به نقل از دیجیکالا:
تاریخ مملو از اتفاقات هیجانانگیز و ناشناخته است که موضوع اصلی بسیاری از فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی به شمار میروند. سهولت یافتن موضوع تنها دلیلی نیست که بسیاری از استودیوهای بزرگ فیلمسازی را به سمت ساخت درامهای تاریخی سوق میدهد؛ مهمترین دلیل این است که مخاطبان، این ژانر را دوست دارند و علاقهی زیادی به غرقشدن در داستانهای عاشقانهای دارند که در گذشتههای دور به وقوع میپیوندد.
این داستانها معمولا مملو از قهرمانهای شجاع و جذاب، زنان اشرافزادهی زیبا و لوکیشنهای چشمنوازند. با این اوصاف اصلا عجیب نیست که درامهای تاریخی بهویژه با موضوع زندگی قشر ثروتمند با اقبال زیادی میان مخاطبان مواجه شود اما این موارد تنها گوشهای از دلایل جذابیت آثار این ژانر است.
علاقه به خانوادههای سلطنتی
ظاهرا مخاطبان از دنبال کردن زندگی خانوادهی سلطنتی بریتانیا سیر نمیشوند؛ از فیلم تحسینشدهی «اسپنسر» (Spencer) دربارهی پرنسس دیانا گرفته تا سریال «تاج» (The Crown) که بخشهایی از زندگی ملکه الیزابت دوم را بررسی میکند اما این جذابیت و علاقهی شدید چیز جدیدی نیست و از قدیمالایام وجود داشته.
مردم همیشه به ساختن شایعه و داستانهای حاشیهای دربارهی زندگی خانوادهی سلطنتی دوران خودشان علاقهی ویژهای داشتند. حتی بسیاری از آثار ویلیام شکسپیر حول محور سلطنت هنری پنجم، ریچارد سوم، آنتونی و کلئوپاترا میگذرند. بخش مهمی از آشنا بودن این روایتها به این دلیل است که داستانها از قبل برای نویسنده طرح ریزی شدهاند. تاریخ شروع، میانه و پایان داستان را دیکته میکند. این فقط به نویسنده بستگی دارد که جاهای خالی را پر کند تا به اندازهی کافی برای مخاطب جذاب شود؛ چون متاسفانه همهی وقایع تاریخی از نظر محتوایی جذابیت چندانی ندارند.
یکی دیگر از دلایل این شیفتگی به دست نیافتنی بودن خانوادههای سلطنتی مربوط میشود. در زمانهای گذشته توجه خانوادههای سلطنتی به رعایا، نوعی موفقیت به حساب میآمد و افراد عادی که به اصطلاح مورد مرحمت این اشرافزادگان قرار میگرفتند میتوانستد زندگی بهتری را تجربه کنند. این اتفاق در زندگی امروزی هم کم و بیش صادق است و بسیاری از مردم آرزو دارند حتی یک روز از عمرشان را به سبک درامهای تاریخی زندگی کنند که با روتین روزمرهشان از زمین تا آسمان متفاوت است.
بنابراین درامهای تاریخی به مخاطبان اجازه میدهد تنها دربارهی جنبههای مثبت زندگیهای سلطنتی خیالپردازی کنند؛ بدون توجه به این که تا چه اندازه دور از واقعیت است!
ویرانشهر سرمایهداری
در بسیاری از کشورهای دنیا مردم برای نظامهای سلطنتی و ورود به جوامع دموکرات جنگیدند و پیروز شدند اما به این معنا نیست که نظام سرمایهداری از بیخ و بن برچیده شد بلکه به گونهی دیگری نمود پیدا کرد. مثلا رویای سرمایهداری آمریکایی این باور را به مردم القا میکند که شما میتوانید با تکیه بر کار و کوشش به هر آن چه که میخواهید برسید؛ بنابراین بسیاری علاقه دارند زندگی ثروتمندان را دنبال کنند تا از رمز و راز ثروت به عنوان قطعهی گم شدهی پازل زندگیشان، سر درآورند.
