به نقل از دیجیکالا:
دیزنی در طول عمر پربار خود موفق شده است با استفاده و اقتباس از داستانهایی که بیش از صد سال قدمت دارند، بعضی از محبوبترین، مشهورترین و ماندگارترین فیلمها، بهخصوص انیمیشنها را بسازد. از آنجا که در بعضی از این فیلمها عناصر و نشانههای مشترک وجود دارد، طرفداران دیزنی یک سری داستان و فرضیه میسازند که به گونهای این فیلمها و شخصیتهایشان را به هم ربط دهند. به این داستانها میگویند تئوری طرفداران (Fan Theory) که اگر مخاطب و طرفدار پر و پا قرص انیمیشنهای دیزنی باشید با این مفهوم آشنا هستید.
شاید به خاطر اینکه ماشین پیتزا پلنت تقریباً در همهی فیلمهای پیکسار به چشم میخورد یا به این دلیل که عروسک استیچ را در اتاق جیم هاوکینز دیدیم، طبیعی باشد که مردم شروع به ساختن تئوریهای مختلف دربارهی فیلمهای موردعلاقهی خود کنند. طرفداران دیزنی در سراسر جهان دربارهی انیمیشنهای دیزنی بحث میکنند و مصمماند نظریههای هیجانانگیز مختلفی دربارهی شخصیتهای موردعلاقهشان بسازند. در طول سالها تعدادی از این نظریهها اثبات و تعدادی هم رد شدهاند. نظریههای بسیار جالبی دربارهی شخصیتهای دیزنی ساخته شده است که ده موردش را در ادامه میخوانیم.
۱. السا و آنا «یخزده» (Frozen) با راپونزل فامیل از آب درآمدند
بسیاری گمان میکنند از آنجا که در انیمیشن «گیسوکمند» (Tangled) راپونزل و یوجین را در حال عبور از دروازههای کاخ برای شرکت در مراسم تاجگذاری السا دیدیم، پس ممکن است بین آنها یک ارتباط خویشاوندی وجود داشته باشد. وقتی به مادرهایشان نگاه میکنیم، تصور اینکه دو ملکه با هم دخترعمو یا حتی خواهر بوده باشند، چندان سخت نیست. اگر مادر راپونزل میان طلسم و جادو بزرگ شده بود و از فوت و فن آن سر در میآورد پس شاید دربارهی گل جادویی هم از پیش میدانسته است. این نظریه همچنین این ایده را به ذهن میآورد که شاید راپونزل و یوجین در جریان اتفاقات «یخزده» در شهر آرندل بودهاند. آن دو صبح به آنجا رفتند و همان شب همهچیز به هم ریخت؛ کل درّه یخ زد و هیچکس نتوانست از آنجا بیرون برود.
۲. رابطه جالب هرکول و آریل
طرفداران انیمیشنهای دیزنی میدانند که هرکول پسر زئوس است. شاه تریتون هم پسر پوزئیدون است که او هم برادر زئوس است. این لایههای عمیقتری به داستان «پری دریایی کوچولو» (The Little Mermaid) و «هرکول» (Hercules) میدهد. با اینکه اتفاقات دو فیلم در یک زمان رخ نمیدهند، شباهتهای قابلتوجهی بینشان وجود دارد.
هر دو شخصیت فقط میخواهند احساس کنند به جایی تعلق دارند. میخواهند میان انسانها جایی داشته باشند و تصمیم میگیرند به خاطر عشق در کنار این موجودات فانی بمانند. از جاودانگی در داستان آریل صحبتی نمیشود، اما با توجه به اینکه پدرش زمانی طولانی بر دریاها حکومت کرده است، میتوان فرض کرد که پادشاه تریتون احتمالاً جزو خدایان دیزنی باشد. این همچنین میتواند به این معنی باشد که آریل از جاودانگی خود گذشت تا با شاهزاده اریک بماند.
۳. مگارا «هرکول» به مادر گاتل «گیسوکمند» تبدیل میشود
به گفتهی چند نفر از طرفداران انیمیشنهای دیزنی، مگارای داستان «هرکول» پیر میشود و به مادر گاتل داستان «گیسوکمند» تبدیل میشود. فرضیهی آنها این است که هرکول مثل یک قهرمان زندگی کرد و مثل یک قهرمان هم مرد. وقتی هرکول حاضر است جاودانگی را رها کند و قبل از مگارا بمیرد، منطقی است که مگارا هم به دنبال راهی باشد تا تاریخ را بازنویسی کند و بخواهد آنچه را زمانی مال او بوده است بازگرداند. در سراسر داستان هرکول، جاودانگی با نوعی نور درخشان نشان داده میشود. دقیقاً مثل درخشش طلایی موهای راپونزل که هنگام آواز خواندن و استفاده از قدرتش دیده میشد. علاوه بر آن، مادر گاتل قرنها از عمرش میگذشت، بنابراین نمیتوان گفت که او واقعاً چه زمانی آن گل را پیدا کرده است.
