به نقل از دیجیکالا:
وقتی کودک بودید، میتوانستید ساعتها با رضایت نقاشی بکشید یا آواز بخوانید؟ آیا شبها با چراغقوه مشغول مطالعه بودید و مخفیانه قبل از خواب خاطراتتان را مینوشتید؟ امروز چطور؟ آیا زندگی شما هنوز پر از شور هنری است؟ یا شما هم به یک هنرمند سایهنشین تبدیل شدهاید که در آرزوی یک زندگی و شغل خلاقانه هستید اما در یک شغل اداری خفقانآور گیر افتادهاید؟ شاید هم در کسب درآمد به عنوان یک هنرمند موفق شده باشید، اما هنوز با موانع خلاقیت مبارزه میکنید. مهم نیست چه چیزی مانع بروز و تجلی هنرمند درون شما شده باشد، کتاب «راه هنرمند» به شما نشان میدهد که چگونه بر آنها غلبه کنید و خلاقیت خود را شکوفا کنید.
کتاب «راه هنرمند» نوشته جولیا کامرون در لیست مطالعه شما قرار گرفته است؟ با این خلاصه سریع ایدههای کلیدی کتاب را مرور کنید.
یک نکته مهم: توصیههای این خلاصه کتاب بر اساس یک برنامه دوازده هفتهای است. اگر میخواهید این خلاصه کتاب را در زندگی خود به کار ببرید، سعی کنید هر هفته روی یکی از این نکات تمرکز کنید.
در این خلاصه کتاب «راه هنرمند» نوشته جولیا کامرون، شما همچنین به پاسخ این سه سوال پی میبرید:
- چرا این مسأله منطقی است که خودتان را به یک قرار ملاقات دعوت کنید؟
- چرا باید از گونههای عجیب و غریبی که «دیوانهسازان» نامیده میشوند ترسید و از آنها دوری کرد؟
- ارتباط بین خواستههای خدا و طرح داستانی فیلمهای شاخص چیست؟
مفاهیم کلیدی
ایدهی کلیدی شماره ۱: با نوشتن منظم و کاوش در چیزهای جدید با جنبهی خلاق خود ارتباط برقرار کنید.
اگر به دنبال احیای مجدد خلاقیت خود هستید، لازم نیست با نوشتن یک اثر بزرگ شروع کنید! در عوض، با چند گام اولیه سادهتر، مانند نوشتن صفحات صبحگاهی، شروع کنید.
صفحات صبحگاهی به جریان خلاقیت شما وقتی که از خواب بیدار میشوید کمک میکنند. فقط بنشینید، بگذارید افکارتان سرگردان باشد و هر چه به ذهنتان میرسد بنویسید. صفحات صبحگاهی شما لازم نیست هنری یا درخشان باشند. آنها را به عنوان نوعی مراقبه در نظر بگیرید: دنیای بیرون را برای لحظاتی فراموش کنید و روی کاری که درست در آن لحظه انجام میدهید تمرکز کنید. اگر نمیدانید چه بنویسید، در مورد این واقعیت بنویسید که نمیدانید چه بنویسید.
وقتی روی صفحات صبحگاهی خود کار میکنید، سعی کنید بخش حساس و منطقی مغز خود را خاموش کنید. به جای آن اجازه دهید مغز هنرمند شما کار را به دست بگیرد. نگران اشتباه کردن یا فشار برای نوشتن چیزی درخشان نباشید. قسمت هنرمند مغز شما میخواهد بازی کند و آزمایش کند، خودتان را رها کنید!
شما همچنین باید هر از چند گاهی در یک قرار ملاقات، جنبه هنری خود را نیز در نظر بگیرید. یک قرار ملاقات هنرمندانه را با خودتان برنامه ریزی کنید: چند ساعت در هفته را به تمرکز بر هنرمند درونی خود اختصاص دهید. به ساحل بروید، یک فیلم قدیمی تماشا کنید، از یک گالری دیدن کنید یا فقط به پیاده روی بروید. نکته این است که خودتان استراحت کنید و اجازه دهید ذهنتان منحرف شود.
کمکم متوجه خواهید شد که هر چه بیشتر خودتان و دنیای اطرافتان را کشف کنید، بیشتر با هنرمند درونی خودتان ارتباط برقرار میکنید. به همین دلیل بسیار مهم است که باید تا جایی که میتوانید درباره خودتان و محیط اطرافتان بیاموزید. همیشه به دنبال صداها، مناظر، بوها یا مزههای جدید باشید.
خواه مسیر دیگری را برای بازگشت به خانه انتخاب کنید تا بتوانید بخش جدیدی از شهر را ببینید، یا توقفی کوتاه برای قدردانی از آسمان در هنگام غروب یا گلهایی که در مسیر خود به سمت محل کار میبینید؛ هر زمان که میتوانید چیز جدیدی را کشف کنید!
