همدلی در برابر همدردی؛ تفاوت در چیست؟

به نقل از دیجیکالا:

اگر حدود ۵ دقیقه با افراد فعال در حوزه سلامت روان صحبت کنید، به احتمال زیاد کلمه «همدلی» را در میان صحبت‌های آن‌ها می‌شنوید. در طی دو دهه گذشته تحقیقات گسترده و زیادی در این حوزه انجام شده است و محققانی مانند برنه براون (Brene Brown) تلاش کرده‌اند تا به درک اهمیت همدلی در روابط و سلامت عاطفی ما کمک کنند.

در این میان مقداری سردرگمی هم وجود دارد. همدلی دقیقاً چیست؟ مفهوم دیگر نیز به نام هم‌دردی وجود دارد. چه تفاوتی میان همدلی و همدردی وجود دارد؟ تفاوتی بسیار کوچک، ولی مهم بین این دو موضوع وجود دارد. بیایید به بررسی این موضوع بپردازیم.

فرق هم همدلی و همدردی چیست؟

همدلی و همدردی هر دو روشی برای پاسخ دادن به درد و رنج اطرافیان ما است. با این حال، این دو با یکدیگر یک تفاوت اساسی دارند: همدردی به منزله اعتراف به درد و مشکل دیگران است. ولی همدلی انتخاب این است که درد را با او احساس کنیم. به عبارت دیگر، همدردی می‌گوید «من به تو اهمیت می‌دهم» ولی همدلی می‌گوید  «من با تو صدمه می‌بینم». البته درک این موضوع شاید هنوز کمی دشوار باشد، چراکه موضوعی انتزاعی است؛ بنابراین بیایید بیشتر به این موضوع بپردازیم.

همدردی چیست؟

همدردی، آگاهی و حساس بودن نسبت به نیازها و رنج دیگران است. این به معنای شناخت و یا حتی احترام گذاشتن به واقعیت یک شرایط و موقعیت سخت است. اما اگرچه در حال ابراز غم و اندوه خودتان هستید، اما هنوز هم یک مرز عاطفی در اطراف خود دارید که باعث می‌شود احساسات و موقعیت فرد مخاطب را به‌خوبی درک و لمس نکنید.

شما می‌توانید نسبت به یک موقعیت و یا یک فرد احساس همدردی کنید، ولی همچنان منفعل بمانید و کاری نکنید. به عنوان مثال، همدردی مثل این می‌ماند که با ماشین سالم خود از کنار فردی که لاستیک ماشین‌اش پنچر شده عبور کنید و به خودتان بگویید «بیچاره ماشین‌اش در کنار اتوبان پنچر شده». در نهایت، همدردی شما را ترغیب نمی‌کند که کار خاصی انجام دهید. در مثال فوق، شما فقط با فرد حادثه‌دیده همدردی می‌کنید ولی او را با همان لاستیک پنچر تنها می‌گذارید.

فرق همدلی و همدردی

همدلی چیست؟

همدلی درک و تجربه متقابل همان چیزی است که دیگران تجربه می‌کنند. همدلی یعنی شما هم همان درد را تجربه کنید. همدلی نیاز به خلاقیت دارد؛ زیرا باید خود را در موقعیت طرف مقابل تصور کنید و احساس کنید که این بار واقعاً چقدر سنگین و آزاردهنده است.

به عنوان مثال، زمانی‌که فرزند کوچک شما نیمه‌شب به اتاق شما می‌آید، چراکه خواب بدی دیده است، می‌توانید با او همدلی کنی. او را در آغوش خود نگاه دارید و به ترس او گوش دهید. شما می‌توانید با او همدلی کنید، چراکه یادتان می‌آید خودتان هم در دوران کودکی چنین چیزی را تجربه کرده بودید و می‌دانید کابوس دیدن چه حسی داشت. در این شرایط، شما می‌توانید فضای امن و گرمی را برای تنفس، تنش‌زدایی و ایجاد آرامش فراهم کنید. در واقع، شما سعی نمی‌کنید که مشکل را برطرف کنید، بلکه در کنار کسی که مشکل را تجربه می‌کند می‌نشینید.

همدلی بدون قضاوت کردن است. همدلی در واقع نوعی نگرش است که مستلزم کمی کنجکاوی بوده تا احساس فرد مقابل را درک کرده و با او طوری رفتار کنید که دوست دارید دیگران در شرایط مشابه با شما رفتار کنند.

