به نقل از دیجیکالا:
جداییها به اندازهی روابط و خلق و خوی انسانها متنوعاند و فیلمهای خوب برای هر یک از اشکال آن جا دارند. جدایی هرگز با یک جمله یا ظرف یک روز اتفاق نمیافتد. و همه بر این توافق نظر دارند که جدایی دردناک است و زمانی که صرف آن میشود، بر این درد میافزاید. بعضیها ادعا میکنند که تحقق جدایی حداقل نصف مدت رابطه زمان میبرد. درست مانند غم و اندوه، جدایی هم مرحلهی انکار، عصبانیت، چانهزنی، افسردگی و عصبانیت و هر چیزی این میان و فراتر از آن دارد. چندین کارگردان در خوانش خود از جدایی، که از فریاد بر سر هم کشیدن تا پذیرش بیصدا با نامه را شامل میشود، نگاه شخصی خود را اضافه کردهاند. اینجا به ده فیلم که هر کدام صحنهی جدایی بهیادماندنی را در خود جای دادهاند، میپردازیم؛ صحنههایی که این پرسش را در ذهن ما به وجود میآورند که چرا اصلاً انسان در وهلهی نخست عاشق کسی میشود.
۱۰. ۵۰۰ روز سامر (۵۰۰ Days of Summer)
- سال اکران: ۲۰۰۹
- کارگردان: مارک وب
- بازیگران: جوزف گوردون-لویت، زویی دشانل
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۵ از ۱۰۰
«۵۰۰ روز سامر» به دلیل تصویر واقعگرایانهای که از خطرات بیش از اندازه رمانتیک کردن روابط در زندگی واقعی نشان میدهد، گریهآور است. فیلم داستان آشنایی تام (با بازی جوزف گوردون لویت) را که در یک کمپانی تولید کارت تبریک به عنوان نویسنده کار میکند، با سامر (با بازی زویی دشانل) روایت میکند؛ که این آشنایی به آغاز یک رابطهی غیرمتعهدانه به درخواست سامر منجر میشود. اما احساسات تام نسبت به او قویتر میشود و از یک علاقهی معمولی فراتر میرود. با این حال، چون سامر از او خواسته که رابطه غیرمتعهدانه باشد، تام احساسات واقعیاش را نسبت به او سانسور میکند. در نتیجه، این زوج که در واقع زوج نیستند، از هم جدا میشوند.
فیلم با رویکردی آهسته به جدایی میپردازد که همین آن را به دلخراشترین بخش فیلم تبدیل میکند. هیچ اتفاق خاصی نمیافتد که بخواهد به این جدایی ختم نمیشود، اما سامر در نهایت متوجه میشود که آنها نسبت به هم احساسی مشابه ندارد، چیزی که تام در تمام طول رابطه میدانست اما با این حال آن را پیش برد، و بعداً سامر را به خاطر دلشکستگیاش مقصر دانست. این فیلم را مارک وب کارگردانی کرده است و در نمایش رابطهی کوتاه و زودگذر میان تام و سامر در زمان به عقب و جلو می رود. رابطهی این دو پانصد روز طول می کشد، که گذشتن تام از سامر را هم شامل میشود، و همین باعث میشود فیلم روابط کوتاهمدت مدرن را با شوخطبعی و ظرافت به تصویر بکشد.
۹. کرامر علیه کرامر (Kramer vs. Kramer)
- سال اکران: ۱۹۷۹
- کارگردان: رابرت بنتون
- بازیگران: داستین هافمن، مریل استریپ، جاستین هنری، جین الکساندر
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۹ از ۱۰۰
«کرامر علیه کرامر» جنبههای زشت ازدواجی را نشان میدهد که همه از آن میترسند. این فیلم به تلخی به جنگ و دعوای بر سر حضانت پدر و مادری که دارند از هم طلاق میگیرند، میپردازد. فیلم ازدواج در حال فروپاشی تد و جوآنا با بازی داستین هافمن و مریل استریپ را دنبال میکند. ماجرا از این قرار است که تد یک روز از سر کار به خانه برمیگردد و میبیند همسرش تصمیم گرفته او را به این خاطر که احساس میکند جایش در این خانه و ازدواج نیست، ترک کند.
در این صحنهی جدایی بهیادماندنی و چالشبرانگیز، تد از جوانا التماس میکند که خانه را ترک نکند و جوانا گریهکنان شوهر و پسرش را ترک میکند. تد میماند با پسرش که هرگز از پدرش توجه کامل ندیده است. در حالی که پدر و مادر هر دو برای حضانت پسرشان مبارزه میکنند، جوانا مجبور است انتخاب سختی را انجام دهد. این فیلم به کارگردانی رابرت بنتون یک کلاس پیشرفتهی بازیگری است که برای هافمن و استریپ جایزهی بهترین جوایز اسکار بازیگری را به ارمغان آورد.
