لیست فیلم‌های رزمی آمریکایی که باید ببینید؛ از بدترین به بهترین

لیست فیلم‌های رزمی آمریکایی که باید ببینید؛ از بدترین به بهترین

به نقل از دیجیکالا:

سینمای ژانر اساسا در کشور آمریکا پا گرفت. این استودیوهای سینما در دوران کلاسیک بودند که با آزمون و خطا به تعدادی کلیشه رسیدند که در کنار هم تشکیل یک ژانر سینمایی را می‌دادند. اما برخی از ژانرها بومی این کشور نبود. نمونه همین ژانر رزمی که بیشتر با خلق و خوی مردم مشرق زمین انس و الفتی داشت و ربط چندانی به فرهنگ غرب نداشت. اما سینمای آمریکا به خوبی می‌دانست که می‌تواند با تهیه‌ی فیلم‌های با کیفیت در این ژانر و البته بهره بردن از آن المان‌های بومی و تلاش برای آمریکایی کردن آن‌ها، می‌تواند مخاطب وسیعی را به سالن‌های سینما بکشاند. این فهرست، لیست فیلم‌های رزمی آمریکایی مهم تاریخ سینما است و شما می‌توانید بهترین فیلم‌های رزمی آمریکایی را در آن پیدا کنید.

از همین نقطه می‌توان به کیفیت و شیوه‌ی ساخت آثار رزمی در سینمای آمریکا پی برد. لیست فیلم‌های رزمی آمریکایی متشکل از آثاری است که در حال ادای احترام به سینمای رزمی کشورهای آسیای شرقی هستند و حتی از بازیگران سرشناس آن‌ها هم بهره می‌برند. به عنوان نمونه بروس لی فقید بعد از درخشش در هنگ کنگ به آمریکا آمد و بهترین فیلمش را ساخت و اگر زنده می‌ماند و جوان مرگ نمی‌شد احتمالا همکاری طولانی مدتی با هالیوود داشت و چندتایی فیلم رزمی آمریکایی دیگر هم به گنجینه‌ی سینما اضافه می‌کرد. متاسفانه اجل مهاتش نداد و چنین نشد تا علاقه‌مندان به ژانر رزمی یکی از بزرگترین بازیگران تاریخش را خیلی زود از دست بدهند. جت لی دیگر بازیگری است که از چین پایش به آمریکا باز شد و هنرش در انجام هنرهای رزمی را به هالیوود آورد.

از سوی دیگر یک فیلم آمریکایی رزمی بیش از آثار شرقی بر هیجان و ایجاد تنش تمرکز دارد. اگر در آثار شرقی تمرکز بیشتری روی شخصیت‌ها و خود هنر رزمی وجود دارد، در آثار آمریکایی‌ها اولویت با داستان است. فیلم‌های رزمی آمریکایی به شکلی طراحی می‌شوند که روابط علت و معلولی فقط وسیله‌ای باشند برای حرکت داستان از یک سکانس رزمی به سکانسی رزمی دیگر. این تاکید بر داستان و سکانس‌های رزمی به شکل توامان در بین لیست فیلم‌های رزمی آمریکایی زیر وجود دارد. از آن سو این نوع فیلم‌ها در ایران هم طرفداران بسیاری دارند که سبب شده صنعت دوبله‌ی ما دست به کار شود و تعداد زیادی فیلم آمریکایی رزمی دوبله فارسی در دسترس علاقه‌مندان قرار دهد.

در آخر این که شاید ژانر رزمی بومی کشور آمریکا نباشد، اما لیست فیلم‌های رزمی آمریکایی نشان می‌دهد که اتفاقا گاهی بهترین فیلم‌های رزمی آمریکایی هستند. به ویژه این که سینمای رزمی این روزها در مشرق زمین هم آن اقبال گذشته را ندارد و حتی برای تماشای آثار تازه‌ هم باید به بهترین فیلم‌های رزمی آمریکایی جدید رجوع کرد. در چنین قابی است که لیست فیلم‌های رزمی آمریکایی برای علاقه‌مندان به این ژانر به لیستی جذاب و البته مهم تبدیل می‌شود.

۱۰. شکست‌ناپذیر ۲: آخرین مرد مقاوم (Undisputed 2: Last Man Standing)

شکست ناپذیر

  • کارگردان: آیزاک فلورنتین
  • بازیگران: اسکان ادکینز، مایکل جی وایت و الی دانکر
  • محصول: ۲۰۰۶، آمریکا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: –

در لیست فیلم‌های رزمی آمریکایی اثری حضور دارد که زمان اکران نسخه‌ی اولش حسابی سر و صدا کرد. به ویژه که کارگردانش کسی چون والتر هیل بزرگ بود که از دهه‌ی ۱۹۶۰ تاکنون مشغول فیلم‌سازی است و آثار معرکه‌ی بسیاری را روانه‌ی پرده‌ی سینما کرده است. از کارهای سرشناس والتر هیل می‌توان به فیلم‌هایی چون «راننده» (Driver) محصول سال ۱۹۷۸ یا فیلم «مرده برای یک دلار» (Dead For A Dollar) محصول همین سال گذشته‌ی میلادی نام برد. او استاد ساختن فیلم‌های مختلف در ژانرهای مختلف است و به ویژه اکشن‌ها و وسترن‌های سرگرم کننده‌ای را تقدیم جهان سینما کرده است.

اما روند قصه‌گویی و حال و هوای «شکست‌ناپذیر» از اثر دوم به بعد کاملا عوض شد. بازیگر نقش اصلی فیلم اول وسلی اسنایپسی بود که خودش سال‌ها به عنوان هنرپیشه‌ی آثار رزمی درخشیده و هویتی در این ژانر دست و پا کرده بود. در لیست فیلم‌های رزمی آمریکایی هنوز هم فیلم دیگری از او حضور دارد که به موقع به آن هم می‌رسیم. اما در فیلم دوم اسکات ادکینز و مایکل جی وایت جایگزین وسلی اسنایپس شدند و تمرکز بیشتری روی سکانس‌های رزمی قرار گرفت. سازنده‌ی فیلم تازه یعنی آیزاک فلورنتین تا توانست قصه را حذف کرد و روند علت و معلولی را به گونه‌ای چید که دیگر با یک اکشن رزمی مواجه نباشیم، بلکه فیلمی اکنون در برابر ما قرار دارد که بیش از هر چیزی رزمی است تا چیز دیگری.

از آن سو اسکات ادکینز با بازی در قالب شخصیت اصلی این فیلم برای خود شهرتی دست و پا کرد. گرچه او به لحاظ توانایی بازیگری از هنر چندانی بهره نبرده و حتی از بازیگر متوسطی چون وسلی اسنایپس هم چند پله‌ای عقب‌تر قرار می‌گیرد اما انصافا توانایی بالایی در رام کردن دوربین و با خود کشیدنش در سکانس‌های رزمی دارد؛ گویی این او است که دوربین را با خود به این سو و آن سو می‌برد و دکوپاژ و میزانسن کارگردان در آن هیچ تاثیری ندارد. در چنین قابی است که فیلم «شکست‌ناپذیر ۲: آخرین مرد مقاوم» شایستگی قرار گرفتن در لیست فیلم‌های رزمی آمریکایی را پیدا می‌کند. از آن جایی که شخصیت بویکا (نام قهرمان داستان) در ایران طرفداران زیادی دارد، نسخه‌ی دوبله‌ی خوبی هم از فیلم تهیه شده است. پس «شکست‌ناپذیر ۲: آخرین مرد مقاوم» می‌تواند گزینه‌ی خوبی برای علاقه‌مندان به فیلم‌های آمریکایی رزمی دوبله فارسی باشد.