همدلی در برابر همدردی: کدام‌یک بهتر است؟

 

همدلی و همدردی مهارت‌های مهمی عاطفی شمرده می‌شوند که در برقراری ارتباط با دیگران می‌توانند بسیار مفید باشند. با این حال، به نظر می‌رسد همدلی اهمیت بیشتری در روابط داشته باشد، چراکه همدلی باعث ایجاد ارتباط می‌شود. برای افرادی که ما به آنها اهمیت می‌دهیم کافی نیست که تجربیات خود را تصدیق کنیم. در واقع، این کافی نیست که مردم درباره ما بدانند. مردم صفحات ویکی‌پدیا زندگی نمی‌کنند. ما آرزو داریم تجربیات خود را به اشتراک بگذاریم.

در این مرحله ممکن است شما فکر کنید که همدردی چیزی بد و همدلی خوب است. یا حداقل اینکه فکر کنید یکی بهتر از دیگری است. به جای اینکه فکر کنید یک مورد خوب و یا بد است، توصیه می‌کنیم که به بستر داستان و زمینه آن فکر کنید.

همدلی لازم، ولی خسته‌کننده است، چراکه ارتباطی عمیق ایجاد می‌کند. به عنوان یک شهروند دنیای امروزی، ما همواره تحت‌تأثیر یورش خبرهای وحشتناک، داستان‌های غم‌انگیز و رویدادهای هرج‌ومرج و پراکنده زندگی می‌کنیم که خارج از کنترل ما هستند. تمام این‌ها باعث می‌شود که ما نتوانیم برای تمام افراد و خبرهای که می‌شنویم احساس همدلی کنیم. این کار باعث نابودی خود ما خواهد شد.

در چنین شرایطی، همدردی می‌تواند گزینه بهتری باشد. همدردی این امکان را به ما می‌دهد تا در مورد ظلم و ستم، درد و تراژدی که در دنیای خود شایع است، بیاموزیم و سپس تصمیم بگیریم که چگونه می‌توانیم بر جامعه خود تأثیر بگذاریم. همدردی اطمینان می‌دهد که چشمان ما باز و آگاه است.

اما وقتی صحبت از افرادی می‌شود که به آنها عشق می‌ورزیم و از آن‌ها و مراقبت می‌کنیم (خانواده، دوستان، همسایگان، همکاران) همدلی ضروری می‌شود. در حقیقت، عمق روابط شما با میزان همدلی شما تعیین می‌شود.

تمام موارد فوق خیلی جالب و کاربردی به نظر می‌رسد. ولی چطور آن‌ها را در زندگی و عملاً به کار بگیریم؟ بنابراین، در ادامه‌ی مقاله به جنبه عملگرایانه‌تر بحث در مورد همدلی و همدردی می‌پردازیم

چطور تمرین همدلی کنیم؟

همدلی، دقیقاً مانند سایر مهارت‌های روابط، یک انتخاب است. فرد همدل تصمیم می‌گیرد که در کنار افراد صدمه دیده بنشینید؛ ولی دهان خود را بسته نگه دارد. شما فقط می‌توانید با گوش دادن به داستان‌های دیگران و مشاهده درد آنها، همدلی را یاد بگیرید.

همدلی همچنین چیزی است که می‌توانید یاد بگیرید و تمرین کنید. مانند بازی بسکتبال دبیرستان. مثل تایپ کردن حرفه‌ای ۱۰ انگشتی و یا مانند نواختن یک ساز موسیقایی. مطمئناً، برخی از افراد به طور طبیعی ممکن است همدل‌تر باشند. با این حال، هرکسی می‌تواند یاد بگیرد که چگونه همدلی کند. برای یاد گرفتن و همدلی کردن با افراد، شاید حتی لازم باشد با یک مشاور و روان‌درمانگر مشورت کنید.

با این حال، در این مقاله چند روش برای تقویت توانایی همدلی شما معرفی خواهیم کرد.