۸. خورشید ابدی ذهن پاک (Eternal Sunshine of the Spotless Mind)
- سال اکران: ۲۰۰۴
- کارگردان: میشل گوندری
- بازیگران: جیم کری، کیت وینسلت، کیریستن دانست، مارک رافلو، الایجا وود، تام ویلکینسون
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۲ از ۱۰۰
جوئل و کلمنتاین برای غلبه بر جدایی خود در «خورشید ابدی ذهن پاک» دست به کارهای افراطی میزنند. نقش کلمنتاین را کیت وینسلت بازی میکند که خاطرات رابطهی دو سالهاش با جوئل با بازی جیم کری را از ذهنش پاک میکند. آسیبپذیری کری در مواجهه با غم از دست دادن عشق زندگیاش کلمنتاین و تاب آوردنش، از او مردی خجالتی و دلشکسته را بیرون میکشد. جیم کری را ما بیشتر به خاطر نقشهای کمدی و پرانرژیاش میشناسیم، اما اینجا از او شخصیتی آرام را میبینیم که وقتی میفهمد دوست دختر سابقش پس از عمل حذف حافظه، او را دیگر نمیشناسد، از هم میپاشد.
صحنهای را که کری در آن در حال رانندگی با اتومبیلش دارد گریه میکند، به سختی میتوان فراموش کرد. بعداً، این بازیگر به اشتراک گذاشت که طبق توصیه کارگردانش، احساسات شخصیت خود را بر اساس جدایی که در زندگی واقعی با آن کنار می آمد، قرار داده است. بعد از این جوئل نیز تصمیم میگیرد خاطرهی کلمنتاین را از ذهنش پاک کند، اما برای حفظ چند خاطره میجنگد. این فیلم را میشل گوندری کارگردانی شده است و حالا به خاطر ترکیب ژانرها برای نمایش تصویر واقعی مرحلهی جهنمی دلشکستگی ناشی از یک جدایی، تبدیل به یک کلاسیک کالت شده است.
۷. داستان ازدواج (Marriage Story)
- سال اکران: ۲۰۱۹
- کارگردان: نوآ بامباک
- بازیگران: اسکارلت جوهانسون، آدام درایور، لورا درن، آلن آلدا، ری لیوتا، جولی هاگرتی، مریت ویور
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۵ از ۱۰۰
«داستان ازدواج» به خاطر تصویری که از یک زوج بعد از طلاق که هرگز لزوماً از یکدیگر متنفر نبودند، به نمایش میگذارد، همچنان فیلم ویژهای است. این فیلم را نوآ بامباک کارگردانی کرده است که ادعا میکند در به تصویر کشیدن خانوادههای نابهنجار و طلاق تخصص دارد. فیلم محصول ۲۰۰۵ «ماهی مرکب و نهنگ» (The Squid and the Whale) را با الهام از طلاق والدینش ساخته است و «داستان ازدواج» را هم از طلاق خودش از بازیگر زن جنیفر جیسون لی الهام گرفته شده است.
این فیلم داستان طلاق یک کارگردان موفق تئاتر با بازی آدام درایور و همسر بازیگر ناراضی او با بازی اسکارلت جوهانسون را روایت میکند. ازدواج آنها به نتیجه نمیرسد، چون هر دو رازهایی را از یکدیگر مخفی میکنند، که منجر به درگیری وحشیانهای در دادگاه بین این دو میشود و شخصیت وکیل هر دو یکدیگر را ترور شخصیتی میکنند. در یک صحنهی بسیار مهم و دردناک فیلم، زوج جداشده تصمیم میگیرند خارج از دادگاه با هم ملاقات کنند، چرا که فیلم تا این لحظه طلاق دوستانه را نشان میدهد. با این حال، ملاقات این دو زشت و ناجور میشود، وقتی هر دو بر سر یکدیگر فریاد میزنند و شوهر برای همسرش آرزوی مرگ و بلافاصله عذرخواهی میکند.
