«خواب دخترم را دیدم که در بین الحرمین راه می رفت و این خواب چند روز قبل از قصاص قاتلش بود؛ روز بعد تصمیم گرفتیم به قاتل دخترمان فرصت زندگی دوباره ببخشیم. » این گفته های پدر و مادر مقتول است که ۶ سال قبل دخترشان توسط خواستگار سابقش به قتل رسید
همشهری آنلاین – حوادث: آنها پس از دیدن این خواب عجیب، شرط گذاشتند که قاتل، ۱۴ پیرمرد و پیرزن را که آرزوی سفر به کربلا داشتند را به کربلا بفرستند و آرزویشان را محقق کنند.
به گزارش همشهری، اواسط خرداد سال ۱۳۹۷، گزارش یک جنایت به پلیس یکی از استان های مرکزی کشور اعلام شد. مقتول زنی ۲۸ ساله و تازه عروس بود. پیکر بی جان او درحالیکه هدف ضربات چاقو قرار گرفته در خیابان توسط رهگذری پیدا شده بود. آنطور که خانواده تازه عروس می گفتند وی صبح روز حادثه برای انجام کار بانکی از خانه اش خارج شده که در بین راه توسط فردی ناشناس به قتل رسیده بود.
در جست و جوی قاتل
هیچ کس لحظه درگیری مقتول با قاتلش را ندیده بود. حتی در اطراف آنجا دوربین مداربسته ای هم وجود نداشت و این موضوع کار پلیس را دشوار تر می کرد. هرچند ماموران، چند مظنون در این پرونده بازداشت کردند اما مدارکی علیه مظنونان وجود نداشت و آنها یکی پس از دیگری آزاد شدند.
فرار مظنون اصلی
در فهرست مظنونان، پسری جوان به چشم می خورد که نامش عباس بود. وی خواستگار سابق مقتول بود که قرار بود با یکدیگر ازدواج کنند. اما آنطور که خانواده تازه عروس جوان می گفتند، اختلافاتی میان آنها رخ داده بود. خواستگار سابق مقتول، مردی خشن بود که به گفته خانواده مقتول دست به زن داشت و به همین دلیل بود که دخترشان به عباس جواب منفی داده بود. همین کافی بود تا فرضیه قتل از سوی عباس خواستگار سابق مقتول قوت یابد. زمانی شک ماموران به یقین تبدیل شد که شنیدند عباس، پس از قتل وسایلش را جمع کرده و فراری شده است. در این شرایط بود که جست و جو برای شناسایی مخفیگاه عباس آغاز شد اما سعی کرده بود ردی از خودش به جا نگذارد.
حلالم کنید
همچنان که بررسی ها به شکل گسترده برای شناسایی خواستگار سابق تازه عروس جوان ادامه داشت، وی تصمیم گرفت خودش را تسلیم کند. وی قدم در اداره پلیس گذاشت و گفت : «من قاتلم؛ عذاب وجدان دارم؛ حلالم کنید.» این مرد جوان گفت: من عاشق پرستو بودم. او دختر همسایه ما بود و من همه رویایم زندگی با پرستو بود. قرار بود با هم نامزد کنیم اما او دیگر مرا نمی خواست. می گفت من عصبی هستم و خب راست می گفت من هر وقت عصبانی می شدم نمی توانستم خودم را کنترل کنم و کتکش می زدم. بعد از اینکه آرام می شدم، به شدت پشیمانی به سراغم می آمد. همین رفتارم موجب شد تا پرستو ارتباطش را با من قطع کند. پس از مدتی هم متوجه شدم او با خواستگار دیگرش ازدواج کرده است. این خبر مانند پتکی بر سرم فرود آمد و تصمیم گرفتم با پرستو صحبت کنم. وی ادامه داد: روز حادثه سد راه پرستو شدم و به او گفتم که چرا با من این کار را کرد. او با لحن تندی جوابم را داد و من که به شدت عصبانی شده بودم نتوانستم خشمم را کنترل کنم و با چاقو ضرباتی به وی زدم. بعد از قتل، وسایلم را جمع کردم و خودم را رساندم به نقطه صفر مرزی تا قاچاقی از کشور خارج شوم. همه چیز مهیا بود برای رفتن اما بعد پشیمان شدم و تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم. اما به شدت عذاب وجدان دارم و اگر زمان به عقب بر می گشت هرگز چنین اشتباه بزرگی مرتکب نمی شدم.
فرصت زندگی
این مرد پس از محاکمه در دادگاه به قصاص محکوم شد و پس از قطعی شدن رای، شمارش معکوس برای قصاص وی آغاز شد. درحالیکه همه چیز مهیا بود برای قصاص قاتل، اولیای دم تصمیم بزرگی گرفتند؛ بخشش قاتل دخترشان. آنها در آستانه اربعین، خواب عجیبی از دخترشان دیدند و تصمیم گرفتند به قاتل دخترشان زندگی ببخشند. مادر مقتول درباره خواب عجیبش گفت: من خواب دیدم که دخترم در بین الحرمین است. او می خندید و می گفت برای زیارت آمده است. وقتی از خواب پریدم، حال عجیبی داشتم احساس کردم این نشانه است تا قاتلش را ببخشم و زندگیش را نگیرم. وی ادامه داد: با همسرم، صحبت کردم و به این نتیجه رسیدیم تا قاتل دخترمان را ببخشیم. سپس هر دویمان در اجرای احکام حاضر شدیم تا قبل از رفتن قاتل دخترمان پای چوبه دار، برگه رضایت را امضا کنیم اما شرطی هم داریم برای این بخشش.
وی ادامه داد: شرط ما این است که قاتل به نیت ۱۴ معصوم، ۱۴ پیرمرد و پیرزن را که آرزویشان سفر به کربلاست و شرایط رفتنش را به دلیل وضعیت مالی و اقتصادی ندارند، پیدا کند تا این آرزوی بزرگشان در سالهای آخر عمرشان محقق شود.
این خبر به گوش قاتل رسید و او با شنیدن خبر نجات جانش و فرصت زندگی دوباره، به شدت خوشحال شد و حالا جست و جوی خود را برای پیدا کردن ۱۴ زوج میانسالی که رویایشان سفر به کربلاست، آغاز کرده است تا آنها را راهی سفر کربلا کند.