۴. روح پدرو «افسون» (Encanto) در شمع حلول میکند تا از خانواده محافظت کند
تئوریهای زیادی در این باره وجود دارد که پس از مرگ پدرو چه اتفاقی برای او میافتد. مرگ پدرو پیش از وقایع «افسون» رخ میدهد. بعضیها میگویند روح او وارد خانه شد، بعضی دیگر فکر میکنند روح او به درون شمع رفت. در هر صورت، همه در یک مورد توافق نظر دارند که پدرو راهی پیدا میکند تا از خانوادهاش محافظت کند.
دربارهی اینکه وقتی شمع خاموش شود یا کاسیتا بمیرد چه اتفاقی میافتد، صحبت زیادی نشده است. اکثر طرفدارها بیشتر به این فکر میکنند که بعد از آن، چه اتفاقی برای روح پدرو خواهد افتاد؛ عدهای معتقدند که جادو به درون میرابل حلول کرده و او را تبدیل به یک معجزه میکند.
۵. کشتی غرقشده در «پری دریایی کوچولو» متعلق به پادشاه و ملکهی سرزمین آرندل بوده است
قبل از اکران «یخزده ۲» (Frozen 2)، به نظر میآید بسیاری فکر میکردند که پادشاه و ملکه در مسیر رفتن به عروسی راپونزل بودند. جالب است که طرفدارها متوجه میشوند آرندل در نروژ و سرزمین کرونا در آلمان است. اتفاقات داستان پری دریایی کوچولو هم در دانمارک رخ میدهد؛ جایی که در مسیر نروژ و آلمان قرار دارد. حضور راپونزل و یوجین در مراسم تاجگذاری السا هم تنها این نظریه را محکمتر کرد. اما نقشههای جغرافیایی که در «یخزده ۲» دیدیم احتمالاً این نظریه را رد میکند، چرا که به نظر میرسید اگنار و ادونا در حال حرکت به سمت شمال بودند. در هر حال، این نظریه چندین سال درست به نظر میآمد.
۶. پیرمرد فیلم «بازی جری» (Geri’s Game) همان مرد تعمیرکار در «داستان اسباببازی ۲» (Toy Story 2) است
«بازی جری» فیلم کوتاه استودیو پیکسار محصول ۱۹۹۵ پیرمردی را نشان میدهد که با خودش در پارک شطرنج بازی میکند. او در پس سر موهای سفید و بینی نوک تیز با عینک گرد دارد. این یافته ممکن است در ابتدا چندان مهم به نظر نرسد اما طرفدارهای پر و پاقرص میدانند که دیزنی معمولاً توجه زیادی به جزئیات میکند.
در «داستان اسباببازی ۲»، آل وودی را پیش یک تعمیرکار اسباببازی میبرد تا سایش و خراشهایی را که در طول سالها پیدا کرده بود، ترمیم کند. به نظر میرسد پیرمرد توی پارک و تعمیرکار اسباببازی با توجه به شباهت ظاهریشان در واقع یک نفر باشند. این نظریه از این نظر هم قابل دفاع است که همهی فیلمهای پیکسار در یک دنیا اتفاق میافتند.
۷. بو، دختربچهی «کارخانه هیولاها» (Monsters,Inc)، بزرگ شد و جادوگر داستان «دلیر» (Brave) از آب درآمد
انیمیشن «کارخانه هیولاها»، هرگز دربارهی اینکه پس از وقایع فیلم چه اتفاقی برای بو میافتد، صحبت نمیکند. اما از آنجا که سالی در خانهی او را باز میکند و صدایش میزند و بعد صدایی بزرگسالانه را میشنود، میتوان فرض کرد که بو طی سالها بزرگ شده است.