۶. جری مکگوایر (Jerry Maguire)
- سال اکران: ۱۹۹۶
- کارگردان: کامرون کرو
- بازیگران: تام کروز، جرمی سوارز، کوبا گودینگ جونیور، هایدن والش، ریگان گومز-پرستون
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۴ از ۱۰۰
«جری مگوایر» در واقع یک درام ورزشی است که به یکباره به یک کمدی رمانتیک جذاب تبدیل میشود؛ انگار که دارد به مخاطب خود جایزه میدهد. این فیلم در ترکیب منظرههایی که به نمایش میگذارد و متن هوشمندانهای که دارد، فوقالعاده است؛ اگر فیلم را ببینید، چند صحنه را هرگز از یاد نخواهید برد. با اینکه بیشتر فیلم روی زندگی مدیر برنامهی ورزشی جری با بازی تام کروز تمرکز دارد (ناگفته نماند که تام کروز هم جوان و جذاب است، هم شخصیتی جذابش را خوب بازی میکند)، رابطهی او با یک مادر مجرد جوان، دوروتی، با بازی رنه زلوگر، چیزی است که بیشتر از فیلم به خاطر میماند. جری شاهزادهی سوار بر اسب سپید دوروتی است که مردی را میخواهد که به زندگی مجردیاش حال و هوایی تازه ببخشد. با این حال، جری نمیتواند آن مردی باشد که دوروتی میخواهد. بنابراین، وقتی دوروتی خبر بد جدایی آنها را به جری میدهد، شکست رابطه را به این خاطر که انتظار آیندهی اشتباه از شریکی اشتباه داشته است، تقصیر خودش میداند. این صحنهی جدایی بهیادماندنی بالغانه، شوخطبع و آرام است اما غم را فریاد میزند.
۵. ولنتاین غمگین (Blue Valentine)
- سال اکران: ۲۰۱۰
- کارگردان: درک سیانفرانس
- بازیگران: میشل ویلیامز، مایک ووگل، رایان گاسلینگ
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۶ از ۱۰۰
«ولنتاین غمگین» از آن فیلمهایی است که تماشایشان سخت است، چرا که سختیهای یک رابطهی پرشور را در شرایط سخت نشان میدهد. در این فیلم رایان گاسلینگ نقش دین و میشل ویلیامز نقش سیندی را بازی میکنند که ظاهراً زندگی آرامی را با یک بچه در کنار هم دارند. وقتی فیلم برای نشان دادن آغاز، میانه و پایان رابطه به عقب و جلو میرود، مخاطب متوجه میشود که رابطهی آنها اصلاً از ابتدا اشتباه بوده است. ویلیامز آسیبپذیری عاطفی را در سیندی بیرون میکشد، در حالی که دین لجباز، تکانشی و فاقد جاهطلبی است.
این فیلم را درک سیانفرانس کارگردانی کرده است و شروع یک هزارتوی رو به سقوط را نشان میدهد که یک زوج در بحران طی میکنند. زمانی که سیندی از دین تقاضای طلاق میکند، او بیملاحظه است و چندین صحنه در فیلم هست که او با سیندی برخورد فیزیکی میکند تا ناتوانی خود را در کنار آمدن با جدایی ثابت کند. در نهایت، در یک صحنهی دلخراش، وقتی سیندی میگوید که نمیخواهد پسرش در یک ازدواج ناخوشایند بزرگ شود، دین از خانه بیرون میرود.
۴. بخور عبادت کن عشق بورز (Eat Pray Love)
- سال اکران: ۲۰۱۰
- کارگردان: رایان مورفی
- بازیگران: جولیا رابرتس، خاویر باردم، جیمز فرانکو، تووا نووُتنی، لیدیا بیوندی، لوکا آرجنترو، رمو رموتی، النا آرویگو
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۳۶ از ۱۰۰
«بخور عبادت کن عشق بورز» با بازی جولیا رابرتز در نقش لیز گیلبرت، که در مرحلهی پریشانحال و گیجکنندهای از زندگی خود قرار دارد و نمیتواند بفهمد چیست که باعث شده است در زندگیاش احساس ناکامی داشته باشد. لیز با خانه، شغل خوب و شوهر حامی، زندگی بینقصی را دارد که هر زنی آرزویش را دارد. با این حال، او متوجه میشود که زندگیاش دیگر زیاده از حد ساده است و او باید از منطقهی امن خود خارج شود. این باعث میشود که او برای تغییر زندگیاش به ایتالیا، هند و بالی سفر کند. با این حال، خودمحوری او به ازدواجش آسیب وارد میکند و باعث میشود شوهرش کارهای او را زیر سؤال ببرد. در صحنهای که لیز درخواست طلاق میکند، شوهرش را میبینیم که در آسانسور در حال گریه است و سعی میکند اشکهایش را از دیگران پنهان کند.
۳. هرچی خواستی بگو… (Say Anything…)
- سال اکران: ۱۹۸۹
- کارگردان: کامرون کرو
- بازیگران: جان کیوسک، آیونی اسکای، جانی ماهونی، لیلی تیلور، جون کیوسک، جرمی پیون، بیبی نیوورتس، اریک استولتس
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۸ از ۱۰۰
اولین تجربهی کارگردانی کامرون کرو نماد رومانتیکگرایی نسل ایکس (متولدین سال ۱۹۶۵ تا ۱۹۸۱) است. «هرچی خواستی بگو…» معصومیت عاشقانههای دبیرستانی را در دورهای به تصویر میکشد که تلفنهای همراه و چت نقش مهمی را در روابط بازی نمیکردند. جان کیوسک نقش لوید دوبلر را بازی میکند که دانشآموز متوسطی در دبیرستان است، اما میخواهد با دایان کورت یک قرار ملاقات بگذارد، که در دبیرستان دانشآموز ممتاز بود. در نهایت ناباوری لوید، دایان موافقت میکند که به عنوان همراهش با او به یک مهمانی برود و آنها رابطهای را با هم آغاز میکنند.
