به نقل از دیجیکالا:
مارتین اسکورسیزی یکی از غولهای سینماست. او علاوه بر کارگردانی بعضی از محبوبترین فیلمهای نسل خود، یکی از مهمترین حامیان حفظ قالب هنری خودش است. از کار و تلاش برای حفظ فیلمهای بینالمللی کمیاب از طریق پروژهی سینمای جهانی تا تبلیغ عمومی برای ادامهی مطالعه استادان قدیمی سینما مثل فلینی و کوروساوا، صنعت فیلم به دلیل تلاشهای او غنیتر شده است.
مبارزهی اسکورسیزی برای سینمای هنری همیشه مخاطبان دلسوزی پیدا نکرده است. او اغلب برای تأمین مالی فیلمهایش مجبور به مبارزه شده و با امتناع از به خطر انداختن بینش خلاقانه، برای خود دشمن ساخته است. زمان زیادی طول کشید تا فیلمسازی جسورانه او چیزی شبیه به یک مخاطب تجاری ثابت پیدا کند، و در دورهای که تحت سیطرهی پلتفرمهای پخش آنلاین است، او گاهی اوقات هنوز در تلاش است تا حامیانی را پیدا کند که مایل به سرمایهگذاری برای اکرانهای عظیم او در سالنهای سینما باشند.
در حالی که تاریخ سینما همیشه اسکورسیزی را دوست خواهد داشت، کشمکشهای تجاری او منجر به فهرست عظیمی از پروژههای ساختهنشده شد. هر کارگردانی مجبور است با فیلمهایی که در آخرین لحظه به هم میخورد، دست و پنجه نرم کند، اما تمایل اسکورسیزی به دوری از فرصتهای تجاری به نفع پروژههای درونیتر و پیچیدهتر، او را بیشتر از سایر فیلمسازان در معرض این مشکل قرار میدهد. پروژههای سینمایی محققنشدهی او مضامینی را که اسکورسیزی در طول زندگی حرفهای خود مجذوبشان بوده است، مشخص میکند.
اسکورسیزی مردی نیست که به راحتی تسلیم شود؛ او به ادامهی چندین و چند سالهی توسعهی پروژههای خود و در نهایت یافتن سرمایهگذار برای فیلمهایی مانند «سکوت» (Silence) و «مرد ایرلندی» (The Irishman) پس از سالها شروع نادرست معروف است. بنابراین، با اینکه این فهرست شامل فیلمهایی است که این سینماگر برندهی اسکار (اسکاری که خیلی دیر به او دادند) در زمان مورد نظر خودش نساخته است، به این معنا نیست که هرگز قرار نیست ساخته شوند. با ده پروژهی سینمایی جالبی که اسکورسیزی تا مرز کارگردانیشان پیش رفت، آشنا شوید.
- ۸۵ فیلم محبوب مارتین اسکورسیزی که حتما باید ببینید
- ۹ فیلم مشترک مارتین اسکورسیزی و رابرت دنیرو؛ از بدترین به بهترین
۱. بازسازی «بهشت و دوزخ» (High and Low)
دو فیلم «ترس کیپ» (Cape Fear) و «رفتگان» (The Departed) از پروژههای بازسازی اسکورسیزی است و در اواخر دههی ۱۹۹۰ او به فکر بازسازی «بهشت و دوزخ» بود که خوانشی دوباره از تریلر محصول ۱۹۶۲ آکیرا کوروساوا بود. فیلم اصلی داستان تاجری ژاپنی را روایت میکند که از سوی آدمربایانی، پس از آنکه یکی از دوستان خانوادگی او را برای باجگیری میربایتند، مورد استثمار قرار میگیرد. آنها خواستار به دست گرفتن کنترل کارخانهی کفش این مرد هستند. تولید بازسازی این فیلم چند بار به تعویق افتاد و بعد به فراموشی سپرده شد. در تصویر اسکورسیزی را در کنار کوروساوا میبینید.