از سوی دیگر، طرفداران انیمیشنهای دیزنی در کلبهی جادوگر داستان «دلیر» یک حکاکی میبینند که به طرز مشکوکی شبیه سالی است و در میان دیگر دستسازهها در اتاق پخشوپلا شده است. این نظریه مخصوصاً وقتی جادوگر را در حال حکاکی یک کامیون میبینیم تقویت میشود، چرا که او اصلاً نباید بداند که وسیلهی نقلیه چیست مگر اینکه آن را قبلاً دیده باشد!
هر کودکی که سالی را هیولایی خود میدانست باید او را با شمایلی وحشتناک به یاد بیاورد. در حالی که سالی پس از تغییرات شرکت، به سمت رئیس ارتقا پیدا کرد و دیگر با بچهها سر و کار نداشت، بنابراین بو تنها کودکی بود که سالی را به شکل هیولایی مهربان به یاد میآورد.
۸. ترولها هانس «یخزده» (Frozen) را فریب دادهاند
یک تئوری معروف دربارهی «یخزده» این است که هانس واقعاً آنا را دوست داشت؛ همانطور که میتوان از همان برخورد اول آن دو با هم این علاقه را دید. هیچکس متوجه نشد که هانس چطور با دهان باز آنا را که با عجله به سمت قصر برمیگشت، نگاه میکرد. هانس هیچ قدمی برای گرفتن تاجوتخت برنداشته بود تا زمانی که ترولها شروع به خواندن آن آهنگ کردند. در واقع آنها خیلی رکوپوستکنده در گوش او خواندند: «نامزدت را از سر راه بردار، آن وقت همهچیز درست میشود».
در اوایل داستان «یخزده» مشخص میشود که ترولها این قدرت را دارند که واقعیت افراد را دستکاری کنند و خاطرات آنها را تغییر دهند. این را هم میفهمیم که اگر آنها به این نتیجه برسند که استفاده از قدرتشان ضروری است آن را به کار میگیرند. خلاصه اینکه چندان دور از ذهن نیست تصور کنیم ترولها ذهن هانس را دستکاری کردند تا کریستوف بتواند با آنا ازدواج کند.
۹. امیلی در «داستان اسباببازی ۲» در واقع مادر اندی بود
در قسمت اول این مجموعه فیلم، هر زمان که اندی را در حال بازی با اسباببازیهایش میدیدیم، معمولاً کلاه کابوی قرمز رنگی بر سر داشت. این کلاه همانی بود که امیلی در «داستان اسباببازی ۲» بر سر داشت. کلاهی هم که اندی بر سر میگذارد به کلاه جسی شبیه است، در حالی که او هنوز عروسک جسی را نداشت.
صاحب جسی، امیلی، همیشه هنگام بازی با او آن کلاه قرمزرنگ را بر سر میگذاشت. وقتی امیلی و جسی از هم جدا شدند، امیلی هنوز آن را بر سر داشت. ممکن است امیلی بزرگ شده باشد و کلاهی را که مربوط به اسباببازی موردعلاقهاش بود به پسرش اندی داده باشد. این تئوری همچنین قصهی ما را کامل میکند چرا که جسی پس از مدتها جدایی دوباره به پسر امیلی برمیگردد.
۱۰. پاج «لیلو و استیچ» (Lilo & Stitch) آبوهوا را کنترل میکند
از همان اوایل داستان «لیلو و استیچ» مشخص است که نانی اصلاً نمیداند چطور باید جای پدر و مادرشان را پر کند. نانی و لیلو هر دو سوگوار پدر و مادر خود هستند و تلاش میکنند بفهمند که چگونه میتوانند بدون آنها زندگی کنند. فیلم با قسمتی شروع میشود که لیلو به خاطر دادن ساندویچ به یک ماهی به کلاس رقصش دیر میرسد. وقتی مربی دربارهی تأخیرش از او میپرسد، لیلو میگوید که ماهی، پاج، آبوهوا را کنترل میکند.
در ادامهی فیلم، لیلو دربارهی اتفاقی که برای پدر و مادرشان افتاده است، توضیح میدهد و میگوید: «باران بود و آنها با اتومبیل بیرون رفته بودند». در حالی که ممکن است بین ماهی و تصادف والدینشان ارتباط چندانی نباشد، بسیاری از طرفداران بر این باورند که لیلو به پاج غذا میدهد تا آب و هوا خوب بماند. در حالی که هرگز توضیح داده نشد که چرا او چنین فکر میکند، بسیاری از طرفداران فکر میکنند این روش لیلو برای محافظت از بقیهی اعضای خانوادهاش است.
منبع: cbr