به نقل از دیجیکالا:
عصر طلایی هالیوود و جادوی آن با گذشت بیش از یک قرن همچنان معرف صنعت فیلمسازی است. حتی پس از آغاز دوره جدید فیلمسازی، ستارههای جاودانهای مانند مرلین مونرو و همفری بوگارت همچنان چهرههای یک صنعت همیشه در حال تغییر شناخته میشوند. در میان تمام آثار برجسته سینمایی، فیلمهای رنگی و دکورهای عظیم واجراهای نفسگیر که همچنان الهامبخش فیلمسازان در دهه ۲۰۲۰ به شمار میروند، بیشتر از همه آن دسته از فیلمهایی که از عصر طلایی بیرون آمدند فراموش نشدنی محسوب میشوند و نقطه برجستهای در تاریخ آمریکا باقی ماندهاند. با این وجود، عصر افسانهای هالیوود علیرغم عظمتش، دههها پیش به پایان رسید. اما دلیلش چه بود؟
منظور از عصر طلایی هالیوود چیست؟
وقتی صحبت از عصر طلایی هالیوود میشود، چیزی که اول از همه به ذهن میرسد، تصاویر سیاه و سفید چهرههای معروف، فلاش دوربین روی فرش قرمز و تابلوی بزرگ و قابل توجه هالیوود است که مردم برای دیدن آن از کیلومترها دورتر بار سفر میبندند. با این حال، این دوران عمدتا با آنچه در پشت صحنه اتفاق میافتاد، مانند پیشرفت در فناوری و صنعت سینما تعریف میشود.
جدول زمانی دقیق عصر طلایی اغلب مورد بحث بوده و تاریخ شروع و پایان متفاوتی برای آن در نظر گرفته میشود. برخی میگویند که این دوران تا دهه ۱۹۵۰ به پایان رسید، در حالی که برخی دیگر معتقدند تا اواخر دهه ۱۹۷۰ ادامه داشت. بستگی به این دارد که دقیقا چه چیزی را عصر طلایی بنامیم.
عموما تنها سالهای پیشرفت تکنولوژی در سینما را عصر طلایی مینامند، که دوره کوتاهتری است، و سایرین کل سالهایی را که فیلمسازی به قوت خود پابرجا بود را به حساب میآورند که مستقیما تحت تاثیر این پیشرفتها قرار گرفتند و عملا به دهه ۱۹۸۰ منتهی میشود. منابع دیگر میگویند که پایان عصر طلایی با شروع جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۳۹ اتفاق افتاد. بنابراین، در برخی موارد گفته میشود که این عصر نمادین هالیوود در دهه ۱۹۱۰ شروع شده و اواخر دهه ۱۹۷۰ به پایان رسیده است.
در طول این مدت، پیشرفتها و تحولات جدیدی در فیلمسازی صورت گرفت و فیلمهای مشهوری مانند «کازابلانکا» (Casablanca) (۱۹۴۲) و «سرگیجه» (Vertigo) (1958) ساخته شد. ستارگان سینما با لهجه ایالتهای ساحلی آمریکا صحبت میکردند و این صنعت توسط پنج غول تولیدکننده شامل پارامونت، فاکس قرن بیستم، برادران وارنر، آرکیاو پیکچرز و استودیو مترو گلدوین مایر اداره میشد که در آن زمان به عنوان «پنج بزرگ» شناخته میشدند.
دیگر استودیوهای کوچکتر موجود، یونیورسال استودیو، کلمبیا پیکچرز، و یونایتد آرتیستز بودند. برخی از این استودیوها هنوز هم امروزه به کار خود ادامه میدهند و از آن زمان به وضعیت تجمیع رسانهای رسیدهاند یا توسط یکی از آنها خریداری شدهاند. ستارههای عصر طلایی مانند ریتا هیورث و کری گرانت اغلب با یکی از این استودیوها قرارداد داشتند، به این معنی که آنها فقط در فیلمهایی بازی میکردند که یک استودیو تولید میکرد. امضای قرارداد با این بازیگران شناختهشده و دوستداشتنی اتفاقا تضمینی برای تماشای فیلمهای استودیوها بود.
این دوره تنها به خاطر جذابیت، شهرت و ثروتی که از قلب سینما بیرون میآمد «طلایی» لقب نمیگیرد، بلکه به دلیل افزایش زیاد فیلمهای در حال تولید و همچنین اتفاقات پشت صحنه اینطور شناخته میشود. گذر از فیلمهای صامت به سمت آثار ناطق به فیلمسازان، نویسندگان و بازیگران این امکان را داد تا از مرزهای تعریف شدهی فیلمسازی فراتر بروند.
ورود صدا به صنعت فیلمسازی فضای زیادی را برای موزیکالهای سینمایی محیا کرد که در آن زمان بسیار محبوبیت داشتند. ترکیب صدا با تصویر رنگی شگفتانگیز بود و در طول یک سال تا ۴۰ فیلم موزیکال سینمایی ساخته میشد. برخی از محبوبترین این فیلمها عبارتند از: «جادوگر شهر آز» (The Wizard of Oz) (۱۹۳۹)، «اشکها و لبخندها» (The Sound of Music) (1965)، و «آواز در باران» (Singin’ in the Rain) (1952)، که الهامبخش موزیکالهای امروزی مانند «لا لا لند» (La La Land) (2016) است.