حضور داشتن

منظور از نمایش و حضور داشتن، در کنار افراد بودن است. شاید هیچ‌کس مانند یک مشاور از ین ویژگی بیشتر استفاده نکرده باشد. یک مشاور را در نظر بگیرید. آن‌ها در تاریک‌ترین لحظات زندگی افراد در کنار آن‌ها هستند. یک مشاور ممکن است با والدینی صحبت کند که خودکشی فرزند خودشان را اخیراً متوجه شده‌اند. با همسرانی صحبت کنند که هرگز دیگر همسر خود را نخواهند دید. با جوانانی صحبت می‌کنند که والدین خود را اخیراً از دست داده‌اند و …

در چنین شرایطی، چیزی برای گفتن وجود ندارد. به معنای واقعی کلمه،  هیچ‌چیز. اما حضور داشتن خیلی اهمیت دارد. وقتی این افراد در سخت‌ترین روزها و ساعات زندگی خود هستند، احتیاج دارند که احساس کنند تنها نیستند. بنابراین، در کنار آن‌ها حضور داشته باشید آن‌ها را در آغوش بگیرید. در کنار آن‌ها بنشینید. در مراسم ختم و خاک‌سپاری‌ها شرکت کنید. زمانی که مردم ناراحت هستند، به توصیه و نصیحت‌های شما احتیاج ندارند. آن‌ها فقط به حضور شما نیز دارند.

فرق همدلی و هم دردی

شنونده خوبی باشید

افراد همدل اصولاً شنونده خوبی هستند. آن‌ها در چشم افراد نگاه می‌کنند و به نشانه تأیید سر تکان می‌دهند. آن‌ها سؤالات جزئی می‌پرسند که نشان دهند بحث را به خوبی دنبال می‌کنند. آن‌ها با این هدف به صحبت‌های افراد گوش نمی‌دهند که نوبت خودشان شود و نسخه دیگر و مشابهی از داستان را بر اساس تجربیات شخصی خودشان تعریف کنند. بنابراین، بهتر است تمرین کنید که گاهی اوقات تنها با هدف گوش کردن وارد مکالمه و روابط شوید. گاهی اوقات نیازی نیست چیزی بگویید و تنها باید با دقت به صحبت‌ها گوش کنید، حرف‌های آن‌ها را تایید کنید و یا اینکه به شوخی و جوک‌های فرد مقابل بخندید.

زمانی که مشغول صحبت و مکالمه با فردی هستید که به او اهمیت می‌دهید،  تلاش کنید که خودتان را روی همین مکالمه و صحبت‌های او متمرکز کنید. تلفن همراه و یا لپ‌تاپ خودتان را کنار بگذارید. هرکاری لازم است انجام دهید تا نشان دهید تمام هوش و حواستان معطوف به صحبت‌های او است. در واقع،  رفتار و کلام شما باید نشان دهد که در این لحظه، شخص روبرو مهم‌ترین چیز برای شما است.

تکنیک آینه را تمرین کنید

تکنیک آینه روشی برای منعکس کردن رفتار و حرکات دیگران است. این تکنیک را می‌توان به نوعی تقلید از زبان بدن مخاطب دانست. تکنیک آینه روشی فوق‌العاده است تا به مخاطب خود بفهمانید شما آن‌ها و احساسشان را می‌بینید و درک می‌کنید. اگر شریک زندگی شما به خانه می‌آید و داستانی را در مورد رئیس بداخلاق  خود را برای شما تعریف می‌کنید، می‌توانید چیزی مانند  این بگویید: «”این خیلی بده! به نظر می رسه که خستگی و ناامیدی شده باشی. من درک می‌کنم که چرا این‌قدر خسته دلسرد شدی.»

با استفاده از عباراتی مثل «به من بگو چه احساسی داری» یا «به من بیشتر در این باره بگو» می‌توانید بیشتر با افراد ارتباط برقرار کنید. با استفاده از هر دو این جملات، شما از فرد مقابل خود دعوت می‌کنید که تمایل دارید سطح ارتباط و تعامل عمیق‌تری را با آن‌ها برقرار کنید.

یادتان باشد که شما وظیفه ندارید و حتی نمی‌توانید که همه چیز را حل و برطرف کنید. بنابراین، یکی دیگر از راه‌های تمرین همدلی این است که سریعاً سعی نکنید به نتیجه‌گیری برسید. هنگامی که افراد با شما صحبت می‌کنند، تنها به صحبت گوش کنید و از نتیجه‌گیری سریع اجتناب کنید.

