به نقل از دیجیکالا:
هانا آرنت یکی از تاثیرگذارترین نویسندگان و اندیشمندان غربی است. او همواره نظریاتی جنجالآفرین داشته است که سایر فلاسفه نمیتوانستهاند نسبت به آن سخنان، بیطرف باشند. سخنان او در حال حاضر نیز مورد استناد بسیاری از افراد قرار میگیرد. آرنت را به عنوان فیلسوفی میشناسند که بر روی توتالیتاریسم کار کرده است. در این نوشته قصد داریم تا با زندگینامه هانا آرنت آشنا شویم و پس از آن به سراغ معرفی اندیشه او و تعدادی از آثارش برویم.
هانا آرنت کیست؟
هانا آرنت در ۱۴ اکتبر سال ۱۹۰۶ در شهر هانوفر آلمان دیده به جهان گشود. او به خانوادهای یهودی و سکولار تعلق داشت. هنگامیکه آرنت بسیار کوچک بود به علت ابتلای پدرش به بیماری، زادگاهش را همراه با خانواده ترک کرد و به ناحیهای در پروس شرقی رفت. کودکی و نوجوانی این تاریخنگار در کونیگزبرگ سپری شد و او تحصیلات ابتدایی و متوسطهاش را در همانجا گذراند.
ورود آرنت به دانشگاه
هانا آرنت تحصیلات عالی خود را در رشته فلسفه و در دانشگاه ماربورگ آغاز کرد. او در آنجا با «مارتین هایدگر»، فیلسوف قارهای برجسته و بولتمان آشنا شد و فلسفه را آموخت. آرنت علاقهای یکطرفه به «مارتین هایدگر» پیدا کرد؛ اما استادش متاهل بود به همین خاطر برای ادامه تحصیل، ترجیح داد تا دانشگاهش را تغییر دهد. او به دانشگاه فرایبورگ رفت و در آن جا با هوسرل و یاسپرس، آشنا شد که از نظر فکری تفاوتهای قابل توجهی با هایدگر داشتند. «عشق و آگوستین قدیس» موضوع پایاننامه هانا آرنت بود که او توانست با موفقیت از آن دفاع کند و پس از آن به عنوان یک همکار عملی در دانشگاه، فعالیتش را ادامه دهد. اما این همکاری چندان به طول نیانجامید؛ زیرا در سال ۱۹۳۳ نازیها در آلمان به قدرت رسیدند و سیاستهای یهودستیزانهشان را در پیش گرفتند. هانا آرنت در همان سال یکبار برای مدت کوتاهی توسط گشتاپو بازداشت شد. او پس از آزادی، برای حفظ جانش و به علت ترس از بازداشت مجدد، آلمان را به مقصد فرانسه ترک کرد.
مهاجرت آرنت به فرانسه و آمریکا
آرنت در سال ۱۹۳۳ کشور زادگاهش را به مقصد پاریس ترک کرد. در آنزمان روشنفکران تبعیدی آلمانی زیادی سر از فرانسه درمیآوردند. مهاجرت آرنت به فرانسه به همراه همسرش «گونتر شترن» انجام پذیرفته بود. او در پاریس در کارهای خیریه فعالیت میکرد و روزگار میگذراند با وقوع جنگ جهانی دوم و بیم اشغال پاریس او به کشور آمریکا مهاجرت کرد و تا پایان عمر در این کشور باقی ماند.
آرنت در ایالات متحده آمریکا
هانا آرنت هنگام حضور در ایالات متحده آمریکا کتابهای زیادی را تالیف کرد و بالندگی و شهرت او در آمریکا رقم خورد. او یکی از نظریهپردازان مهم در زمینه توتالیتاریسم بود؛ کتاب «عناصر و خاستگاههای حاکمیت توتالیتر» این نویسنده از اهمیت بالایی برخوردار است. یکی دیگر از کتابهای بحثانگیز او «آیشمن در اورشلیم: گزارش یک ابتذال شر» نام داشت که جنجال زیادی در مطبوعات غربی به همراه آورد. هانا آرنت نسبت به بحرانها و تحولات موجود در ایالات متحده آمریکا نیز بیتفاوت نبود؛ کتاب بحرانهای جمهوری این نویسنده به مسئله جنگ ویتنام و نزاعهای نژادی در آمریکا میپردازد.