از سوی دیگر با استقبال از این فیلم در سرتاسر جهان و هم‌چنین به دلیل برخورداری از بودجه‌ی محدودش دنباله‌های دیگری هم بر فیلم «شکست‌ناپذیر ۲: آخرین مرد مقاوم» ساخته شد. پس اگر دنبال بهترین فیلم‌های رزمی آمریکایی جدید می‌گردید اما در این لیست فیلم‌های رزمی آمریکایی کمتر می‌یابید، می‌توانید سری به این دنباله‌ها بزنید و لذت ببرید.

«جرج، قهرمان سابق بوکس جهان مجبور می‌شود که به روسیه سفر کند. اما در آن جا به اشتباه دستگیر شده و به زندان می‌افتد. زندانی که او در آن جا حضور دارد محیط خشنی دارد و این قهرمان باید برای نجات جانش مدام از خود دفاع کند. این در حالی است که شرکت در یک مسابقه‌ی نبرد تن به تن می‌تواند شرایطش را برای همیشه تغییر دهد …»

۹. رینگ خونین (Bloodsport)

رینگ خونین

  • کارگردان: نیوت آرنولد
  • بازیگران: ژام کلاود ون دام، دونالد گیب و لیه ایرز
  • محصول: ۱۹۸۸، آمریکا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۶.۸ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۴۶٪

زمانی نسخه‌ی وی اچ اس فیلم «رینگ خونین» در ایران مدام دست به دست می‌شد. در دورانی که امکان دسترسی به فیلم‌های خارجی بسیار محدود بود و عطش دیدن آثار اکشن و رزمی فراوان. در آن دوران ژان کلاود ون دام با همین فیلم چنان شهرتی در این دیار پیدا کرد که با ستاره‌های بزرگ تاریخ سینما قابل مقایسه بود؛ حتی گاهی بالاتر از آن‌ها. دلاوری‌های او در میدان نبرد دل پسران نوجوان را آب می‌کرد و خانواده‌ها را بر آن می‌داشت تا دوباره و دوباره به نزدیک‌ترین فروشگاه کرایه‌ی فیلم محل رجوع کنند و یک نسخه‌ی دیگر از «رینگ خونین» تهیه کنند تا دلبندشان برای بار Nام فیلم را ببیند. در چنین شرایطی است که نمی‌توان «رینگ خونین» را در لیست فیلم‌های رزمی آمریکایی قرار نداد و از آن به عنوان یکی از خاطره‌انگیزترین فیلم‌های آمریکایی رزمی دوبله فارسی نام نبرد.

فیلم «رینگ خونین» فقط باعث شهرت ژان کلاود ون دام نشد. حسابی در دنیا درخشید و علاقه‌مندان به ژانر رزمی را حسابی راضی کرد. نبردهای فیلم تبدیل به نبردهایی نمادین شدند که مدام از آن‌ها صحبت می‌شد و حتی خیلی زود خود را وارد فرهنگ عامه کردند و سر از پلترفم‌های دیگری مانند بازی‌های ویدیویی هم درآوردند. در چنین قابی بود که حتی نام شخصیت اصلی که خود ژان کلاود هم نقشش را بازی می‌کرد حسابی سر زبان‌ها افتاد و بسیاری او را به همین نام می‌شناختند.

اما این میزان اقبال فقط به خاطر سکانس‌های رزمی خوش ساخت به دست نیامد. سازندگان به درستی می‌دانستند زمانی سکانس‌های رزمی برای مخاطب جذاب از کار در می‌آید که اولا شخصیت‌هایی قابل لمس در برابر تماشاگر حاضر شوند و دوم هم داستان توان کشاندن تماشاگر را تا پایان داشته باشد. در چنین قابی بود که آنان آگاهانه بیش از هر چیز به قطب منفی داستان خود بها دادند و او را چنان جذاب خلق کردند که مخاطب نتواند از وی چشم بردارد؛ چرا که می‌دانستند در صورت درست ساخته شدن قطب منفی داستان، قطب مثبت هم خود به خود جذاب می‌شود و اعمالش برای مخاطب پر کشش‌تر می‌شود. در چنین قابی است که «رینگ خونین» نه تنها از یک شخصیت جذاب، بلکه از دو شخصیت این چنینی سود می‌برد و همین هم حضورش را در لیست فیلم‌های رزمی آمریکایی ضروری می‌کند.

از سوی دیگر «رینگ خونین» زمانی بر پرده افتاد که بازار فیلم‌های هنرهای رزمی در اختیار کشورهای آسیای شرقی و به ویژه هنگ کنگ بود. سازندگان آمریکایی این فیلم از این فرصت استفاده کردند و بساط داستان خود را به همان جا بردند. این چنین با یک تیر دو نشان زدند؛ هم فیلمی با مولفه‌های آشنای آثار رزمی روانه‌ی سینماها کردند که تماشاگر با خصوصیاتش آشنا بود و هم با توجه به پس زمینه‌ی داستان ثابت کردند که هالیوود اگر بخواهد حتی در قلب تپنده‌ی هنرهای رزمی هم بهترین‌ها را خواهد ساخت. در ضمن فیلم «رینگ خونین» از حواشی و جنجال هم بی بهره نبود؛ کسی به نام فرانک داکس مدعی بود که همه‌ی اتفاقات فیلم را تجربه کرده و در واقع این فیلم از زندگی او ساخته شده است. این ادعا هیچ‌گاه ثابت نشد و حتی مدارکی به دست آمد که می‌تواند کاملا خلاف آن را ثابت کند. همه‌ی این‌ها باعث می‌شود که از استحقاق حضور «رینگ خونین» در لیست فیلم‌های رزمی آمریکایی مطمئن شویم.

«فرانک داکس یک استادکار هنرهای رزمی است. او در کودکی با یک پسر ژاپنی دوست شده و هر دو توسط پدر این دوست که استاد هنر نینجوتسو است، آموزش دیده‌اند. در جوانی دوست فرانک از دنیا می‌رود و پدرش که حالا فرانک را به جای پسرش می‌بیند، تمام هنر خود را به کار می‌گیرد و هر آن چه را که می‌داند به فرانک آموزش می‌دهد. فرانک به هنگ کنگ می‌رود و در یک سری مسابقات زیرزمینی به نام کومیته شرکت می‌کند. اما …»

مگنت طرح ژان کلود ون دام بازیگر فرانکی مدل S9042

۸. رهاشده (Unleashed)

رهاشده

  • کارگردان: لویی لتریر
  • بازیگران: جت لی، مورگان فریمن، باب هاسکینز و اندی بک‌ویت
  • محصول: ۲۰۰۵، آمریکا، بریتانیا و فرانسه
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۶۶٪

جت لی خیلی زود در بین تماشاگران فیلم‌های هنرهای رزمی شناخته شد و خیلی زود از کشورش چین به هالیوود رفت و برای خود نامی دست و پا کرد. او برخلاف اکثر رزمی‌کاران سینمایی بازیگر خوبی هم بود و همین باعث شد که منتقدان سختگیر سینما هم کارهای وی را بپسندند. به ویژه که در اثری درخشان به نام «قهرمان» (Hero) به کارگردانی ژانگ ییمو هم بازی کرده بود و اتفاقا بازی قابل دفاعی هم به نمایش گذاشته بود. این از او بازیگر متفاوتی نسبت به کسان دیگری چون استیون سیگال، ژان کلاود ون دام یا حتی بروس لی و جکی چان می‌سازد.