یکی دیگر از عوامل ساخت فیلم که دچار تحولی شگرف شد، نویسندگی بود. ظهور تولیدات ناطق راه را برای دیالوگهای بیشتر به جای متن ساده روی صفحه باز و امکان ارائهی طرحهای پیچیده و داستانپردازی را در فیلمها فراهم کرد. گرایش بیشتر به داستان، ژانرهای کلاسیک عصر طلایی مانند وسترن و کمدی را بوجود آورد و همچنین شروع استفاده از صحنههای متعدد به جای یک لوکیشن ثابت بود. همچنین خلاقیت و منحصربهفرد بودن کلی در این دوره از سینما که از اکتشافات و تجربیات فنی تازه نشات میگرفتند هم آغاز شد. تمام اینها، همراه با شروع نظام اصلی استودیوهای تصویری، باعث رشد سریع صنعت فیلمسازی و رونق سینماها شد.
با این وجود عصر طلایی هالیوود چگونه پایان یافت؟
در حالی که باز هم تاریخ پایان عصر طلایی بستگی به این دارد که از چه نقطهنظری به آن پرداخته شود، عوامل بسیاری در پایان این دوره دخالت دارند. بزرگترین تقصیر شاید بر گردن تلویزیون باشد. با کوچ انبوه مردم به حومه شهرها و افزایش تعداد خانوادهها، تلویزیون به یکی از لوازم اصلی هر خانهای تبدیل شد. وجود تلویزیون ترس و نفرت به همراه داشت و صفحه نمایش کوچک به تهدیدی جدی برای فیلمها و سالنهای سینما تبدیل شد.
پس از اختراع تلویزیون در سال ۱۹۲۷، رسانههای بیشتری در دسترس، و همه چیز از ورزش تا اخبار تحت پوشش قرار گرفتند. با این حال، بسیاری از مردم در ابتدا از ایده تلویزیون ناراضی بودند. برخی از منتقدان میگفتند اینکه جوانان ساعتها به یک صفحه نمایش خیره شوند، نگرانکننده است و آن را به عنوان خطری تحت جریان ترس سرخ (وحشت از اوجگیری ایدههای کمونیستی) میدیدند و تلویزیون را یک ابزار ضد روشنفکری میدانستند.
به همین دلیل فیلمهای زیادی با موضوع اختراع تلویزیون ساخته شد و حتی یک ترس عمومی در بین مردم بوجود آورد. یکی از فیلمهایی که این موضوع را مورد بررسی قرار داد، «قتل توسط تلویزیون» (Murder By Television) (1935) با بازی بلا لوگوسی بود، که داستان قتلی را روایت میکرد که در یک نمایش تلویزیونی رخ داده بود. با این وجود، تلویزیون به یکی از وسایل ضروری روزمره تبدیل شد و مستقیما بر سینما تاثیر گذاشت، اتفاقی مشابه آنچه که امروز با سرویسهای استریم و تاثیرشان بر گیشه در حال رخ دادن است. پس از راهاندازی شرکتهای ضبط و پارکهای موضوعی برای افزایش درآمد، استودیوهای بزرگ شروع به ساخت برنامههای تلویزیونی کردند.
یکی دیگر از دلایل نسبتا مستقیم سقوط عصر طلایی تغییراتی بود که در سیستم اصلی استودیوی فیلمسازی ایجاد شد. استودیوهای بزرگتر به خاطر داشتن سالنهای سینما و رزرو فیلمهایشان برای نمایش روی پردهها، قدرت زیادی داشتند. بسیاری از شرکتهای هالیوودی در نقض قانون ضد انحصار شرمن مقصر شناخته شدند، زیرا استودیوها در نهایت به دلیل سطح کنترل و فقدان مقررات، انحصار ایجاد کردند.
پس از ارجاع پرونده به دادگاه، استودیوها از داشتن مکانهایی که فقط فیلمهای آنها را نمایش میدادند و همچنین پخش بیش از پنج فیلم به صورت ممتد در سالنها منع شدند. این موضوع همچنین بر قراردادهایی که استودیوها با ستارههای خود میبستند تاثیر گذاشت و باعث شد آنها مجبور شوند راههای جدیدی برای انحصاری کردن تولیدات خود بیابند. یکی دیگر از تاثیرات مستقیم آن، ظهور تولیدات و سینمای مستقل و هنری بود.
در حالی که عصر طلایی هالیوود راه را برای فیلمهایی که امروز میشناسیم و دوست داریم هموار کرد و جادوی آن هنوز هم میتواند مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد، جای زیادی برای فیلمهای استودیوهای کوچکتر وجود نداشت. چارچوب صنعت از این نظر به شدت تغییر کرده است، در حالی که همچنان تحت سلطه شرکتهای بزرگتر است. علاوه بر این، قرارداد و برخورد با ستارههای سینما در اوایل و اواسط قرن بیستم چارچوبی را برای شهرت بیشتر و علاقه وافر به دیده شدن روی پرده بزرگ، بسیار قبلتر از روی کار آمدن شبکههای اجتماعی بوجود آورد.
با این حال، وقتی حرف از فیلم و فناوری در میان باشد، میل به داستانهای متفاوتی که مخاطبان در هر زمان به دنبالش میروند، اجازه میدهد تا نوع جدیدی از خلاقیت شکل بگیرد و مرزها گستردهتر شوند. با این وجود، مخاطبان و فیلمسازان به این زودیها دورانی را که با داستانهای جاودان و از لحاظ بصری خیرهکننده تعریف میشود، فراموش نخواهند کرد.
منبع: collider