگین بود، چنان شیفتهی او شد که حاضر بود «جنایات» اسمرالدا را «ببخشد»، در صورتی که با او ازدواج کند. با این حال، اسمرالدا ترجیح میداد بمیرد تا تن به چنین کاری دهد.
۴. آنازستازیا دوران سخت زندگیاش را قهرمانانه پشت سر گذاشت
قهرمان اصلی «آناستازیا»ی کمپانی قرن بیستم از یک تصاحب قدرت خشونتبار و از بین رفتن کامل سلطنت جان سالم به در برد. جالبتر اینکه، تلاشهای فراطبیعی راسپوتین برای به قتل رساندن خودش را هم خنثی کرد، که اغلب او را در موقعیتی قرار میداد که معمولاً قهرمانان تجربهاش نمیکنند.
آناستازیا علاوه بر سرسختی و سلطهناپذیری، علاقهی عمیقی به خانوادهاش داشت. او بعد از ملاقات دوباره با یکی از اقوام گمنامش، علیرغم وحشتی که مجبور به تحمل آن شده بود، در آسایش نسبی زندگی کرد. شاید آناستازیا در ابتدا با دیمیتری مخالف بود، اما زمانی که این متوجه ویژگیهای خوب یکدیگر شدند، به سرعت عاشق هم شدند.
۳. مولان کاری را کرد که باید برای خانوادهاش میکرد
شخصیت اصلی مولان زمانی آموزش دیده بود که خانهدار شود. مولان که عمیقاً از نقشهای جنسیتی فرهنگ خود ناراضی بود، از فرصتی برای جایگزینی پدرش در ارتش استفاده کرد. این به او این فرصت را داد که ثابت کند این توانایی را دارد که دست به کارهای بزرگتری در زندگیاش بزند.
علاوه بر این، از مرگ حتمی پدرش، که باید به جنگ میرفت و برای این کار دیگر خیلی پیر بود، جلوگیری کرد. خودش را جای یک مرد جا زد و به جای او به جنگ رفت. با توجه به اینکه مولان مسئول شکست کل ارتش هونها و حتی خود شان یو بود، اعتمادی که به مهارتهای خود داشت کاملاً بجا بود. حتی نمیتوان او را به خاطر فریب دادن دوستانش سرزنش کرد، چرا که جنسیتزدگی آنها چارهی دیگری برای او باقی نگذاشته بود.
۲. لیندا میچل در «میچلها در برابر ماشینها» (The Mitchells Vs The Machines) مادری حامی بود
لیندا میچل، مادر کتی در انیمیشن «میچلها در برابر ماشینها» کمپانی انیمیشنسازی سونی بود. او دائماً سعی میکرد خانواده را در کنار هم نگه دارد و معمولاً با وجود سبک زندگی متفاوت پدر و دختر، تلاش میکرد دیوارهای بین پدر و دختر را از بین برد. علاوه بر این، لیندا تمایل ذاتی شگفتانگیزی به مبارزه داشت.
وقتی پسرش در معرض خطر قرار گرفت، او تبدیل به نیروی غیرقابل توقفی از طبیعت شد که حتی نخبهترین و خوشساختترین رباتها هم نمیتوانستند آن را مهار کنند. وحشیگری لیندا به کتی اجازه داد تا قبل از اخراج تمام بشریت از زمین، تمام تمرکزش را روی از بین بردن هوش مصنوعی PAL بگذارد.
۱. اوگوای در «پاندای کونگفوکار» (Kung Fu Panda) حکیمی خردمند و دوستداشتنی بود
استاد اوگوی «پاندای کونگفوکار» محصول دریم ورکس، که تا حد زیادی یادآور شخصیت یودای «جنگ ستارگان» است، به معنای واقعی کلمه بی عیب و نقص بود. او به عنوان عاقلترین موجود در دره، مسئول نظارت بر پنج مبارز و تلاش آنها برای برثراری و حفظ صلح بود.
علاوه بر این، ایمان اوگوی به پو تنها دلیل ادامهی آموزش او بود. درست برعکس، او تاریکی را در قلب تای لونگ دید که بعدها با توجه به کشانده شدنش به سمت شرارت ثابت شد. در پایان، اوگوی برای کمک به مردم آنقدر مصمم شد که حتی در دنیای ارواح با کای مبارزه کرد.
منبع: cbr