به نقل از دیجیکالا:
هر سال که سپری میشود، دانش ما دربارهی فضا و چگونگی سفر کردن در آن بیشتر میشود. در همین ۵۰ سال گذشته، وجود سیاهچالههای فضایی، وجود اولین سیارهها خارج از منظومهی شمسی و حتی وجود یک اقیانوس روی اروپا (Europa) – قمر مشتری – کشف شده است.
با اینکه بیشتر استودیوهای فیلمسازی منابع و بودجهی کافی برای استخدام فضانوردهای حرفهای یا متخصصان هوافضا را دارند، هنوز که هنوز است، بسیاری از فیلمهای علمی-تخیلی به هنگام به تصویر کشیدن فضا، سفر در فضا و سیارههای دیگر، بسیاری از جزییات را اشتباه به کار میبرند.
البته سازندگان فیلمهای قدیمی دربارهی ماجراجوییهای فضایی را میتوان بهخاطر این اشتباهات بخشید، چون در آن زمان به اطلاعات امروزی دسترسی نداشتند. با این حال، حتی برخی از فیلمهای جدید نیز گاهی در به تصویر کشیدن حقایقی واضح اشتباه میکنند.
گاهی دلیل این مسئله این است که حقیقت در حدی جذاب نیست که بتواند در یک فیلم بلاکباستر به کار برود. ولی بیشتر اوقات، دلیل این اشتباهات این است که کسانی که در ساخت فیلم دخیلاند، قبل از پروسهی ایدهپردازی و فیلمبرداری تحقیقات کافی انجام ندادهاند.
در ادامه، تعدادی از اشتباههای فیلمهای علمی-تخیلی معرفی شدهاند:
۱۰. انفجارهای بزرگ – جنگ ستارگان (Gigantic Explosions – Star Wars)
- سال انتشار: ۱۹۷۷
- کارگردان: جورج لوکاس (George Lucas)
شاید مشاهدهی منفجر شدن یک جنگندهی اکسوینگ (X-Wing) از جانب یک جنگندهی تای (TIE Fighter) در یک تعقیبوگریز فضایی هیجانانگیز جالبتوجه باشد. بدونشک مشاهدهی سوختن ستارهنابودکنها (Star Destroyer) در وسط جنگهای فضایی بسیار باحال است. مشاهدهی منفجر شدن دثاستار (Death Star) و تکهتکه شدن آن لحظهای نمادین است که همیشه جایگاهی ویژه در قلب طرفداران جنگ ستارگان خواهد داشت.
ولی این بدین معنا نیست که هیچکدام از این اتفاقات از لحاظ علمی درست هستند.
حتی با در نظر گرفتن اینکه این فیلمها در «کهکشانی بسیار دوردست» واقع شدهاند، یک سفینهی فضایی آنطور که در جنگ ستارگان به تصویر کشیده میشود، منفجر نمیشود.
دلیل اصلی این است که در فضا اکسیژن وجود ندارد، برای همین عمل احتراق اتفاق نمیافتد. غیر از این، در فضا هیچ صدایی وجود ندارد. این یعنی صدای انفجارهای رعدآسایی که در طول سهگانهی جنگ ستارگان میشنویم، در دنیای واقعی امکانپذیر نیستند.
البته مشخص است که دغدغهی اصلی سازندگان فیلم این بوده که این نبردهای فضایی را تا حد امکان دراماتیک جلوه دهند. مشاهدهی سفینههایی که پس از مورد اصابت واقع شدن بهآرامی از هم سوا میشوند تجربهای دراماتیک خلق نمیکرد، ولی بدونشک دقیقتر میبود.
۹. نیروی گرانش را نمیتوان خاموش/روشن کرد – مسافران (Gravity Isn’t An On/Off Switch – Passengers)
- سال انتشار: ۲۰۱۶
- کارگردان: مورتن تیلدام (Morten Tyldum)
اشاره به «مسافران» بهعنوان فیلمی که این اشتباه را انجام میدهد غیرمنصفانه به نظر میرسد، چون فیلمهای علمی-تخیلی بسیاری از این دروغ فضایی استفاده کردهاند. ولی تصویرسازی از نیروی گرانش در «مسافران» آنقدر سوالبرانگیز است که در اینجا تمرکز را روی آن قرار میدهیم.
در طول فیلم، برای تولید نیروی گرانش مصنوعی در آوالون (Avalon)، سفینهای که فیلم در آن واقع شده، این سفینه با سرعت دور خود میچرخد. اما بهمحض اینکه چرخیدن سفینه متوقف میشود، نیروی گرانش از بین میرود.
