به نقل از دیجیکالا:
سندرم کوتارد (Cotard’s Syndrome) یا سندرم مردهی متحرک، عارضهی به شدت نادری در سطح جهان است که شاید یک مرتبه هم اسمش به گوشتان نخورده است. این سندرم که به دلیل مشکلات عصبی رخ میدهد، بیماران به اشتباه تصور میکنند بخشی از بدنشان وجود ندارد. در سناریویی وخیمتر، بیماران تصور میکنند که در قید حیات نبوده یا اصلا وجود خارجی ندارند! سندرم مردهی متحرک نه تنها جزء نادرترین بیماری و امراض انسانها در کل زمین محسوب میشود، بلکه به اندازهای ماجرای این سندرم عجیب و غریب است که محققین پیرامون ساز و کار این بیماری و درمانش با چالشهای بهسزایی دست و پنجه نرم میکنند.
اطلاعات بهروز، دقیق و قابل استنادی از میزان شیوع سندرم مردهی متحرک یا همان سندرم کوتارد در سطح بینالمللی در دسترس نیست. با این حال در مقالات علمی و پزشکی مختلف به این نکته اشاره شده تقریبا دویست تن از مردمان در سطح دنیا با این بیماری دست و پنجه نرم میکنند. با این حال، در مطالعهای که سال ۱۹۹۵ انجام شد، از بررسی صد بیمار مبتلا به این سندرم نتایج جالب و قابل تاملی به دست آمد. ۴۵ درصد از بیماران جامعهی آماری پژوهش، هویت وجودی خود را انکار کردهاند. مابقی افراد، یعنی ۵۵ درصد از بیماران، با این توهم مواجه شدند که نامیرا هستند. این موضوع نشان میدهد که سندرم مردهی متحرک برخلاف اسمش، صرفا موجب توهم مرگ و میر در بیمار نمیشود و یک شخص امکان دارد از آن سوی بوم افتاده و توهمهای جاودانگی به سرش بزند. با این اوصاف، در حال حاضر شاید این سوال در ذهنتان شکل گرفته چطور این عارضه شناسایی شده و در قدم بعدی چگونه و به چه علت این توهم به اسم یک سندرم نادر معرفی و ترویج پیدا کرد.
دکتر جولز کوتارد؛ دانشمندی که اسمش در تاریخ علوم پزشکی ثبت شد
جولز کوتارد، پزشک و عصبشناس مشهوری فرانسوی سال ۱۸۸۰ میلادی در پی بررسی یک اختلال عصبی، به این نتیجه رسید که برخی از نشانهها قرار نیست الزاما به دلیل وجود یک بیماری دیگر بروز پیدا کنند. او «توهم نفی» را یک بیماری جداگانه تصور کرد. با این حال زمانی که یک پروندهی متفاوت به دست کوتارد رسید، این عصبشناس دیدگاهش را تا حدودی نسبت به نشانهی مذکور تغییر داد.
کوتارد با یک بیمار خانم مواجه شد که ادعا میکرد بخشهایی از بدنش وجود ندارد. این زن همچنین از خوردن غذا به شدت امتناع میکرد؛ چراکه او باور داشت مورد لعن ابدی قرار گرفته و نامیرا است و به همین سبب قرار نیست او به مرگ طبیعی بمیرد. در نهایت کوتارد با فوت بیمار به دلیل گرسنگی شدید مواجه شد. کوتارد در وصف این سندرم توضیح میدهد که عارضهی سندرم مردهی متحرک معمولا با علائم دیگری مثل نا امیدی و از خود بیزاری ظاهر میشود. همچنین این موضوع هم اغلب گزارش شده که بیماران مبتلا به این سندرم، از افسردگی نیز رنج میبرند. با تمامی این تفاسیر، سندرم کوتارد به طور معمول در لیست اختلالات روانشناختی متون و منابع مختلف قرار نگرفته و این بیماری را به مشکلات جسمانی نسبت میدهند. کوتارد در آن دوران نتوانست در درجهی اول ساز و کار این بیماری را کشف کند. به تبع، درمان سندرم مردهی متحرک هم به خوبی مشخص نشد. گذر زمان و پیشرفت تکنولوژی توانست در این دو زمینه اثرات هر چند کم، اما قابل توجهی داشته باشد.