علاوه بر این آرنت به فلسفه نیز علاقه زیادی داشت کتابهای «حیات ذهن» و«وضع بشر» این نویسنده، آثار فلسفی ارزشمندی هستند. آرنت در ۴ دسامبر سال ۱۹۷۵ و در سن ۶۹ سالگی در شهر نیویورک درگذشت و در کالج بارد این شهر به خاک سپرده شد. او در طول زندگی خود دو بار ازدواج کرد.
در ادامه این یادداشت با تعدادی از کتابهای هانا آرنت آشنا خواهیم شد.
کتابهای هانا آرنت
۱. کتاب انقلاب
کتاب انقلاب هانا آرنت در سال ۱۹۵۶ نوشته شده است. او در این اثر تلاش میکند تا از منظر خود تعدادی از انقلابهای بزرگ جهان را مورد بررسی و مقایسه قرار دهد. هانا آرنت در مورد انقلاب به ما از تفاوتها و میزان تاثیرگذاری آنها میگوید. بسیاری از ما هنگامی که نام انقلاب را میشنویم به یاد انقلاب فرانسه یا انقلاب اکتبر میافتیم اما انقلاب آمریکا برایمان اهمیتی ندارد. آرنت در وهله اول به سراغ بررسی میان انقلاب فرانسه و انقلاب آمریکا میرود. انقلاب از منظر آرنت، مظهر آزادی سیاسی و تاریخی انسان است و انقلاب آمریکا نمونه اصلی یکی از انقلابهای مدرنی محسوب میشود که در آن نقش عمل آگاهانه و آزادانه در تاسیس فضا و عرصه عمومی عمل سیاسی به کمال خود میرسد. نکته مهم این است که انقلابیون آمریکا خود را ابزارهای نیروهای تاریخی نمیدانستند بلکه خودجوش و با مباحثه آزاد و تصمیمگیری بنیان نوینی را ایجاد کردند. اما در فرانسه نگرش نسبت به انقلاب به گونهای دیگری بود؛ نوع خاصی از علمگرایی و تاریخیگرایی، انقلاب را نتیجه محتوم نیروهای اجتماعی میدانست. انقلابیون فرانسوی به یک نوع از آزادی مثبت باور داشتند و میخواستند طرحی نو در اندازند و ساختارهای اجتماعی را نیز تغییر دهند اما در آمریکا وضع اینچنین نبود. فقر و نابرابری بحرانهای جدی در اروپا بودند در حالیکه در آمریکا از همان ابتدا ثروت و وفور نعمت وجود داشت. به همین خاطر با وجود آنکه انقلاب آمریکا انقلابی موفق بود؛ اما به دلیل شرایط اجتماعی ویژه آمریکا، به عنوان یک رویداد محلی باقی ماند اما انقلاب فرانسه علیرغم ناکامیابیهای خود، الهامبخش ملتهای دیگر شد. از دید آرنت، نظریه انقلاب مارکسیستی نیز یک انحراف بزرگ در اندیشه انقلاب پدید آورد. در نتیجه این نظریه سیاست و عمل سیاسی صرفا روبنای ضرورت اقتصاد است.
کتاب فوق توسط «عزتالله فولادوند» به فارسی ترجمه شده و انتشارات خوارزمی آن را به چاپ رسانده است.
در بخشی از کتاب «انقلاب» میخوانیم:
هیچ فکری منسوختر و بیفایدهتر و خطرناکتر از فکر استفاده از وسایل سیاسی برای رهانیدن بشر از چنگال فقر نیست. تاریخ انقلابهای گذشته بیهیچ شبهه ثابت میکند که هر کوششی که با وسایل سیاسی برای حل حل مسئله اجتماعی انجام گرفته به حکومت وحشت انجامیده و اخافه و ارعاب همه انقلابها را به کام نیستی فرستاده است.
