به نقل از دیجیکالا:
آثار انیمیشنی متعددی در سالهای اخیر به نقد جامعهی مدرن پرداختهاند اما «وال ای» (WALL-E) جایگاه ویژهای دارد؛ اثری که کودکان را با موضوعات مهمی همچون سلطهی اَبَرشرکتها بر جهان، خطرات تکنولوژی، تغییرات زیستمحیطی، قدرت و نفوذ رسانه و نظامهای حاکم آشنا میکند.
وال ای سال ۲۰۰۸ به اکران سینماها درآمد و همانند اکثر ساختههای استودیوی «پیکسار» مورد تحسین قرار گرفت، جوایز مختلفی را به خانه برد، در گیشه ۵۲۱ میلیون دلار فروخت و میانگین امتیاز ۹۵ درصد را در وبسایت «راتن تومیتوز» از سوی منتقدان دریافت کرد. فیلم آیندهی ما را در قالب یک پادآرمان شهر به تصویر میکشد؛ جایی که به دلیل انباشتگی زبالهها و آلودگیهای صنعتی دیگر نمیتوان در کرهی زمین زندگی کرد. انسانها به فضا رفتهاند و رباتهایی را بر جای گذاشتهاند تا پسماند و بقایای این جهانِ نابودشده را جمعآوری و پاکسازی کنند. صدها سال بعد، این رباتها یکی پس از دیگری خراب میشوند و وال-ای حالا آخرین رباتی است که به نظافت زمین کمک میکند، رباتی که از قضا به ادراک هم رسیده است. هنگامی که یک ربات مخصوص اکتشاف به نام «ایو» به زمین قدم میگذارد، وال ای پس از سالها تنهایی، این فرصت را پیدا میکند تا احساسات انسانی – که از تماشای فیلمهای قدیمی یاد گرفته است – را به کار بگیرد و با این ربات دوست شود.
آنها مدتی را در خرابههای کرهی زمین وقت میگذرانند و سپس یک گیاه نادر را پیدا میکنند و آن را به سفینهی فضایی «اکسیوم» – که حالا محل زندگی انسانها است – تحویل میدهند. این کار باعث میشود تا میان «اوتو»، هوش مصنوعی پیشرفتهای که هدایت سفینه را برعهده دارد و «کاپیتان بی»، رئیس انسان سفینه، کشمکش رخ دهد. کاپیتان بی حالا که آگاه شده زندگیِ دوباره روی سیاره زمین امکانپذیر است، سودای بازگشت در سر دارد اما اوتو چنین چیزی را نمیخواهد. از فیلم میتوان برداشتهای مختلفی داشت، از جمله اینکه در آینده به نقطهای خواهیم رسید که ربات از آدمی، «انسانتر» است. برههای که زندگی انسان تنها به خوردن، خوابیدن و سرگرمی خلاصه میشود و دیگر چیزی از زمین باقی نمانده است. اما این فیلم زمانی ترسناکتر میشود که به یاد میآوریم نزدیک به پانزده سال قبل به نمایش درآمده و در این پانزده سال نه تنها چیزی تغییر نکرده بلکه بدتر هم شده است. ما هماکنون در عصری هستیم که پیامهای وال ای را باید جدیتر بگیریم.
تکنولوژی علیه ارتباطات انسانی
در فیلم، انسانها سبک زندگی متفاوتی را در پیش گرفتهاند. آنها دیگر راه نمیروند و به دلیل عدم تحرک، همگی چاق و فربه شدهاند و تمام روز را صرف نگریستن به یک صفحهنمایش میکنند. روابط آنها کاملا مجازی است و با اینکه از نظر فیزیکی به یکدیگر نزدیک هستند اما با هم فرسنگها فاصله دارند. یکی از خرده پیرنگهای کوچک فیلم دربارهی دو انسان است که وال ای و ایو تصادفا باعث میشوند تا آنها لحظهای از جادوی صفحهنمایش رها شوند و به دنیای اطراف بنگرند. از آنجایی که آنها تنها کسانی هستند که برای چند ثانیه «زندگی واقعی» را تجربه کردهاند، بههم نزدیک میشوند و چیزهایی را کشف میکنند که همیشه در مقابل چشمان آنها بوده است.
لمس فیزیکی، ناگهان به یک اتفاق حیرتانگیز تبدیل میشود؛ چیزی که هزاران آدم در چند متری یکدیگر میتوانند آن را داشته باشند اما حتی نمیدانند که امکانپذیر است زیرا در دنیایی مجازی غرق شدهاند. این سبک زندگی – بهشکل ملایمتری – در جهان ما هم وجود دارد. فناوریهای مدرن و شبکههای مجازی زندگی ما را تسخیر کردهاند و مباحث سیاسی متعددی را بهوجود آوردهاند. آیا تکنولوژی با اینکه در ظاهر به ما کمک میکند اما در واقع دارد به بشریت ضربه میزند؟ آیا افراطگری در پیشرفت در نهایت به ضرر ما تمام نخواهد شد؟ وال ای این سوالها را در دورانی پرسید که هنوز برنامههایی همچون «اینستاگرام» بهوجود نیامده بود و وابستگی کمتری به تکنولوژی داشتیم.
