شکست هیولایی ترسناک یا فرصتی بی نظیر؟!
پائولو کوئلیو می گوید: “تنها یک چیز وجود دارد که یک رویا را غیر ممکن می کند و آن ترس از شکست است.”
ترس از شکست یکی از بزرگ ترین کابوس های بشر از گذشته تا امروز بوده است، بسیاری از افراد از شکست متنفر هستند چون آن را مقابل موفقیت، رشد، پیشرفت و کمال می دانند و به همین دلیل با چشیدن طعم تلخ آن دچار ناامیدی شده و دست از تلاش می کشند.
اما اگر شکست واقعا نقطه مقابل موفقیت است پس باید گفت افراد موفق دنیا هرگز رنگ شکست را به خود ندیده اند! اما آیا این ادعا حقیقت دارد؟ برای پاسخ به این سوال کافیست برگ های تاریخ را ورق بزنیم …
دنیس ویتلی می گوید:
“شکست باید معلم ما باشد … عدم موفقیت نوعی تاخیر است نه شکست. یک انحراف موقتی است نه یک بن بست نهایی. تنها زمانی که هیچ چیزی نگوییم، هیچ کاری نکنیم و هیچ چیزی نباشیم می توانیم از شکست جلوگیری کنیم!”
بی شک بدون شکست حرکت به جلو وجود نخواهد داشت در حالی که با شکست خوردن در زندگی است که می توانیم در نهایت به جایی که واقعا به آن تعلق داریم برسیم، زیرا شکست یک وضعیت موقتی است اما تسلیم شدن در برابر آن می تواند به شکست واقعی منتهی شود.
بسیاری از ما از شکست هیولایی ترسناک ساخته ایم حال آن که از نظر دانشمند مشهوری همچون ادیسون ناکامی یک امر کاملا طبیعی در زندگی بشر است، آن جا که می گوید:
“تو به من یک مرد کاملا راضی و موفق نشان بده تا من یک شکست را به تو نشان دهم.”
کلمه شکست اگرچه در ابتدا بار منفی به همراه دارد اما اگر از ترس های خود عبور کنیم شکست می تواند همانند یک راهنما جهت درست در مسیر موفقیت را به ما نشان دهد، کافیست به شکست نه به عنوان عامل بازدارنده بیرونی موفقیت، بلکه به عنوان بخش جدایی ناپذیر روح خود نگاه کنیم که برای پیشرفت به آن نیاز خواهیم داشت.
شکست مقدمه پیروزی است به انگلیسی : FAILURE IS THE PILLAR OF SUCCESS
آیا شکست پایان راه است؟
الیزابت گیلبرت – نویسنده مشهور – می گوید:
“شما می توانید ارزش خود را با فداکاری هایی که در مسیر انجام داده اید بسنجید اما حق ندارید آن را با تعداد موفقیت یا شکست های خود تعیین کنید.”
این طور نیست که در ابتدای زندگی به ما نقشه راه دقیقی داده شود که با پیروی از آن همواره و در همه زمینه های زندگی موفق عمل کنیم و هرگز طعم شکست را نچشیم بلکه این ما هستیم که در طول مسیر زندگی به مرور این نقشه را کامل خواهیم کرد، پس بیایید در این سفر پر فراز و نشیب با خودمان مهربان تر باشیم چرا که ما هرگز جواب همه سوال ها را نداریم و نخواهیم داشت.
همانند آدم چشم بسته ای که در یک هزارتو قرار گرفته و از او می خواهند راه خروج را پیدا کند ما نیز برای پیدا کردن راه خروجی در هزارتوی زندگی خود چه در زمینه کسب و کار و غیره گاهی لازم است آزمون و خطا انجام داده، به بن بست برسیم و در نهایت راه خروجی را بیابیم، این بن بست ها به معنای پایان نیست بلکه به ما می گوید این مسیر را علامت گذاری کن که این راه تو نخواهد بود!