۲. کتاب خشونت
کتاب خشونت هانا آرنت در سال ۱۹۷۱ به چاپ رسیده است. این کتاب شامل مجموعه سخنرانیها، مصاحبهها و تاملات هانا آرنت درباره خشونت، سیاست و انقلاب است. لنین قرن بیستم را قرن جنگ و انقلاب نامیده بود. هانا آرنت نیز در این کتاب تلاش میکند تا در رابطه با ماهیت و چیستی خشونت سخن بگوید. توضیحات او درباره خشونت، آب نظر فلسفی بدیع، عمیق و در عین حال قابل فهم است. او در این مجموعه تلاش میکند تا به ما بگوید خشونت چیست. آرنت در مجموعه استدلالهای دامنهدار تحلیلهای زیستشناختی از مسئله خشونت را رد میکند و آن تحلیلها را نابسنده و ناکارآمد میداند و پس از آن سراغ فلسفه میآید. او به ما میگوید که میان قدرت، زور، نیرو، اقتدار و خشونت تفاوت وجود دارد و این واژگان با یکدیگر فرق دارند و نباید آنها را به جای یکدیگر به کار برد. علاوه بر این میان خشونت و قدرت یک رابطه وجود دارد و به هر میزان خشونت بیشتر باشد قدرت و مشروعیت کمتر میشود. خشونت نیازمند ادوات و ابزار است اما قدرت بیشتر حالتی ذهنی دارد.
آرنت در این کتاب تلاش میکند تا تعدادی از باورهای ریشهای درباره موضوع خشونت را به چالش بکشد و تعریفی دقیقتر از برخی مفاهیم را ارائه دهد. سه فصل اصلی کتاب بیشتر معطوف به حکومتهاست اما در بخش ضمایم کتاب، بحث آرنت بر روی جنبشهای اعتراضی دانشجویان و سیاهپوستان در آمریکا نیز تمرکز پیدا کرده است.
کتاب خشونت هانا آرنت توسط عزتالله فولادوند و انتشارات خوارزمی به فارسی ترجمه شده است.
در بخشی از کتاب خشونت میخوانیم:
از آغاز قرن حاضر نظریهپردازان انقلاب گفتهاند که احتمال به وجود آمدن انقلابها به نسبت افزایش ظرفیت تخریب سلاحهایی که منحصرا در اختیار دولتهاست به نحو شایان ملاحظه کاهش یافته است. ولی تاریخ هفتاد سال اخیر که سند شگرف کامیابی و شکست انقلابهاست، داستان دیگری عرضه میکند. آیا مردمی که به رغم چنین احتمال ضعیف موفقیت، به این کار مبادرت کردند، دیوانه بودند، و قطع نظر از موارد توفیق کامل، چگونه میتوان کامیابیهای موقت را تبیین کرد؟ حقیقت این است که فاصله میان وسایل اعمال خشونت که به دولت تعلق دارد و آنچه مردم خود میتوانند فراهم کنند اعم از بطری آبجو و کوکتل مولوتف و سلاحهای گرم، همیشه چنان عظیم بوده است که پیشرفتهای بزرگ فنی در امر تسلیحات چندان تفاوتی در قضیه ایجاد نمیکند. دستورهای کتابی دایر بر اینکه چگونه باید از مرحله مخالفت تا توطئه و از مقاومت تا قیام مسلحانه، گام به گام پیش رفت و انقلاب کرد؛ همه مبتنی بر این تصور خطاست که انقلاب را میتوان به وجود آورد. در مصافی که خشونت در برابر خشونت قرار میگیرد، حکومت همیشه دارای برتری مطلق است، ولی این برتری تا هنگامی دوام مییاید که ساختار قدرت حکومت دستنخورده و سالم بماند؛ یعنی از فرمانها اطاعت شود و ارتش یا پلیس حاضر باشند سلاحهای خود را به کار ببرند. وقتی دیگر چنین نبود، وضع ناگهان دگرگون میشود. نه تنها طغیان سرکوب نمیگردد بلکه سلاحها به دست طرف مقابل میافتند و این امر گاهی مانند انقلاب مجارستان در ظرف چند ساعت انجام میپذیرد.