۲. سیناترا (Sinatra)
فیلم زندگینامهی فرانک سیناترای خواننده که قرار بود اسکورسیزی با بازی لئوناردو دیکاپریو بسازد، یکی از معروفترین پروژههای ساختهنشدهی سینمایی است که خیلیها افسوسش را میخورند. سالها این پروژه به بحث و مذاکره گذاشته شد اما سختی سیناترا در طول این مذاکرات باعث شد پروژه ناتمام باقی بماند. اسکورسیزی در مصاحبهای در سال ۲۰۱۷ به شکست در به ثمر نرساندن این پروژه اعتراف کرد اما گفت که هنوز دوست دارد قصهی آن «چشمان آبی پیر» را روایت کند.
۳. دینو (Dino)
فرانک سیناترا هم دلش میخواست فیلمی دربارهی دین مارتین، خواننده و بازیگر امریکایی بسازد. او در اواخر دههی ۱۹۹۰ با همکاری نیکلاس پیلگی فیلمنامهنویس «رفقای خوب» (Goodfellas ) که پیشنویس اولیه را نوشت، یک فیلم زندگینامهای به نام «دینو» بسازد. اما این پروژه در نهایت پس از طولانی شدن فرایند تولید نیمهتمام ماند و اسکورسیزی را بر آن داشت تا به جای آن بر روی «گنگسترهای نیویورک» (Gangs of New York) تمرکز کند.
۴. اورشلیم، اورشلیم (Jerusalem, Jerusalem)
اسکورسیزی قبل از اینکه توجه خود را به «خیابانهای پایین شهر» معطوف کند، سعی کرد «اورشلیم، اورشلیم» را کارگردانی کند، یک درام مذهبی نیویورکی که قرار بود هاروی کیتل در آن نقش خود در فیلم دههی شصتی اسکورسیزی «این کیست که بر در من میزند؟» (Who’s That Knocking at My Door) را تکرار کند. این پروژه که احتمالاً در یک مدرسهی علمیهی یسوعیان اتفاق میافتاد، در نهایت وقتی تهیهکنندگان موضوع را بیش از حد مذهبی دانستند، متوقف شد. اما اسکورسیزی در مصاحبه ای با مجلهی Relevant در سال ۲۰۱۷ دربارهی این پروژهی منتفیشده صحبت کرد و در آنجا توضیح داد که این فیلم بر اساس تربیت کاتولیک او و ایدههایش دربارهی دوگانگی انسان شکل گرفته است.
اسکورسیزی در این باره میگوید: «وقتی داشتم بزرگ میشدم آدمهایی را میشناختم و میدانستم چه چیزی را پشت سر گذاشتهاند. من میدانستم که آنها کارهای بدی انجام میدند. با این حال، دیدم که آنها رنج هم میکشند – آدمی که راهی را برای زندگیاش انتخاب میکند و کارهای بدی هم ازش سر میزند که هنوز هم نسبت به آنها نجابت دارد.»
۵. عیسی مسیح در نیویورک (Jesus in New York)
یک داستان اخلاقی مذهبی مدرن با بازی عیسی مسیح که در نیویورک زندگی میکند، چالشی است که تنها مارتین اسکورسیزی منحصراً شرایط پذیرش آن را دارد. این کارگردان سه فیلم مذهبی ساخته است- «آخرین وسوسهی مسیح» (The Last Temptation of Christ)، «کوندون» (Kundun) و «سکوت» (Silence) – و اغلب برای الهام گرفتن به دوران کودکی خود در نیویورک روی میآورد. اسکورسیزی در آغاز زندگی حرفهای خود میخواست با ترکیب این دو علاقه بازخوانی جدیدی از زندگی مسیح را بسازد و نام آن را «عیسی مسیح در نیویورک» گذاشته بود، که البته میسر نشد.
۶. مستندی بدون عنوان با همکاری فدریکو فلینی
اسکورسیزی فدریکو فلینی را تحسین میکند و زمانی داشت آماده میشد تا با همکاری مستندی دربارهی هنر تولید فیلم پیش از مرگ این کارگردان بزرگ ایتالیایی در سال ۱۹۹۳ بسازد. در تصویر اسکورسیزی را به همراه ایزابلا روسلینی و فدریکو فلینی میبینید.
