به نقل از دیجیکالا:
دیزنی سال ۲۰۰۷ پیکسار را به عنوان یکی از محبوبترین استودیوهای انیمیشنسازی دنیا خرید و از آن زمان به بعد به نام «استودیو انیمیشن والت دیزنی» شناخته میشود. اگرچه دیزنی در حال حاضر یکی از بزرگترین شرکتهای چند رسانهای دنیا است اما شاید باور نکنید انیمیشنهای بلند این استودیو در نقطهی خاصی از تاریخ در معرض نابودی کامل قرار داشتند که به لطف «کارآگاه موش بزرگ» (The Great Mouse Detective) نجات پیدا کردند.
دیزنی سال ۱۹۲۳ با نام «استودیو کارتون برادران دیزنی» تاسیس شد و سال ۱۹۲۶ به «استودیو والت دیزنی» تغییر کرد اما این آخرین تغییر نام یکی از محبوبترین استودیوهای انیمیشنسازی دنیا نبود؛ در چند سال بعد به سمت ساخت انیمیشنهای سینمایی بلند روی آورد و تغییرات زیادی در زیرساختهایش به وجود آورد، این موارد منجر به تغییر نام استودیو به «شرکت والت دیزنی» شد؛ این تغییر در برای جدا کردن استودیو از سایر بخشهای شرکت انجام شد.
- چرا انیمیشن «ملاقات با رابینسونها» دیزنی را نباید فراموش کرد؟
- ۸۵ سالگی انیمیشن «سفیدبرفی»؛ ۱۵ واقعیت دربارهی اولین پرنسس دیزنی
چگونه استودیو انیمیشنسازی دیزنی در معرض نابودی کامل قرار گرفت؟
دیزنی در اولین سالهای پس از تاسیس به ساخت انیمیشنهای کوتاهی از جمله «کمدیهای آلیس» (Alice Comedies) و «اسوالد، خرگوش خوش شانس» (Oswald the Lucky Rabbit) روی آورد. سال ۱۹۳۴ برای ساخت اولین انیمیشن بلند سینماییاش برنامهریزی کرد و شاید همهی مشکلات از همین جا شروع شد. «سفیدبرفی و هفت کوتوله» (Snow White and the Seven Dwarfs) نخستین انیمیشن بلند دیزنی بود که با استقبال خوبی هم مواجه شد؛ در نتیجه سود حاصل از این فیلم صرف بزرگ کردن شرکت، استخدام کارمندان بیشتر و صد البته چراغ سبز برای ساخت انیمیشنهای بلند دیگر شد.
«پینوکیو» (Pinocchio) و «فانتازیا» (Fantasia) محصول سال ۱۹۴۰ از جمله آثاری بودند که از دیزنی چراغ سبز گرفتند اما شکست تجاری سختی را متحمل و منجر به بدهکاری سنگین شرکت شدند؛ در نتیجه دیزنی مجبور شد برای تداوم بقایش به دنبال منابع درآمد جدیدی باشد و تغییراتی ایجاد کند. پس تولید فیلمهای بلند را متوقف کرد و دوباره به ساخت انیمیشنهای کوتاه روی آورد اما وقتی این کار هم جواب نداد دوباره فیلمهای کوتاه را متوقف کرد و به سراغ انیمیشنهای بلند رفت. این تصمیم حیات دیزنی را تداوم بخشید و با اقبال مخاطبان و منتقدان مواجه شد. والت دیزنی در این برهه بر کارهای جدیدی مثل فیلمهای لایو اکشن، آثار تلویزیونی و پارکهای موضوعی متمرکز شد که منجر به تولید کوهی از آثار شد که نمیتوانستند به سرعت اکران شوند و سرمایه اولیهشان را بازگردانند.
علیرغم این که دیزنی در این سالها زنده ماند و چند اثر موفق را هم راهی سینماها کرد اما سال ۱۹۶۰ با ضرر مالی سنگینی مواجه شد که به تعدیل نیروی گستردهای انجامید اما این پایان مصیبتهای این استودیو نبود؛ والت دیزنی سال ۱۹۶۶ درگذشت و سپس سال ۱۹۷۱ برادرش روی اولیور فوت کرد و شرکت به اسموند کارت واکر و دان بی تاتوم رسید. در این شرایط انیماتورهای تازهنفس از جمله دان بلوث جایگزین تیم قبلی شد اما به دلیل این که آثارش در مرحلهی توسعه با مشکل مواجه میشد تصمیم گرفت از دیزنی جدا شود و در دههی ۸۰ میلادی استودیوی انیمیشنسازی خودش را تاسیس کند؛ استودیویی که خیلی زود به رقیب شمارهی یک دیزنی تبدیل شد.