مشکل اینجاست که امکان ندارد سفینه در فضا بهطور ناگهانی متوقف شود، برای همین نیروی گرانش نمیتواند در عرض چند ثانیه ناپدید شود. در واقعیت، برای توقف سفینه، ترمزهای مقطعی ضروری هستند.
با این حال، فیلم اتفاقی را که در گرانش صفر برای آب میافتد بهخوبی به تصویر میکشد.
همچنان که نیروی گرانش از بین میرود، ارورا لین (Aurora Lane)، با بازی جنیفر لارنس (Jennifer Lawrence)، در حال شنا کردن در استخر است. آب بهتدریج در هوا بلند میشود و به شکل یک توپ درمیآید. این اتفاقی است که در چنین موقعیتی واقعاً برای آب میافتد. این مسئله باعث میشود که او در کمال درماندگی سعی کند از آب فرار کند، تا اینکه سفینه دوباره شروع به سرعت پیدا کردن میکند.
با این حال، به چرخش در آوردن چنین سفینهی بزرگی در حدیکه بتواند گرانش مصنوعی تولید کند، نیرو و زمان زیادی نیاز دارد، برای همین امکان ندارد که همهی اشیاء داخل سفینه بلافاصله روی کف سفینه پایین آورده شوند، طوریکه انگار کسی سوییچ خاموش/روشن را فشار داده باشد… این چیزی است که در فیلم میبینیم.
با این حال، اگر فیلم رفتار گرانش را بهطور واقعگرایانه به تصویر میکشید، ارورا لین احتمالاً از آب توپمانندی که در آن اسیر شده بود زنده بیرون نمیآمد و داستان خراب میشد.
۸. هوای مریخ آنقدرها هم بادخیز نیست – مریخی (It’s Not That Windy On Mars – The Martian)
- سال انتشار: ۲۰۱۵
- کارگردان: ریدلی اسکات (Ridley Scott)
در صحنههای اولیهی اقتباس سینمایی ریدلی اسکات از رمان «مریخی»، اثر اندی ویر (Andy Weir)، مارک واتنی (Mark Watney) با بازی مت دیمن (Matt Damon) را میبینیم که همراه با همتیمیهایش در یک طوفان غبار ناجور در مریخ گیر افتاده است.
بله، این راهکاری دراماتیک برای جدا کردن واتنی از گروه و تنها نگه داشتن او در سیاره است، ولی آیا با واقعیت جور است؟
نه بهطور دقیق.
در مریخ هم وزش باد و طوفان غبار اتفاق میافتد؛ این یک مورد حقیقت دارد. ولی جو این سیاره بسیار نازک است (حدود ۱ درصد از تراکم جو زمین). برای همین حتی اگر هوا با سرعتی سرسامآور در حال حرکت باشد، اگر در مریخ قدم بزنید، اثر آن را زیاد حس نخواهید کرد.
این یعنی امکان ندارد که آنطور که در فیلم میبینیم، باد مریخ بتواند یک دیش ماهواره را از جایش بکند یا تعادل یک آدم را به هم بزند.
خود ویر اعتراف کرده که وقتی داشته کتاب را مینوشته، از این حقیقت خبر داشته، ولی لازم بود که برای ارائهی دلیلی موجه برای جدا شدن مارک از همتیمیهایش، کمی واقعیت را تحریف کند. طبق گفتهی خودش: «اینجوری دراماتیکتر بود. برای همین کوتاه آمدم. میدانم که دروغگو هستم. ولی صرفاً… میخواستم این اتفاق بیفتد.»
البته این صحنه از فیلم جالب از آب درآمد، ولی اگر احیاناً گذرتان به مریخ افتاد، نیازی نیست نگران این باشید که یکهو طوفان غبار به پا شود و شما را زمین بیندازد.
۷. رنگ آسمان هنگام خارج شدن از جو زمین – نخستین انسان (The Color Of The Sky As You Exit The Atmosphere – First Man)
- سال انتشار: ۲۰۱۸
- کارگردان: دیمین شزل (Damien Chazelle)
با اینکه صحنهی آغازین «نخستین انسان» همهجوره به حواس پنجگانهی شما حال میدهد، چند اشکال ریز دارد.