در چنین قابی بود که حضور او در آمریکا فرصتی شد برای ساخته شدن آثار مختلفی که برخی از آن‌ها قطعا می‌توانستند سر از لیست فیلم‌های رزمی آمریکایی در آورند. اما او خیلی زود خود را بالاتر کشید و در قامت یک بازیگر فیلم‌های اکشن غیر رزمی هم خوش درخشید. همین باعث شد که نامش در کنار بزرگانی چون آرنولد شوارتزنگر، سیلوستر استالونه و کسانی این چنین قرار گیرد و سر از فیلم‌های پرخرجی چون «یک‌بار مصرف‌ها» (The Expendables) در آورد. ضمن این که او پرسونای متفاوتی هم از دیگر بازیگران فیلم‌های رزمی شرق آسیا که به هالیوود می آمدند، برای خودش ساخت؛ اگر کسی چون جکی چان خنده‌رو بود و زرنگ یا بروس لی عبوس اما مقتدر، جت لی مردی سر در گریبان بود که هیچ علاقه‌ای به درگیری نداشت اما ناگهان پایش به میدان نبرد باز می‌شد و خودش را وسط معرکه می‌دید. اما حکایت «رهاشده» که در لیست فیلم‌های رزمی آمریکایی قرار گرفته، حکایت دیگری است.

جت لی در این جا نقش مردی را بازی می‌کند که تمام مدت زندگی برده‌واری داشته و خودش هم نمی‌داند که انسان است یا سگ. همین یک خط نشان می‌دهد که نمی‌توان هر بازیگری را در قالب این نقش قرار داد و باید کسی در دسترس باشد که بتواند عواطف عجیب و غریب چنین نقشی را بر پرده ظاهر کند. از سوی دیگر فیلم «رهاشده» از تیم بازیگری خوبی بهره می‌برد که عموم آثار لیست فیلم‌های رزمی آمریکایی از آن بی بهره‌ هستند. به عنوان نمونه بازیگری چون مورگان فریمن در فیلم حضور دارد که تا آن زمان هنوز در فیلم‌های ابرقهرمانی هم حضور پیدا نمی‌کرد و خیلی روی انتخاب نقش‌هایش وسواس داشت.

از همین موضوع می‌توان به قصه‌ی پر و پیمان و فراز و فرودهای دراماتیک اثر رسید؛ «رهاشده» داستان پر فراز و فرودی دارد و از فیلم‌نامه‌ی خوبی سود می‌برد. می‌توان حتی این ادعا را مطرح کرد که یکی از بهترین فیلم‌های سال ۲۰۰۵ میلادی است و این برای یک اثر در لیست فیلم‌های رزمی آمریکایی نکته‌ی بسیار مثبتی به شمار می‌رود؛ چرا که اکثر آثار این چنین برای هر مخاطبی مناسب نیستند و فقط می‌توانند تماشاگران جدی ژانر رزمی را جذب کنند. اما اگر قرار باشد از بین آثار لیست فیلم‌های رزمی آمریکایی یکی را برای تماشا در جمع دوستانه، با هر سلیقه‌ای انتخاب کنید، فیلم «رهاشده» می‌تواند گزینه‌ی خوبی باشد. پس می‌توان مطمئن بود که این اثر استحقاق قرار گرفتن در لیست فیلم‌های رزمی آمریکایی را دارد.

«دنی مردی است که مثل سگ‌ها زندگی می‌کند. او که تمام عمر مانند برده نگه داشته شده، تفاوت خودش با باقی انسان‌ها را نمی‌داند و فکر می‌کند که یک سگ است. ناگهان در یک تصادف رییس خود را از دست می‌دهد و رها می‌شود. در این میان پیرمرد نابینایی او را می‌یابد و همین آشنایی سبب می‌شود که او به حقایق تکان‌دهنده‌ای درباره‌ی خودش پی ببرد و تصمیم به انتقام بگیرد. اما …»

۷. تیغه ۲ (Blade 2)

تیغه 2

  • کارگردان: گیرمو دل‌تورو
  • بازیگران: وسلی اسنایپس، ران پرلمن و نورمن ریدوس
  • محصول: ۲۰۰۲، آمریکا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۶.۷ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۵۸٪

قسمت اول فیلم «تیغه» برای خودش پدیده‌ای بود. دستکاری در ژانری به قدمت ادبیات وحشت و دمیدن روح تازه‌ای در جهان خون آشام‌ها و دور کردن آن‌ها از آن قصرهای دورافتاده که این سینما را ذیل ژانر ترسناک گوتیک قرار می‌داد، به موفقیتی بین‌المللی تبدیل شد و حتی باعث شهرت جهانی بازیگر نقش اصلی فیلم یعنی وسلی اسنایپسی شد که تا پیش از این فقط در یک فیلم آمریکایی رزمی می‌درخشید. آن فیلم نشان داد که سینمای ترسناک در صورت همراهی با تغییر ذائقه‌ی مخاطب می‌تواند هم‌چنان میخکوب کننده و جذاب باشد. اما تغییر دیگری هم در فیلم «تیغه» نسبت به اکثر فیلم‌های خون آشامی وجود داشت؛ در این جا قهرمانی حضور داشت که با کمک هنرهای رزمی از پس دشمنان و مشکلات خود بر می‌آمد و به همین دلیل فیلم «تیغه» پر بود از صحنه‌های اکشن و به اصطلاح بزن بزن. پس می‌توانست یک راست سر از لیست فیلم‌های رزمی آمریکایی درآورد. اما نسخه‌ دوم چیز دیگری است و استحقاق بیشتری برای قرار گرفتن در این فهرست دارد.

موفقیت آن فیلم تهیه کنندگان را وسوسه کرد تا دنباله‌ای بر آن بسازند، اثری که بتواند به همان خوبی باشد و البته چیزهای جدیدی هم برای غافلگیر کردن مخاطب خود در چنته داشته باشد. پس به سراغ گیرمو دل‌تورو رفتند و از او خواستند که کارگردانی آن را بر عهده بگیرد. گیرمو دل‌تورو از همان ابتدا می‌دانست چه چیزی قسمت اول را به اثری موفق تبدیل کرده بود و از اهمیت آن تغییرات آگاه بود. بنابراین همان‌ها را نگه‌ داشت، تعدادی تغییر رادیکال‌تر به اثر اضافه کرد و فیلمی ساخت که می‌توان آن را بهتر از نسخه‌ی اول داستان به حساب آورد. پس در یک انتخاب سخت فیلم دوم به لیست فیلم‌های رزمی آمریکایی راخ پیدا کرد.

دل‌تورو استاد ساختن شخصیت‌های کریه، با روحیاتی خشن و اما در عین حال با خصوصیات انسانی است. در فیلم‌های او چه در سمت قطب مثبت ماجرا و چه در سمت قطب منفی، کشمکشی دائمی میان خیر و شر وجود دارد و آن چه که قهرمان را از ضدقهرمان جدا می‌کند، انتخاب آن‌ها در قرار گرفتن کنار خصائل انسانی است. بنابراین قهرمان و ضدقهرمان فقط دو روی یک سکه هستند که یکی تصمیم گرفته از قدرتش استفاده کند و به بشر خدمت کند و دیگری بر اساس غرایز خود عمل می‌کند.

