به نقل از دیجیکالا:
لیست پرفروشترین کتابهای فردریک بکمن میتواند یک لیست جذاب و طولانی برای مطالعه در روزهای بیحوصلگی شما باشد. این نویسندهی جوان و تازهکار اولین کتاب خود را ده سال پیش منتشر کرد و بهسرعت در تمام دنیا شناخته شد. اکثر کتابهای او تا به امروز به بیش از بیست و پنج زبان ترجمه شدهاند. این دستاورد بزرگ در زمانی کوتاه، باعث شد فردریک بکمن بهعنوان نویسندهای موفق در مسیر خود بدرخشد. هفت کتاب او در لیست پرفروشترین کتابهای سوئد قرار دارد و ما در ادامهی این مطلب قصد داریم به معرفی پنج عنوان از این کتابها بپردازیم.
درباره فردریک بکمن
قبل از پرداختن به پرفروشترین کتابهای فردریک بکمن، بد نیست کمی در مورد این شخصیت جذاب صحبت کنیم. این نویسندهی سوئدی متولد ۱۹۸۱ میلادی است و در شهر هلسینبورگ در استان اسکانیا به دنیا آمده است. او تحصیلات دانشگاهی خود را نیمهکاره رها کرد تا بتواند همزمان در یک سوپر مارکت بهعنوان رانندهی لیفتراک و یک نویسندهی مستقل در روزنامه Helsingborgs Dagblad فعالیت کند. بکمن در نوشتن به زبان مادری وفادار بوده و اکثر کتابهای او پس از ترجمه به زبان انگلیسی، به سایر زبانها ترجمه میشوند.
او را میتوان بهعنوان نویسندهای طناز شناخت که در شرح شرایط پیچیدهی روابط میان انسانها، استاد است. در حقیقت یکی از دلایلی که داستانهای او را چنین دلنشین کرده، توجه بینهایت او به احساسات افراد و الهام گرفتن از محیط اطراف است. شخصیتهایی که فردریک بکمن خلق میکند معمولا افراد مسن و جوانی هستند که در مقابل هم قرار گرفتهاند و در مورد مفهوم مرگ و زندگی با هم گفتوگو میکنند. داستانهای بکمن در مورد شرایط و انتخابهای سختی است که همهی ما ممکن است روزی با آن مواجه شویم. همین ویژگی باعث شده است شما در میان کلمات کتاب غرق شوید و به تک تک شخصیتهای آن دل ببندید.
۵ کتاب از پرفروشترین کتابهای فردریک بکمن
اگر هنوز با قلم این نویسنده آشنا نیستید، مشاهده لیست پرفروشترین کتابهای فردریک بکمن میتواند راهنمای مناسبی باشد تا بتوانید بهترین انتخاب ممکن را داشته باشید. پیش از آن، بد نیست بدانید بکمن به عنوان یک نویسندهی جوان و خیالپرداز، بیشتر اهل نوشتن دربارهی ماجراها و شخصیتهای واقعی است. اگر طرفدار سبک رئالیسم در داستاننویسی هستید، این نویسنده خلاق میتواند با داستانهای ساده و نکات ظریفی که در میان آنها پنهان کرده است، شما را اندکی از زندگی کسلکنندهی روزمره دور کند.
۱. کتاب «مردی به نام اوه»، پرفروشترین کتاب فردریک بکمن
اولین کتاب فردریک بکمن که باعث شد این نویسنده بتواند راه صد ساله را در یک شب طی کند، کتاب مردی به نام اُوِه (A Man Called Ove) است. این کتاب در سال ۲۰۱۲ به زبان سوئدی منتشر شد و در سال ۲۰۱۳ نسخه انگلیسی آن به فهرست پرفروشترینهای نیویورک تایمز راه پیدا کرد. این کتاب پرطرفدار منبع اقتباس دو فیلم نیز بود. فیلم «مردی به نام اُوِه» در دسامبر ۲۰۱۵ که در سوئد اکران شد و فیلم «مردی به نام اوتو» که در دسامبر ۲۰۲۲ و با بازی تام هنکس در هالیوود اکران شد.
همانطور که از نام این کتاب پیداست، ما قرار است سرگذشت مردی به نام اُوِه را بخوانیم. در نگاه اول اُوِه پیرمردی بداخلاق بهنظر میرسد که مایل نیست با جامعه و همسایههای خود ارتباط برقرار کند اما هر چه بیشتر در دل داستان وارد میشویم، بیشتر او را میشناسیم. نویسنده برای خلق شخصیت اُوِه از یک شخصیت واقعی الهام گرفته است و شاید همین نکته باعث شده امروز همه مردی به نام اُوِه را بشناسند و این کتاب در صدر لیست پرفروشترین کتاب فردریک بکمن قرار بگیرد. شخصیت مهم دیگری که در این کتاب وجود دارد، زن جوان ایرانی به نام پروانه است. بهنظر میرسد منبع الهام این شخصیت جذاب و متعادلکنندهی فضای داستان، همسر ایرانی نویسنده است.