اسکورسیزی در این باره میگوید: « اوایل دههی ۹۰، متأسفانه، او [قبل از اینکه شروع کنیم] درگذشت، اما ما این امکان را داشتیم که با یونیورسال خوانش مستند او دربارهی تولید را بسازیم.» او یک سری فیلمنامه دربارهی نحوه ساخت یک فیلم داشت. اولش، خود تولید را دارید. بعد بازیگر را انتخاب میکنید، بعد فیلمبردار میآید. او قرار بود از هر کدام یک فیلم فلینیوار بسازد.»
۷. یک فیلم زندگینامهای بدون عنوان دربارهی گروه راک امریکایی «رامونز» (Ramones)
گروه راک امریکایی دههی هفتادی «رامونز» یکی از مهمترین گروههای راک اند رول تمام دوران است که زیرشاخههای جدیدی از موسیقی راک را به وجود آوردند و حتی امروز هم میتوان تأثیرشان بر موزیسینها را مشاهده کرد. زمانی صحبت از این بود که اسکورسیزی، که ساخت مستند دربارهی موزیسینها یکی از علائق دیگر اوست، فیلمی درباره این پانک راکرهای مهم بسازد، اما از اولین باری که در سال ۲۰۱۴ خبر ساخت این پروژه منتشر شد، اخبار دیگری دربارهاش بیرون نیامده است.
۸. قلبم را با زانوی زخمی دفن کردم (Bury My Heart at Wounded Knee)
اچبیاو درام تاریخی وسترن «قلبم را با زانوی زخمی دفن کردم» را در سال ۲۰۰۷ پخش کرد، اما در ابتدا قرار بود پیش از آنکه این پروژه به کارگردان کانادایی ایو سیمونو برسد، اسکورسیزی آن را بسازد. او برنامهریزی کرده بود که از مارلون براندو برای بازی در نسخهی اقتباسی سینمایی از کتاب غیرداستانی قصهی بومیان آمریکایی نوشتهی دی براون دعوت کند و اگر این پروژه انجام میشد، اولین باری میشد که این دو با هم کار میکردند.
۹. رمان «زمستان فرانکی ماشین» (The Winter Of Frankie Machine)
در مقطعی، اسکورسیزی قصد داشت اقتباسی از رمان «زمستان فرانکی ماشین» اثر دون وینسلو منتشرشده در سال ۲۰۰۶ را کارگردانی کند. داستان دربارهی فرانکی ماکیانو، یک قاتل بازنشسته با پاداشی برای سرش بود. پس از یک سوء قصد ناموفق، فرانکی ماشین تصمیم میگیرد قاتلان خود را، در حالی که از خانوادهی خود محافظت میکند، پیدا کند. وینسلو که یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان جنایی تمام دوران است، دو کتاب خود را با اقتباس سینمایی دیده است، «وحشیها» (Savages) اثر الیور استون و «مرگ و زندگی بابی زد» (The Death and Life of Bobby Z) به کارگردانی جان هرتسفلد.
۱۰. یک فیلم زندگینامهای بدون عنوان درباره جرج گرشوینِ آهنگساز
یک فیلم زندگینامهای موسیقیایی دیگر از اسکورسیزی دربارهی جورج گرشوین که مدتهاست انتظارش را میکشیم. اسکورسیزی بارها قصد داشت داستان این آهنگساز افسانهای را، ابتدا بر اساس فیلمنامهای که پل شریدر در دههی ۸۰ نوشته بود و بار دیگر سال ۱۹۹۳ در پروژهای جدا با رابرت دنیرو بسازد. با اینکه ساخت این فیلمها هرگز محقق نشد، اما اسکورسیزی با تهیهکنندگی موزیکالی با الهام از گرشوین به نام «ریتم جذاب» (Fascinating Rhythm) به کارگردانی جان کارنی که قرار است در آینده اکران شود، تلاش میکند میراث این آهنگساز را زنده نگه دارد.
کتاب مارتین اسکورسیزی اثر توما سوتینل
منبع: indiewire