آیا شکست نقطه مقابل موفقیت است؟
واقعیت شگفت انگیز درباره موفقیت آن است که مسیر پیدا کردن کلید موفقیت از میان اشتباهات ما می گذرد، از دل شکست های ما.
ناپلئون هیل می گوید:
“هر سختی، هر ناکامی، هر دل شکستگی با خودش دانه پر خیر و برکت به همان اندازه یا بزرگ تر دارد.”
در میان ما افرادی هستند که بسیار سریع تر از دیگران می توانند از شکست ها عبور کنند و در آن ماندگار نشوند اما مهم تر این است که از این ناکامی تجربه با ارزشی برای فرد باقی بماند.
موفقیت در واقع تحقق رو به جلوی یک ایده ارزشمند است. رو به جلو به معنای آن است که موفقیت یک فرایند است نه مقصد، موفقیت چیزی است که در طول مسیر و به مرور آن را تجربه می کنیم، شکست نیز به همان اندازه تدریجی است.
در واقع تفاوت بین شکست و پیروزی بسیار ظریف است و گاهی حتی نمی توانیم آن ها را از هم تشخیص دهیم زیرا موفقیت حقیقی در واقع در همین اشتباه کردن ها، بازگشت به عقب و در پیش گرفتن مسیرهای درست تر شکل می گیرد.
آن چه در نگاه بسیاری از ما به عنوان شکست تلقی می شود در نظر افراد موفق جهان درس های موفقیت نامیده می شود، آن ها شکست را به عنوان “نیروی کمکی برای یادگیری از طریق موانع مکرر” می شناسند.
افراد بسیاری هستند که موفق نمی شوند زیرا شکست را با ارزش های درونی خود مرتبط کرده اند، آن ها بعد از افتادن هرگز برای بلند شدن تلاش نمی کنند و نمی دانند که میان شکست و موفق نشدن تفاوت زیادی وجود دارد.
موفق نشدن یعنی تلاش کردن برای چیزی و در نهایت رسیدن به این درک که آن روش درست کار نمی کند اما شکست واقعی به معنای دست از تلاش کشیدن و تسلیم شدن است.
بسیاری از افراد نیز هستند که موفقیت را با پیروزی های مکرر و کمترین تعداد شکست تعریف می کنند در حالی که یک فرد تنها در صورتی موفق می شود که بتواند از شکست های مکرر زندگی درس گرفته و این درس ها قدم های درست او به سوی موفقیت را ممکن خواهند کرد.
چرچیل درباره مفهوم موفقیت این گونه می گوید که:
“موفقیت در حقیقت به معنای رفتن از یک شکست به شکست دیگر بدون از دست دادن اشتیاق است.”
و انیشتین درباره مفهوم شکست این گونه گفته است که:
“شکست در واقع موفقیت در حال پیشرفت است!”
چرا شکست پل پیروزی است؟
شاید برای بسیاری از ما پیش آمده که از خودمان پرسیده باشیم چرا هر فرد، هر شرکت یا هر گروهی که به دنبال موفقیت است باید در مقطعی از زمان شکست بخورد تا به پیروزی برسد؟ چرا می گویند شکست بذر رشد و پلی برای موفقیت است؟
1. چون شکست تغییرات فوق العاده ای ایجاد می کند
شکست می تواند به دو شکل عمل کند: یا جاده ای شود برای ناامیدی و تسلیم یا تخته پرشی شود برای رشد و پیشرفت و آن چه از شکست حاصل می شود کاملا به شخص یا شرکتی که به آن نقطه رسیده بستگی دارد.
زمانی که هیچ چیز طبق برنامه پیش نمی رود ناامید شدن و از دست دادن انگیزه آسان ترین کاری است که می توان انجام داد اما نه بهترین کار!
ما می توانیم از شکست به عنوان مکانیسمی برای تنظیم مجدد چشم انداز خود، ایجاد یک تغییر ذهنی و یا شروع یک مسیر جدید استفاده کنیم. عدم موفقیت برای تغییر لازم است وگرنه نشستن با خیال آسوده کنار ساحل هیچ حرکت خاصی ایجاد نخواهد کرد.