همدلی چیست

بیشتر اوقات،  هنگام صحبت کردن با فرد آسیب‌دیده،  ما خیلی به خودمان فکر می‌کنیم و می‌خواهیم خیلی سریع نظرمان را ارائه کنیم. مردم اصلاً به نظر و دیدگاه ما در مورد کارهایی که کرده‌اند و یا می‌خواهند بکنند نیازی ندارند. آن‌ها فقط می‌خواهند که شنیده شوند. زمانی که با این افراد صحبت می‌کنیم و به آن‌ها می‌گویید که چطور باید مشکلات خود را برطرف کنند، آن‌ها نه تنها احساس بی‌کفایتی می‌کنند و گمان می‌کنند اوضاع از کنترلشان خارج شده، بلکه خاموش هم خواهند شد و دیگر به هم‌صحبتی با شما ادامه نخواهند داد.

بنابراین، سعی نکنید مشکل را حل کنید. سخرانی هم نکنید!

با این حال، اگر فکر می‌کنید ایده و یا راه‌حل خیلی خوبی به ذهنتان رسیده است، می‌توانید از مخاطب خودتان اجازه بگیرید و آن را مطرح کنید. به صورت پیش‌فرض تصور نکنید که مخاطب به دیدگاه و نظرات شما احتیاج دارد. به احتمال خیلی زیاد، آن‌ها برای پشتیبانی و همدلی با شما صحبت می‌کنند و علاقه‌ای به نصیحت و راهکارهای شما ندارند.

رنج و اندوه را مقایسه نکنید

تجربه یک رویداد ناگوار و تراژدی به اندازه کافی گیج و اذیت‌کننده است.  یکی از کارهایی که ما اغلب هنگام صدمه‌دیدن انجام می‌دهیم این است که سعی می‌کنیم با مقایسه وضعیت خود با شخصی که شرایطش بهتر یا بدتر از ما است، درد خود را حس کنیم. به این غم و اندوه تطبیقی ​​گفته می‌شود، و بی معنی و مضر است. به این کار مقایسه کردن غم و اندوه گفته می‌شود و کاری کاملاً بی‌معنی و مضر است.

همه‌ی ما این کار را در طول روزهای همه‌گیری کرونا انجام دادیم. ما غم و اندوه خودمان را با هر چیز دیگری در جهان مقایسه می‌کردیم. مثلاً به مخاطب خودمان می‌گفتیم: «درسته که مراسم شما لغو شد،  ولی لاقل مریض نشدین» یا اینکه «درسته مریض شدین،  باز خوبه حالتون وخیم نشد به دستگاه اکسیژن نیاز پیدا نکردین» و مثال‌های مختلفی از این دست …

وقتی کسی رنج می‌بیند و از بابت موضوعی اذیت می‌شود،  سعی نکنید جنبه‌های مثبت را به او تذکر دهید. به همین ترتیب، سعی نکنید به او یادآوری کنید که همه چیز می‌توانست حتی از این هم بدتر باشد. آن‌ها خودشان بعداً متوجه این موضوعات خواهند شد. ولی این موارد در مراحل بعدی فرآیند غم و اندوه قرار دارند.

به عنوان مثال بسیار با اهمیت دیگر، یادتان باشد با این افراد در مورد تجربه خیلی بدتر و تراژیک‌تر خود و یا سایر دوستان‌تان صحبت نکنید. بنابراین، تنها کافی است تا آنچه که به فرد مقابل شما می‌گذرد را تایید کنید و مهم نیست که مشکل او چقدر بزرگ و یا کوچک باشد.

همدلی و همدردی

داستان بخوانید

شاید این مورد برای شما عجیب به نظر برسد، ولی مطالعه کتاب‌های داستان می‌تواند تمرین مناسبی برای همدلی باشد. غرق شدن در داستان یک رمان خوب می‌تواند درک شما از روابط و شرایط را بهتر کند. داستان‌ها به ما کمک می‌کنند تا همدلی را تمرین کنید، چراکه آن‌ها احساس شما را وارد تجربه فرد دیگری می‌کنند. داستان‌ها پنجره‌ای رو به شخصیت‌های مختلف برای ما باز می‌کنند تا بتوانیم نحوه فکر کردن، احساسات و جهان‌بینی آن شخصیت‌ها را بهتر درک کرده و احساس کنیم. یک کتاب خوب، یک شبیه‌ساز واقعیت برای زندگی واقعی افراد است.

منبع: ramseysolutions