به نقل از دیجیکالا:
در بیست سال گذشته، افراد بیش از پیش نسبت به تبلیغ محصولات در رسانه آگاهی پیدا کردهاند. ما به این عادت کردهایم که برچسب قوطی نوشابهی کوکاکولا را در محتواهای مختلف ببینیم. همچنین میدانیم که اپل فقط به آدمهای خوب قصه اجازه میدهد که از محصولاتش استفاده کنند (در فیلمهای سینمایی این قضیه کاملا آشکار است).
اما اکنون با پدیدهای به نام فیلمهای کاملا محصولمحور طرفیم. فیلمهایی مثل «ایر» (Air) و «تتریس» (Tetris) که بالاخره از راه رسیدند، مثالهای خوبی از این هستند که صنعت فیلمسازی دارد به کدام سو رهسپار میشود. این فیلمها دربارهی تولد یک محصول یا دربارهی نوابغ مدرن محبوب ما و مسیر آنها به سمت اکتشافهای زندگیشان است. چرا هالیوود به سراغ ساختن چنین فیلمهایی میرود و این موضوع چه چیزی دربارهی فرهنگ مصرفکننده به ما میگوید؟
به هالیوود خوش آمدید! کعبهی آمال شما!
برای سالها هالیوود فیلمهایی را ساخته است که از جانمایی و تبلیغ محصول استفاده کردهاند. در حقیقت یکی از اولین نمونهها، فیلمی از باستر کیتون به نام «گاراژ» است که در سال ۱۹۲۰ عرضه شد. حتی در آن زمان هم علامت تایرهای فایراستون در کانون توجه قرار داشت و همراه با آن بخشهای تبلیغاتی برای بنزین رد کراون پخش میشد. پس باید گفت که عملا با چیز جدیدی روبهرو نیستیم.
از آن زمان صنعت سرگرمی به این موضوع پی برده است که مجوز ورود تبلیغاتچیها به فیلمهایشان به این معنی است که پول نقد در چشم به همزدنی در جیبشان است. آنها میگویند که مردم از محصولات مختلف استفاده میکنند، پس چرا این محصولات در فیلمها نباشند؟ با این حال تلاش استودیوها برای این کار، تا مرز خندهدار بودن پیش میرود و خیلی زود دستشان رو میشود.
یک مثال عالی از این موضوع فیلم «حادثهی توماس کراون» محصول ۱۹۹۹ است. این فیلم به عنوان یک بازسازی اغواگر از یک دزدی و تعقیب و گریز ماندگار در یادها مانده است. از طرفی برای یک سکانس خودنما و جنجالی هم از آن یاد میشود که در آن رنه روسو یک قوطی نوشابهی پپسی میخرد، آن را باز میکند و یک قلپ از آن را با نشان برند که روبه بیرون است، مینوشد. بعد از نوشیدن عمیق او آهی میکشد و به قوطی جوری نگاه میکند که انگار این کار تنها چیزی است که در طول روز او را حسابی سر کیف آورده است. در واقع این کار به نوعی بر خلاف نظر او است که در طول فیلم دربارهی این صحبت میکند که چگونه معجونهای گیاهی مختلفی مینوشد که برای سلامتی بسیار مفید هستند و این کار را آن قدر انجام میدهد که بقیهی کاراکترها در فیلم به رویش میآورند.
نوستالژی همراه با چاشنی تبلیغ محصول مساوی موفقیت در باکسآفیس است
چندین فیلم را تا به حال دیدهایم که از محصولات هزارهی جدید و نسل ایکس پول خوبی تلکه کردهاند. اینجاست که فیلمهایی مثل «تتریس» و «ایر» دست خود را رو میکنند. برای افرادی که از جانمایی و تبلیغ محصول خود همزمان به شکلی ظریف و موشکافانه و غیر ظریف و توی چشم لذت میبرند، هیچ فیلمی به جز انیمیشن جدید «برادران سوپر ماریو» که یک سرگرمی پر سر و صدا است، جذاب نیست و هیچ اثری به اندازهی آن ارزش نگاه کردن ندارد.
با این حال وقتی ما به چیزی که واقعا هست نگاه میکنیم، شاهد حضور محصولاتی هستیم که صرفا پولساز هستند که نه تنها کودکانی را که امروزه با نینتندو سوییچ خود بازی میکنند، تحت تاثیر قرار میدهد بلکه والدین این بچهها را هم که زمانی با کارتریجهای نینتندو ماریو بازی میکردند و آن روزها را به یاد میآورند، سر کیف میآورد. آنها حتی بازیگری مثل جک بلک را به این انیمیشن آوردهاند تا صداپیشهی نقش باوزر باشد شاید به این خاطر که او پلی بین طرفداران فیلم «وفادارانه» و «پاندای کونگفو کار» است. یونیورسال همین الان هم پارک سوپر ماریو خود را ساخته است و لگو هم دارد اسباببازیهای آن را میسازد. مطمئن باشید که ملحفهی مجلل و به سبک قدیمی محبوب خود را برمیدارید. خورهها اسباببازیهای فانکو را کلکسیون میکنند و بچههایشان تا دنبالهی اجتنابناپذیر بعدی این اثر ماشین کارتینگ قدیمی ماریو را سوار میشوند. آنها از این کار ابدا شرمگین نیستند.
