به نقل از دیجیکالا:
مدتی قبل مطلبی منتشر کردیم درباره سریالهای بدون پایان. در آن مطلب جای یک سریال خالی بود؛ مجموعه «میدان سرخ». سریالی که یکی از پرحاشیهترین پروژههای شبکه نمایشخانگی بود و با تبلیغاتی گسترده کار ساخت خود را شروع کرد، اما آنقدر دچار بحرانهای مختلف شد که بدون پایانبندی مورد انتظار، پخش آن متوقف شد. «میدان سرخ» با توجه به اینکه پیرنگ و طرح جذابی داشت، میتوانست با حضور گروه بازیگران پرشمار و سرشناسش، به یک اتفاق مهم در این رسانه تبدیل شود. اما دلایل مختلفی از اختلافات درون گروه تولیدکننده گرفته تا ممیزیهای بیشمار، آن را به یک مجموعه ابتر تبدیل کرد که صدای اعتراض مخاطبان و منتقدان را درآورد. قرارگیری برخی از چهرههای بازیگری در سریال «میدان سرخ»، نوع گریم و سکانسهای اکشن نوآری که برای این مجموعه انتخاب شده بود، به مذاق خیلی از مخاطبان خوش آمده بود، اما ناتمام ماندنش آن را به یک خاطره بد در جریان سریالسازیهای شبکه نمایشخانگی تبدیل کرد. حالا یکسالی از پخش این سریال میگذرد و به روزهایی رسیدهایم که شبکه نمایشخانگی هم از رونق افتاده. اما با این فاصله میتوان به عقب بازگشت و مروری بر این مجموعه خوش رنگ و لعاب، اما نافرجام داشت.
ماجرای ساخت سریال «میدان سرخ»
از اواخر تابستان سال ۹۹ و با اوج گرفتن شیوع بیماری کرونا، سینمای ایران رو به افولی رفت که اگر واقع بین باشیم پس از آن دیگر نتوانست کمر راست کند. این بحران از یک سو و تولیدات بیکیفیت تلویزیون از سوی دیگر، شرایط ساخت هرچه بیشتر سریال در شبکه نمایش خانگی و موج کوچ اکثر فیلم و سریالسازان به این رسانه جوان را به وجود آورد. در این میان رقابت سخت دو پلتفرم مشهور نماوا و فیلیمو برای ساخت و عرضه سریالهای اختصاصی، ماراتن سریالسازی را از میانه سال ۹۹ به راه انداخت که هر روز خبر جدیدی از پروژهای تازه به گوش میرسید. کرونا هر روز قربانی میگرفت و خیلی از فیلمها سریالهای به خاطر بیماری تعطیل میشد، اما قراردادهای شبکه نمایشخانگی پشت سر هم بسته میشد و پروژهها کلید میخورد.
این عجله و رقابت تنگاتنگ، به ضرر خیلی از سریالها و از همه مهمتر سازندکان آن تمام شد. مثلا پیمان قاسمخانی در مدت کوتاهی میخواست سریالی کمدی بسازد، اما پروژه «خوب، بد، جلف» به شدت شکست خورد. یا چند کارگردان تصمیم گرفتند همزمان سریال تاریخی و با محوریت شخصیت ناصرالدینشاه بسازند که هیچکدام به سرانجام خوبی نرسیدند. اما در این بین یکی از اولین مجموعههای اختصاصی فیلیمو «میدان سرخ» بود. سریالی که با یک جریان تبلیغاتی بسیار گسترده کار ساخت خود را از پاییز ۹۹ شروع کرد. فیلیمو آنقدر بر روی این مجموعه سرمایهگذاری مادی و معنوی کرده بود که هنوز چند قسمت از آن فیلمبرداری نشده، شهر پر شد از بیلبوردهای این سریال. عوامل هم در صفحات مجازی شخصی خودشان، از گریمهای خود در این سریال رونمایی میکردند و تعریف و تمجیدی بود که روانه داستان سریال و دیگر عوامل میشد.