2. چون شکست پوست را کلفت می کند!
شکست شبیه پینه دست است، لایه محافظی که با ضربات محکم و کار زیاد به دست ها بسته می شود که اگرچه چندان خوشایند نیست اما به اندازه دست های نرم و حساس نیز آسیب پذیر نخواهد بود.
شکست نیز مانند پینه پوست ما را کلفت می کند به طوری که می توانیم بدون ترس وارد بزرگ ترین رقابت های زندگی خود شویم.
3. چون شکست نفس را کنترل می کند
داشتن تواضع و صداقت به چالشی در دنیای کسب و کار امروز تبدیل شده است. بی شک زمانی که معاملات یکی پس از دیگری با موفقیت پیش رفته و تجارت همواره در حال رشد باشد افراد زیادی سرشان بزرگ خواهد شد!
موفقیت های پی در پی اگر به معنای از دست ندادن باشد ممکن است عدم صداقت را در انسان ها پرورش داده و افراد را به برده های موفقیت تبدیل کند که هر کاری انجام خواهند داد تا در راس شهرت و قدرت باقی بمانند.
در این شرایط دوستی ها و شراکت های سالم خراب می شود، درگیری های خانوادگی افزایش می یابد و همه آن چه ذهن افراد به آن توجه دارد افزایش رقم حساب بانکی خواهد بود، در حالی که شکست ما را فروتن می کند و از دست دادن ها ما را کنترل کرده و به ما یادآوری می کنند که از کجا آمده ایم.
4. چون شکست باعث رشد کارآفرین ها می شود
یک کارآفرین کسی است که هر روز با چالشی جدید روبرو می شود که هرگز قبلا درباره آن چیزی نمی دانسته و هر لحظه لازم است به دنبال کسب دانش بیشتر باشد، شکست این دانش اندوزی را تسریع کرده و ما را برای همه وقایع غیر منتظره ای که به عنوان یک کارآفرین در پیش رو داریم آماده می کند.
شکست کلید موفقیت است و بزرگ ترین مشاهیر تاریخ دستاوردهای خود را مدیون تبدیل ناکامی ها به رشد و پیشرفت می دانند، اما سوال مهم این است: چگونه می توان شکست را به پیروزی تبدیل کرد؟
چگونه شکست را به موفقیت تبدیل کنیم؟
1. مدل ذهنی خود را تغییر دهید
بسیاری از افراد موفقیت و شکست را دو نقطه مقابل به هم می دانند که خودشان بین این دو گیر افتاده و تلاش آن ها تنها به یکی از این دو منتهی خواهد شد، با تغییر دادن این مدل موافق هستید؟!
مدل جدید موفقیت و شکست را این گونه تعریف کنیم که این دو نه در نقطه مقابل هم بلکه در کنار هم قرار دارند، موفقیت را اگر به عنوان هدفی در زندگی در نظر بگیریم شکست تنها راه رسیدن و لازمه آن است.
2. نرخ شکست های خود را افزایش دهید
با توجه به این که هرچه تعداد شکست های ما بیشتر باشد، تجربه های بیشتری به دست آورده و احتمال موفقیت ما نیز افزایش خواهد یافت، پس ترس از شکست های مکرر معنا ندارد، با این دیدگاه حتی در ناکامی ها نیز موفق خواهیم بود.
از “نه” شنیدن ناراحت نشوید زیرا هرچه “نه” های بیشتری بشنوید در آینده افراد بیشتری به شما “بله” خواهند گفت.
3. شکست های خود را جشن بگیرید
طبیعی است که موفقیت ها باعث هیجان و خوشحالی شوند اما اگر باور داشته باشیم رمز موفقیت در افزایش شکست ها است بی تردید با هر شکست نیز احساس شادی خواهیم داشت.
بنابراین این بار اگر کسی شما را نادیده گرفت یا جواب رد به سینه شما زد به جای آن که زانوی غم بغل بگیرید خودتان را به کافی شاپ دعوت کرده و در آرامش قهوه ای بنوشید، چون یک قدم دیگر به موفقیت نزدیک شده اید.