علت سندرم کوتارد
پاتوفیزیولوژیستها و همچنین نورو فیزیولوژیستها به این نتیجه رسیدهاند که سندرم کوتارد میتواند به دلیل مشکلاتی در بخش ادراکی مغز بروز پیدا کند. به همین دلیل، این بیماری در برخی از متون به اسم توهم کوتارد هم معروف است. به نظر میرسد سندرم کوتارد با بیماری دیگری به اسم توهم کاپگراس (Capgras Delusion) شباهت داشته و با مکانیسم این توهم در ارتباط است. بر اساس توهم کاپگراس، بیمار به این باور میرسد که یکی از اعضای خانوادهاش توسط یک موجود دیگر دزدیده شده است. در این حالت، بیمار در مواجهه با اعضای خانوادهاش ادعا میکند که آنها حقیقی نیستند. این سندرم نادر را به احترام دکتر کاپگراس، روانشناس برجستهی فرانسوی که اولین مرتبه متوجه چنین اختلالی شده، به اسم توهم کاپگراس میشناسند. چه در توهم کوتارد و چه در توهم کاپگراس، سطحِ بخشی از بافت مغز تحت عنوان بافت حاویِ هستههای دوکی شکل با این دسته از اختلالهای عصبی روبهرو است. این بخش از مغز که هستههای دوکی شکل داشته، وظیفه دارد چهرهها را بشناسد. همچنین هستهای در بخشی از مغز به اسم هستههای بادامی شکل یا آمیگدال وجود دارد که وظایف متنوعی را باید انجام دهد. یکی از اثرات هستههای آمیگدال، ارتباط بین احساسات با چهرهی آشناست. به نظر میرسد در دو توهم مذکور، این هسته هم با مشکل مواجه میشود. با این حال، دقیقا مشکل از کجاست؟ کوتارد در آن زمان چه چیزی را نتوانسته بود پیرامون ساز و کار این بیماری درک کند؟
اختلال عصبی در بیماران مبتلا به سندرم کوتارد موجب میشود تا آنها چهرهای را درک کنند که متعلق به فردِ آشنا نیست. بنابراین بیماران در ارتباط با اطرافیانشان با مشکل مواجه میشود. این ماجرا به تدریج باعث میشود تا بیمار ارتباطش را با دنیای واقعی قطع کند. اگر چهرهای که بیمار به دیگران گزارش میدهد چهرهی یک فرد غریبه باشد، در حقیقت توهم کاپگراس ایجاد شده است. اگر بیمار چهرهی خودش را در بدن فرد دیگری بیند، باید اعتراف کرد که بیمار به سندرم کوتارد مبتلا شده است؛ توهمی که انسان به این باور میرسد وجود خارجی نداشته یا شاید به نحوی مُرده و خبر ندارد!
سندرم کوتارد معمولا همراه با بیماریهایی مثل اسکیزوفرنی (دو گانگی شخصیت) و سایکوز گزارش میشود
سندرم کوتارد معمولا همراه با بیماریهایی مثل اسکیزوفرنی (دو گانگی شخصیت) و سایکوز گزارش میشود. با این حال به نظر میرسد سندرم کوتارد با تومورهای مغزی و سردردهای میگرنی هم ارتباط دارد. در حقیقت این بحث وجود دارد که سندرم کوتارد ممکن است در ارتباط با وجود یک تومور در مغز باشد. بر طبق نظر دانشمندان، میتوان چنین توهمی را جزء اولین نشانههای نوع خاصی از تومورهای مغزی قلمداد کرد.