ایده کلیدی شماره ۲: با غلبه بر شیاطین و شک و تردید خود، اعتمادبهنفستان را تقویت کنید.
همه ما در زندگی خود با لحظات سختی دست و پنجه نرم میکنیم. اما اگر میخواهید خلاقتر باشید، نمیتوانید از آنها فرار کنید.
افراد خلاق اغلب باید با شرایط سخت روبرو میشوند و بر آنها غلبه کنند. برای مثال، بسیاری از والدین فرزندان با استعداد خود را از دنبال کردن هنر دلسرد میکنند، زیرا میترسند نتوانند از نظر مالی خود را تأمین کنند.
این افراد اغلب به هنرمندان سایهنشین تبدیل میشوند. هنرمندان سایهنشین با رضایت دادن به مشاغل ناکامل، حتی اگر از نظر مالی موفق شوند، همیشه با زندگی خلاقانهای که هرگز نداشتهاند، تسخیر میشوند.
یکی از هنرمندان سایهنشینی که نویسنده این کتاب با او صحبت کرده میلیونری به نام ادوین است. پدر ادوین او را برای امور مالی تحت فشار قرار داد. اکنون او خود را با هنرمندان و هنر احاطه کرده است تا حرفه هنری را که از دست داده جبران کند.
هنرمندان سایهنشین اغلب در زمینههای مرتبط با هنری که دوست دارند کار میکنند. به عنوان مثال، یک شاعر سایهنشین ممکن است به عنوان یک کپی رایتر کار کند.
بنابراین اگر از عرصهی هنر رانده شدهاید، باید ننگ مرتبط با هنرمند بودن را فراموش کنید و به جای آن بر جنبههای مثبت هنر تمرکز کنید. اگر به شما گفته شده که هنرمندان دیوانه هستند، باید آگاهانه به خود بگویید: «هنرمندان عاقل هستند.»
همچنین باید عمیقاً کشف کنید که چه چیزی شما را عقب نگه میدارد. گاهی افکار افراد خلاق را گروگان میگیرند! افکاری مانند شک میتوانند ویرانگر باشند. مثلاً نویسندهای را تصور کنید که آنقدر به خود شک دارد که هرگز دستنوشته استادانهاش را تحویل نمیدهد.
اما افکار فقط یکی از مشکلات است. مردم هم میتوانند شما را پایین بیاورند. شما ممکن است طعمه یک دیوانهساز شوید، شخصی که از توجه شما تغذیه میکند و در عین حال شما را تحقیر میکند. دیوانه سازان اغلب خود هنرمندان موفقی هستند. آنها تمایل دارند اطراف خود را با هنرمندان با استعدادی احاطه کنند که اعتمادبهنفس کمتری نسبت به آنها دارند.
اجازه ندهید یک دیوانهساز شما را بترساند. به یاد داشته باشید: تنها فردی که مسئولیت خلاقیت شما را بر عهده دارد خود شما هستید.
- ۵۰ جملهی پایانی برتر کتابها در تاریخ ادبیات
- کتاب معجزه شکرگزاری راندا برن؛ خلاصهای جذاب که باید بخوانید
ایده کلیدی شماره ۳: روند بهبودی از نظر احساسی چالشبرانگیز است، اما این تنها راه برای برقراری ارتباط مجدد با خود خلاق است.
اگر برای مدت طولانی خلاق نبودهاید، بازیابی جنبه هنری خودتان همیشه آسان نیست. اما نگران نباشید! وقتی شروع به کندوکاو در دنیای خلاقانه درونی خود کردید، شروع به کشف افکار و احساسات عجیب و غریب خواهید کرد. این اکتشافات میتوانند ترسناک باشند، اما در عین حال بسیار مهم هستند.
به عنوان مثال، عصبانیت مطمئناً ناخوشایند است اما لزوماً چیزی نیست که بتوان از آن فرار کرد. خشم میتواند شما را تشویق کند که در مسیر درست حرکت کنید. برای مثال، ممکن است فیلمی را تماشا کنید و احساس عصبانیت کنید زیرا فکر میکنید میتوانستید بهتر از بازیگرانی که نقشها را دریافت کردهاند، کار کنید. اگر چنین احساسی دارید، احساس خود را جدی بگیرید. افکار خود را بنویسید و برای رسیدن به آن هدف تلاش کنید!