عصر پادشاهی رباتها و هوش مصنوعی
رباتها در آثار علمی-تخیلی همواره حضور پررنگی داشتهاند و احتمالا فیلمهای متعددی را تماشا کردهاید که در آنها رباتها و هوش مصنوعی علیه انسانها قیام کردهاند. وال ای هم از عناصر مشابه بهره میبرد اما برداشت واقعگرایانهتری از این مضمون ارائه میدهد؛ هوش مصنوعی در این انیمیشن از نظر ادراک به انسان نزدیک نمیشود، به شکل مبالغهآمیزی آگاه نیست یا قصد انتقامگیری از آدمی را ندارد. در عوض، این فناوریهای ساختهی انسان، تنها دستوراتی که دریافت کردهاند را اجرا میکنند (در این میان، خود شخصیت وال ای شاید استثنا باشد که بدیهی است زیرا اگر او هم همانند دیگر رباتها بود، قصهای شکل نمیگرفت).
در جهانِ فیلم، رباتها همهی انرژی خود را صرف جلبرضایت انسانها میکنند و همانند یک پرستار، مراقب آنها هستند تا کموکاست نداشته باشند، بیمار نشوند و زنده بمانند؛ در سوی دیگر، انسانها در گذر سالها فراموش کردهاند که زندگی آنها حالا تا چه اندازه متکی به ماشینها است. آنها هیچ کاری انجام نمیدهند و به آدمهایی عیاش و لذتطلب تبدیل شدهاند که تنها مصرفکننده هستند، بدون اینکه چیزی به جهان اضافه کنند. این دقیقا همان چیزی است که «کارل مارکس»، خالق «مارکسیسم» به آن اشاره کرده بود: «تولید بیش از اندازهی چیزهای کارآمد، باعث بهوجود آمدن آدمهای بیمصرفِ متعددی میشود».
این برداشت فیلم از آینده، این حقیقتِ وهمانگیز را یادآوری میکند که ما هم در حال قدم گذاشتن به چنین مسیری هستیم. شاید بعضیها بگویند که هرگز به چنین وضعیتی دچار نخواهد شد اما اگر اینگونه بزرگ شوید چهطور؟ آنگاه نقاط ضعفِ ساختاری که به آن عادت کردهاید را بهراحتی تشخیص نخواهید داد. تکنولوژی در حال حاضر کارهای مفیدی برای ما انجام میدهد، با تشکر از اینترنت و «گوگل» ضرورتی ندارد که همه چیز را در یاد داشته باشید و با تشکر از تلفن همراه، نیازی نیست که همهی شماره تلفنها را حفظ کنید. در وال ای، سازندگان نقطهی اوجِ اتکا به تکنولوژی را به تصویر کشیدهاند، دورانی که برای آدمها الزامی نیست که اصلا کاری انجام دهند. آنها تنها زباله تولید میکنند، ابلهتر و چاقتر میشوند و دیگر شمایل یک انسان را ندارند.
مسائل زیست محیطی و اهمیت سلامتی انسان
ضایعات کارخانهای، انباشتگی زبالهها، آلودگی دریا و رودخانهها، سقوط اکولوژیکی، گرمایش زمین و تغییرات اقلیمی، همه از مباحث مهم روز هستند و در وال ای حضور پررنگی دارند که نشان میدهد اگر هرچه زودتر با این مشکلات بهصورت جدی مبارزه نکنیم، خیلیزود دیر خواهد شد. در فیلم، کرهی زمین – به آن شکلی که میشناسیم – از بین رفته است و انسانها برای قرنها آن را ترک کردهاند. شاید در ظاهر دور از ذهن به نظر برسد اما در حقیقت اگر این سیاره را تا دهههای آتی نجات ندهیم، بدترین سناریوی ممکن، همان چیزی است که در این انیمیشن تماشا کردهاید؛ روزی که دیگر انسانهای زیادی باقی نماندهاند و در شرایطی اسفناک، خارج از جو کرهی زمین زندگی میکنند.
- اشکال هندسی انیمیشنها چگونه بر روان شما تأثیر میگذارند؟
- انیمیشن «داستان اسباببازی» چگونه سینما را متحول کرد؟
وال ای در کنار هشدارهایی که پیرامون حفاظت از زمین میدهد، به سلامت فیزیکی و روانی انسانها نیز میپردازد. چاقی مفرط یکی از معضلات جوامع مدرن در سالهای اخیر بوده است و میتوان انتظار داشت که بهتدریج شایعتر هم شود؛ البته فیلم برداشت اغراقآمیزی از این معضل ارائه میدهد تا شما را وادار به تفکر کند. همهی شخصیتهای انسان چنان چاق شدهاند که دیگر نمیتوانند از روی صندلی بلند شوند و تنها با کمک ماشینها حرکت میکنند. همه چیز برایشان مهیا میشود و آنها برخلاف اجداد خود چندان وابسته به احساسات انسانی نیستند. و این چرخه نسل به نسل ادامه پیدا میکند تا روزی که تفاوت انسان و حیوان به حداقل برسد.