از طرفی این موضوع هم به پیش کشیده میشود آسیب و جراحت به لوب پریتال یا آهیانهی مغز هم میتواند منجر به ظهور توهم کوتارد شود. داروهای شیمیایی خاصی هم میتوانند چنین عارضهای را هر چند به صورت موقت ایجاد کنند. داروهایی مثل آسیکلوویر و ولاسیکلویر دو نمونهی مثال زدنی در این زمینه محسوب میشوند. در حقیقت این دو دارو مادهای را در بدن به عنوان متابولیت ترشح میکنند که احتمالا مسبب وقوع این سندرم میشود. از جنبهی بیوشیمیایی این فرض مطرح شده که مقادیر بسیار زیاد مادهی ۹-کربوکسی متوکسی متیل گوانین که متابولیت داروی آسیکلوویر به حساب میآید، پیدایش سندرم کوتارد را رقم میزند. هر چند، پژوهشهای دقیقتری در این زمینه نیاز است تا بتوان به این نکته استناد کرد.
جالب است بدانید گزارشهایی هم به دست آمده که برخی از بیماران با اختلالات کلیوی از عارضهای مشابه به سندرم کوتارد شکایت کردهاند که اغلب با انجام دیالیز خونی، توهمهایشان چند ساعت پس از درمان به طرز قابل توجهی کاهش پیدا کرده است. به نظر میرسد توهم کوتارد میتواند دلایل و علل کاملا متنوعی داشته باشد. به همین منظور، کار برای پژوهشگران برای کشف یک استراتژی درمانی واحد و مشخص به نوعی سخت میشود.
نشانههای سندرم کوتارد
سندرم کوتارد همانطور که پیشتر گفته شد یک اختلال عصبشناختی است. به همین دلیل نشانههای این بیماری منحصرا مربوط به ذهن دانسته میشود. از طرفی، شناسایی این سندرم به شدت کار سختی است؛ چراکه این سندرم اغلب در تعامل با نشانههای سایر بیماریهای روانشناختی خودش را نشان میدهد. ذکر این نکته هم الزامی است که بیمار قرار نیست حتما تمامی نشانههای زیر را نشان دهد تا بتوان گفت او به سندرم کوتارد مبتلا شده است. با در نظر گرفتن چند فقره از نشانهها میتوان به یک نتیجهی واحد رسید. نشانهها عبارتند از:
- توهم اینکه فرد، مُرده یا در حال مرگ است یا اصلا وجود خارجی ندارد
- افسردگی و ناراحتی حاد
- بیتفاوتی نسبت به درد
- کنارهگیری از فعالیتهای اجتماعی
- خودداری از تکلم و صحبت
- خودداری و ممانعت از خوردن غذا چون بیمار وقتی به این باور میرسد که مُرده، دلیل و انگیزهای برای مصرف خوراکی ندارد
- شنیدن صداهای خیالی که میگویند بیمار مُرده یا در حال مرگ است
- تلاش برای خود آزاری
- پرورش ایدههایی ناشی از مورد لعن یا طرد شدن
- توهمهای جاودانگی
تشخیص سندرم کوتارد
از آنجایی که سندرم کوتارد به شدت نادر است و معدود افرادی با این بیماری در سطح جهانی دست و پنجه نرم میکنند، پزشکان برای شناسایی و تشخیص این سندرم با چالشهای فراوانی روبهرو میشوند. به همین سبب، صرفا شرح حال گرفتن در این زمینه کفایت نکرده و پزشکان اغلب تلاش میکنند ابتدا با رد گزینههای دیگر، به این سندرم برسند.
با وجود اینکه سندرم کوتارد پیر و جوان نمیشناسد، اغلب افراد بالای ۵۰ سال با چنین عارضهی عجیبی مواجه میشوند. بیماران مبتلا در سنین زیر ۲۵ سال معمولا افسردگی دو قطبی هم از خود نشان میدهند. این موضوع هم مطرح شده که زنها نسبت به مردها احتمال بیشتری از جنبهی ابتلا به این بیماری از خود نشان میدهند. همانطور که گفته شد، در حال حاضر و با فناوری کنونی نمیتوان با قطعیت در همان ابتدای کار ادعا کرد یک بیمار به این سندرم دچار شده است. البته اگر فرد از ناحیهی مغز دچار جراحت شده یا در تصاویر MRI و سیتی اسکن یک ضایعه یا تومور مغزی وجود داشته باشد، میتوان سندرم کوتارد را هم یکی از بیماریهای محتمل دانست.