در ابتدا قرار بود زمستان ۹۹ پخش این مجموعه شروع شود، اما پس از مدتی اعلام شد نوروز ۱۴۰۰ «میدان سرخ» منتشر خواهد شد که این گفته هم هیچگاه عملی نشد. کمکم صدای اعتراض مخاطبان درآمد و کم و بیش اطلاعاتی هم از پروژه به بیرون راه پیدا کرد. اواسط بهار ۱۴۰۰ بود که دیگر بسیاری داستان پیچیدهی ساخت سریال «میدان سرخ» را متوجه شده بودند. ابراهیم ابراهیمیان که از ابتدا به عنوان کارگردان ساخت سریال را برعهده داشت، از میانه راه با سرمایهگذار پروژه دچار اختلاف میشود و این اختلاف کنارهگیری ابراهیمیان و نیمهکاره ماندن سریال را به همراه داشت. چون اختلاف آنها به دلیل عدم رضایت سرمایهگذار از نتیجه کار بود، قرار شد بهرام بهرامیان جایگزین ابراهیمیان شود و حتی برخی از سکانسهایی که ساخته شده بود را هم دوباره فیلمبرداری کنند. اما بازیگران راضی نشدند جلوی دوربین بهرامیان بروند و ادامه کار را منوط به حضور ابراهیمیان کردند. اما این اختلافات ادامه پیدا کرد تا اینکه تهیهکننده سریال یعنی جواد نوروزبیگی تصمیم گرفت کمال تبریزی را برای ادامه کار بیاورد. این موضوع هم میسر نشد. پس از مدتی اسم کارگردان جوانی به نام نیما اقلیما به میان آمد که با ساخت یک فیلم سینمایی بلند در جشنواره فیلم فجر شناخته شده بود. اما در نهایت سرمایهگذار با تغییر چهار کارگردان، با تغییراتی سریال را به شکلی که پخش شد به نوعی سرهم بندی و منتشر کرد.
پخش «میدان سرخ» از پاییز ۱۴۰۰ شروع شد. زمانی که تازه «زخم کاری»، یکی از مجموعههای پرطرفدار فیلیمو به پایان رسیده بود. چند قسمت ابتدایی گنگ بود اما به دلیل نوع اکشن و شخصیتپرداز و چهرههای بازیگری، برخی مخاطبان با سریال همراه شدند. متاسفانه پس از گذشت چند قسمت دیگر داستان آنچنان کشش نداشت که بتواند مخاطب را با خود همراه کند.
داستان، پرداخت، حاشیهها و پایان
همانطور که در ابتدای این مطلب گفته شد، «میدان سرخ» طرح قابل اعتنایی داشت که با ترکیبی از صحنههای اکشن و جنایی، تصاویر جدیدی را در سینمای خانگی به وجود آورده بود. داستان سریال درباره زنی تنها به نام شیدا است که ناخواسته وارد یک بازی جنایی میشود که توسط همسر او و یک تروریست خارجی شکل گرفته. او برای نجات جان دخترش در معرض انتخاب میان عشق، انتقام و قدرت قرار میگیرد و با سه قاچاقچی مطرح و قدرتمند به نامهای «پاپ»، «مبینی» و «مکین» مدتی همراه میشود، غافل از آنکه پایان این بازی، خونبار خواهد بود. اما شاخ و برگهای داستان و خرده روایتهایی هم در کنار قصه اصلی پیش میرود که بیشتر از آنکه به پیشرفت قصه اصلی کمک کند، موضوع را برای مخاطب گنگ میکند.
قصه از یک قتل شروع میشود و مخاطب مدام شاهد پرش داستانی به روایتهای دیگر است. شاید به نظر بیاید این کار برای معرفی شخصیتها است، اما پیچیدگیهای بیش از اندازه قصه و شخصیتهایی که اصلا دلیل وجودشان در داستان مشخص نمیشود، آفتی است که از همان قسمتهای ابتدایی به جان داستان این سریال افتاده. شاید یکی از دلایل اصلی وجود این پیچیدگیهای سردرگم، این بود که قصه و طرح اولیه «میدان سرخ» برای یک فیلم سینمایی نوشته شده بود، اما در بازار داغ نمایشخانگی تصمیم بر ساخت سریالی برمبنای این طرح گرفته شد.
با پیشرفت داستان، مخاطب با شخصیتها و پیچیدگی روابطشان بیشتر آشنا میشود. اما مشکل این است که هرچه جلوتر میرویم با کپی ناشیانهای از فیلمهای اکشن هالیوودی روبرو میشویم که قابل قبول نیست. خلافکاران قصه همه اسامی خارجی و عجیب دارند. در هر قسمت شخصیتی جدید به قصه اضافه میشود که گرهای بر گرههای پیشین اضافه میکند. از طرفی خط سیر اصلی داستان هم با گروگانگیری شیدا شخصیت اصلی پیش میرود، اما مخاطب آنقدر درگیر شاخ و برگ و هضم شخصیتها است که از جایی به بعد دیگر داستان اصلی چندان برایش اهمیت ندارد.