هنر همچنین میتواند شما را به سمت موضوعات حساس سوق دهد. اگر کار شما دیگران را از منطقه آسایش خود خارج کند، ممکن است مردم به شما انتقاد کنند، همانطور که یک فیلمنامه جنجالی سیاسی ممکن است چنین تأثیری داشته باشد. اگر دیگران سعی میکنند شما را از کار خلاقانه خود شرمنده کنند، اجازه ندهید که شما را ناامید کنند. باید به خودت ایمان داشته باشی، یکی از راههای انجام این کار، حفظ و یادآوری نظرات مثبت از پروژههای قدیمی است. اجازه ندهید منفی بودن شما را به پایین بکشاند.
با یادگیری بیشتر در مورد خودتان، نقاط قوت و ضعف جدیدی را نیز کشف خواهید کرد. حتی پس از نوشتن دوازده رمان، یک نویسنده ممکن است همچنان از لحظهای که مجبور شود با یک صفحه خالی روبرو شود، بترسد. اگر احساس میکنید در مورد نوشتن مسدود شدهاید، از کسی درخواست کمک کنید. شاید وقتی کسی به شما میگوید چه بنویسید، احساس راحتی بیشتری داشته باشید، مثلاً اگر سردبیرتان از شما بخواهد داستانی درباره پراگ بنویسید. این کار هیچ ایرادی ندارد.
خشم، منفیبافی، موانع – اگر این نوع ضعفها را کشف کنید، در مسیر درستی هستید. آنها به این معنی هستند که روند بهبودی شما کار میکند. صبور باشید و به نوشتن صفحات صبحگاهی خود ادامه دهید. آنها شما را به هدف خود یعنی ارتباط مجدد با نابغهی خلاق درونتان میرسانند.
ایده کلیدی شمارهی ۴: شما هیچ ایدهای تولید نمیکنید. شما آنها را در جهان پیدا میکنید و به رشدشان کمک میکنید.
وقتی میکل آنژ مجسمه معروف دیوید خود را ساخت، گفت که دیوید را پیدا کرده است، و اینکه او دیوید را خلق نکرده است. مانند بسیاری از هنرمندان بزرگ، او خود را کشتی صرفی میدانست که چیزی بسیار بزرگتر از او را تحویل میدهد. حق با او بود.
هنرمندان ایدههای خود را تولید نمیکنند. آنها ایدهها را در کائنات پیدا میکنند. هنگامی که این را بپذیرید، دیگر از انسداد خلاقانه رنج نخواهید برد.
فشار برای ارائه یک ایده درخشان میتواند بسیار زیاد باشد. مسئله این است که شما ایدهها را مانند درختان پرورش میدهید. مانند یک درخت، یک ایده به عنوان یک دانه کوچک شروع میشود و شما فقط مسئول نظارت بر رشد آن هستید.
«بذر» همه فیلمها، رمانها، آهنگها، نقاشیها و دیگر کارهای خلاقانه در حال حاضر در جهان وجود دارد. وقتی یکی را پیدا کردید، مراقب آن باشید. به آن توجه کنید تا بتواند رشد کند. این تمام کاری است که یک هنرمند واقعاً باید انجام دهد.
اگر به تلاش برای مراقبت از این ایدهها ادامه دهید، حتی ممکن است متوجه شوید که قدرت بالاتری وجود دارد که به شما کمک میکند.
وقتی مشتاق بینش هنری خود هستید، فرصتهای جدیدی به شما ارائه میشود. ممکن است یک کنسرت یا فرصت بازیگری جدید به شما پیشنهاد شود یا با یک ناشر در یک باشگاه ورزشی ملاقات کنید.
اگر تلاش کنید، خدا به شما کمک خواهد کرد، اما هنوز هم در خط مقدم زندگی خلاق خود هستید. اگر از وضعیت فعلی خود ناراضی هستید، این شما هستید که باید تغییر را ایجاد کنید.
ایده کلیدی شمارهی ۵: کمال گرایی، اعتیاد به کار و رقابت بیش از حد فقط جریان خلاقیت شما را مسدود میکند.
ترس بدترین دشمن یک هنرمند است. این مسأله میتواند شما را از دنبال کردن رؤیاهای خود باز دارد، خلاقیت شما را مسدود میکند و باعث میشود حتی زمانی که همه چیز خوب پیش میرود به خودتان شک کنید.
معمولاً ترس از شکست، ریشه در تجربیات دوران کودکی دارد. یکی از والدین یا معلمان غیر حمایت کننده که به شما گفته است هرگز به چیزی نخواهید رسید، میتواند ترس مادامالعمر از شکست را القا کند.
اما شما همچنین میتوانید ترس را بر خود وارد کنید. چگونه؟ با درخواست بیش از حد از خود.