این تقابل که در اکثر فیلم‌های او دیده‌ می‌شود در این جا سمت و سویی تیره‌تر هم پیدا می‌کند. اگر در فیلم «پسر جهنمی» (Hellboy)، قهرمان در راه نجات بشریت تا دم دروازه‌های جهنم می‌رفت و حتی خود را در خطر پیوستن به قطب شر ماجرا قرار می‌داد، در فیلم «تیغه ۲» قهرمان داستان عملا تبدیل به همان چیزی می‌شود که قصد مبارزه با آن را دارد؛ گویی برای رهایی از شر، باید از دل آن گذشت تا در نهایت صلح به وجود آید.

اما در حالی که دیگران زندگی خود را ادامه می‌دهند، آن قهرمان به دلیل رویارویی با تاریک‌ترین بخش وجود خود، امکان یک زندگی عادی را از دست می‌دهد و به موجودی سرگشته تبدیل می‌شود. خلاصه این که اگر تمایل دارید که از یک فیلم ترسناک اکشن لذت ببرید که در آن جلوه‌های ویژه‌ی کامپیوتری به اندازه‌ی جلوه‌های ویژه میدانی اهمیت دارد و پر است از صحنه‌های خون و خونریزی و زد و خورد، به تماشای این فیلم گیرمو دل‌تورو بنشنید. همه‌ی این‌ها باعث شده که «تیغع ۲» را شایسته‌ی حضور در لیست فیلم‌های رزمی آمریکایی بدانیم.

«اتفاق عجیبی بین خون‌ آشام‌ها و انسان‌ها افتاده است. نسل جدیدی در میان خون آشام‌ها ظهور کرده که بر خلاف قبلی‌ها به سادگی نمی‌میرد و حتی از خون آشام‌های دیگر تغذیه می‌کند. تمام قربانیان آن‌ها به موجوداتی شبیه به خودشان تبدیل می‌شوند و اگر همه چیز به همین صورت پیش برود نسل بشر و حتی نسل خون آشا‌م‌ها در خطر تهدید قرار می‌گیرد؛ چرا که دیگر خونی باقی نمی‌ماند. حال بلید به همراه یک دانشمند متخصص در تولید سلاح، توسط انجمن خون آشام‌ها به یک ملاقات دعوت می‌شوند تا فکری به حال حل این مشکل کنند …»

کتاب هزار توی پن اثر گی یرمو دل تورو و کورنلیا فونکه نشر باژ

۶. جان ویک: بخش ۳ – پارابلوم (John Wick: Chapter 3 – Parabellum)

جان ویک 3

  • کارگردان: چاد استاهلسکی
  • بازیگران: کیانو ریوز، هالی بری، لارنس فیشبرن، لنس ردیک و ایان مک‌شین
  • محصول: ۲۰۱۹، آمریکا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۸۹٪

«جان ویک: بخش ۳ – پارابلوم» در ادامه‌ی همان تفکر حاکم بر فیلم دوم ساخته شد و بیشتر از حال و هوای جمع و جور فیلم اول مجموعه فاصله گرفت؛ همه چیز عظیم‌تر شد و تمرکز سازندگان بر سکانس‌های اکشن و زد و خورد بیشتر. کارگردان فیلم، چاد استاهلسکی تصمیم گرفت که مدام ابعاد اتفاقات را بزرگتر و بزرگتر کند و این به معنای گسترش حضور گروه مرموز ۱۲ نفره‌ای بود که دنیا را در مشت خود داشتند. انگار قرار بود تمام دنیا بسیج شوند تا در برابر جناب جان ویک قد علم کنند و سپس همه شکست خورده، در خون خود بغلتند. همین نمایش نبردهای پیاپی این فیلم را شایسته حضور در لیست فیلم‌های رزمی آمریکایی می‌کند.

از سوی دیگر سکانس‌های اکشن هم مدام بزرگتر و بزرگتر می‌شد. در این جا با طرد شدن جان از تشکیلات و وجود جایزه‌ی برای دستگیری‌اش، او مدام باید فرار کند و در نهایت در جایی تصمیم بگیرد که باید به نحوی با مشکلاتش روبه‌رو شود و فرار کردن هیچ فایده‌ای ندارد. از سوی دیگر پای آن هتل مرموز در نیویورک به مدیریت وینستون با بازی ایان مک‌شین مدام به قصه کشیده می‌شود تا در نهایت همین هتل به محل باز شدن گره‌ی پایانی تبدیل شود.

اما چرا قسمت سوم «جان ویک» در این جا قرار می‌گیرد و قسمت‌های دیگرش نه؟ مگر نه این که ایده‌ی گسترش داستان و گسترش ایده‌های بصری از فیلم دوم شروع شد و در فیلم چهارم به حد اعلای خود رسید. پس چرا فیلم میانی آن‌ها باید به لیست فیلم‌های رزمی آمریکایی راه پیدا کند و دیگران نه؟ این موضوع به دو نکته بازمی‌گردد؛ به دو نکته‌ای که در فیلم‌های دیگر «جان ویک» وجود ندارد.

نکته‌ی اول به توزانی بازمی‌گردد که بین این جهان فانتزی و قصه‌ی فیلم برقرار است. در این جا سکانس‌های اکشن فقط تا جایی کش پیدا می‌کنند که ضروری است و بعد از نمایش دلاوری‌های دو طرف سریع تمام می‌شوند. از سوی دیگر چیزهایی در قصه وجود دارد که باعث عمق بخشیدن به شخصیت اصلی می‌شود. از زمان فیلم اول، مخاطب اطلاعات کمی درباره‌‌ی این آدمکش افسانه‌ای دارد و فقط می‌داند که او زمانی همه چیز را به خاطر زنی کنار گذاشته و بعد از کشته شدن سگش به قصد انتقام بازگشته است. در فیلم سوم پای زنی هم در میانه به داستان بازمی‌شود که نقشش را هالی بری بازی می‌کند. گرچه گذشته‌ی بین این دو مبهم باقی می‌ماند اما همین نشان می‌دهد که جان گذشته‌ای احساسی هم داشته است.

از سوی دیگر اصلیت بلاروسی جان مشخص می‌شود. این که او یتیمی بوده که توسط یکی از گروه‌های بزرگ خلافکاری پرورش پیدا کرده و به نوعی به اجبار به این سمت و سو کشانده شده است. پس گسترش شخصیت اصلی داستان در این جا به اندازه‌ی بسیاری به شناخت ما از او کمک می‌کند تا جان ویک فقط یک ماشین آدمکشی نباشد و کمی هم وجوه انسانی پیدا کند. اما دلیل دوم، مهم‌تر از دلیل اول است تا مشخص شود که قسمت سوم مجموعه نه تنها بهترین فیلم، بلکه شایسته‌ی قرار گرفتن در لیست فیلم‌های رزمی آمریکایی است.

در این جا جان مجبور است برای رسیدن به خواسته‌اش مسیری دشوار را طی کند. در واقع او باید مانند قهرمانی اساطیری از هفت خانی عبور کند تا شایستگی شکست دادن دشمن را به دست آورد. رد شدن از این هفت خان در سکانس ملاقات با ارشدترین عضو گرداننده‌ی سازمان تبهکاری در وسط بیابان به اوج می‌رسد و با قطع شدن انگشتان جان تکمیل می‌شود. حال جان صلاحیت دارد که با بزرگترین دشمنش روبه‌رو شود، گرچه باز هم روحش را به شیطان می‌فروشد. این بخش داستان مخاطب را به یاد کهن الگوی «سفر قهرمان» در اساطیر می‌اندازد.