۳. کتاب آیشمن دراورشلیم
کتاب «آیشمن دراورشلیم» یکی از مهمترین آثار هانا آرنت است. این کتاب در سال ۱۹۶۳ منتشر شد و بحثهای دامنهداری را در بین اندیشمندان غربی ایجاد کرد. کتاب «آیشمن در اورشلیم» به صورت خلاصه داستان محاکمه آدولف آیشمن از شخصیتهای موثر آلمان نازی در اسرائیل است. آیشمن در عملیاتی پیچیده از آمریکای لاتین ربوده شد و به اسرائیل آمد تا توسط دادگاهی ویژه به خاطر کشتار یهودیان محاکمه شود. هانا آرنت ابتذال شر را در این کتاب استفاده کرد. به گمان آرنت، در طول تاریخ شرور بزرگ نه توسط افراد افراطی و متعصب که توسط انسانهایی انجام شده است که بیتفاوت هستند. در حقیقت این افراد استدلال حکومتهایشان را پذیرفتهاند و به وظایفی که به ایشان محول شده است تن دادهاند و با آنها مخالفتی ندارند. در اینجا اعمال شرورانه عادیسازی و نرمال میشوند. ؟ ساخت این عبارت با الهام از دادگاه آیشمن، در ذهن آرنت شکل گرفت. زیرا آیشمن در دادگاه خود را بیگناه میدانست و عنوان میکرد که صرفا به وظایف محول شده عمل کرده است. نظریه ابتذال شر آرنت با مخالفتهایی نیز روبرو شده است؛ این مخالفتها بیشتر به برداشت آرنت از آیشمن بازمیگردند. در اسناد و مدارک تاریخی یافت شده میدانیم که آیشمن یک فرد یهودستیز بوده و عاملیت او در جنایتها بسیار فراتر از یک مامور مسلوبالاراده است. با این وجود این نظریه هانا آرنت برای تبیین چرایی همکاری افراد غیرباورمند به ایدئولوژی با حکومتهای ایدئولوژیک کماکان کاربرد دارد.
این کتاب توسط «زهرا شمس» و نشر برج به فارسی چاپ شده است. نشر برج برای چاپ این اثر با ناشر اصلی مکاتبه داشته و آن را با گرفتن مجوز کپیرایت ترجمه کرده است.
در بخشی از کتاب «آیشمن در اورشلیم» میخوانیم:
نهایتاً کشیشی که بعد از اتمام رسیدگی به فرجامخواهی آیشمن در دیوان عالی، منظم به دیدار او میرفت، خیال همه را راحت کرد و گفت که آیشمن «مردی با اندیشههای بسیار مثبت» است. در پسِ طنازی این متخصصان روح و روان، این واقعیتِ کتمانناپذیر نهفته بود که وضع او، بهروشنی مصداق جنون اخلاقی نیست، چه رسد به جنون حقوقی.
شرط پیروزی اس.اس. این است که قربانی شکنجهشده، در حق خود روا بداند که بدون اعتراض بهسوی طناب دار برده شود، خویشتنِ خود را چنان انکار و رها کند که تا نقطهٔ دستکشیدن از تأیید هویت خود پیش برود. و این کار بیجهت نیست. بیهوده و از سر سادیسم محض نیست که سربازان اساس، شکستِ قربانی را میخواهند. آنها میدانند نظامی که موفق میشود قربانی خود را حتی قبل از به دار آویختن نابود کند… با فرسنگها فاصله… بهترین نظام برای نگهداشتن کل یک ملت در یوغِ بردگی است. در بند تسلیم. هیچچیز از صفوف منظم انسانهایی که مانند آدمک بهسوی مرگ خود میروند، هولناکتر نیست.
۴. کتاب توتالیتاریسم
کتاب «عناصر و خاستگاههای حاکمیت توتالیتر» یکی از مهمترین و ماندگارترین کتابهای هانا آرنت است. این کتاب در سه جلد به چاپ رسید که جلد اول آن «یهودستیزی» نام دارد. آرنت در این کتاب تلاش میکند تا تاریخ یهودستیزی در اروپا و در اندیشه و آراء فلاسفه و سیاستمداران این قاره را بررسی کند و روند آن را به ما نشان دهد. در ابتدای امر، مسئله یهودستیزی، نوعی یهودبیزاری است و رنگوبویی مذهبی دارد. یهودیان افرادی هستند که عیسی را مصلوب کردهاند و باید از این گناه طلب بخشش کنند و مسیحی شوند. اما با شکلگیری دولت- ملتها ابن وضعیت دستخوش تغییر میشود. یهودیان در اروپای مسیحی، امکان دادن ربا را دارند به همین خاطر دارای نقشی اقتصادی هستند؛ با صنعتی شدن اروپا این نقش و کارکرد یهودیان کاهش مییابد. از طرف دیگر دولت- ملتهای اروپایی دارند شکل میگیرند اما یهودیان در این سرزمینها، در این ملتها ادغام نمیشوند و همیشه نوعی “دیگری” به شمار میآیند. برای همین کمکم یهودبیزازی مذهبی موجود در اروپا به مسئلهای قومی- نژادی تبدیل میشود که نتیجه هولناک آن در آلمان و در جریان هولوکاست اتفاق میافتد.