بسیاری از مردم ایلان ماسک، کارداشیانها یا دیگر از سلبیریتیهای هالیوودی را مثل بت میپرستند؛ زیرا میخواهند مانند آنها باشند و به ثروت برسند. البته رسانهها هم به این مساله دامن میزنند و با پوشش لحظه به لحظهای زندگی این افراد آنها را به عنوان الگوهای انسانی بینقصی معرفی میکنند که زندگی فراطبیعی و سوپر لوکسشان با انسانهای عادی فرسنگها فاصله دارد؛ از خوراکیهای عجیبی که حتی اسمشان را هم نشنیدیم گرفته تا لباسهای مزین به انواع و اقسام کریستالهای گران قیمت.
به زبان ساده این افراد نمایندهی زیبایی، قدرت، ثروت، شهرت و آزادی روی زمین هستند و همهی این موارد هم آنها را به بتهایی دست نیافتنی برای بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی تبدیل میکند. نمایشهایی مثل «میلیاردرها» (Billions) و «وراثت» (Succession) این ثروتهای افراطی و تبعات خوب و بد آن را در بستری مدرن به مخاطب نشان میدهند و اثری مثل «بریجتون» نسخهی تاریخی همین مفهوم است.
چه انتظاری از فصل سوم سریال «بریجتون» داریم؟
اثر نوستالژی
مطمئنا یکی از مهمترین دلایلی که باعث میشود درامهای تاریخی تا این اندازه محبوب شوند، اثر نوستالژی است که به احساسی اشاره دارد که در دوران گذشته تجربه کردهایم اما مشکل اساسی این است که آثار ادبی و سینمایی، تاریخ را به اندازهای رمانتیک کردند که در واقعیت اصلا وجود نداشته. در هر دورهای تاریکیهایی وجود داشته که باعث آزار مردمان آن روزگار بوده اما در کمتر اثری از این بخشهای تاریخ صحبت میشود و به همین دلیل تصور بسیاری از مخاطبان از دورههای مشخصی از تاریخ قهرمانهای خوش چهره و شستهرفتهی آثار جین آستین است که در واقعیت اصلا وجود خارجی نداشتند.
این فانتزیها چه بر اساس داستانهای واقعی ساخته شده باشند، چه دلایل سیاسی داشته باشند و چه از یک داستان عاشقانهی تخیلی نشات گرفته باشند، چیزی نیستند که بتوانیم زندگیمان را بر اساس آنها بنا کنیم.
همهی درامهای تاریخی به اندازهی «سخنرانی پادشاه» (King’s Speech) و «عصر طلایی» (The Golden Age) رویکرد جدی ندارند، بعضی از آثار رویکرد کمدی و هجوی به زندگی ثروتمندان دارند مثل سریال «کبیر» (The Great). اگرچه این آثار در دستهبندی متفاوتی قرار میگیرند اما بر مخاطبانشان همان اثر نوستالژی را میگذارند که پیشتر در موردش صحبت کردیم. در حقیقت میل به دانستن دربارهی حوادث دورانی که هیچ وقت در آن نزیستهایم در طبیعت همهی انسانها وجود دارد.
در هر صورت هر کدام از دلایل بالا که درست باشد، مخاطبان هنوز هم ولع زیادی به تماشای درامهای تاریخی دربارهی زندگی اشراف و ثروتمندان دارند و به نظر نمیرسد این اشتیاق حالا حالاها فروکش کند؛ با این اوصاف استودیوها تا سالهای آینده هم مبالغ هنگفتی را برای ساخت این آثار سرمایهگذاری میکنند.
این دسته از درامهای تاریخی حتی اگر تصویر وارونهای از تاریخ را نشان دهند باز هم به دلیل تصاویر پرزرقوبرقشان سرگرمکننده هستند و برگ برندهی اصلیشان برای دیده شدن این است که مخاطبان را از مشکلات زندگی روزمرهشان حتی برای دقایقی دور میکند.
منبع: movieweb