خلاصه که اگر «ماتریکس» که در ادامه لیست فیلم‌های رزمی آمریکایی به آن می‌رسیم، در اوج جوانی کیانو ریوز را به عنوان مردی سیاه پوش و همه فن حریف به مخاطب معرفی کرد، «جان ویک» و دنباله‌هایش این مسیر را تکمیل کردند تا او در میان‌سالی هم هنوز بازیگر قابل اعتمادی برای هالیوود و آثار رزمی باشد. مخاطب هم بداند که می‌تواند به تماشای فیلم‌هایش بنشیند و دست کم راضی سالن سینما را ترک کند.

«جان پس از کشتن رییس مافیای ایتالیا، هنوز در حال فرار است. در این میان جایزه‌ی ۱۴ میلیون دلاری که برای کشتن وی قرار داده شده، مدام در حال افزایش است و همین باعث شده که قاتلینی از سرتاسر دنیا برای کشتنش اعزام شوند. از سوی دیگر وینستون به خاطر کمک به فرار جان از سوی سازمان مواخذه شده و قرار می‌شود که از سمتش عزل شود. جان برای فرار از آمریکا به نزد گروه سابق خود در یک کلیسا می‌رود. او می‌خواهد از آن جا به مراکش برود تا بتواند با ریش سفید سازمان دیدار کند و از او بخواهد که اجازه دهد بدون مزاحمت به زندگی ادامه دهد …»

تابلو شاسی آر جی بی طرح پوستر فیلم جان ویک کد 9845

۵. مبارز (Warrior)

مبارز

  • کارگردان: گوین اکانر
  • بازیگران: تام هاردی، جوئل اجرتون و نیک نولتی
  • محصول: ۲۰۱۱، آمریکا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۸۴٪

«مبارز» به محض اکران به پدیده‌ای برای خود تبدیل شد. این موضوع به چند عامل مهم بازمی‌گشت؛ اول این که «مبارز» فیلم رزمی و اکشن خوش ساختی بود که از چندتایی سکانس نبرد معرکه بهره می‌برد. این عامل سبب شد که مخاطب خو گرفته به این ژانر از تماشایش لذت ببرد و دیدنش را به دیگران هم توصیه کند. نکته‌ی دوم به به سر و شکل کار و البته شیوه‌ی داستانگویی سازندگان بازمی‌گشت. «مبارز» از آن دسته فیلم‌های رزمی آمریکایی نبود که فقط به نمایش چند سکانس‌ باشکوه نبرد اکتفا می‌کنند و چیز چندانی برای ارائه کردن ندارد؛ در این جا داستانی پر فراز و فرود و البته شدیدا دراماتیک طرف هستیم که همه چیز برای هر مخاطبی با هر سلیقه‌ای دارد. پس اتفاقات درام منحصر به سکانس‌های نبرد و رزمی نمی‌شود.

نکته‌ی سوم بهره بردن از چند شخصیت جذاب در مرکز درام است که همین عامل به برگ برنده‌ی اصلی فیلم تبدیل می‌شود و کاری می‌کند که ما آن را در این جای لیست فیلم‌های رزمی آمریکایی قرار دهیم. فیلم سه شخصیت اصلی دارد؛ اول جوانی زخم خورده و پاک باخته است که هر چه زده به در بسته خورده و از همه کس و همه چیز شاکی است. او خشمی فروخورده دارد که نمی‌داند چگونه باید آن را ابراز کند. به همین دلیل هم در یک سری مسابقات هنرهای رزمی شرکت می‌کند که در نهایت قهرمانش پول خوبی به جیب خواهد زد. اما مورد این جا است که انگار او هیچ علاقه‌ای به پول و شهرت ناشی از شرکت در این مسابقات ندارد.

شخصیت دوم برادر او است. برادری که به نظر می‌رسد بر خلاف دیگری تا حدودی راهش را پیدا کرده اما چنان به مشکلات مالی برخورده که امکان از دست دادن خانواده‌اش درست پیش روی او است. او هم که توانایی حضور در رینگ را دارد، در این مسابقات شرکت می‌کند تا پولی به دست آورد و اتفاقا برخلاف برادرش، فقط انگیزه‌ای مادی دارد. شخصیت سوم هم پدری وا داده است که هر دو پسرش را لبه‌ی پرتگاه می‌بیند. حال پیدا شدن سر و کله‌ی این دو برادر در رینگ، پدر را به تکاپو می‌اندازد تا پس از سالیان خودش را نشان دهد و دل فرزندانش را به دست آورد. این چنین است که فیلم «مبارز» از رینگ مسابقات هنرهای رزمی، به عنوان نمادی از جهنمی استفاده می‌کند که شخصیت‌ها برای خود درست کرده‌اند. همه‌ی این‌ها باعث شده که آن را شایسته‌ی قرار گرفتن در لیست فیلم‌های رزمی آمریکایی بدانیم.

نکته‌ی دیگر به بازی درجه یک بازیگران فیلم بازمی‌گردد. تام هاردی در نقش برادر عصبانی عالی است. او در آن زمان هنوز هنرپیشه‌ای چندان شناخته شده نبود و داشت پله‌های شهرت را دو تا یکی پشت سر می‌گذاشت. یکی از فیلم‌هایی که باعث شد مخاطب جدی سینما بفهمد با بازیگری توانا روبه‌رو است، همین فیلم «مبارز» بود. جوئل اجرتون هم در نقش برادر سرد و گرم چشیده‌تر قابل قبول است و خوب توانسته تلواسه‌های مردی در آستانه‌ی سقوط را به نمایش گذارد و می‌ماند نیک نولتی کهنه‌ کار در نقش پدر این دو که دقیقا همان چیزی است که باید باشد؛ مردی واداده که دست و پا می‌زند به فرزندانش نزدیک شود. در چنین قابی می‌توان از حضور «مبارز» در لیست فیلم‌های رزمی آمریکایی مطمئن بود.

«تامی که عضو سابق نیروی دریایی است از نبرد بازمی‌گردد. او به خانه پدرش می‌رود که مردی بیمار است و همه چیزش را از دست داده. تامی از پدر می‌خواهد که به او در تمریناتش برای شرکت در مسابقات هنرهای رزمی ترکیبی کمک کند. از آن سو برندون که برادر بزرگتر تامی است و سال‌ها است که نه با پدر و نه با برادرش حرف زده، درگیر مشکلات مالی است و ممکن است که خانه‌اش را به دلیل بدهی‌هایش از دست بدهد. او هم تصمیم می‌گیرد که در همان مسابقات شرکت کند تا پولی به دست آورد. اما …»

تابلو شاسی طرح ورزش های رزمی مدل UFC کد A78

۴. بچه کاراته‌کار (The Karate Kid)

بچه کاراته کار

  • کارگردان: جام جی اویلدسون
  • بازیگران: رالف ماچینو، نوریوکی پت موریتا، الیزابت شو و ویلیام زبکا
  • محصول: ۱۹۸۴، آمریکا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۸۹٪

«بچه کاراته‌کار» در زمان اکرانش همه‌ی مرزهای موفقیت را پشت سر گذاشت و به فیلمی نمادین در بین آثار رزمی آمریکایی تبدیل شد. داستان قدیمی مبارزه‌ی میان خیر و شر در این جا به رینگ مسابقات کاراته کشیده شده بود و البته می‌شد در در آن معصومیتی را دید که در نهایت فیلم را مناسب حال خانواده‌ها و فرزندانشان می‌کرد تا در امنیت به تماشای فیلمی بنشینند که هم پر است از نمایش ارزش‌های والای اخلاقی و هم تصویرگر به نتیجه رسیدن قطعی تلاش‌ها و پشتکار آدمی. در چنی قابی است که با اثری در ستایش رویای آمریکایی طرف هستیم. البته «بچه کاراته‌کار» چنان خوش ساخت است که آن را شایسته‌ی قرار گرفتن در لیست فیلم‌های رزمی آمریکایی می‌کند.