جلد دوم این کتاب بر موضوع امپریالیسم اشاره دارد و نامش «امپریالیسم» است. اروپاییها در قرن نوزدهم تقریبا کنترل آسیا و آفریقا و آمریکای جنوبی را در دست داشتند. آرنت در این کتاب به نقش مازاد سرمایه اروپاییان که استعمار را توجیه میکرد؛ اشاره میکند و به ما میگوید که نژادپرستی علمی چگونه به وقوع استعمار کمک کرده و آن را توجیه کرده است. پس از آن است که نویسنده به سراغ جنبشهای امپریالیستی قارهای که منظور آن اروپاست میرود؛ جنبشهای پاناسلاویسم و پان ژرمنیسم که ضمن یهودستیز بودن با دموکراسی و پارلمان نیز خصومت دارند و احزاب سیاسیای را که حامل چنین عقایدی هستند؛ شکل میدهند.
جلد سوم این کتاب که «توتالیتاریسم» نام دارد پرطرفدارترین بخش این مجموعه است. به طور خلاصه کتاب توتالیتاریسم هانا آرنت به تعریف جنبشهای توتالیتر میپردازد و به ما میگوید که این جنبشها دارای چه ویژگیهایی هستند. پس از آنکه جنبشهای توتالیتر قدرت را به دست میگیرند دولتهایی را تشکیل میدهند. در این کتاب با ویژگیهای این دولتها آشنا میشویم. آرنت برای توصیف وضعیت این دولتها، دولت اتحاد جماهیر شوروی و آلمان نازی را مورد مطالعه قرار داده است و ویژگیهای آنها را شرح میدهد. این نویسنده تلاش میکند تا میان دولتهای توتالیتر و حکومتهای مستبد، تمییز ایجاد کند تا آنها را با یکدیگر اشتباه نگیریم.
این مجموعه کتاب در سال ۱۹۵۵ به چاپ رسید. کتاب «توتالیتاریسم» که جلد سوم این مجموعه است دو ترجمه دارد: اولی ترجمه آقای «محسن ثلاثی» از نشر ثالث است که یک برگردان از نسخه انگلیسی کتاب اصلی محسوب میشود. اما تمامی سه جلد توسط آقای «مهدی تدینی» نیز به فارسی ترجمه شدهاند. نشر پارسه این ترجمهها را به چاپ رسانده است.
در بخشی از کتاب «توتالیتاریسم» میخوانیم:
جنبشهای توتالیتر نیز مانند جوامع سرّی، جهان را به دو بخش «برادران قسم خورده» و توده نامشخص و درهم برهمی از «دشمنان قسم خورده»، تقسیم میکنند. این تمایز که برپایه دشمنی مطلق با جهان پیرامون جنبش استوار است، با گرایش عادی احزاب به تقسیم مردم به دو دسته حزبی و غیرحزبی، بسیار تفاوت دارد. احزاب و جوامع باز، عموما تنها کسانی را که با آنها آشکارا مخالفت میکنند دشمن میدانند، حال آنکه اصل بنیادی جوامع سرّی، این است که هر فردی که درون جامعه سرّی نیست، مطرود است. همکاری مردم با پلیس در تقبیح مخالفان سیاسی و خدمات جاسوسی داوطلبانه، بههیچوجه پدیده تازهای نیست، اما در کشورهای توتالیتر، این همکاریها و جاسوسیهای همگانی، چنان به خوبی سازمان داده شدهاند که دیگر کار تخصصی پلیس، تقریبا زائد میشود. در یک نظام جاسوسی همگانی و همهجایی که در آن هر کسی پلیس دیگری است و هر فردی خود را تحت مراقبت دائمی احساس میکند و در شرایطی که امنیت شغلی بههیچوجه وجود ندارد و هرکسی هر روزه شاهد صعود و سقوط مقامهاست، هر کلمهای ایهام داشته و مورد تفسیر قرار میگیرد.