همچنان که نیل آرمسترانگ (با بازی رایان گاسلینگ (Ryan Gosling)، با یک جت مجهز به موشک X-15 ، در آسمان به پرواز درمیآید، میتوانید تکانهای شدید جت او را ببینید. این تکان خوردنها قرار است درام و تعلیق به صحنه تزریق کند، ولی در واقعیت هیچکدام از این سر و صداها در کابینهی خلبان شنیده نمیشوند و چنین هواپیمایی بسیار روان پرواز میکند.
از همه بدتر، وقتی آرمسترانگ در حال خارج شدن از جو زمین است، متوجه میشوید که در آسمان اتفاق عجیبی در حال رخ دادن است.
بهجای اینکه با ارتفاع گرفتن هواپیما آسمان تاریکتر شود – بهخاطر اینکه اینکه هوای کمتری برای انعکاس دادن نور وجود دارد – بهطرز عجیبی روشنتر و بعد بهطور ناگهانی تاریک میشود. این پدیده در واقعیت بسیار تدریجیتر اتفاق میافتد و به خاموش و روشن کردن سوییچ برق وسط شب شباهتی ندارد.
«نخستین انسان» به جزییات علمی بسیاری وفادار است، ولی این صحنه کمی بیش از حد واقعگرایی را فدای درام و زیباشناسی کرده است.
۶. استفاده از ماهپیماهای آپولو در آینده – اد استرا (Apollo Rovers Used In The Future – Ad Astra)
- سال انتشار: ۲۰۱۹
- کارگردان: جیمز گری (James Gray)
«اد استرا» بدونشک یکی از خیرهکنندهترین فیلمهای واقع در فضا است که در کل عمرتان تماشا خواهید کرد.
این فیلم عمدتاً بازنمایی نسبتاً واقعگرایانهای از سفر در فضا در اواخر قرن ۲۱ است. طبق پیشبینی این فیلم، سفر به ماه اتفاقی رایج است و روی مریخ نیز مقری فعال وجود دارد. آینده همهچیز را معلوم میکند، مگر نه؟
با این حال، یکی از جنبههای این درام فضایی که کمی دور از واقعیت به نظر میرسد، استفاده از ماهپیماهای آپولو در صحنهی تعقیبوگریز فیلم روی ماه است.
البته نمیتوان کتمان کرد که مشاهدهی چند ماهپیما که انگار در حال بازنمایی یکی از مسابقات بازی ویدیویی «ماریو کارت» (Mario Kart) هستند باحال است، ولی آخر چرا در آیندهی دور انسانیت همچنان باید در حال استفاده از این فناوری منسوخ باشد؟
در برنامهی فضایی آپولو این ماهپیماها با عجله ساخته شدند تا برای فضانوردان امکانی برای اکتشاف ماه با بُرد بیشتر فراهم کنند. برای همین بعید است که در آیندهی دور، همچنان در حال استفاده از این ماهپیماهای قدیمی باشیم.
مثل این میماند که فیلمی دربارهی جهان معاصر ساخته شود که در آن همه سوار اتومبیلهای دههی ۱۹۱۰ باشند. البته الان که فکرش را میکنیم، ایدهی باحالی به نظر میرسد…
۵. رفتار فضانوردان – جاذبه (Astronaut Behavior – Gravity)
- سال انتشار: ۲۰۱۳
- کارگردان: آلفونسو کوارون (Alfonso Cuaron)
در صحنهی افتتاحیهی «جاذبه»، ستوان مت کووالسکی (Matt Kowalski)، با بازی جورج کلونی (George Clooney) و دکتر رایان استون (Ryan Stone)، با بازی سندرا بولاک (Sandra Bullock) در حال رسیدگی به تلسکوپ هابل هستند که ناگهان تعدادی زبالهی فضایی با سرعت زیاد به سمتشان هجوم میآورند. این صحنه آنقدر پرتنش است که بیشتر مردم صرفاً غرق در جلوههای ویژهی خیرهکنندهی آن میشوند.
ولی اگر کمی از زیبایی ظاهری صحنه فاصله بگیرید، متوجه چند نکتهی غیرواقعگرایانه میشوید.
بیشتر این جزییات مربوط به رفتار فضانوردانی هستند که درگیر این واقعه شدهاند و ما شاهد تلاش آنها برای زنده ماندن هستیم.
آنها در طی این حادثه دائماً با داد و هوار از پایگاه فضاییشان در هیوستن (Houston) کمک/اجازه درخواست میکنند و این کار آنها بدجوری توی ذوق میزند، چون اصلاً معلوم نیست که آیا هیوستن میتواند در طی این حادثهی غیرمنتظره کمکی به آنها برساند یا نه.