درمان سندرم کوتارد
در حال حاضر مثل بسیاری از بیماریهای نادر دیگر، سندرم کوتارد درمان خاصی ندارد. جولز کوتارد در همان زمانهای قبل که متوجه این سندرم شد، به جز تجویز چند داروی ضد افسردگی کار خاص دیگری نتوانست برای بیمار انجام دهد. متاسفانه در اوضاع کنونی و قرن بیست و یکم هم اتفاق آنچنان انقلابی در این زمینه رخ نداده است. با این حال، یک استراتژی کارساز توسط برخی از دانشمندان پیشنهاد میشود.
بر اساس مقالهای مروری که در سال ۲۰۰۹ منتشر شد، فرایند الکترو شوک درمانی (ECT)، پروسهی متداول و کارآمدی برای درمان این بیماری محسوب میشود. البته باید به این نکته هم اشاره کرد که ECT منحصرا برای درمان این اختلال نبوده و برای بهبود وضعیت وخیمِ افسردگی بیماران هم سودمند واقع میشود. فرایند ECT به این شکل انجام میشود که پس از بیهوشی بیمار، الکترودهای کوچک و رسانایی در بخشهایی از مغز قرار داده میشود. در مرحلهی بعدی، به بخشهای خاصی از مغز که احتمالا عیب و ایراد دارند شوکهای مشخصی القا میشود تا بلکه اختلالِ مورد نظر کاهش یا در بهترین حالت ممکن برطرف شود. با این وجود، انجام ECT نه تنها توصیه نمیشود، بلکه این فرایند درمانی، خطرات هولناکی را هم به دنبال دارد. برای مثال میتوان به از دست دادن حافظه، گیجی، اسهال، استفراغ و دردهای عضلانی اشاره کرد. به همین دلیل، معمولا ECT آخرین حربه و تلاش پزشک معالج برای بهبود وضعیت جسمانی و روحی بیمار مبتلا به سندرم کوتارد در نظر گرفته میشود. به جز چهار اقدام زیر، نمیتوان در حال حاضر راه حلی برای جلوگیری از پیشرفت سندرم کوتارد ارائه کرد. چهار اقدامی که عبارتند از:
- مصرف داروهای ضد افسردگی
- مصرف داروهای ضد سایکوز
- رواندرمانی
- رفتار درمانی
آیا پای یک ژن در میان است؟
اخیرا مقالهای در ژورنال Front. Psychiatry منتشر شده که چند دانشمند به مرور این بیماری پرداختهاند. محققین، این عارضه را در بیمارانی مشاهده کردهاند که از بیماری انسفالیت (Encephalitis) رنج میبردهاند. انسفالیت به زبانی بسیار ساده و مختصر به التهاب مغز گفته میشود که بهواسطهی عفونت یا پاسخ دستگاه ایمنی به عوامل خودی ایجاد میشود. بافت مغز در مواجهه با انسفالیت ورم کرده و به موجب این اتفاق، بیمار با سر درد، سفتی گردن، حساسیت به نور، تشنج و حتی مشکلات روانشناختی روبهرو میشود. گزارشهای دانشمندان حاکی از آن است که شاید انسفالیت خفیف، خود یکی از دلایل اصلی ابتلا به سندرم کوتارد و حتی سندرمهای مشابه مثل کاپگراس باشد. در صورت بروز رویدادهای خود ایمنی، یعنی حملهی دستگاه ایمنی به سلولهای بدن میتوان اختلالهای ژنتیکی را به صورت غیر مستقیم یکی از دلایل ابتلا به این بیماری دانست. در غیر این صورت، هنوز ژن مشخصی که به صورت مستقیم مسبب بروز سندرم کوتارد باشد معرفی نشده است.
