به نقل از دیجیکالا:
«جواب منفی»، فیلم علمی-تخیلی وسترنِ «جردن پیل»، تجسم اخلاقی-معنوی سینما است که به استثمار در این صنعت نیز میپردازد. او در آخرین ساختهاش، نگاهی موشکافانه به تاریخ سینما، بهویژه سرگذشت سیاهپوستان دارد اما این کارگردان خوشذوق ایدههای جاهطلبانهاش را چگونه با فیلمسازی پیوند زد؟
جوهرهی سینما «نماد» است؛ فیلمبرداری یک «کنش» که اغلب بیانگر مفهوم دیگری است و [این کنش] هویت خود را از چیزی دریافت میکند که روی صفحه نمیبینید. ساختهی جدید جردن پیل لحظات اکشن فراوانی دارد، اگر آن را به چشم یک فیلم ژانر ببینید، اثر خیالپرداز و هیجانانگیزی هم هست؛ فیلمی «علمی-تخیلی» که از اِلمانهای «وسترن» بهره میبرد. اما اگر نگاه عمیقتری به قصه داشته باشیم، حتی ایدهی اولیهاش هم نمادین است، همانطور که «کابویها و بیگانگان» (۲۰۱۱) ساختهی «جان فاورو» که آن نیز دو ژانر مذکور را تلفیق کرد، به همین منوال نمادین بود. کابویها و بیگانگان داستان موجوداتی را روایت میکرد که از فضا به غرب وحشی قدم گذاشتهاند. آنجا کاملا مشخص بود که نقطهی مشترک دو ژانر، حضور غریبههایی است که از راه دور آمدهاند (بهطور دقیقتر، حملهی موجودات فضایی به کرهی زمین مشابه هجوم سفیدپوستان به قارهی آمریکا است). پیل در نگارش فیلمنامهی جواب منفی، بیگمان به این ایده فکر کرده است اما به جای تکرار، آن را با زیرکی بسط میدهد.
جواب منفی، داستان سیاهپوستان غرب آمریکا را روایت میکند، «مهمانان ناخوانده در میان مهمانان ناخوانده» (مهمانان اصلی سفیدپوستانی هستند که این منطقه را به تسخیر خود درآوردند و سرخپوستان و بومیان را به حاشیه راندند). از آنجایی که قصه در غرب ایالات متحده جریان دارد، پیل از فرصت استفاده کرده و آن را به «هالیوود» نزدیک کرده است، همان مکانی که شناخت ما از غرب وحشی تا حد زیادی از آنجا سرچشمه میگیرد (با تماشای فیلمهای وسترن). هدف پیل واضح است: او میخواهد به فیلمسازی بپردازد و از تاثیرات سینما بر مخاطب مدرن بگوید؛ در عین حال، نمایندهی افرادی از جامعهی آمریکا باشد که با آنها همچون غریبهها و بیگانهها رفتار میشود. جواب منفی را میتوانیم یک «فیلم بهرهکشی» (Exploitation Film) توصیف کنیم اما منظورمان فیلمهای درجهدو و کمهزینهی دههی هفتاد و هشتاد میلادی نیست که سعی میکردند با شوکه کردن مخاطب، به فروش بالایی برسند؛ جواب منفی بهمعنای واقعی کلمه فیلمی است دربارهی بهرهکشی و تاریخچهی استثمار در سینما که البته همواره عضو جداییناپذیر این صنعت بوده است. به هر جهت، یک صنعت با هدف درآمدزایی و تجارت شکل میگیرد و حتی برای سینما که با هنر گره خورده است، شاید بدیهی باشد که گرفتار نظام سرمایهداری و دیگر فرمهای سودجویی شود.
قصه در یک مزرعهی اسبداری در کالیفرنیا اتفاق میافتد، خانوادهی «هیوود» اسبهای موردنیاز فیلمها، مجموعهها و تبلیغات تلویزیونی را فراهم میکند. صاحب مزرعه، «اوتیس هیوود» (کیث دیوید) پس از برخورد یک سکه (که بهشکل مرموز از آسمان سقوط کرده است) به چشمانش، کشته میشود تا وظیفهی مدیریت کسبوکار خانواده به فرزندانش، «اوجِی» (دنیل کالویا) و «اِمرالد» (کیکه پالمر) واگذار شود. بیشبهه، این خواهر و برادر جایگزین مناسبی برای اوتیس نیستند. اوجِی که عاشق اسبها و کار کردن با آنها است، فردی درونگرا محسوب میشود؛ او همانند پدرش نمیتواند بهخوبی با دیگران ارتباط برقرار کند. اِمرالد را باید نقطهی مقابل اوجِی بدانیم، دخترکی که از قضا سخنران ماهری است اما رویاهای دیگری دارد. او یک بازیگر و فیلمساز بلندپرواز است که اسبها برایش تنها یک شغل هستند، آن هم شغلی که چندان لذتبخش نیست. برای حل مشکلات مالی مزرعه، آنها اسبهایشان را به یک پارک تفریحی وسترن میفروشند اما شرایط بهیکباره عوض میشود. هنگامی که یک یوفوی هیولاگونه که انسانها و اسبها را میبلعد از راه میرسد و در حوالی خانهی هیوودها سکنا میگزیند، اوجی و اِمرالد مجبور میشوند تا با آن مبارزه کنند. آنها انگیزههای دیگری هم دارند، میخواهند از این سفینهی فضایی فیلمبرداری کنند زیرا امیدوارند که با فروش «اولین ویدیوی ضبط شدهی واقعی از یک یوفو»، به پول خوبی برسند و دیگر دغدغههای مالی نداشته باشند.
