معلم بود، مداحی میکرد، رزمنده بود و همه اینها را با عشق به اهلبیت (ع) درآمیخته بود و معجونی از زیباترین رفتارهای اخلاقی را از خود به یادگار گذاشت.
همشهری آنلاین– سمیرا باباجانپور: شهید غلامعلی جندقی، معروف به رجبی، در خیابان آذربایجان تهران به دنیا آمد. ازدواج که کرد در سلسبیل ساکن شد. همسرش دختر امام جماعت محله سلسبیل، آیتالله سید جعفر دیباجی، بود. بهواسطه حضور آیتالله دیباجی، شهید جندقی زمانهای زیادی را در مسجد بابالحوائج محله سلسبیل میگذراند. هربار که میآمد بهواسطه ذوق ادبی و طبع شعری که داشت نوجوانان وجوانان را جمع میکرد و همین گفتوگوها و جلسات زمینه رشد جوانهایی شد که در جبهههای حق علیه باطل حرف اول را میزدند.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
سید رسول امینی، محقق و پژوهشگر تاریخ محله سلسبیل، میگوید: «حاجحسن، پدر شهید جندقی، از اساتید برجسته اخلاق و عرفان روزگار خود بود. همین باعث شده بود تا شهید غلامعلی از همان طفولیت با مبانی اسلامی و قرآنی انس بگیرد. علاقه زیادی به ادبیات داشت و صدای سوزناکش باعث شده بود مداحیهایش پرطرفدار باشد، آنقدر که سبک مداحی و اشعار او مورد استفاده بسیاری از مداحان برجسته قرار گرفت. معلم بود و مسجد را پایگاه اصلی پرورش جوانان میدانست. همان بحث سبک زندگی اسلامی که چند سالی است مورد توجه قرار گرفته است سالها قبل روش و منش او بود. آنقدر که حتی مراسم ازدواجش را هم در زینبیه محل برگزار کرد.»
بسیاری از اهالی محله او را معلم و مدیری معرفی میکنند که به معنای واقعی انسانساز بود. اگر تأکید بر پوشیدن لباس فرم خاص و یا کوتاهی مو برای دانشآموزان داشت، فردای همان روز خودش هم با همان شکل و ظاهر به مدرسه میآمد. به روایت اهالی محل، روزی اراذل و اوباش مقابل مدرسه بلوایی به پا کردند. او با خونسردی کامل آنها را به مدرسه برد و صحبت کرد. زمانی نگذشته بود که آن جوانان شرور دستان او را بوسیدند و اشک ریختند.
معروفترین شعر شهید جندقی شعر کبوتر حرم است که برای امام رضا (ع) سروده است. او این شعر را شبانه، درست مقابل ضریح امام رئوف، سرود؛ زمزمهای که از دلش بر لبانش نشست؛ زمزمه عاشقانهای که همچنان بر زبان زائران حرم امام هشتم (ع) جاری است.
قربون کبوترای حرمت/قربون اینهمه لطف و کرمت/از روزی که با تو آشنا شدم/مورد مرحمت خدا شدم/گفتهای هر کی بیاد به پابوسم/تو گرفتاری بدادش میرسم/منم امروز به زیارت اومدم/به امیدی در خونهات اومدم/گفتهایی هر کی بیاد به دیدنم/من میام سه جا بهش سر میزنم/توی قبرم رضا جون منتظرم/که بزاری کف پاتو رو سرم/از گناه بال و پرم سوخته شده/چشم من به حرمت دوخته شده
امینی میگوید: «شنیده بودم یکبار به او گفتند این کلید ماشین و خانه را بگیر، بهشرط اینکه قول بدهی مداح ثابت جلسات هفتگی ما بشوی! شهید جندقی از جلسه بیرون رفت و گفت چون در مجلس امام حسین علیهالسلام حرف پول وسط آوردند، دیگر اگر کلاهم هم آن سمت بیفتد برنمیگردم.»
شهید غلامعلی جندقی (رجبی) مرداد ۱۳۶۷ در ۳۴سالگی در عملیات مرصاد به شهادت رسید. او در وصیتنامهاش عزاداری برای اباعبدالله را کلید پیروزی بیان کرد و بر حضور در هیاتها تأکید داشت.