این مسئولیت تام رهبر در مورد هر عملی که در جنبش انجام میگیرد و این یکی شدن کامل او با هر یک از کارگزارانش، عملاً چنین نتیجه میدهد که هیچیک از اعضای جنبش، در موقعیتی نیست که مسئول اعمالش باشد و بتواند دلایلی برای اعمالش بیاورد. از آنجایی که رهبر، حق توجیه اعمال جنبش را به انحصار خود در آورده است، برای جهان خارجی چنین مینماید که او تنها کسی است که میداند چه میکند؛ یعنی تنها نماینده جنبش و تنهاکسی که هنوز میتوان به زبانی غیرتوتالیتر با او گفتوگو کرد و در صورت قرار گرفتن در تنگنا، نمیتواند بگوید که چرا از من میپرسی، از رهبر بپرس.
۵. کتاب بحرانهای جمهوری
کتاب «بحرانهای جمهوری» در واپسین سالهای عمر هانا آرنت ( در سال ۱۹۷۰) به چاپ رسید. این کتاب به طور ویژه بر روی سیاست در ایالات متحده آمریکا تمرکز دارد. اولین مسئلهای که در بحرانهای جمهوری مورد مطالعه و بررسی قرار میگیرد مسئله جنگ ویتنام است. آرنت دلایل وقوع ابن جنگ، گسترش آن و در نهایت خروج “ننگآور” آمریکا از این کشور را بررسی میکند. او با واکاوی اسناد منتشرشده به ما میگوید که سیاستمداران آمریکایی از همان ابتدا این آگاهی را داشتهاند که با سقوط ویتنام، مشکل جدیای در منافع منطقهای آنها ایجاد نمیشود و قرار نیست که کل کشورهای ناحیه هندوچین، کمونیستی شوند. اما مداخله کوچک ایالات متحده، تبعات دیگری دارد و این کشور پایش را به جنگی تمامعیار باز میکند؛ گویی با مسئلهای حیثیتی روبرو شده است. یادداشتهای دیگر آرنت در این کتاب به جنبش دانشجویان و جنبش حقوق مدنی سیاهپوستان تعلق دارد.
در پایان کتاب نیز تعدادی از مصاحبههای هانا آرنت با خبرنگاران آورده شده است و او در آنجا با ظرافت کلام و صراحت سخن همیشگی خود، به پرسشها پاسخ میدهد. این کتاب توسط «علی معظمی» به فارسی ترجمه شده است.
در بخشی از کتاب «بحرانهای جمهوری» میخوانیم:
نکته اساسی در اینجا صرفا این نیست که سیاست دروغ تقریبا هیچ وقت برای دشمن به کار گرفته نمی شد بلکه این است که این سیاست، اگر نگوییم منحصرا، عمدتا برای مصارف داخلی به کار می رفت؛ برای پروپاگاندا در خانه و خصوصا با هدف گول زدن کنگره.
۶. کتاب وضع بشر
کتاب «وضع بشر» یکی از مهمترین کتابهای هانا آرنت در حوزه اندیشه و فلسفه است. این کتاب در سال ۱۹۵۸ به چاپ رسید و در همان ابتدا با استقبالی ویژه روبرو شد. در این کتاب میتوان وسعت دید هانا آرنت را به خوبی کشف کرد. اندیشههای غیرمنتظره این نویسنده شاید به زمان حال ما سازگارتر از زمان انتشارش باشند. هانا آرنت در این کتاب ارزشمند خود به ماهیت و مفهوم انسانیت مدرن میپردازد. این واکاوی بسط پیدا میکند و به دایره تواناییهای این انسان نیز میرسد. پیشرفتهای فنی در دنیای ما شگرف و خارقالعاده هستند؛ اما به طرز متناقضی به هر میزان که پیشرفت میکنیم با پیامدهایی غیرمنتظره و عجیب نیز روبرو میشویم. گاهی این پیامدها به شکلی هستند که آزادیهای سیاسی ما را محدود میکنند.