اهداف غیرواقعی – مانند نوشتن رمان در تعطیلات سال نو – بسیار خطرناک هستند. شما به این اهداف نخواهید رسید و سپس خودتان را سرزنش خواهید کرد. شما شروع به احساس پشیمانی، اندوه، حسادت و نفرت از خود خواهید کرد، که باعث میشود هیچ جریان خلاقی وجود نداشته باشد. سپس شروع به سرزنش کردن خود به دلیل عدم انجام کاری میکنید، با این کار اعتمادبهنفس خود را تضعیف میکنید تا جایی که از انجام پروژه دیگری میترسید و تسلیم خواهید شد.
ترسناک است، اینطور نیست؟
اما علاوه بر ترسی که میتوانید به خود وارد کنید، دو عادت خطرناک و غیرمولد وجود دارد که باید مراقب آنها باشید.
اولین مورد اعتیاد به کار است. برخی از افراد با کار بیش از حد خود به احساسات خلاق پاسخ میدهند. و اگر خلاقیت را انرژی خدا میدانید که در شما جریان دارد، ممکن است منطقی باشد که برخی افراد با چنین واکنش احساسی قویای پاسخ دهند و بیش از حد کار کنند.
اما اعتیاد به کار نتیجه معکوس دارد. کار بیش از حد، کشف انرژی خدا را که در شما جریان دارد غیرممکن میکند. بهتر است اجازه دهید مغزتان با آرامش ایدهها را به طور طبیعی بررسی کند و آن را مجبور نکنید.
رقابتپذیری برای خلاقیت نیز اثر معکوس دارد. با جلب توجه شما به سؤالات اشتباهی، مانند «چرا فیلم او ساخته شد و فیلم من نه؟» با پرسیدن سؤالات مثبت از خود، مانند «آیا امروز روی فیلمنامهام کار کردم؟» از این تله اجتناب کنید.
ایده کلیدی شمارهی ۶: با تلاشی آگاهانه خود خلاقتان را به معرض نمایش بگذارید.
هر هنرمندی نیاز به کمی اعتماد به نفس دارد. بنابراین اگر میخواهید خود هنری خود را احیا کنید، باید گذشته خود را دوباره بررسی کنید تا ببینید چه چیزی ممکن است به اعتمادبهنفس شما آسیب زده باشد و چگونه میتوانید آن را احیا کنید.
با نگاه کردن به گذشته و انتخاب سه تجربه که حس شما را نسبت به خودتان پایین آورده است، شروع کنید. هر تجربه یا خاطرهای مهم است، حتی آنهایی که احمقانه به نظر میرسند. اگر همکلاسیتان هنگام توهین به نقاشیهای شما در کلاس سوم به شما آسیب رساند، آن را در لیست قرار دهید.
شناسایی لحظاتی که به اعتمادبهنفس شما لطمه میزند به شما کمک میکند تا با آنها روبرو شوید و بر آنها غلبه کنید. این تنها راهی است که میتوانید از صدمهای که آنها به بار آوردند، نجات پیدا کنید.
همچنین میتوانید اعتمادبهنفس خود را با تمرینهای تخیل، مانند تجسم روز خلاقانه عالی خود، تقویت کنید. اولین بار که از خواب بیدار شدید چه کار میکنید؟ در پایان روز چه کاری را انجام میدادید؟
خود را در حال غلبه بر چالشها نیز مجسم کنید. به خودتان یادآوری کنید که میتوانید!
جملات تأکیدی راه خوب دیگری برای تقویت خود هنری شماست. هر هفته پنج جمله مثبت را انتخاب کنید و مرتباً آنها را به خود یادآوری کنید. به عنوان مثال: «من فردی با استعداد هستم»، «خلاقیت من یک گنج است»، «من چیزهای زیادی برای ارائه دارم» و غیره.
عادات مفید را نیز ایجاد کنید. اگر زمانی که به اندازه کافی در یک روز به نتیجه نرسیدید و ناامید شدید، سعی کنید به توقف و نفس عمیق کشیدن عادت کنید. مکث کنید، سپس به طور واقعبینانه در مورد آنچه میتوانید در بقیه روز انجام دهید فکر کنید.
همچنین باید عادت داشته باشید که خود را با شادیهای کوچک زندگی احاطه کنید. خانه خود را با بوهای خوب پر کنید یا لباس مورد علاقه خود را بدون دلیل خاصی بپوشید. یادآوریهای مثبتی برای خود بنویسید، مانند: «اگر با خودم مثل یکشی گرانبها رفتار کنم، من را قوی میکند.»
شما در کمترین زمان ممکن به مسیر خلاقیت باز خواهید گشت!
پیام کلیدی این کتاب:
فعال کردن پتانسیل خلاقانه شما آسان نیست، اما همه میتوانند این کار را انجام دهند. اگر دلهرهآور به نظر میرسد، فقط با چند مرحله ساده شروع کنید: صفحات صبحگاهی بنویسید، موضوعات جدید را بررسی کنید و هر از چند گاهی با خود هنرمندتان یک قرار ملاقات بگذارید. وقتی شروع به جستجوی درون و تمرکز روی اهداف هنری خود کردید، دوباره خود خلاق خود را پیدا خواهید کرد!