کارگردان فیلم جان جی اویلدسون است. از او مجموعه فیلم‌های «راکی» (Rocky) را سراغ داریم که بالاخره داستان قهرمان‌های رینگ بوکس را تعریف می‌کنند. او در آن جا نشان داده که کار کردن با دوربین درون رینگ را به خوبی می‌شناسد و می‌تواند از توانایی خود در جهت رسیدن به سکانس‌های جذاب نبرد بهره ببرد. در فیلم «بچه کاراته‌کار» هم این نکته را ثابت کرده تا فیلم چند سکانس این چنین معرکه داشته باشد. طبعا مهم‌ترین این سکانس‌ها هم سکانس نبرد پایانی است که دو طرف قصه در نهایت در برابر هم قرار می‌گیرند و قهرمان و ضدقهرمان مقابل هم صف‌آرایی می‌کنند. این جا است که هیجان اوج می‌گیرد و هنر کارگردانی خودش را نشان می‌دهد. توانایی فیلم‌ساز در همین سکانس ما از قرار گرفتن فیلم «بچه کاراته‌کار» در لیست فیلم‌های رزمی آمریکایی مطمئن می‌کند.

فیلم «بچه کاراته‌کار» به دسته‌ی آثار نوجوانانه تعلق دارد و مانند همه‌ی این فیلم‌ها درباره‌ی مصائب بلوغ و ترک کردن دوران معصومیت و قدم گذاشتن در مسیر مسئولیت‌پذیری است. سازندگان به خوبی توانسته‌اند این مفهوم نهفته در داستان را به سکانس‌های نبرد و رزمی خود ارتباط دهند. در نتیجه مسیری که قهرمانان ماجرا طی می‌کنند به نوعی به یک نوع رشد و بلوغ عاطفی و ذهنی منتهی می‌شود که آن‌ها را در ادامه‌ی زندگی همراهی می‌کند. از سوی دیگر مانند تمام فیلم‌های این چنینی عشق‌های نوجوانانه و احساسات ناب انسانی هم در قاب‌های فیلم حضوری پررنگ دارند. پس «بچه کاراته‌کار» اثر متفاوتی در لیست فیلم‌های رزمی آمریکایی است.

فیلم «بچه کاراته‌کار» چنان موفق بود که با الهام از آن نسخه‌های متعددی ساخته شد و فیلم‌های مختلفی با بهره بردن از خخط داستانی آن بر پرده افتادند. یکی از این فیلم‌ها در سال ۲۰۱۰ ساخته شد که در آن جکی چان نقش استاد هنرهای رزمی را بازی می‌کرد و جیدن اسمیت، فرزند ویل اسمیت هم در نقش نوجوان جویای نامی حاضر بود که دوست داشت نامی برای خود دست و پا کند. سریالی هم با الهام از این فیلم ساخته شده که از طریق پلتفرم‌های مجازی در حال پخش است و البته انگار قرار است که بازسازی همین فیلم اصلی هم در سال ۲۰۲۴ روی پرده بیوفتند و دوباره ما را به ماجراهای اصلی بازگرداند. همه‌ی این‌ها نشان می‌دهد که با فیلم مهمی در ژانر آثار رزمی طرف هستیم؛ فیلمی که باید آن را در لیست فیلم‌های رزمی آمریکایی قرار داد.

«دانیل یک پسربچه‌ی ایتالیایی آمریکایی است که به همراه مادرش در لس آنجلس زندگی می‌کنند. این دو به تازگی به محله‌ی خود رسیده‌اند و در آن جا تازه وارد محسوب می‌شوند. دنیل در مدرسه با دختری آشنا می‌شود اما قلدرهای مدرسه مدام او را اذیت کرده و رهایش نمی‌کنند. دانیل سراغ یک کاراته‌کار قدیمی می‌رود تا بتواند با یادگیری این ورزش از خود دفاع کند اما در همان زمان یک سری مسابقات هنرهای رزمی هم در حال برگزاری است. تا این که …»

آموزش تصویری کاراته نشر پانا

۳. اژدها وارد می‌شود (Enter The Dragon)

اژدها وارد می‌شود

  • کارگردان: رابرت کلوز
  • بازیگران: بروس لی، جیم کلی، بلو یئونگ و جان سکسون
  • محصول: ۱۹۷۳، آمریکا و هنگ کنگ
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۸۸٪

آمریکایی‌ها بلافاصله پس از موفقیت‌های پیاپی بروس لی در سینمای هنگ کنگ به سراغش رفتند تا از این بازیگر و استادکار هنرهای رزمی در سینمای خود بهره ببرند. البته او قبلا در یک سریال تلویزیونی شرکت کرده بود و شهرتی برای خود در این کشور داشت. اما داستان مبارزات او در میدان نبرد چیزی نبود که سینمای هالیوود به راحتی از آن بگذرد. پس هالیوودی‌ها چندتایی از رزمی‌کاران سرشناس خود را کنارش قرار دادند تا با محوریت بروس لی فیلمی بسازند که نمی‌شد لیست فیلم‌های رزمی آمریکایی را تداریک دید و سراغی از آن نگرفت.

همین ابتدا به این موضوع اشاره کنم که دلیل قرار گرفتن فیلم در این جایگاه به دو نکته‌ی اساسی بازمی‌گردد؛ اول قصه‌ی پیچیده‌تری که در این جا وجود دارد و دوم کارگردانی رابرت کلوز که یک سر و گردن بالاتر از بقیه‌ی فیلم‌های بروس لی است و به دلیل اصلی انتخاب ما تبدیل می‌شود. شاید اگر بروس لی عمر بیشتری می‌کرد، فیلم‌هایش یواش یواش سر و شکل متفاوتی می‌گرفتند و داستان‌های آن‌ها مدام پیچیده‌تر می‌شد.

نکته‌ی بعد این که هیچ کدام از فیلم‌های بروس لی تا این اندازه در سرتاسر دنیا موفق نبودند. فروش ۴۰۰ میلیون دلاری آن با وجود یک بودجه‌ی محدود ۹۰۰ هزار دلاری، هنوز هم به لحاظ سودآوری رکوردی در تاریخ سینما به حساب می‌آید. ضمن این که با توجه به سال ساخت فیلم و قیمت آن روزهای بلیط سینما، نشان از حضور خیره کننده‌ی مردم سراسر دنیا در سالن‌های سینما و صف‌های طولانی جلوی در گیشه‌ها دارد.