تقابل شخصیت سنتی و ساکت اُوِه با شخصیت شاد و اجتماعی پروانه باعث شده است فضای داستان از یکنواختی خارج شود. این تقابل بستری برای خلق صحنههای طنز نیز فراهم کرده است که میتوان آن را به عنوان یکی از نقاط قوت کتاب در نظر گرفت. از دیگر نقاط قوت این کتاب، باید به این نکته اشاره کرد که خواننده به آرامی با زوایای پنهان زندگی اوه آشنا شده و به تدریج تصویر اولیه و خاکستری رنگی که از اوه ساخته شده است، به خود رنگ میگیرد.
بخشهایی از کتاب «مردی به نام اوه»:
«این روزها دیگر کسی بلد نیست قهوه درست کند، همانطور که دیگر کسی نمیتواند با دست بنویسد. حالا همه کامپیوتر و اسپرسوساز دارند. واقعا جامعه دارد به کدام سمت میرود، وقتی دیگر هیچکس بلد نیست به شکل معقولی با دست بنویسد و قهوه درست کند؟ به کدام سمت؟ این سوالی بود که اُوِه از خودش میپرسید.»
«اُوِه از مسائلی سر درمیآورد که بتواند آنها را در دست بگیرد. بتون، سیمان، شیشه و فولاد. ابزارآلات. چیزهایی که بتوان آنها را محاسبه کرد. او میتوانست با نقاله و دستورالعملهای واضح و آشکار کار کند. با نقشههای ساختمانی و طراحی، با چیزهایی که بتوان آنها را روی کاغذ کشید. او مردی سیاه و سفید بود. همسرش رنگ بود؛ تمام رنگهای او.»
« خندهی زن اُوِه را غافلگیر میکند. انگار در خندهاش اسیدکربنیک موجود باشد، انگار یک نوشیدنی گازدار باشد که آن را سریع داخل لیوان ریخته باشند و نوشیدنی حالا قلقلکنان از لیوان سرریز شود. این خنده اصلا بین این ساختمان بتونی و سنگفرشهای یک دست خیابان جا نمیگیرد. خندهی این زن از حدوحدود قوانین خارج است.»
۲. کتاب «مردم مشوش»، کتابی متفاوت در میان پرفروشترین کتاب فردریک بکمن
کتاب مردم مشوش (Anxious People) یکی از پرفروشترین کتاب فردریک بکمن است که در لیست پرفروشترینهای نیویورک تایمز سال ۲۰۲۰ نیز دیده میشود. بکمن اهل نوشتن کتابهای رازآلود و جنایی نیست اما همچنان میشود لحن خاص و طنازانهی مخصوصش را در میان خطوط این کتاب دید. داستان کتاب مردم مشوش در مورد یک گروگانگیری است. عنوان کتاب به هشت شخصیت داستان اشاره دارد که زمان بازدید از یک آپارتمان توسط شخصی که قصد دزدی از بانک را داشته، گروگان گرفته میشوند. این سارق بانک شکستخورده به اندازهی گروگانهایش بدشانس است و در طی زمانی که با هم در یک خانه محبوس هستند، قرار است به افشای رازهای خود بپردازند.
در میان گروگانها یک زوج بازنشسته، یک مدیر بانک ثروتمند، یک زوج جوان و یک پیرزن ۸۷ ساله دیده میشود. یک مشاور املاک آشفته و مرد مرموزی که خود را درون تنها حمام خانه حبس کرده نیز این جمع هشت نفره را تکمیل میکنند. پس از مدتی گروگانها شروع به صحبت با یکدیگر میکنند و گفتوگوها به تدریج صمیمانهتر میشود، تا حدی که خواننده تا پایان داستان میتواند ارتباط عاطفی عمیقی با شخصیتها، از جمله دزد و پلیس، برقرار کند. این کتاب میتواند بیانگر درک بینظیر نویسنده از ماهیت انسان باشد. این داستان متفاوت و خلاقانه در مورد قدرت دوستی، بخشش و امید است و نویسنده در پایان اعتقاد دارد که مهربانی میتواند عامل نجات همهی انسانها باشد.