همچنین کمی قبلتر کووالسکی دائماً استون را «دکتر استون» خطاب میکند و از او دربارهی زندگی شخصیاش سوال میپرسد. از این نظر انگار آنها بهتازگی با هم ملاقات کردهاند، در حالیکه در واقعیت باید چند ماه در کنار هم وقت میگذراندند تا برای ماموریت آماده شوند.
جلوههای بصری «جاذبه» بدونشک هم واقعگرایانهاند، هم خیرهکننده. فقط حیف که فقط یکی از این صفتها را میتوان به فضانوردان داخل فیلم نسبت داد.
۴. عطارد بیشازحد سریع دور خورشید حرکت میکند – آفتاب (Mercury Moves Too Quickly Around The Sun – Sunshine)
- سال انتشار: ۲۰۰۷
- کارگردان: دنی بویل (Danny Boyle)
همه عاشق کسوفی زیبا هستند، مگر نه؟
در «آفتاب» دنی بویل، خدمهی سفینهی ایکاروس ۲ (Icarus II) مسلماً با این بیانیه موافقت میکنند، چون همهیشان با عجله راه افتادند تا از نزدیک شاهد یکی از خاصترین کسوفهایی باشند که یک انسان قادر به دیدنش است: رد شدن عطارد از کنار خورشید، وسط ماموریتشان برای دوباره شعلهور کردن خورشید.
با وجود خیرهکننده بودن این صحنه، سرعت حرکت عطارد دور خورشید از لحاظ علمی دقیق نیست.
در این صحنه، عطارد با سرعتی سرسامآور در حال گشتن دور خورشید است. توجه داشته باشید که حدود ۸۸ روز زمینی طول میکشد تا عطارد دور خورشید بچرخد. ولی خب تماشا کردن گروهی از فضانوردان که در حال تماشای رد شدن یک سیاره از مقابل خورشیدی روبهمرگ در عرض چند روز هستند، به خلق صحنهای زیبا منجر نمیشد.
با این حال، اگر هر انسان دیگری جای خدمهی ایکاروس ۲ بود، بههنگام تماشای چنین صحنهی زیبایی واکنشی شبیه به آنها نشان میداد.
۳. بدون لباس فضایی، بر اثر انجماد نمیمیرید – ماموریت به مریخ (Mission to Mars)
- سال انتشار: ۲۰۰۰
- کارگردان: برایان دیپالما (Brian De Palma)
در بسیاری از فیلمها، بهمحض اینکه یک شخصیت بدون لباس محافظ فضایی وارد خلاء فضا میشود، یخ میزند.
بله، مشاهدهی انجماد تدریجی یکی از شخصیتهای اصلی داستانتان صحنهای جالب خلق میکند، ولی اگر راستش را بخواهید، امکان ندارد یک انسان در عرض چند ثانیه به بلوک یخی تبدیل شود… حداقل نه طبق آن چیزی که در مرگ دراماتیک وودی بلیک در «ماموریت به مریخ» و یوندو در «قسمت دوم محافظان کهکشان» (Guardians of the Galaxy Vol 2) میبینیم.
در واقعیت، حرارت با این سرعت از بدن خارج نمیشود، برای همین اگر بدن کسی در فضا رها شود، شاید مدت زیادی طول بکشد تا بهطور کامل منجمد شود.
همچنین ترکیدن آنی در فضا نیز ممکن نیست – برخلاف آنچه در بسیاری از فیلمها نمایش داده میشود – ولی هوایی که در ریههایتان جریان دارد، منبسط میشود و ممکن است باعث پارگی بعضی بافتها شود.
سوال اینجاست که اگر در فضا رها شوید، چگونه خواهید مرد؟
اگر در حدی بدشانس باشید که بدون لباس محافظ در معرض خلاء فضا قرار بگیرید، احتمالاً پس از ۹۰ ثانیه بر اثر خفگی خواهید مرد.
ولی خب خفگی در عرض ۹۰ ثانیه بهاندازهی مرگ بلیک در «ماموریت به مریخ» یا انجماد تدریجی یوندو دراماتیک نیست و برای همین است که واقعیت را بهتدریج روی صفحهی نقرهای میبینیم.