و با «تتریس» و «ایر» حالا ما شاهد فاز جدیدی از این فرآیند هستیم. به تصویرکشیدن جریانهای رایج در گذشته با جذابترین بازیگران هالیوود. این آدمها روز بزرگ پرداخت حقوق را میبینند و البته آن فضای مبهم و عجیب فیلم را که آنها در آن، نسخهای مضحک از افراد واقعی را بازی میکنند تا به داستان حقیقی آنها ارزشی برای روایت بدهند. مشکلی نیست اگر آن آدم واقعی کشمکشهای شخصی بسیار کمی داشته باشد. بن افلک یا برد پیت نقش آنها را با دشواری فیزیکی ملموسی که زندگیشان را تغییر میدهد، بازی خواهند کرد و سنگینی و وقاری را به آنها خواهند داد که انگار واقعا هر روز با یک ایدهی جدید و بکر سر کار رفتهاند.
اما همهی ما میدانیم و به یاد داریم که تبلیغات چه حسی به ما میدهند و چقدر باحال است که ما آن محصولات را داشته باشیم. ما صبح روز عید یا روز کریسمس را به یاد داریم که والدین ما یک جفت «ایر جردن» که به شدت طالب داشتنش بودیم، برایمان خریدهاند یا بازی «تتریس» برای کامپیوتر ما. چه روزهای لذتبخشی بود. استودیوها آن روزها را میبینند و به این فکر میافتند چرا ما باید آدمی را نشان دهیم که نوشابهی کولا میخورد در حالی که میتوانیم فیلمی دربارهی آن بسازیم؟ میتواند دربارهی این باشد که چگونه فرمول مخفی آن توسط دو مامور سازمان جاسوسی آمریکا ابداع شد که در ونزوئلا داشتند از یک جهنم فرار میکردند و تنها چیزی که آنها را نجات داد، ترکیبی بود که آنها در جنگل پیدا کردند و البته هر چیزی که در کولهپشتیشان داشتند. آن داستان واقعی را فراموش کنید که یک لیموناد فروش بود که وقت زیادی برای هدردادن داشت. داستانهای ابداعات و اختراعات همیشه آنقدر جذاب نیستند و وقتی نیستند، هالیوود میخواهد مطمئن شود که آنها از قضا جذاب هستند و اینکه ما احساساتمان به اندازهی کافی برانگیخته میشود.
«ایر» و «تتریس»؛ تلاشی برای فروختن افسانه
«ایر» حکایت این را تعریف میکند که چگونه خط تولید اسنیکر ایر جردن حول یک بسکتبال تازهکار در آن زمان به اسم مایکل جردن ابداع شد و شکل گرفت. «تتریس» هم دربارهی هنک راجرز است؛ یک آمریکایی که الکسی پاژیتنوف را کشف میکند و بازی کامپیوتری او را به آمریکا میآورد. اما آیا همهی اینها، داستانهای آنقدر جسورانهای هستند که لایق ساختن فیلمی مستقل دربارهشان باشند؟
حقیقت این است که شاید این فیلمها جالب توجه باشد اما به ناچار طعمهی ذهنهایی اینترنتی کندو عسلی میشوند، ذهنهایی به شدت کنجکاو. این افراد حقیقت را مثل مو از ماست بیرون میکشند و اینجاست که باز هم به ناچار ویدیوهایی با عناوینی مثل «تتریس: حقایقی از داستان فیلم» در یوتیوب منتشر خواهد شد.
بیشتر مردم جامعه عاشق داستانهای خوب دربارهی آدمهای توسریخور هستند. به عنوان عضوی از جامعه، همهی ما این را میدانیم. با این حال نمایش سفر دور و دراز قهرمان ماجرا چیز تکرار و پیش پا افتادهای نیست که هر داستانی بتواند از پس آن بر بیاید اما هالیوود باز هم تلاش خود را میکند. شاید همهی ما گولش را بخوریم اما درست مثل داستانهای دیگر میدانیم که روزی این فیلمها وجود داشتند و از سالنهای سینما محو شدند و بار دیگر سر و کلهشان در شبکههای استریم پیدا شد و نمایشی دیدنیتر از اسلم دانک مایکل جردن ارائه کردند. حیات جدیدی به محصولات داده میشود، هالیوود هم حمایت مالی این پروژهها را بر عهده میگیرد و ما از یاد میبریم درامی که به خورد ما داده میشود، تنها نسخهی جدیدی از همان پول تلکه کردن است.
منبع: Movieweb