کتاب فوق در ۶ بخش تنظیم شده است که به ترتیب عبارتاند از وضع انسان ،حوزه عمومی و خصوصی ، تقلا( زحمت )، کار،عمل، حیات فعال و عصر مدرن که نویسنده تلاش میکند در هر بخش به تفصیل به وجوه گوناگون و متفاوت بحث بپردازد و آنها را مورد توجه قرار دهد..این کتاب فلسفی آرنت توسط «مسعود علیا» به فارسی ترجمه شده است. در اثر «وضع بشر» کمتر اثری از سیاست میبینیم و بیشتر درباره دنیای مدرن و مرارتهای آن میشنویم.
در بخشی از کتاب «وضع بشر» میخوانیم:
آرنت به خاطر تجلیلی که نثار عمل میکند مشهور است. مخصوصا بابت قطعاتی که در آنها از نام و آوازه مانایی سخن میگوید که شهروندان آن به دست آوردند آن هنگام که در حیطه عمومی با همتایان خود ارتباط و مراوده برقرار کردند. اما وضع بشر به همان اندازه با خطرهای عمل سرو کار دارد و با آن روندهای بیشماری که ابتکار عمل بشر به راه انداخته و اکنون بیرون از اختیار آدمی در جوش و خروشند. البته آرنت به یادمان میآورد که ما حیواناتی درمانده نیستیم: ما میتوانیم به عمل دیگری بپردازیم. ابتکار عمل را برای قطع رشته چنین روندهایی در دست گیریم, و بکوشیم تا از طریق پیمانهایی آنها را به اختیار خود درآوریم. اما جدا از دشواریهای فیزیکی در اختیار گرفتن روندهایی که عمل کردن در متن طبیعت بیفکرانه آنها را به راه انداخته است. آرنت مسائل و مشکلات سیاسی ناشی از خود تکثر را نیز به ما یادآوری میکند. علیالاصول، اگر جملگی بتوانیم توافق کنیم که تشریک مساعی کنیم. قادر خواهیم بود قدرت عظیمی اعمال کنیم؛ اما حصول توافق میان اشخاص متکثر دشوار است و این توافق هیچگاه از بتکار عملهای اخلالآفرین عاملان دیگر در امان نیست. حال که در آستانه هزاره تازهای قرار داریم. یگانه پیشبینی قابل اطمینانی که میتوانیم به آن دست زنیم این است که با وجود ادامه روندهایی که از پیش به راه افتادهاند، آینده باز و گشوده عرصهها خواهد بود برای ابتکار عملهای بشری بیشماری که از دایره تخیل کنونیمان بیرونند. شاید چندان عجولانه نباشد که پیشبینی دیگری نیز کنیم: خوانندگان آینده با گلچین کردن و پروردن رشتهها و مضمونهای گوناگونی در کتاب خارقالعاده وضع بش دراین ثر خوراک فکری و مجال بحث پیدا خوهند کرد. آرنت اگر بود چنین چیزی را بسیار باب میل خود میدید.
۷. کتاب حیات ذهن
کتاب «حیات ذهن» آرنت را به عنوان واپسین اثر منتشر شده توسط این نویسنده میدانند. «حیات ذهن» قرار بود که سه جلد باشد اما جلد سوم این کتاب هیچگاه منتشر نشد زیرا عمر آرنت اجازه نداد که جلد پایانی کتاب نوشته شود. البته باید توجه داشت که همین دو جلد کتاب نیز پس از مرگ آرنت و در سال ۱۹۷۸ به چاپ رسیده است. آرنت در این کتاب به سراغ مسئله تفکر ذهن و موضوع اراده انسانها میرود. کتاب «حیات ذهن» آرنت در کنار «وضع بشر» نسبت به دیگر کتابهای این نویسنده، فلسفیتر است. «مری مکارتی» پس از فوت آرنت، ویرایش این کتاب را بر عهده گرفت و به عنوان دوست و وصی او، این اثر فلسفی ارزشمند را به چاپ رساند. کتاب فوق توسط «مسعود علیا» به فارسی ترجمه شده است.