بخشهایی از کتاب «مردم مشوش»:
« یک سرقت مسلحانه از بانک. یک گروگانگیری. یک شلیک. یک راهپله پر از نیروهای پلیس آمادهی یورش به داخل یک آپارتمان. ماجرا خیلی ساده به اینجا میانجامد، خیلی سادهتر از آنچه فکر کنی. همهی آنچه برای چنین پایانی لازم است فقطوفقط یک ایدهی خیلی خیلی بد است و بس.»
«رستورانهای گرون میزهاشون رو جدا از هم میچینن. قسمت فرست کلاس هواپیما، صندلی وسط نداره. هتلهای گرونقیمت قسمت ورودی مخصوص و جدا دارن. گرونترین چیزی که روی این کرهی خاکی میتونی بخری، فاصلهست.»
«میدونی بدترین بخش پدر و مادر شدن چیه؟ همیشه بر اساس بدترین لحظات زندگی قضاوتت میکنن. ممکنه یه میلیون کار درست تو زندگیت کرده باشی، ولی کافیه فقط یه اشتباه کنی. بعد تبدیل میشی به همون پدر بیفکری که وقتی توی پارک، تاب به سر بچهش خورد، سرش توی گوشیش بود.»
۳. کتاب «شهر خرس»
کتاب شهر خرس (Beartown) به محض انتشار ترجمه شد و در سراسر دنیا مورد استقبال قرار گرفت. داستان این کتاب در یک شهر کوچک در اعماق جنگل اتفاق میافتد. مردم این شهر بقا و رونق اقتصادی آن را در گرو برد تیم هاکی روی یخ نوجوانان در رقابتهای نیمه نهایی ملی میبینند. این مردم رویاها و امیدهای خود را به موفقیت اعضای تیم هاکی پیوند زدند و در این بین اتفاقاتی رخ میدهد که زندگی تک تک بازیکنان تیم و حتی مردم شهر را تحت تاثیر قرار میدهد.
تعداد شخصیتهای حاضر در داستان شهر خرس زیاد است و هر یک از آنها ویژگیها و تاثیر خاص خود را بر روند داستان دارند. در این کتاب مانند سایر کتابهای بکمن به مسائل اخلاقی اشارات بسیاری میشود. در حقیقت، به نظر میرسد این شهر کوچک در نظر نویسنده تمام جهان است. مردم این شهر با امید و آرزوهایی مشترک گرد هم جمع میشوند و با برملا شدن رازهایی از هم میپاشند. بکمن قصد دارد به خواننده نشان دهد که در این بین حضور یک فرد شجاع، برای ایستادن در برابر ظلم و دفاع از حق و برقراری عدالت، ضروری است. این کتاب منبع اقتباس سریالی با همین نام است که در سال ۲۰۲۰ و از شبکه HBO پخش شد.
بخشهایی از کتاب «شهر خرس»:
« شب که میرسد و حقیقت برملا میشود، هیچکس در بیورناستاد نام مایا را در موبایل یا کامپیوترش نمینویسد، فقط مینویسند «م»، یا «خانم جوان» یا «هرزه». هیچکس دربارهی «تعرض» حرفی نمیزند، همه از «ادعا» میگویند یا «دروغ». با «چیزی نشده» شروع میشود و بعد تبدیل میشود به «اگر هم چیزی شده، خودش خواسته» و به این میرسد که «اگر هم خودش نخواسته، باز هم فقط باید خود او را سرزنش کرد؛ انتظار داشت چه اتفاقی بیفتد وقتی زیاد مینوشد و با او میرود توی اتاق؟» با «خودش خواست» شروع شده و به «حقش بود» ختم میشود.»
« جوانانشان را با همان ارزشهایی تربیت میکنند که اجدادشان با آن این جامعه را ساختند: سخت کار کن، هر بلایی سرت آمد، شکایت نکن و دهنت را ببند.»
۴. کتاب «بریتماری اینجا بود»
یکی از جذابترین عنوانهایی که در میان پرفروشترین کتابهای فردریک بکمن میبینید، کتاب بریتماری اینجا بود (Britt-Marie Was Here)، است. بریتماری زنی میانسال و سختگیر است که نویسنده بهطور غیرمستقیم سعی دارد به ما بگوید دچار نوعی از وسواس نیز هست. این زن منظم، درونی آشفته دارد و زمانی که با خیانت همسرش مواجه میشود، سعی میکند با تغییر محل زندگیاش به این آشفتگی درونی سامان دهد. شاید بتوان گفت رمان بریتماری اینجا بود، داستانی جذاب دربارهی یافتن عشق و پیدا کردن شانسی دوباره در مکانی دور از انتظار است.
