به نقل از دیجیکالا: با اینکه ستارهی فیلمها معمولاً یک حیوان، موجود یا یک انسان است، سینما به ویژه در یک فیلم ماشینی پر از ماشینهای مشهوری است که بهنحوی موفق شدهاند توجهها را از سوی شخصیت اصلی به خود جلب کنند. از میان این ماشینهای مشهور بعضی در داستان نقشی کلیدی دارند، در بهترین صحنههای اکشن حضور داشتهاند، یا بخش مهمی از داستان یک شخصیت هستند، و به همین دلیل مورد توجه واقع شدهاند. نعشکش کادیلاک ۱۹۵۹ در «شکارچیان روح» (Ghostbusters) یا آن ماشین تغییرپذیر فورد تاندربرد ۱۹۶۶ که تلما و لوئیز از صخره به پایین پرت کردند، قطعاً ماشینهایی بهیادماندنی بودند، اما نتوانستند بازیگران بااستعداد فیلمهایشان را شکست دهند و توجهها را از آنها بربایند. اگرچه در بعضی فیلمها، ماشین بهترین سکانسها را دارد. در ده فیلم بهیادماندنی فهرست زیر ماشینها ستارهی اصلی قصه هستند.
۱۰. وایت لوتوس در «جاسوسی که دوستم داشت» (The Spy Who Loved Me) ماشین کاربردی و جذابی بود
فیلمهای «جیمز باند» به گجتهای جالب و ماشینهای خارقالعادهشان مشهورند. آستون مارتین در «گلدفینگر» (Goldfinger) به شکل تأثیرگذاری به گجتهای جذاب مجهز شده بود، اما شان کانری همچنان ستارهی فیلم بود. در «جاسوسی که دوستم داشت» محصول ۱۹۷۷، راجر مور در برابر یک لوتوس اسپریت سری یک ۱۹۷۶، نقش فرعی را بازی میکرد.
نه تنها طراحی جدید و خلاقانهی وایت لوتوس چشمگیر بود، بلکه امکاناتی داشت که برای داستان حیاتی بودند. وقتی جیمز و آنیا توی اقیانوس شیرجه زدند، به نظر میرسید کارشان تمام است؛ اما لوتوس یک سکان و پروانهی پایدار درست کرد. ماشین روی زمین خشک به یک اتومبیل خیابانی عادی تبدیل شد و مسافران ساحلی و مخاطبان سینما را شگفتزده کرد.
در این فیلم، جیمز باند و یک زن جاسوس روس «سرگرد آنیا آماسووا»، برای مقابله با نقشههای کارل استرومبرگ یورگنسِ روان پریش که قصد نابودی جهان را دارد، همراه میشوند. استرومبرگ دستیار دو متر و بیست سانتیمتری دندان فولادیاش، کوسه را به مصاف باند میفرستد.
۹. هربی در «عشق پردردسر» (The Love Bug) ماشین خودکار و آگاهی بود
بازیگران «عشق پردردسر» پیش از آنکه قرارداد را امضا کنند، از رقابت با یک وسیلهی نقلیه ناراضی نبودند، چرا که میدانستند قرار است در فیلمی دربارهی یک فولکس واگن بیتل انساننمای مدل ۱۹۶۳ بازی کنند. این ماشین خودکار که در خیابان به «باگ» و در فیلم به «هربی» معروف بود، خودآگاهی هم داشت. هربی همچون انسان، احساسات کامل و شخصیتی دوستداشتنی داشت.
فیلمنامه هرگز مشخص نکرده بود که هربی قرار است چه جور ماشینی باشد، بنابراین دیزنی یک تست بازیگری برای ماشینها برگزار کرد. این فولکس واگن توانست تویوتا، وولوو و امجی را شکست دهد و تبدیل به شخصیت اصلی مشهور و محبوب «عشق پردردسر» شود. هربی چنان ستارهای بود که در پنج فیلم دیگر هم نقش شخصیت اصلی را بازی کرد.
۸. داج چارجرِ دوم تورتو در «سریع و خشن» (The Fast And The Furious) بهیادماندنی است
فیلمهای «سریع و خشن» بیشتر دربارهی مسابقات اکشن و بدلکاریهای هیجانانگیز است تا شخصیتپردازی و داستانهای پیچیده. در طول این فرنچایز طولانی، یکی از چیزهایی که بر مخاطبان تأثیری ماندگار گذاشت، دوج چارجر آر.تی. سوپرشارژ مدل ۱۹۷۰ دومینیک تورتو بود.
این چارجر مدل ۷۰ که در «سریع و خشن» معرفی شده بود، با چنان قدرتی ساخته شده بود که دوم میترسید آن را براند. وقتی ماشینش در اثر تصادفی در مسابقهی «سریع و خشن» جمع شد، مشخص شد که ترسش منطقی بوده است. شکی نیست که چارجر ستارهی «سریع و خشن» بود، چرا که در پنج فیلم دیگر از این فرنچایز هم حضور داشت.