۲. مریخ قرمز نیست – فیلمهای بسیار (Mars Is NOT Red – Multiple Movies)
با وجود اینکه مریخ با عنوان «سیارهی سرخ» معروف است و فیلمهای بسیاری آن را بهشکل گویی غبارآلود و مایل به سرخ به تصویر میکشند، ولی باید بدانید که مریخ سیارهای کاملاً سرخ نیست.
از فاصلهی دور مریخ شاید کمی مایل به سرخ به نظر برسد – بهخاطر وجود لایهی نازک گرد و غبار اکسید آهن زنگزده در جو سیاره – ولی در واقعیت سطح سیاره بیشتر رنگ تافی قهوهای کمرنگ را دارد. در بعضی از نواحی نیز رنگ آن به شکل طلایی، برنزه، زرد مایل به قهوهای و حتی سبز دیده میشود.
بنابراین در فیلمی چون «مریخی»، رنگ سطح مریخ بسیار دقیق به نظر میرسد. با این حال، در فیلمهایی چون «سیارهی سرخ خشمگین» (The Angry Red Planet)، «ماموریت به مریخ» و «سیارهی سرخ» (The Red Planet)، مریخ به شکل سیارهای قرمز/نارنجی به تصویر کشیده شده است و بیشتر صحنههای واقع در سیاره فیلتر نارنجی عجیبی دارند.
در این مقطع، مردم آنقدر به دیدن مریخ بهعنوان سیارهای بیابانی و غبارآلود با خاکی به رنگ قرمز پررنگ عادت کردهاند که اگر فیلمی خلاف این را نشان دهد – مثلاً شخصیتها در حال قدم زدن روی مریخی با سطح طلایی یا زرد باشند – شاید فکر کنند که اشتباه از فیلم است.
بنابراین عزیزان، وقتش است که این افسانه را فراموش کنید. بههرحال «سیارهی تافیرنگ» (The Butterscotch Ball) بهتر در دهان میچرخد.
آینه جیبی خندالو طرح سیاره مریخ مدل تاشو کد ۲۵۳۴۸
۱. جزییات بسیار زیاد – آرماگدون (So Many Things – Armageddon)
- سال انتشار: ۱۹۹۸
- کارگردان: مایکل بی (Michael Bay)
اگر «آرماگدون» مایکل بی را تماشا کرده باشید، حتماً میدانستید که دیر یا زود اسمش در این فهرست ظاهر میشود.
این فیلم داستان گروهی از حفاران نفت را تعریف میکند که به فضا ارسال میشوند تا شهابسنگی را که در حال آمدن به سمت زمین است نابود کنند. از همین پیشزمینه میتوان دریافت کرد که این فیلم قرار نبوده در زمینهی دقت علمی مورد تحسین واقع شود. در واقع کاملاً برعکس؛ این فیلم برای همهی فیلمسازها به مثالی از «تمام کارهایی که به هنگام ساختن یک فیلم دربارهی سفر در فضا نباید انجام داد» تبدیل شده است.
اول از همه، خدمهی سفینهی آزادی (Freedom) و استقلال (Independence) هردو میتوانند طوریکه انگار دستگاه بیسیم دستشان است، با ناظر ماموریت صحبت کنند. در واقعیت بین هر پیام مخابرهشده تاخیر وجود دارد (حدود ۲ ثانیه). همچنین، موتورهای پشت سفینه دائماً در حال کار کردن و مصرف سوخت هستند؛ این اتفاقی تقریباً غیرممکن است، مگر اینکه سفینه مخزنی فوقالعاده بزرگ از سوخت داشته باشد.
در مورد شهابسنگ داخل فیلم که میتواند باعث نابودی زمین شود، باید گفت که اگر شهابسنگی با چنین اندازهای در حال حرکت به سمت زمین باشد، از ماهها قبل میتوان آن را دید، نه از ۱۸ روز قبل!
البته اگر بخواهیم انصاف را رعایت کنیم، «آرماگدون» هیچگاه قرار نبود یک فیلم علمی-تخیلی دقیق و اصیل باشد. حتی خود بی هم اعتراف کرد که پیشزمینهی فیلم غیرواقعی است. بنابراین صرفاً آن را تماشا کنید و از جنونی که در حال اتفاق افتادن است لذت ببرید.
همچنین بهتر است نپرسید که چرا به جای فرستادن حفاران به فضا، صرفاً به فضانوردهای حرفهای حفاری یاد ندادند. بن افلک (Ben Affleck) همین سوال را از بی پرسید و او در جواب گفت: «دهانت را ببند.» احتمالاً شما هم همین جواب را میشنوید.
منبع: Whatculture.com