4. شجاعت داشته باشید
اگر شکست وسیله نقلیه رسیدن به موفقیت باشد شجاعت بی شک سوخت آن است، بسیاری از افراد موفق نیز شجاعت را به عضله ای تشبیه کرده اند که پیوسته باید از آن استفاده کرده و آن را ورزش دهیم تا تقویت شود.
نقطه مقابل شجاعت ترس است که باعث می شود از این عضله استفاده نکرده و به مرور ضعیف شود. بنابراین برای موفق شدن لازم است با ترس های خود روبرو شوید تا شجاعت و اعتماد به نفس شما نیز تقویت شود.
معرفی 4 فرد موفق تاریخ
برگ های تاریخ پر است از نام افراد بزرگ و مشهوری که در دل شکست های مکرر به سمت موفقیت گام برداشته اند، از جمله:
1. والت دیزنی
والت دیزنی مردی که نامش با صنعت کارتن و انیمیشن عجین شده است، شاید باورتان نشود اما او در سال 1919 زمانی که برای روزنامه کار می کرد به دلیل نداشتن تخیل و ایده های خلاقانه از کارش اخراج شد و کمتر از سه سال بعد شرکت لفوگرام را تاسیس کرد اما به دلیل مشکلات مالی با ورشکستگی روبرو شد.
ناکامی های اولیه زندگی دیزنی مانع حرکت او نشد، بلکه این شکست ها نفس او را کنترل کردند و اساس موفقیت های او را پایه ریزی کردند و هنگام تاسیس شرکت دیزنی برای هموار کردن مسیر موفقیت به کمکش شتافتند.
دیزنی و کمپانی اش توانست زندگی میلیون ها نفر در سراسر دنیا را لمس کند، بی شک اگر دیزنی تسلیم شکست هایش شده بود دنیای امروز بسیار متفاوت بود.
2. توماس ادیسون
همه ما می دانیم ادیسون معروف که روشنایی را به زندگی میلیاردها نفر هدیه کرده برای اختراع لامپ هزاران بار شکست خورد اما هرگز تسلیم نشد.
جالب است بدانید ادیسون در کودکی توسط معلم ها به عنوان فردی کند ذهن که قدرت یادگیری ندارد شناخته شده بود و در جوانی به دلیل عدم کارایی تولیدی از دو شغل اخراج شد، او همان کسی است که امروز حدود 1093 اختراع به نام او ثبت شده است.
3. هنری فورد
بسیاری از افراد هنری فورد را به عنوان بنیان گذار کمپانی بزرگ فورد موتور که از موفق ترین شرکت های اتومبیل سازی در تمام دوران است می شناسند اما آن چه از آن خبر ندارند شکست های متعددی است که فورد در زندگی با آن ها دست و پنجه نرم کرده است.
او در اولین کسب و کار خود شکست خورد و بیش از پنج بار طعم ورشکستگی را چشید اما هرگز تسلیم نشد، به همین دلیل است که امروزه فورد را نه به دلیل تعداد شکست هایی که داشته بلکه به دلیل موفقیت بزرگ او می شناسیم.
هنری فورد انقلابی عظیم در صنعت خودرو ایجاد کرد که اگر مانند بسیاری از افراد شکست را قبول می کرد هرگز این اتفاق نمی افتاد.
4. استیون کینگ
استیون کینگ نویسنده مشهوری است که بسیاری از رمان هایش تاکنون به فیلم تبدیل شده و در سراسر دنیا طرفداران زیادی دارد اما آیا می دانستید اولین رمان این نویسنده 30 بار توسط انتشارات مختلف رد شده است؟!
این نویسنده که کودکی اش را با سختی و تحقیر گذرانده و در دوران جوانی با فروش داستان های کوتاه به مجلات امرار معاش می کرده تا به امروز حدود 50 رمان خلق کرده که بیش از 350 میلیون نسخه از آن ها در دنیا به فروش رسیده است.
منابع: medium – thebalancesmb – wanderlustworker