در این قسمت یک پلیس مخفی در گروهی زیرزمینی از مسابقهدهندگان خیابانی نفوذ میکند. اما وقتی دوستان جدیدش در این گروه به مظنونین اصلی پرونده تبدیل میشوند، وفاداریاش به پلیس زیر سؤال میرود.
۷. کریستین در «کریستین» (Christine) برای کشتار خلق شده بود
نقش اصلی «کریستین» از استیون کینگ به یک پلیموث فیوری ۱۹۵۸ رسید، و این ماشین واقعاً هم خشمگین بود. به نظر میرسید که کریستین برای کشتار ساخته شده است. وقتی آرنیِ مطرود آن را خرید، یک ماشین کشتار خوب بود که فقط به کمی بازسازی نیاز داشت.
این ماشین حساس میتوانست واقعاً خودش را بازسازی کند و در وقتی که آنی در گاراژ میگذراند، صرفهجویی کند، اما از شرّ مزاحمان آرنی خلاص شد. با اینکه ماشین در بعضی جنبهها به او کمک کرد، اما در نهایت منجر به نابودیاش شد. کریستین اولین و احتمالاً تنها ماشین افسونگر سینما بود. فیلم دربارهی پسری دستوپاچلفتی است که اتومبیلی عجیب میخرد که ذهنی شیطانی منحصر به خود را دارد و بهمرور طبع او را هم برای مطابقت با خود تغییر میدهد.
۶. بتموبیل در «سهگانهی شوالیهی تاریکی» (The Dark Knight Trilogy) بخش مهمی از داستان بتمن است
بتموبیل در مجموعهی تلویزیونی پیشپاافتادهی بتمن در دههی ۱۹۶۰، یک لینکلن فوتورا ۱۹۵۵ با پوششی جذاب بود، اما بیشتر به درد گردش میخورد تا مبارزه با جرم و جنایت. در فیلمهای بتمن اواخر دههی ۱۹۸۰ و اوایل دههی ۱۹۹۰، بیش از حد بر ظاهر بتموبیل تمرکز شده بود و امکانات کافی نداشت. اما بتموبیل در «شوالیهی تاریکی»، ماشینی کشنده و یک سوپراستار واقعی بود.
در «بتمن آغاز میکند» (Batman Begins)، شرکت سرمایهگذاری وین نمونهای اولیه از یک ماشین نظامی میسازد که با نام «تامبلر» شناخته میشود، و بروس وین سوار آن میشود. این خودروی زرهی به سلاحهای پیشرفته و توانایی پرش بدون کمک سطح شیبدار مجهز است. ریتم «بتمن آغاز میکند» کندتر از بقیهی سهگانه است، اما بتموبیلش موفق شد نظر مخاطبان را به شدت به خود جلب کند.
۵. شورولت ۱۹۶۴ پدرو در «چیچ و چانگ، بر باد» (Cheech And Chong’s Up In Smoke) داستان را پیش میبرد
با اینکه «چیچ و چانگ، بر باد» بسیار خندهدار است، اما داستانش چندان منسجم نیست. خوشبختانه شورولت ایمپالا اساس مدل ۱۹۶۴ پدرو به شکلی منظم، داستان را پیش میبرد. این ماشین کمارتفاع که با نام «لاو ماشین» شناخته میشد، این زوج کمدی را از دردسری به دردسر بعدی میانداخت.
ایمپالا برای اینکه بتواند به بازیگران چنین فیلم خندهداری بپیوندد، باید ویژگیهای طنز خودش را پیدا میکرد. بدنهی زنگزده و بتونهکاریشدهاش با یک رنگ آبی آسمانی ناهماهنگ، برجسته شده بود. داخلش کفپوش موکتی آبی و یک فرمان زنجیری داشت. ایمپالا بهعنوان ستارهی «بر باد»، بیشتر از بازیگران انسان فیلم پرده را به خود اختصاص داد.
داستان فیلم از این قرار است که آنتونی و پدرو به طور اتفاقی در یکی از بزرگراههای کالیفرنیا یکدیگر را ملاقات میکنند. همینطور که در حال جستوجوی اطراف هستند، متوجه میشوند که از کشور خارج شده و وارد مکزیک شدهاند. جایی که دیگر امیدی ندارند، تصمیم میگیرند یک ون را برانند تا به خانه برگردند، اما خبر ندارند که دارند در آن ون ماریجوانا با خود حمل میکنند.