جواب منفی نکات مثبتی بیشماری دارد، قصهاش را شجاعانه عرضه میکند، چرخشهای داستانیاش نوآورانهای است و درونمایههای موردنظر کارگردان درست پیادهسازی شدهاند. با تصمیم فیلمساز، سکانسهای اکشن در اولویت قرار گرفتهاند و در مقابل، به بررسی روانشناختی شخصیتها اهمیت چندانی داده نمیشود. دلیل مشخصی برای کمحرف بودن اوجِی یا پرهیجان بودن اِمرالد وجود ندارد. فیلم از گذشتهی شخصیتها صحبت چندانی نمیکند، حداقل نه آنطور که انتظار داریم. از طرف دیگر، پیل مضمونی که در «برو بیرون» و «ما» به آن پرداخته بود را اینجا هم با قصه تلفیق میکند: «شناخت تاریخ»، بهویژه زوایای پنهان یا سرکوبشدهی آن. ضمناً پیل نگاهی به تاریخ سینما، بهویژه سرگذشت سیاهپوستان دارد تا از آن بهعنوان پیشزمینهای برای شخصیتها استفاده کند.
برای هیوودها، پیشینهی آنها به تولد سینما بازمیگردد: «اولین تصاویر متحرک واقعی» که توسط «ادوارد مایبریج» در قرن نوزدهم ساخته شدند و از نخستین فیلمهای تاریخ در نظر گرفته میشوند. یکی از این تصاویر، اسبسواری را نشان میدهد که همراه با اسبش در حال دویدن است. در جواب منفی، پیل برای این اسبسوار یک هویت ساختگی ایجاد میکند: «الیستر هیوود» که در واقع یکی از نیاکان اوجی و اِمرالد محسوب میشود. اِمرالد در محل فیلمبرداری تبلیغ تلویزیونی نیز به این نکته اشاره میکند که خاندان آنها نقشی کلیدی در تاریخ سینما داشته است. البته پیل در کنار اشاره به تدلیس تاریخ، به مضامین دیگری هم میپردازد که قابلتأمل هستند: مسئولیت، احساس گناه، خطر کردن و پیامدهای تعامل افراطی تماشاگران با پدیدههای بصری سینمایی.
زیبایی نهفته در یکنواختی
نمادگرایی فیلم جواب منفی به آن یک فضاسازی و شخصیت متفاوت داده است. «برو بیرون» و «ما» آثار معناگرایی هستند و اگرچه با تعلیق و اکشن گره خوردهاند اما شخصیتمحور به حساب میآیند. در سوی مقابل، جواب منفی که با بودجهی بالاتری ساخته شده، نوعی بلاک باستر است اما یک بلاکباسترِ منحصربهفرد که از فیلمهای مشابه فاصله میگیرد. رویدادها در فضای باز رخ میدهند و چیزی که باعث میشود تا تهی بودن آنها حس نشود، قدرت است: قدرتِ سیاسی، تاریخی، فیزیکی و روانشناختی.
فیلم سرشار از تصاویر مختلف است؛ ساختگی و واقعی، و روی آنها یک روکش بصری از داستانهای اساطیری و روایتهای ناگفته قرار گرفته است که مناظر وسترن را با تاریخ سینما پیوند میزنند. چیزی که لابهلای خطوط نامرئیِ قدرت وجود دارد، یک نگاه خیره است، نگاه خیرهی چشمها و البته دوربین. پیل از همان فیلم بلند اولش، نشان داده است که استعداد ویژهای در ثبت نماهایی دارد که «زاویه دید» شخصیتها را به تصویر میکشند اما در جواب منفی، او پا را فراتر میگذارد و این نماها را به مرکز درام تبدیل میکند. پیل ارتباط چشمی را در کانون توجه قرار میدهد: رابطهی بیننده با چیزی که دیده است. علاوه بر این، پیل یکی از ویژگیهای عکاسی یعنی «سودجویانه بودن آن» را آشکار میکند و اینکه عکاس در قبال عکسی که گرفته است، چه مسئولیتی دارد.