اگر در فیلم‌های مختلف، بروس لی به رقابت با شاگردان اساتید کاراته می‌پرداخت، انگار در این جا قرار است از هر رشته‌ی رزمی یک نماینده وجود داشته باشد. یک تشکیلات تبهکاری یک مسابقه‌ی بزرگ در یک جزیره برپا کرده و قهرمان داستان باید در این مسابقات شرکت کند. اما این فقط یک بخش ماجرا است؛ او ماموری است که باید سر از کار این باند تبهکاری درآورد اما مشکل این جا است که پای یک انتقام‌جویی شخصی هم به این پرونده بازمی‌شود و همه چیز را پیچیده‌تر می‌کند.

پس در این جا با داستان پیچیده‌ای روبه‌رو هستیم و قرار است که قهرمان داستان عواطف مختلفی را نمایش دهد. در چنین چهارچوبی، سازندگان فراموش نکرده‌اند که چه کسی در نقش اصلی فیلم حضور دارد و سکانس‌های رزمی معرکه‌ای برای هنرنمایی او آماده کرده‌اند. در نهایت این که این فیلم قدم بزرگی برای بروس لی به حساب می‌آمد؛ چرا که حال می‌شد او را در نقشی غیر از یک کونگ فوکار تنها دید و نقش مردی را به او سپرد که فقط با توانایی‌های رزمی‌اش شناخته نمی‌شود.

اگر علاقه دارید که بدانید چرا باید از بین فیلم‌های بروس لی «اژدها وارد می‌شود» را در لیست فیلم‌های رزمی آمریکایی قرار داد، فقط کافی است که به سکانس پایانی یا همان سکانس آینه‌ها دقت کنید که انگار ادای دینی به فیلم «بانویی از شانگهای» (The Lady From Shanghai) اثر ارسن ولز و سکانس آینه‌های باشکوه آن فیلم است.

«لی به دنبال به ادام انداختن یک باند قاچاق مواد مخدر است. در این میان او متوجه می‌شود که یکی از اعضای وفادار به رییس این تشکیلات، قاتل خواهرش است. در این میان یک مسابقه‌ی بزرگ هنرهای رزمی در یک جزیره برپا شده و لی متوجه می‌شود که گرداننده‌ی این مسابقات، رییس همان تشکیلات قاچاق مواد مخدر است. پس به همراه دو استاد هنرهای رزمی دیگر عازم این جزیره می‌شود تا بتواند در این مسابقات شرکت کند. گرچه مقصود اصلی او انتقام گرفتن از این باند تبهکاری است …»

کتاب افکار بارز اثر بروس لی نشر میلکان

۲. ماتریکس (The Matrix)

ماتریکس

  • کارگردان: لانا واچوفسکی، لیلی واچوفسکی
  • بازیگران: کیانو ریوز، کری آن ماس، لارنس فیشبرن و هوگو ویوینگ
  • محصول: ۱۹۹۹، آمریکا و استرالیا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۸.۷ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۸۸٪

اگر «نقطه شکست» (Point Break) کاترین بیگلو آغازگر راه کیانو ریوز در سینمای اکشن بود، «ماتریکس» نام او را به قهرمانی سیاه پوش، کم حرف و حسابی ماهر گره زد که می‌تواند از پس هر دشمنی برآید. این موضوع به این دلیل اتفاق افتاد که فیلم «ماتریکس» از همان زمان اکران، تبدیل به پدیده‌ای در صنعت سینما شد. بسیاری سازندگان فیلم را ستایش کردند و از این که آن‌ها توانسته‌اند مبانی عمیق فلسفی را به سینمایی سرگرم کننده گره بزنند و میان این دو جریان متفاوت، پیوند برقرار کنند، تشویقشان کردند. گرچه موفقیت بی نظیر فیلم باعث شد تا دنباله‌های نه چندان موفقی در ادامه ساخته شوند اما ما مخاطبان سینما برای همیشه این یکی را برای به خاطر سپردن در اختیار داریم. در چنین قابی است که باید فیلم اول این مجموعه را در لیست فیلم‌های رزمی آمریکایی قرار داد.

در این جا سازندگان جهانی را ترسیم کرده‌اند که به نظر خیالی می‌رسد. اما سوالی این وسط مطرح می‌شود: آیا واقعا همه چیز فیلم آن‌ها خیالی است؟ آیا کمی از حقیقت را نمی‌توان در آن یافت؟ این دقیقا همان چیزی است که قرن‌ها است فلاسفه بر سر آن جنگ دارند و مدام این پرسش را مطرح می‌کنند که چقدر از جهان فیزیکی دور و بر ما حقیقی است و واقعا وجود دارد و چقدر از آن به دیدگاه‌های متفاوت آدمی بازمی‌گردد و زاییده‌ی خیال ما است.

اما کاری که واچوفسکی‌ها با این پرسش‌های فلسفی کرده‌اند، فیلم را به اثری سهل‌الوصول تبدیل می‌کند؛ آن‌ها تمام این پرسش‌های فلسفی را به جهانی علمی- تخیلی برده‌اند و پای سینمای اکشن و رزمی را به آن بازکرده‌اند. این نشان می‌دهد که هر فیلم عمیقی قرار نیست، حتما از ریتمی کند بهره ببرد و مناسب همه کس نباشد. اما نباید فراموش کرد که با این استراتژی، برخی چیزها را هم باید فدا کرد. اما این باعث نمی‌شود که این اثر را شایسته‌ی حضور در لیست فیلم‌های رزمی آمریکایی ندانیم.

طبعا وقتی قرار است مبانی عمیق فلسفی، به فیلمی چنین با ریتم بالا تزریق شود، از عمق آن‌ها کاسته می‌شود؛ به این گونه که فیلم‌ساز فقط می‌تواند ناخنکی به آن‌ها بزند. اما قطعا هدف ما از تماشای «ماتریکس» نشستن سر کلاس فلسفه نیست و سرگرم شدن اهمیت بیشتری دارد. پس این ساده سازی اتفاقات کاملا عمدی و آگاهانه است. از سوی دیگر، واچوفسکی‌ها جهان برخاسته از توهم را به دنیای عصر دیجیتیال و حضور هوشی برتر پیوند می‌زنند و این گونه قصه‌ی خود را تبدیل به همان قصه‌ی قدیمی مبارزه‌ی میان خیر و شر می‌کنند.

نکته‌ی بعد که به جذابیت فیلم کمک می‌کند، ساختن جهانی کاملا ویژه و یگانه است. در ابتدا همه چیز عادی است اما بعدا هزارتویی ترسیم می‌شود که برای شناختنش مدام باید چشم گرداند و گوش‌ها را تیز کرد. در چنین قابی است که همه‌ی اجزای فیلم اهمیت پیدا می‌کنند؛ از لباس‌های شخصیت‌ها تا لوکیشن‌هایی که در آن به مبارزه با عامل شر می‌پردازند.

قصد دارم به نکته‌ای اشاره کنم که در برخورد با «ماتریکس» کمتر به آن اشاره می‌شود. همه حین گفتن از آن به کیانو ریوز و کری آن ماس اشاره می‌کنند و از عشق سوزناکی می‌گویند که بین شخصیت‌های آن‌ها شکل گرفته است. همین‌طور از بازی خوب لارنس فیشبرن که قطعا شایسته‌ی ستایش است. فارغ از این که یکی از نقاط ضعف فیلم اتفاقا بازی نه چندان قاتع‌کننده‌ی کیانو ریوز است و او عملا بدترین بازیگر فیلم به حساب می‌آید، بازی هوگو ویوینگ، در نقش مامور اسمیت، بهترین بازی کل مجموعه‌ی «ماتریکس» به شمار می‌رود. حتی در قسمت‌های بعدی که این حضور افت پیدا می‌کند و چندان چیز دندان‌گیری از کار در نیامده است و همه‌چیز عملا برای به جیب زدن پول ساخته شده‌اند و تحمل مخاطب را به چالش می‌کشند، همین حضور جذاب او است که فیلم را قابل تماشا یا حداقل قابل تحمل می‌کند.