بیشتر انیماتورهای باقی مانده به دلیل آن چه اقدام خلاف میل شرکت خوانده میشد، اخراج شدند اما مصیبتهای بزرگتر در راه بودند. سال ۱۹۸۵ «دیگ سیاه» با بودجهی ۴۴ میلیون دلاری اکران شد اما در گیشه به اندازهای افتضاح کرد که با فروش ۲۱ میلیون دلاری به یک بمب باکس آفیس تبدیل شد و شرکت را به ورطهی سقوط کشاند.
چگونه «کارآگاه موش بزرگ» دیزنی را نجات داد؟
پس از شکست سنگین «دیگ سیاه» تلاشهای خصمانهی بسیاری برای تصاحب شرکت انجام شد اما مدیران شرکت کمپینی را برای نجات دیزنی تاسیس کردند؛ در نتیجهی آن مایکل آیزنر به عنوان مدیر عامل جدید و فرانک ولز به عنوان رئیس تازهی کمپانی انتخاب شدند. از آن جایی که دیزنی سالها قبل بر تولید لایو اکشن، آثار تلویزیونی و ساخت پارکهای موضوعی متمرکز شده بود، آیزنر تصمیم گرفت ساخت انیمیشنهای بلند سینمایی را متوقف و در عوض انیمیشنهای آینده را برونسپاری کند.
در نهایت پیتر اشنایدر به عنوان رئیس بخش انیمیشن انتخاب شد و این بخش سال ۱۹۸۵ دستخوش تغییرات گستردهای شد و انیمیشن «کارآگاه موش بزرگ» سال ۱۹۸۶ منتشر و با وجود بودجهی ۱۴ میلیون دلاریاش موفق شد در سراسر جهان بیش از ۵۰ میلیون دلار بفروشد.
فروش بالای «کارآگاه موش بزرگ» مدیران را نسبت به کارکرد درست بخش انیمیشنهای بلند مطمئن کرد. در هر صورت بدیهی است که اگر این فیلم هم راه پیشینیانش را دنبال میکرد احتمالا آیزنر برای همیشه به ساخت انیمیشنهای بلند دیزنی پایان میداد اما خوشبختانه این اتفاق به وقوع نپیوست.
همهی این اتفاقات تلخ و شیرین در نهایت به دورهی «رنسانس دیزنی» منجر شد؛ سالهایی که انیمیشنهای بلند، توسعهی فوقالعادهای پیدا کردند و آثار جاودانی مثل «پری دریایی کوچولو» (The Little Mermaid)، «امدادگران: ماموریت زیرزمینی» (The Rescuers Down Under)، «دیو و دلبر» (Beauty and the Beast) و «علاءالدین» (Aladdin) تولید شدند.
در «کارآگاه موش بزرگ» چه گذشت؟
«کارآگاه موش بزرگ» توسط ران کلمنتس، جان ماسکر، برنی متینسون و دیو میچر کارگردانی شد و داستان آن در اصل بر اساس یک مجموعه کتاب کودکانه بود. فیلم داستان موش کارآگاهی به نام باسیل را دنبال میکرد که در ماموریت دشواری به دنبال یافتن مغز متفکر جنایتکاری به نام پروفسور راتیگان بود. شخصیت باسیل به شدت از کارآگاه افسانهای شرلوک هلمز الهام گرفته و به نوعی نمونهی انیمیشنی این کارآگاه محبوب دنیای ادبیات و سینما است.
ایدهی خلق این شخصیت نخستین بار سال ۱۹۷۷ و حین ساخت انیمیشن «نجاتدهندگان» مطرح شد اما ساختش تا سال ۱۹۸۲ به تعویق افتاد تا این که بالاخره توسط مدیران تایید و در نهایت راهی برای نجات تاریخ انیمیشنهای دیزنی شد.
منبع: movieweb