زندگی بیماران مبتلا؛ یک کابوس بیپایان
ادعای بسیار بزرگی است اما انسانهای سالم هیچوقت درک نخواهند کرد که بیماران مبتلا به سندرم کوتارد و حتی سندرم کاپگراس با چه مشکلات عدیدهای هر روز مواجه هستند. ذکرِ این جمله که «من درکت میکنم»، تنها به وخیم شدن اوضاع روحی بیمار کمک میکند! بیماران در ابتدای ابتلا به سندرم، مثل بسیاری از اختلالات روانی در وهلهی اول مشکلاتشان را انکار میکنند اما به تدریج که نشانههای بیشتری هویدا میشود، بیماران دچار افسردگی میشوند. به تبع، بیماران وقتی حس میکنند که علنا مُردهی متحرک هستند، از انجام برخی از فعالیتها جدا خودداری میکنند. برای مثال ممانعت این دسته از افراد نسبت به استحمام و مصرف خوراکیها کاملا متداول است. بیماران وقتی متوجه میشوند که نه راه درمانی برای این سندرم فعلا وجود دارد و نه راه فراری، تلاش میکنند تا از اجتماع دوری کنند. این رفتار معمولا موجب تشدید افسردگی و حس انزوا از دنیای واقعی میشود.
بیماران وقتی متوجه میشوند که نه راه درمانی برای این سندرم فعلا وجود دارد و نه راه فراری، تلاش میکنند تا از اجتماع دوری کنند
بیماران در شرایط حادتر، دست به خودکشی میزنند. برخی از افراد این کار را انجام میدهند تا به زندگی خود پایان دهند، برخی دیگر هم با خودکشی در صدد اثبات این موضوع به اطرافیانشان هستند که چون قبلا مُردهاند، با خودکشی مجدد مرگ را تجربه نخواهند کرد. در هر دو سناریو، اتفاقی شوم در انتظار بیماران است. ضمن تشویق بیماران به مصرف دارو، همچنین باید تلاش کرد تا آنها خودشان را از محیط اطراف و جامعه ایزوله نکنند. انزوا تنها به وخیم شدن نشانهها میانجامد.
متاسفانه افرادی که به این عارضه دچار هستند، از رفتن به مطب پزشک و روانپزشک واهمه دارند. برای جلوگیری از اتفاقات بدتر باید اتفاقا بیماران را به انجام این کار تشویق کرد. مصرف داروهای ضد افسردگی میتواند به کاهش علائم کمک کند، هر چند هیچ وقت نشانههای سندرم کوتارد از این طریق از بین نخواهند رفت. از طرفی دیگر، اگر بیمار در انجام امورات روزمرهی زندگی خود به شدت با چالش مواجه شده، میتوان ECT را برای درمان پیشنهاد کرد. علی رغم خطرهای بالقوهی این پروسهی درمانی، اثرگذاری الکترو شوک درمانی میتواند به سود بیمار باشد. به منظور جلوگیری از پیشرفت همهجانبهی سندرم کوتارد، باید از تنها مانده فرد بیمار در یک محیط بسته مثل منزل جلوگیری کرد. مشغول کردن ذهن بیمار، تشویق بیمار برای انجام فعالیتهای گروهی و دسته جمعی در جامعه، ترغیب کردن فرد به مصرف غذا و نوشیدنی و صد البته مجاب کردن بیمار به مصرف داروهایی که پزشک برای او تجویز کرده، تنها راه حلهای کنونی برای مبارزه با این سندرم نادر و خطرناک محسوب میشود. امید است با پیشرفت علم نورو ساینس و فناوریهای حوزهی مهندسی علوم پزشکی بتوان در آیندهی نزدیک برای درمان قطعی سندرم کوتارد اقدام کرد.