توصیه عملی:
فرآیند خلاقیت باید لذتبخش باشد! بنابراین دفعه بعد که احساس کردید گیر افتادید، از خودتان با یک چیز سرگرمکننده پذیرایی کنید. بسکتبال بازی کنید، دوچرخهسواری کنید، به صخرهنوردی بروید یا فقط در خانه بمانید و فیلم تماشا کنید. گاهی اوقات شما نیاز به آرامش دارید تا بتوانید خلاقیت خود را فعال کنید.
پیشنهاد مطالعه: کتاب آداب روزانه اثر میسن کاری
کتاب آداب روزانه (۲۰۱۳) مجموعهای سرگرمکننده و روشنگر از کارهای روزمره ذهنها و هنرمندان بزرگ است. شامل عادات کاری افرادی مانند جین آستن، لودویگ ون بتهوون و پابلو پیکاسو، بینشهایی را در مورد بهترین راهها برای به حداکثر رساندن کارایی و جلوگیری از انسداد هنری و همچنین نکاتی در مورد چگونگی گذراندن وقت در دنیای خلاقیت را ارائه میدهد.
بررسی انتقادی
فرض اساسی جولیا کامرون در کتاب «راه هنرمند» این است که خلاقیت و معنویت از یک مکان سرچشمه میگیرند. خود کتاب بیشتر در مورد بازیابی ارتباط از دست رفته بین این دو از طریق یک سفر ۱۲ هفتهای بازیابی هنری و خلاقانه است. پس آماده شوید تا کودک خلاق درونی خود را دوباره کشف کنید و آن جرقه هنری را تنها در سه ماه دوباره روشن کنید!
هنر یک تجربه معنوی است
به نظر کامرون، «راه هنرمند، در اصل، یک مسیر معنوی است که از طریق خلاقیت آغاز و تمرین میشود». این مسأله ممکن است در قرن بیست و یکم عملی ناامیدکننده یا ادعایی عجیب باشد، اما این یک واقعیت پذیرفته شده در بیشتر تاریخ بوده است. از زمان یونان باستان تا زمان رمانتیسم، هنرمندان خود را واسطهای صرف بین بینش الهی و زبان مردم عادی میدانستند.
نوشتن، آهنگسازی، مجسمهسازی و نقاشی – همه چیز به عنوان یک تجربه معنوی برای هزاران سال دیده میشد. افلاطون شاعران را به عنوان موجوداتی بالدار و مقدس توصیف میکند که تنها پس از تسلیم کردن ذهن خود به خدایان میتوانند خلق کنند. این همان چیزی است که او – و بسیاری از فیلسوفان پس از او – الهام نامیدند.
دیدگاه کامرون هم فرقی ندارد. او معتقد است که علیرغم پیشرفتهای علم، تجربه مرکزی خلاقیت هنوز عرفانی است و اصلاً با یک تجلی معنوی متفاوت نیست. او مینویسد: «در فرایند خلق هنری، ما با دست خالق خود آشنا میشویم.» این بدان معنا نیست که نظریه او در مورد هنر دلالت بر ضرورت خدا یا دین دارد.
او در «مقدمه» کتاب خود توضیح میدهد: «وقتی از کلمه خدا در این صفحات استفاده میشود، میتوانید مفهوم «جهت منظم خوب» یا «جریان» را جایگزین آن کنید. آنچه در مورد آن صحبت میکنیم یک انرژی خلاق است مثل یک منبع و قدرت برتر. موضوع این نیست که اسمش را چه چیزی میگذارید. نکته این است که شما سعی کنید از آن استفاده کنید. برای بسیاری از ما، فکر کردن به آن به عنوان شکلی از الکتریسیته معنوی، محل پرش بسیار مفیدی بوده است.»
الکتریسیتهی معنوی: ۱۰ اصل اساسی
الکتریسیته روحانی را به عنوان چیزی ماورایی در اطرافمان در نظر بگیرید مثل هوا. یا بهتر از آن، آن را به عنوان نوعی انرژی خلاق در نظر بگیرید که فقط منتظر است تا با استفاده از بدن، قلب و ذهن شما تبدیل به جسم شود. میکل آنژ در یک مناسبت گفت: «مجسمه در داخل بلوک مرمر، قبل از شروع کارم کامل شده است. من فقط باید مواد اضافی را از بین ببرم.» به همین ترتیب، بیشتر شاعران تجربه شکار شعری از نوشتههای شکل گرفته را داشتهاند. کامرون میگوید: «ما این یافتهها را معجزات کوچکی می دانیم. آنچه که ما متوجه نمیشویم این است که آنها در واقع یک هنجار هستند. ما بیش از آنکه نویسنده باشیم یک واسطهایم بین روح هستی و جهان مادی.»