این چنین است که فیلم «ماتریکس» خودش را در جایگاه دوم لیست فیلم‌های رزمی آمریکایی قرار می‌دهد. فیلم‌برداری و تصاویر فیلم در برخی از سکانس‌ها هوش‌ربا است. به ویژه سکانس‌های اکشن و گل سرسبد آن‌ها جایی که شخصیت اصلی از گلوله‌ها جا خالی می‌دهد. در چنین قابی است که حتی لباس شخصیت‌ها هم وارد فرهنگ مد می‌شود؛ پس پر بیراه نیست که اگر ادعا کنیم فیلم «ماتریکس» راه خود را به فرهنگ عامه هم باز کرده است.

«زنی به نام ترینیتی در حال فرار از دست مامورین پلیس است. او به نظر از قدرتی ویژه بهره می‌برد. چرا که می‌تواند به شکلی معجزه‌آسا از دست ماموران فرار کند. در میان ماموران هم کسانی وجود دارند که مانند او رفتار می‌کنند. ترینیتی خود را به باجه‌ی تلفنی می‌رساند و با برداشتن تلفن، ناگهان غیب می‌شود. ترینیتی در ادامه با هکری به نام نئو تماس می‌گیرد. او به نئو می‌گوید که فردی به مام مورفیوس باید با وی صحبت کند. چرا که دنیا آن گونه نیست که به نظر می‌رسد و همه چیز توسط نیرویی برتر ساخته شده است که آدمی را به استثمار خود درآورده …»

کتاب ماتریکس(مکاشفه‌قرن)مس * اثر واچوفسکی

۱. بیل را بکش: قسمت اول (Kill Bill: Volume 1)

بیل را بکش

  • کارگردان: کوئنتین تارانتینو
  • بازیگران: اوما تورمن، لوسی لیو و دیوید کارادیان
  • محصول: ۲۰۰۳، آمریکا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۸۵٪

علاقه‌ی کوئنتین تارانتینو به سینمای رزمی هنگ کنگ بر کسی پوشیده نیست. حال او شکل و شمایل آن فیلم‌ها را قرض گرفته و با چاشنی وسترن‌های اسپاگتی در هم آمیخته تا نتیجه‌ی کار یکی از بهترین فیلم‌های قرن حاضر تا به امروز باشد. پس باید آن را در لیست فیلم‌های رزمی آمریکایی قرار داد. «بیل را بکش: قسمت اول» برخوردار از یکی از جذاب‌ترین قهرمان‌های حال حاضر سینما هم هست که با پرداخت فانتزی تارانتینو جلوه‌هایی افسانه‌ای هم پیدا کرده؛ زنی با توانایی بسیار در شمشیرزنی که دشمنانی دارد و در عطش انتقام مرگ همسر و فرزندش می‌سوزد.

«بیل را بکشن» دو قسمت دارد و روایت مجموعه‌ی دو قسمتی «بیل را بکش»‌ مبتنی بر سناریوی انتقام است. همواره در فیلم‌های تارانتینو شخصیت‌هایی وجود داشته‌اند که گویی در حال گرفتن انتقام از کسی یا چیزی هستند. اگر این انتقام جنبه‌ی شخصی هم نداشته باشد، فرد انتقامش را از جهان اطرافش می‌گیرد؛ در «داستان عامه پسند» (Pulp Fiction) این بار بر عهده‌ی شخصیت بوچ با بازی عالی بروس ویلیس است و در «جکی براون» (Jackie Brown) بر دوش شخصیت اصلی. در «حرامزاده‌های بی‌آبرو» (Inglourious Basterds) این دخترک فرانسوی است که با انتقام‌گیری خود از ارتش آلمان و شخص هیتلر سرنوشت جنگ را رقم می‌زند و در «هشت نفرت‌انگیز» (The Hateful Eight) شخصیت سرگرد با بازی ساموئل ال جکسون در جستجوی انتقام به آن مسافرخانه‌ی جهنمی آمده است.

اما در «بیل را بکش»‌ها کل روایت به انتقام یک زن از اطرافیانش اختصاص دارد. اما کوئنتین تارانتینو باز هم میخ خود را می‌کوبد و داستان را به شیوه‌ی خودش پیش می‌برد. روایت اپیزودیک فیلم اولین چیزی است که نظر را به خود جلب می‌کند و دومین موضوع به نحوه‌ی نمایش سکانس‌های نبرد باز می‌گردد. علاوه بر این که لباس شخصیت اصلی آشکارا از لباس بروس لی قرض گرفته شده، صحنه‌های نبرد و خونریزی یادآور همان سینمای هنگ کنگی است. البته که اغراق در نحوه‌ی پاشیدن خون افراد مقابل عروس فیلم، پایان‌بندی شاهکار آکیرا کوروساوا یعنی «سانجورو» (Sanjuro) و دوئل بین توشیرو میفونه و تاتسویا ناکادای را هم به یاد می‌آورد.

تارانتینو آن چنان به همین سناریوی مبتنی بر انتقام خود می‌چسبد و همه چیز را حول آن می‌چیند که به جز پرداخت و توجه مفصل به سکانس‌های نبرد، همه‌ی چیزهای مهم دیگر داستان مانند تعریف کردن سرگذشت شخصیت‌ها یا فراز و فرودهای داستانی را بر عهده‌ی قسمت دوم اثر قرار می‌دهد. پس در واقع در این حماسه‌ی پر از خونریزی فقط دو چیز اهمیت دارد؛ اول انگیزه‌ی انتقام در وجود شخصیت اصلی و دیگری جلوه‌گری تارانتینو در هر چه نمایشی‌تر کردن سر و شکل اثر. اتفاقا در چارچوب منطق غیررئالیستی فیلم همه چیز خوش می‌نشیند و جای خود را پیدا می‌کند؛ به گونه‌ای که نمی‌توان فیلم را جور دیگری تصور کرد.

به همین دلیل تماشای پشت سر هم دو فیلم از مجموعه‌ی «بیل را بکش» به مخاطب لذتی وصف ناشدنی خواهد بخشید؛ چرا که در قسمت اول تارانتینو به لحاظ فرم سینمایی در اوج است و در قسمت دوم داستانی پر فراز و فرود و جذاب برای تعریف کردن دارد. اگر حضور اوما تورمن در قالب شخصیت میا والاس، همسر سرکرده‌ی خلافکارهای فیلم «داستان عامه پسند»، او را به بازیگری مطرح تبدیل کرده بود، نقش‌آفرینی در قامت عروس فیلم «بیل را بکش» این بازیگر را در تاریخ سینما جاودانه کرد. همه‌ی این‌ها باعث می‌شود که از قرار گرفتن نام فیلم در صدر لیست فیلم‌های رزمی آمریکایی مطمئن شویم.

«اکنون شخصیت عروس بعد از چهار سال بیهوشی و کما تصمیم گرفته تا دست به انتقام بزند و تمام افرادی را که در روز مجلس عروسی‌اش باعث قتل شوهر و فرزندش شده‌اند، پیدا کند و یکی یکی از بین ببرد …»

کتاب روزی روزگاری هالیوود اثر کوئنتین تارانتینو نشر ثالث