ارادهی آزاد در مقابل تبلیغات و رسانه
ایدهی تأثیرگذاری تبلیغات و رسانه بر زندگی انسانها، تلاش آنها برای اینکه ما را به مسیر مشخصی سوق دهند، عوامفریبی، رسوخ در اندیشه، شستشوی مغزی و البته بازی با ناخودآگاه انسان برای تحقق اهداف خاص، از دیگر موضوعاتی است که وال ای بررسی میکند. در یک نمای فیلم، ساکنان سفینهی فضایی لباسی با یک رنگ خاص پوشیدهاند و سپس تبلیغ لباسی با رنگ دیگر پخش میشود و سریعا همهی آدمها آن لباس جدید را خریداری و بر تن میکنند. تبلیغات به نوشیدنیها، غذاها، لباسها و محصولات لوکس خلاصه میشوند و تنها دغدغهی انسانهای قصه همین چیزها است.
علاوهبراین، مگاکورپوریشنها همهچیز را در کنترل خود دارند. برای مثال، شرکت شیطانیِ «بای ان لارج» (Buy n Large) به معنای واقعی کلمه، نقش یک حکومت برای همهی انسانهای جهان را ایفا میکند و مدیرعامل آن، «شلبی فورثرایت» رهبر (رئیسجمهور) کرهی زمین است. جنبهی طنزآمیز ماجرا شاید این باشد که شرکت ناشر و سازندهی انیمیشن، «دیزنی» خود یک اَبَرشرکت است که در سالهای اخیر شرکتهای کوچک و بزرگی را خریداری کرده است و کنترل بالایی بر بازار دارد.
و انسانهای قصه همهی این چیزها را پذیرفتهاند، تنبلتر از گذشته شدهاند و حتی بدون کمک رباتها شانسی برای بقا نخواهد داشت. «مصرفگرایی» به آیین آنها تبدیل شده است اما چگونه به این نقطه رسیدهاند؟ آیا آنها با ارادهی آزاد خود چنین سبک زندگی ناخوشایندی را در پیش گرفتهاند یا تحتتأثیر تبلیغات و رسانه قرار دارند که به آنها میگوید حالا باید اینگونه زندگی کنید. برای یک انیمیشن کودکانه، وال ای بیگمان سوالهای پیچیده و سیاهی را مطرح میکند.
دروغها و حیلههای نظامهای سیاسی
در بخشهای پایانی قصه مشخص میشود که شلبی فورثرایت شخصا به اوتو (ربات مسئول هدایت سفینه) دستور داده است که مطمئن شود کسی از این سفر بازنمیگردد و به اصطلاح آدمها را در فضا محبوس کند. اوتو حتی پس از اینکه از احتمال بازگشت به زمین آگاه میشود، تصمیم میگیرد تا آن گیاه نادر را نابود سازد. به عبارت دیگر، رهبر انسانها این مسئلهی مهم را با خود انسانها در میان نمیگذارد و آنها را فریب میدهد. انسانها همچنان فکر میکنند در شرایطی موقتی قرار دارند و منتظر هستند تا به زمین بازگردند، آنها که در سفینهی فضایی به دنیا آمدهاند، نمیدانند که زمین به چه وضعیتی دچار شده است.
سیاستمداران و کسانی که به عنوان نمایندهی مردم فعالیت میکنند، در واقع وظیفهی اصلیشان خدمترسانی است و آنجا هستند تا زندگی آدمها را بهبود ببخشند و کشور را بهشکلی درست مدیریت کنند اما اغلب مشاهده کردهایم که آنها نه تنها اهمیتی به مردم نمیدهند، بلکه با دروغگویی و سرکوب، میخواهند به اهداف دیگری – که آنها را حیاتیتر میپندارند – برسند. این خرده پیرنگِ فیلم از این جهت اهمیت دارد که برای اکثر کودکان، شاید اولین مواجهه آنها با سیاست و ساختارهای حکومتی باشد.
برگ برندهی انیمیشن وال ای این است که اگرچه به همهی این مضامین بحثبرانگیز میپردازد اما هرگز سعی نمیکند به اثری پروپاگاندایی تبدیل شود و چیزی را به مخاطب خردسال یا بزرگسال تحمیل کند. این خرده پیرنگها ملایم و کمرنگ عرضه میشوند و قصهی عاشقانهی دو ربات که میخواهند یک سیارهی کوچک را نجات دهند، تا انتها در کانون توجه باقی میماند. با وجود این، وال ای بیگمان سیاسیترین فیلم استودیوی پیکسار است؛ انیمیشنی که پیامهای حائز اهمیتی را به کودکان عرضه میکند، کودکانی که میتوانند در بزرگسالی، جلوی اتفاقاتی را بگیرند که در همین فیلم تماشا میکنید. در پایان، باید امیدوار باشیم که تئوریهای این انیمیشن دربارهی آیندهی بشر هرگز به واقعیت تبدیل نشود زیرا شاید رباتی همچون وال ای وجود نداشته باشد که ما را نجات دهد.
منبع: MovieWeb