در بخشی از کتاب «حیات ذهن» میخوانیم:
ای کاش میتوانستیم در این وضع و حال همان کاری را انجام دهیم که عصر مدرن در مرحله نخستینش انجام داد – یعنی این که با هر موضوعی چنان برخورد کنیم «که گویی پیش از من هیچ کس به آن نیرداخته است» (سخنی که دکارت در ملاحظات مقدماتیاش در انفعالات نفس میآورد) این کار دیگر محال شده است؛ تا حدی از آن رو که آگاهی تاریخی ما بیاندازه بسط یاقته است. ولی مهمتر از همه به این دلیل که یگانه سندی که درباره چیستی معنای فعالیت تفکر نزد کسانی که آن را به منزله شیوهای برای زندگی برگزیده بودند در دست داریم چیزی است که امروزه آن را «مغالطههای متافیزیکی» مینامیم. هیچ کدام از نظامها، هیچ یک از آموزههایی که متفکران بزرگ به ما انتقال دادهاند نمیتوانند برای خوانندگان امروزی متقاعدکننده یا حتی معقول و موجه باشند؛ با این حال در اینجا میکوشم استدلال کنم که هیچ کدام از یکی دربردارنده یگانه سررشتههایی هستند که ما در اختیار داریم برای آنکه دریابیم تفکر آنها دلبخواهانه نیست و نمیتوان هیچ یک را از سر تا پا مهمل دانست و بهسادگی دور انداخت. برعکس مغالطههای متافیزیکی برای کسانی که به آن میپردازند چه معنایی دارد – و این چیزی است که امروزه بسیار مهم است و در کمال شگفتی کمتر درباره آن مستقیما سخن گفتهاند.
بنابراین امتیاز احتمالی وضعیت ما بعد از مرگ متافیزیک و فلسفه، امتیازی مضاعف است. این وضعیت به ما امکان میدهد با نگاه تازهای که زیر بار هیچ سنتی نیست و با هیچ سنتی از راه به در نشده است به گذشته بنگریم و بنابراین ثروت عظیمی از تجربههای خام را در اختیار داشته باشیم بدون این که پابند هیچ دستور و توصیهای درباره نحوه پرداختن به این گنجینهها باشیم. میراث ما مسبوق به هیچ وصیتی نیست.
جملات هانا آرنت
همانگونه که اشاره شد هانا آرنت روزنامهنگاری حاذق و توانمند بوده هست. تسلط او به نوشتن سبب شده تا شخصیتی محبوب باشد و برخی از جملات مشهور او به یاد دیگران بماند. به عنوان مثال هانا آرنت در مورد انقلاب میگوید که هدف شورش رهایی است اما هدف انقلاب بنیانگذاری آزادی است. هانا آرنت میگوید در نظامهای دیکتاتوری همه چیز حتی ۱۵ دقیقه قبل از فروپاشی خوب به نظر میرسد. از دیگر جملات معروف این نویسنده میتوان به این عبارت اشاره کرد: فقدان هیجانات نه سبب عقلانیت میگردد و نه به پیشبرد آن کمک میکند. بیطرفی و متانت اگر از خویشتنداری سرچشمه نگیرد و فقط عدم ادراک را بنمایاند، میتواند در برابر تراژدیهای تحملناپذیر به راستی دهشتانگیز باشد.
فیلم هانا آرنت
فیلم هانا آرنت ساخته مارگارته فون تروتا است که به زیبایی بخشی از زندگی این فیلسوف را به تصویر میکشد. این فیلم سینمایی مربوط به حساسیتبرانگیزترین دوره زندگی هانا آرنت است. داستان به زمانی تعلق دارد که آدولف آیشمن، معاون هیتلر را دستگیر کردهاند و موساد آن را به اسرائیل انتقال داده است تا در آنجا بایت جنایاتش محاکمه شود.اما آرنت به عنوان یک یهودی که خود از چنگال نازیها گریخته اشت، نظر دیگری راجع به این محاکمه دارد و آیشمن را یک شخصیت دیوسیرت تصویر نمیکند. هانا آرنت خود یک شخصیت یهودی است و مخالفانش نمیتوانند به او برچسب یهودستیزی بزنند. این فیلم یک اثر در ژانر درام است و در آن درباره زندگی فیلسوفی آشنا میشویم که کارش اندیشیدن است و از این مسئله ترسی ندارد که تمام دنیا مخالف افکارش باشند. اثر فوق در کشورهای آلمان، لوکزامبورگ و فرانسه فیلمبرداری شده و مدت زمانش ۱۱۳ دقیقه است. بازیگرانی نظیر «باربارا سکووا»، «جانت مکتیر»، «یولیا ینچ» و «هاروی فریدمن» در این فیلم نقش ایفا کردهاند.