این دو، که کاملاً متضاد هم هستند، با جاهطلبی هم یا فقدان آن در هم همسو نیستند و پدر دایان به او توصیه میکند که از لوید دوری کند. دایان یک خودکار به عنوان هدیهی مهمانی به لوید میدهد. یک لوید بیچاره با دوستش تماس میگیرد و میگوید: «من قلبم را به او دادم و او به من یک خودکار داد.» این یکی از دیالوگهای فیلم است که باعث میشود آدم با شخصیتها همذاتپنداری کند و لوید در نهایت به عنوان مرد احساس حقارت میکند و به عنوان عاشق، احساس ناکافی بودن.
۲. لا لا لند (La La Land)
- سال اکران: ۲۰۱۶
- کارگردان: دیمین شزل
- بازیگران: اما استون، رایان گاسلینگ، جی.کی. سیمونز، جان لجند، رزمری دویت، میگن فی، مایلز اندرسون
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۱ از ۱۰۰
«لا لا لند» اثر دیمین شزل، قصیدهای برای بازیگران مشتاقی است که جرئت میکنند رؤیا داشته باشند، حتی اگر به معنای قربانی کردن روابطشان باشد. این موزیکال عاشقانه داستان یک پیانیست سبک جز به نام سباستین با بازی رایان گاسلینگ و دختری به نام میا با بازی اما استون را که در تلاش است بازیگر شود، روایت میکند. این دو بعد از چند ملاقات تصادفی عاشق هم میشوند و یکدیگر را تشویق میکنند تا رؤیاهای غیرممکن خود را دنبال کنند. با این حال، وقتی سباستین با اولین تور گروهش در مسیر رؤیاهایش پیشرفت میکند، در حالی که میا دارد یک تئاتر تکپرسونا را اجرا میکند و چندان پیشرفتی ندارد، میا از سباستین جدا میشود و به زادگاهش بازمیگردد.
در یک صحنه، سباستین به خاطر عکاسی نمیتواند به نمایش میا که همین حالا هم مخاطبان کمی دارد برسد. میا نمی تواند او را ببخشد و او را به دنبال کردن رؤیای اشتباه متهم میکند. سباستین ادعا میکند که میا او را فقط زمانی دوست داشته که مثل خودش ناموفق بوده است. شکنندگی رابطه و شخصیت این دو رابطهای را برای هر دو حامی بوده است، از بین میبرد، که آن را به یکی از دردناکترین و در عین حال، قابل تأملترین جداییها در سینما تبدیل میکند.
۱. مرا با نامت صدا کن (Call Me by Your Name)
- سال اکران: ۲۰۱۸
- کارگردان: لوکا گوادانینو
- بازیگران: آرمی همر، تیموتی شالامی، مایکل استولبارگ، آمیرا کاسار، استر گارل، ویکتوئار دو بوئا
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۴ از ۱۰۰
در «مرا با نامت صدا کن» الیو و الیور در تابستان ۱۹۸۳ در لمباردی ایتالیا وارد رابطهای پرشور میشوند. اولی جوانی هفده ساله و خوشچهره است که دارد با خانوادهاش اوقات خوبی را میگذراند و پیانو مینوازد. الیور یک دانشجوی دکتراست که برای پدر الیو کارآموزی میکند. این دو در خیابانها و باغهای زیبای ایتالیا میچرخند و احساسات خود را نسبت به یکدیگر کشف میکنند. با این حال، الیور تمایلی به اینکه الیو را به زندگیاش راه دهد ندارد و از الیور میخواهد که احساساتش را به زبان نیاورد. به همین خاطر، الیور وقتی میبیند که دارند به هم نزدیک میشود، الیو را از خودش دور میکند. بعداً یادداشتی برای الیور میفرستد که پایان رابطهی آنها را تأیید میکند و برای آخرین بار در ایستگاه قطار در حالی که الیور دارد آنجا را ترک میکند، با او ملاقات میکند، که دیدار دردناکی است. با این حال، او بعداً متوجه میشود که الیور با زنی نامزد کرده است که مدت زیادی با هم بودهاند. در اشکبارترین صحنهی فیلم، الیو در حالی که به رابطهی پرشور خود با الیور فکر میکند، دارد با خودش کلنجار میرود که حقیقت را بپذیرد و در سکوت جلو شومینه گریه میکند.
منبع: movieweb