بریتماری به شهر کوچکی به نام بورگ مهاجرت میکند و در آنجا بهعنوان سرایدار یک مرکز تفریحی که به زودی ویران خواهد شد، مشغول به کار میشود. در این کتاب نیز مانند بسیاری از داستانهای فردریک بکمن ما میبینیم که مهربانی رمز ورود به قلب آدمها است. این داستان ساده به آسانی شما را با خود همراه میکند و در پایان خواهید دید تا چه حد دلبستهی بریتماری و آدمهای شهر بورگ شدید. اگر از مطالعه کتاب «مردی به نام اُوِه» لذت بردید، آشنایی با بریتماری نیز برای شما لذتبخش خواهد بود.
بخشهایی از کتاب «بریتماری اینجا بود»:
« تبلیغی از فاکسین دیده بود. زنی به یک پنجرهی تمیز خیره شده بود و زیرش نوشته بود: با فاکسین دنیا را ببینید. بریتماری از آن عکس خوشش آمد. وقتی بزرگتر شد و برای خودش خانهزندگی به پا کرد، پنجرههایش را با فاکسین برق انداخت و از آن روز به بعد همین کار را میکند و هیچوقت در دیدن دنیا به مشکل برنمیخورد. ولی این دنیا بود که او را نمیدید.»
« بریتماری از این قبیل آدمها نیست. کلی لیست دارد و باید یک لیست اضافه هم داشته باشد که همه لیستهایش را توی آن بگنجاند، وگرنه هر اتفاقی میتواند بیفتد.»
« آدم نمیفهمد عشق چه موقعی شکوفه میدهد؛ یک روز صبح از خواب بیدار میشوی و میبینی که گل داده است. موقع پلاسیدن هم همینطور است، یک روزبیدار میشوی و میبینی که دیگر خیلی دیر شده، اصلاً گلی نمانده است.»
۵. کتاب «مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است»
آخرین عنوانی که قصد داریم در معرفی پرفروشترین کتابهای فردریک بکمن به آن بپردازیم، کتاب مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است (My Grandmother Asked Me to Tell You She’s Sorry)، است. این کتاب به داستان ارتباط صمیمانه و خاص یک مادربزرگ ۷۷ ساله با نوهی ۷ سالهاش، میپردازد. السا دختربچهای باهوش و تنها است که با مادربزرگش ارتباطی عمیق و پیچیده دارد. در حقیقت مادربزرگ در نقش قهرمان زندگی السا، پس از مرگش وظیفهای را به او محول کرده است. او وظیفه دارد نامههای به جا مانده پس از مرگ مادربزرگش را به افراد خاصی برساند. این نامهها و مواجهه با افراد مختلف السا را وارد یک ماجراجویی شگفتانگیز میکند و خواننده نیز قرار است در این مسیر هیجانانگیز با السا همراه شود.
رسیدن هر یک از این نامهها به دست مخاطبشان همچون تکهای پازل به السا کمک میکند بیشتر با گذشتهی مادربزرگش آشنا شود. این پازل همچون نقشهی گنجی به بعضی از سوالات السا پاسخ میدهد و حتی در بهبود روابط او با مادر و محیط اطرافش موثر است. در حقیقت مادربزرگ با سپردن این مسئولیت به السا، پس از مرگش نیز ارتباطش را با او حفظ کرده و حتی با قرار دادن او در دل این ماجراجویی، به السا کمک میکند تا بتواند بیشتر با محیط اطراف و خانوادهاش ارتباط برقرار کرده و رشد کند. در روایت این داستان بکمن موفق شده است به شکل حیرتانگیزی روایتهای کوچک تاثیرگذاری را در دل روایت اصلی بیان کند.
بخشهایی از کتاب «مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است»:
« السا بچهای است که خیلی زود یاد گرفت اگر میخواهد در زندگی پیشرفت کند و به جایی برسد، باید موسیقی متن زندگیاش را خودش انتخاب کند.»
«میاماس سرزمین محبوب مامانبزرگ و السا است، چون آنجا قصهگویی مهمترین حرفهی ساکنانش است. واحد پول میاماس تخیل است؛ بهجای اینکه برای خرید چیزها سکه بدهید، میتوانید با یک قصهی خوب هر چه خواستید بخرید. کتابخانهها همان بانکها هستند و هر قصه ارزش پول را دارد. مامانبزرگ هر شب چندین میلیون خرج میکند.»
« السا میگفت آدمبزرگها کنار همهی حماقتهایشان کارهای خوب هم میکنند ـ مثل اکتشافات فضایی، سازمان ملل متحد، واکسیناسیون، دستگاه پنیر ورقهکن. بعد مامانبزرگ میگفت نکتهی اصلی زندگی این است که هیچکس صددرصد نکبت نیست و در عین حال همه نکبت هستند.»