به عقیده او، «بنیانی که میتوان بر روی آن بازیابی و اکتشاف خلاق ایجاد کرد» ده اصل الکتریسیتهی معنوی هستند. به قول خودش این اصول عبارتاند از:
- خلاقیت نظم طبیعی زندگی است. زندگی انرژی است: انرژی خلاق خالص.
- یک نیروی خلاق زیربنایی وجود دارد که در تمام زندگی – از جمله خودمان – نفوذ میکند.
- وقتی خود را به روی خلاقیت باز میکنیم، خود را به روی خلاقیت خالق درون خود و زندگی خود باز میکنیم.
- ما خودمان مخلوق هستیم و ما نیز به نوبه خود قرار است با خلاقیت خود به سیر خلاقیت کلی جهان هستی ادامه دهیم.
- خلاقیت هدیه خداوند به ماست. استفاده از خلاقیت هدیه ما به خداوند است.
- امتناع از خلاقیت، خودخواهی است و با طبیعت واقعی ما در تضاد است.
- هنگامی که ما خود را برای کشف خلاقیت خود باز میکنیم، خود را به روی خدا باز میکنیم: جهت منظم خوب.
- همانطور که کانال خلاقانه خود را به روی سازنده باز میکنیم، تغییرات ملایم اما قدرتمند زیادی قابل انتظار است.
- این مسأله بیخطر است که خود را به روی خلاقیت بیشتر و بیشتر باز کنیم.
- رؤیاها و آرزوهای خلاقانه ما از منبع الهی سرچشمه میگیرند. همانطور که به سمت رؤیاهای خود حرکت میکنیم، به سمت الوهیت خود حرکت میکنیم.
۲ ابزار برتر برای یافتن خلاقیت خود
به نظر کامرون، یک بیداری خلاقانه پایدار مستلزم استفاده مداوم از دو ابزار اصلی است: صفحات صبحگاهی و قرار ملاقات هنری. اگر از یک انسداد خلاقانه رنج میبرید، این دو گزینه برای شما عالی هستند. به طور منظم از آنها استفاده کنید، و به احتمال زیاد هرگز نباید حتی نیاز به بازیابی خلاقانه را تجربه کنید.
صفحات صبحگاهی را میتوان به سادگی به عنوان «سه صفحه نوشتار طولانی، بر مبنای جریان سیال ذهن» توصیف کرد. با این حال، آنها چیزی فراتر از «چکیدهی مغزی» ساده هستند: آنها روش منحصر به فرد شما هستند برای خداحافظی با کمال طلب درونی خود و همین طور با سانسورچی نیمکرهی چپ مغز شما که دائماً کار شما را به سخره میگیرد و تلاشهای شما را بیارزش جلوه میدهد.
هیچ روش اشتباهی برای انجام صفحات صبحگاهی وجود ندارد: میتوانید هر چیزی را که دوست دارید روی کاغذ بنویسید. بالاخره هیچکس آنها را نمیخواند. آنها نه برای نمایش عمومی در نظر گرفته شدهاند و نه قرار است اثر هنری باشند. درست است، آنها گاهی اوقات میتوانند هوشمندانه به نظر برسند، اما هدف آنها این نیست: هدف آنها این است که شما را از قید و بندها و محدودیتهای خود رها کنند و شما را مجبور کنند که «سانسور را به عنوان صدای عقل در نظر نگیرید.» صفحات صبحگاهی غیرقابل مذاکره هستند: صرفنظر از خلق و خوی خود، هرگز نوشتن آنها را نادیده نگیرید.
ابزار دیگر برای بیداری خلاقیت یا بازیابی آن، قرار ملاقات هنرمندانه است. از نظر تئوری، این ابزار ممکن است مانند یک ابزار غیرمرکزی، یک انحراف یا یک فعالیت اوقات فراغت به نظر برسد. این یک بلوک زمانی است – حدود دو ساعت در هفته – که برای شما و هنرمند درونی شما در نظر گرفته شده است.
به غیر از خودتان و کودک خلاقی که در درون شما زندگی میکند، هیچ کس اجازه ندارد در قرار هنرمندانهی شما شرکت کند. بدون حضور معشوق، بدون حضور دوست و بدون حضور اعضای خانواده – هنرمند درونی شما به زمان با کیفیتی با شما نیاز دارد. کامرون مینویسد: «گذراندن زمان در تنهایی با فرزند هنرمندتان برای خودپروری ضروری است.» «یک پیادهروی طولانی در یک محل خوش آب و هوا، یک سفر انفرادی به ساحل برای دیدن طلوع یا غروب خورشید، گردش در یک کلیسای عجیب و غریب برای شنیدن موسیقی مسیحی، یا سفر به یک محله قومی برای چشیدن مناظر و صداهای خارجی – هنرمند درون شما ممکن است از هر یک از اینها لذت ببرد.»