۴. بامبلبی در «تبدیلشوندگان» (Transformers) به یک کامارو تبدیل میشود
برعکس فیلمهایی که در آن ماشینها نقشهای فرعی اما محبوب هستند، شورولت کامراوی مدل ۱۹۷۶ قهرمان اصلی «تبدیلشوندگان» است. بامبلبی اتوبات میتواند به یک ماشین تبدیل شود، و بهمرور شکل یک کاماروی ۲۰۰۶ را برای خود انتخاب میکند.
در «تبدیلشوندگان»، بامبلبی بقیهی اتوباتها را خبر میکند، و سم و میکایلا را از راهبندان نجات میدهد، و آنها را به سوی نبرد نهاییشان علیه دیسپتیکانها هدایت میکند. بامبلبی زخمی، آل اسپارک را به سم میدهد، و سم آن را به سینهی مگاترون فرو کرده و تهدید را خنثی میکند. بامبلبی چنان ستارهای است که کارخانهی شورولت با همکاری با عوامل فیلم، یک نسخهی ویژه از کامارو تولید کرد.
فیلم داستان سام، یک دانشآموز دبیرستانی را روایت میکند که پدرش به مناسبت فارغالتحصیلی برایش یک اتومبیل کاماروی دست دوم خریده است. سام از این موضوع بسیار خوشحال است اما در ادامه متوجه میشود که اتومبیل او در واقع یک روبات تغییر شکلدهنده به نام بامبلی است که به گونهای از روباتهای فرازمینی به اسم اتوبوت تعلق دارد.
۳. در «مکس دیوانه» (Mad Max) اینترسپتور وی-۸ مکس، ستارهی حقیقی است
در «مکس دیوانه»، تمدن در حال نابودی است و نیروی گشت ویژه تنها چیزی است که میتواند بر سر راه آشوب کامل قرار بگیرد. شاید فیلم به نام مکس راکاتانسکی، بهترین تعقیبگر سازمان، نامگذاری شده باشد، اما این فورد فالکون ایکسبی جیتی ۱۹۷۳ است که ستارهی واقعی این فیلم پساآخرالزمانی است.
ماشین مکس که با نامهای «تعقیبگر ویژه» یا «آخرین اینترسپتور وی-۸» شناخته میشد، یک نسخهی استرالیایی از فالکون بود، با شعلهها، اگزوز دستساز و یک سوپرشارژر بزرگ بوقزن. این فالکون شگفتانگیز چنان محبوب بود که در «جنگجوی جاده» (The Road Warrior) نیز ظاهر شد و حضور زیبایی هم در «مکس دیوانه: جادهی خشم» (Mad Max: Fury Road) داشت.
۲. در «اسموکی و بندیت» (Smoky And The Bandit) اسموکی نمیتواند مرغ پرسروصدای بندیت را بگیرد
در «اسموکی و بندیت»، یک پونتیاک ۱۹۷۷ ترنس-ایام سیاه توانست بین تمام بازیگران این فیلم اکشن کمدی، خودی نشان دهد. این پونتیاک ترنس-ایام پس از اکران فیلم در سال ۱۹۷۷، ماشین مشهوری شد.
ترنس ایامِ بندیت با سقف بازشو و برچسب «مرغ جیغزن»اش، یک پدیدهی فرهنگی اصیل بود. پونتیاک سالی حدود سی و پنج هزار نسخه از ترنس ایام میفروخت، اما وقتی «اسموکی و بندیت» اکران شد، تقاضای آن تا ۹۴ هزار و ۳۴۱ نسخه در سال ۱۹۷۸ بالا رفت و سال بعدش نیز تا ۱۰۸۱۱۷ نسخه افزایش داشت.
فیلم داستان دو راهزن و قانونشکن را روایت میکند که استخدام میشوند تا تریلری پر از آبجو را در سراسر کشور پخش کنند. این در حالی است که کلانتری مزاحم در تعقیب آنهاست.
۱. دلورین دیامسی-۱۲ مدل ۱۹۸۱ «بازگشت به آینده» (Back To The Future) مشهورترین ماشین سینما است
به سختی میتوان ماشینی را تصور کرد که بهاندازهی دلورین دیامسی-۱۲ مدل ۱۹۸۱ در «بازگشت به آینده»، نمادین باشد. این ماشین که به یک باتری دائمی برای سفر در زمان مجهز بود، عملاً داستان را پیش میبرد. کارگردان فیلم رابرت زمکیس اول میخواست ماشین زمانش یک یخچال باشد، اما خوشبختانه به کمک استیون اسپیلبرگ از این کار منصرف شد.
دلورین یک ماشین بدساخت و ضعیف بود که بهسختی به سرعت تقریباً ۱۴۱ کیلومتر بر ساعت که برای سفر در زمان ضروری بود، میرسید. دلورین از یک تکه آشغال به یک ابرماشین تبدیل شد که بین بُعدها سفر میکرد، از خود ردی از آتش بر جای میگذاشت و مخاطبان را شگفتزده میکرد.
منبع: cbr