یک پیشداستان دیگر هم وجود دارد که وظیفهی فیلمساز را در رأس قرار میدهد. فیلم با نمایی در یک استودیوی تلویزیونی آغاز میشود، جایی که یک شامپانزهی بهظاهر تربیتشده که در کنار بازیگران انسان در یک سیتکام به ایفای نقش میپردازد، ناگهان از کنترل خارج میشود و آدمهای اطرافش را به قتل میرساند (این خردهپیرنگ یادآور اتفاق تراژیکی است که در صحنهی فیلمبرداری «منطقه گرگ و میش: فیلم» رخ داد). این حادثه که در قالب فلشبکی از سال ۱۹۹۶ به نمایش گذاشته میشود، یک بازمانده دارد، یک کودکِ بازیگر آمریکایی-آسیایی که حالا بزرگ شده است و مدیریت همان پارک تفریحی را برعهده دارد که اسبهای اوجی را از او خریداری میکند. «ژوپ» (استیون ین) همچنین توانسته با یوفوی قصه ارتباط برقرار کند و در تلاش است تا بهواسطهی آن به ثروت و شهرت برسد؛ این جوان سرخوش از آنجایی که یک بار از دستان حیوانی وحشی جان سالم به در برده است، به خطرات احتمالی رویارویی با یک موجود فضایی اهمیتی نمیدهد. احتمالا میتوانید حدس بزنید چه سرنوشتی در انتظار ژوپ است. برنامهی نمایشی او که قرار بود با بلعیده شدن یک اسب توسط سفینهی فضایی به پایان برسد، به یک فاجعه ختم میشود تا رابطهی چپاولگرانهی میان بینندگان و مصرفکنندگان وضوح بیشتری پیدا کند.
پیل بیتردید به فناوری در سینما هم علاقهی فراوانی دارد که از این جهت یادآور «هوگو» (۲۰۱۱) ساختهی «مارتین اسکورسیزی» است. اکشن در جواب منفی متکی به قدرت و ماهیت فناوریهای فیلمسازی است؛ تقابل تصاویر دیجیتال و اپتیکال و استفادهی خلاقانه از تکنیکهای منسوخ سینمایی که حتی در بازیگران انتخاب شده برای فیلم هم هویدا است (شامل یک جوان علاقهمند به پدیدهی یوفو با بازی «براندون پریا» و یک فیلمبردار موسفید و باتجربه با بازی «مایکل وینکات»). تبلیغ تلویزیونی که اسب هیوودها برای آن کرایه شده است، در یک استودیو و در مقابل پردهی سبز جلوی دوربین میرود؛ جایی که یک اسب غمگین، ثابت ایستاده است، خبری از آن شکوه و نجابت همیشگی نیست و او به یک نسخهی دیجیتالی تقلبی از خودش تقلیل پیدا کرده است که در ادامه توسط یک پشتمیزنشین دستکاری خواهد شد تا به چیزی مصنوعی تبدیل شود که هویت ندارد. به عبارت دیگر، پیل «تصاویر تولیدشده توسط کامپیوتر» (سیجیآی) که خود فیلم بر پایهی آن استوار است را همچون یک فریب، یک حربهی غیرقابلاعتماد و نوعی قدرت خطرناک عرضه میکند؛ سیجیآی اصالت را از بین میبرد.
- فیلم ترسناک «جواب منفی»؛ میراث اسپیلبرگ هنوز پابرجا است (چی ببینیم؟)
- نقد فیلم «جواب منفی»؛ جردن پیل ناممکنها را ممکن میسازد
- چرا «جواب منفی» و بعضی از مهمترین فیلمهای اخیر فصلبندی دارند؟
در نهایت، یک سوال مهم باقی میماند: چرا از میان همهی مزرعههای کالیفرنیا، موجودات فضایی این مزرعهی بخصوص را انتخاب کردهاند که صاحبان سیاهپوست دارد؟ پاسخ به این سوال میتواند ساده اما در عین حال پیچیده باشد. فیلم با یک جملهی مذهبی آغاز میشود: یک پیشگویی تهدیدآمیز از کتاب ناحوم. در مسیر انتقال مضامین جواب منفی به حیطهای گستردهتر از کشور آمریکا و تعمیم دادن آن به جدالهای میانکهکشانی میان انسان و موجودات فضایی، پیل نگاهی طعنهآمیز به «جهانی بودن نژادپرستی» دارد. فیلمساز مضامین فیلم را توسعه میدهد و آنها را جامع، معنوی و مابعدالطبیعی ارائه میدهد تا برداشت پرشور و انتقادیاش از «رستگاری» تاثیرگذارتر شود.
منبع: The New Yorker