این دو ابزار هماهنگی زیبایی با یکدیگر دارند. در حالی که صفحات صبحگاهی راه خروج شماست (به منظور آگاه کردن شما و جهان از رؤیاها، نارضایتیها و امیدهای شما)، قرار ملاقات هنرمندانه راه شماست (به منظور باز کردن قلب شما برای بینش، الهام و راهنمایی).
برنامهی ۱۲ هفتهای
مانند بسیاری از چیزهای دیگر در زندگی، راه هنرمند نیز با یک سوگند شروع میشود. کامرون حتی پیشنهاد میکند یک قرارداد رسمی با خودتان امضا کنید، که در آن باید به صفحات روزانه صبحگاهی، قرارهای هفتگی هنرمندانه و مدت ۱۲ هفته دوره کامل او متعهد شوید. با یا بدون آن، باید از همان ابتدا درک کنید که این یک بازی سرگرمکننده نیست، بلکه «یک رویارویی فشرده و هدایت شده با خلاقیت خودتان است.»
هفته ۱: بازیابی احساس امنیت. هفته اول همه چیز در مورد برطرف کردن ترس از اشتباه کردن و پذیرش خلاقیت است. بسیاری از مردم «هنرمندان سایهنشین» هستند: آنقدر که میترسند خودشان هنرمند شوند و زندگیشان را با کار به عنوان یک کپیرایتر یا طراح گرافیک تلف میکنند. مثل آنها نباش امروز باورهای منفی اصلی خودتان را به تأییدات خلاقانه تبدیل کنید.
هفته ۲: بازیابی حس هویت. کامرون مینویسد: «خلاقیت زمانی شکوفا میشود که احساس امنیت و پذیرش خود را داشته باشیم. هفته دوم اما در مورد حذف «دیوانه سازان» در زندگی شما است: آن دسته از افرادی که مانع از تمایلات خلاقانه شما میشوند. آنها ممکن است والدین شما، منتقدان شما، بتهای شما یا شکهای درونی شما باشند – و ممکن است این کار را آگاهانه یا ناخودآگاه انجام دهند. اما خلاقیت مربوط به آنها نیست – بلکه مربوط به ملاقات شما با خدا است.
هفته ۳: بازیابی حس قدرت. هفته سوم در مورد به قدرت رسیدن شماست، در مورد تبدیل احساسات منفی مانند خشم، شرم و انتقاد به انرژی خلاق و رشد. این هفته در مورد معنوی شدن و گشوده شدن نسبت به تجربیات جدید است.
هفته ۴: بازیابی حس یکپارچگی. کامرون مینویسد: «برای اینکه بتوانیم خود را بیان کنیم، ابتدا باید خودی برای ابراز وجود داشته باشیم.» بنابراین، شروع به شکل دادن به خود کنید: فرزند خلاق شما برای مدت طولانی زیر لایههایی از شک و تردید به خود دفن شده است، بنابراین ممکن است در هفته چهارم خود را درگیر «تغییر توصیف خود» ببینید. این خوب است: مبارزه را بپذیرید. شما باید علیه شما باشید – پس خود را در معرض محرومیت از خواندن قرار دهید.
هفته ۵: بازیابی حس امکان. وقت آن است که محدودیتهای خود را بشکنید و فرصتها را باز کنید. رودخانه پتانسیل خود را پیدا کنید و به جریان «بله» بگویید. با این حال، قربانی تله فضیلت نشوید: «نه» گفتن را به برخی چیزها و افراد زندگی خود آغاز کنید. هنرمندان برای رشد به تنهایی نیاز دارند.
هفته ۶: بازیابی حس فراوانی. هفته ششم در مورد مقابله با اضطراب پول شما است. اگر کاری پولی نیست – به این معنی نیست که کار نمیکنید. مهمتر از آن، اگر کاری که میخواهید با وقت خود انجام دهید خلق کردنی باشد، چه فایدهای دارد که از فرصت تجملاتی برای کسب درآمد بیشتر خودداری کنید؟ کامرون مینویسد: «آنچه ما واقعاً میخواهیم انجام دهیم همان کاری است که قرار است انجام دهیم.»
هفته ۷: بازیابی حس ارتباط. کمالگرایی دشمن شماست: به جای اینکه شما را به خود خلاق درونیتان متصل کند، جریان الکتریسیتهی معنوی را از شما قطع میکند. در برابر کمالگرایی مقاومت کنید: ابتدا اثر خود را ایجاد کنید، بعداً ویرایش کنید.
هفته ۸: بازیابی احساس قدرت. بسیاری از هنرمندان به دلیل کمبود قدرت برای غلبه بر ناکامیها، شکست میخورند. راه هنرمند، راه «منفعت پنهان شده در زیان» است. از خود بپرسید: «این فقدان چگونه میتواند به هنر من خدمت کند؟» پاسخها شما را آزاد خواهند کرد.
هفته ۹: بازیابی حس شفقت. علاوه بر انسدادهای خارجی مانند پول و زمان، بسیاری از هنرمندان از انسدادهای داخلی نیز رنج میبرند، مانند عدم اشتیاق، ترس، یا چرخشهای خلاقانه. با متقاعد کردن کودک خلاق درونی خود برای بیرون آمدن و بازی کردن، از این انسدادها عبور کنید. چون هنر همین است.
هفته ۱۰: بازیابی حس محافظت از خود. هرگز فراموش نکنید که خلاقیت یک تجربه معنوی است. اعتیاد به کار، رقابت و شهرت نیست. در آنها پنهان نشوید بگذارید و اجازه دهید الکتریسیته معنوی دوباره در درون شما جریان یابد.
هفته ۱۱: بازیابی احساس خودمختاری. آزادی خود را خراب نکنید: همیشه حواسپرتی برای حمله به استقلال شما وجود خواهد داشت. اگر مواظب نباشید، حتی موفقیت نیز ممکن است یکی از این موارد شود. هنر هرگز در مورد مقصد نیست، بلکه در مورد سفر است. کامرون مینویسد: به عبارت دیگر، درست زمانی که به آنجا میرسیم، آنجا ناپدید میشود.
هفته ۱۲: بازیابی احساس ایمان. هفته گذشته درباره بازشناسی «قلب معنوی خلاقیت» است. هرگز فراموش نکنید که اولین قدم خلاقانه یک عمل ایمانی است. همانطور که اسطورهشناس بزرگ جوزف کمبل یک بار نوشت: «مسیر سعادت خود را دنبال کنید و درها در جایی باز میشوند که قبلاً هیچ دری وجود نداشته است.»
نکات مهم:
- یک دفتر خاطرات داشته باشید تا بتوانید در مورد چیزهای کوچک بنویسید و خلاقیت خود را وادار به بیدار شدن کنید.
- اگر مجبور نیستید با هیچ نوع کنترل یا هدفی بنویسید. فقط بنویسید.
- شما باید با احساسات بدی که در اعماق وجود شما وجود دارد روبرو شوید.
- شما باید با صدای کوچکی که در سرتان وجود دارد، مکالمه داشته باشید که به شما می گوید: «نمی توانی». زندگی و خلاقیت شما متعلق به شماست و میل شما به خلقت معتبر است.
- هماهنگ شدن با خلاقیتتان ممکن است کمی طول بکشد، اما خودتان را رها نکنید.
- وقتی جنبه هنری خود را ترک می کنید، مورد غفلت قرار می گیرد. هر رابطه ای که نادیده گرفته شده است زمان می برد تا دوباره احیا شود.
- شما مبتکر ایده نیستید.
- مانند بسیاری از هنرمندان قبل از شما، شما یک تماشاگر، یک شنونده و کسی هستید که یک ایده را می بینید و به شکل دادن آن و به وجود آن کمک می کنید.
- میل به کنار زدن خود از موفقیت های دیگران و رسیدن به کمال تنها بر خلاقیت شما تأثیر منفی می گذارد.
- توقع بیش از حد از خود می تواند هنر شما را به نگرانی تبدیل کند و شما را وادار کند چیزهایی را که دوست دارید کنار بگذارید.
نکتهی پایانی
«راه هنرمند» که در ابتدا بهصورت شخصی منتشر شد و ماهها فقط در قالب نسخههای محدود در دسترس بود، امروز نه تنها یک کتاب پرفروش است، بلکه یک زیرژانر کلاسیک هنر خودیاری است. به عبارت دیگر، اگر میخواهید خلاقیت خود را دوباره کشف کنید، این کتابی است که باید با آن شروع کنید!
اجازه دهید سه توصیهی مهم کامرون به شاگردانش را در اینجا نقلقول کنیم. اول، «به یاد داشته باشید، یک انرژی خلاق وجود دارد که میخواهد خود را از طریق شما نشان دهد.» ثانیاً، «آثار یا خودتان را قضاوت نکنید: میتوانید بعداً آن را مرتب کنید.» در نهایت، «بگذارید خدا از طریق شما کار کند.»