یکی از عوامل دیگری که مخاطب را از سریال «میدان سرخ» دلزده میکند، این است که براساس یک فرمول قدیمی در تلاش است که شعار پول خوشبختی نمیآورد را به بیننده القا کند. او دست مخاطب را میگیرد و به عمق زندگیهای لاکچری که با کارهای کثیف شکل گرفته میبرد. اما هیچ آرامشی در کار نیست و پول همه چیز را از هم پاشیده. فرمولی که در شرایط سخت وضعیت معیشتی مردم، شعاری بودنش بیشتر توی ذوق میزند.
در این میان حاشیههای سریال هم عاملی بود که نمیتوان به راحتی از کنار آن گذشت. سانسور ناشیانه موهای مهتاب کرامتی که از همان سکانس ابتدایی سریال به شدت توی ذوق میزند از یک طرف و از سوی دیگر پرشهای داستانی که نشان از عدم پرداخت درست و ممیزی دیالوگها و سکانسها دارد، همه مسیری را برای «میدان سرخ» به وجود آورده بود که مخاطب انگار درگیری چند چهره مطرح سینما را در دل یک قصه میدید، اما به سختی میتوانست با آن ارتباط برقرار کند.
قسمت پایانی سریال هم با از همپاشیدگی خانواده یکی از سه خلافکار بزرگ همراه است. اما با وجود اینکه در ابتدا قرار بود «میدان سرخ» در ۲۶ قسمت عرضه شود، زمانی که قسمت پانزدهم رسید بدون اینکه هیچ کدام از گرههای داستانی باز شود، قصه رها شد و سریال به پایان رسید. بلاتکلیفی حاصل از شخصیتپردازی گسترده سریال، تنها نتیجه این مجموعه اکشن جنایی بود.
عوامل ساخت
طرح و قصه سریال «میدان سرخ» با همکاری علی مسعودینیا و سارا سلطانی شکل گرفته. مسعودینیا از مدرسان داستان نویسی است که پیش از این هم فیلم «خانه کاغذی» با نویسندگی مشترک او و خسرو نقیبی، به کارگردانی مهدی صباغزاده او را به مخاطب سینما معرفی کرده بود. شاید در اینجا که به نویسندگی سریال پرداختیم بتوان به این موضوع هم اشاره کرد که داستان و طرح قابل اعتنای اولیه «میدان سرخ» علاوه بر موارد ذکر شده، یک ضربه بزرگ دیگر هم در مسیر اجرا خورد و آن دیالوگهای در ظاهر گل درشت اما در واقعیت توخالی بود که برای شخصیتها در نظر گرفته شده بود.
کارگردان اصلی «میدان سرخ» ابراهیم ابراهیمان است. کارگردانی که پس از ساخت دو فیلم «ارسال آگهی تسلیت برای روزنامه» و «عادت نمیکنیم» نظر مخاطبان و منتقدان را به خود جلب کرد. درباره کارگردانی این سریال و حاشیههای آن پیشتر توضیح دادیم. اما شاید مهمترین بخش سریال «میدان سرخ» گروه بازیگران آن بود. اولین انتخاب عجیب و کنجکاوی برانگیز این سریال، قراردادن علی مصفا در نقش یک قاچاقاچی و خلافکار حرفهای بود. بازیگری که همیشه او را در نقشهای آرام و درونگرا دیده بودیم، حالا با همان متانت و آرامش قرار بود خلافکاری بیرحم باشد. مصفا با بازی رئال خود توانسته بود بازی متفاوتی از خود به جا بگذارد. دیگر بازیگر متفاوت سریال «میدان سرخ» رضا یزدانی بود. او در نقش یک خلافکار با گریمی عجیب و متفاوت در این سریال بازی میکرد. این مجموعه اتفاق تازهای در کارنامه این خواننده بود، اما در میان مجموع بازیگران بازی او در سطح پایینی قرار گرفته بود.
از دیگر بازیگران مطرح «میدان سرخ» میتوان به حمید فرخنژاد، مهتاب کرامتی، امیرحسین آرمان، بهرام افشاری و… اشاره کرد. فرخنژاد توانسته بود نقش یک خلافکار حرفهای را با ویژگیهای همیشگی بازیاش به خوبی ارائه دهد. اما مهتاب کرامتی، چندان تغییری در روند بازی خود نداشت و نمیشد نکته قابل توجهی در بازی او دید. به دلیل پیچیدگیهای داستان و شخصیتهایی که تکلیفشان معلوم نبود، بازی بازیگری مثل بهرام افشاری هم در این سریال چندان به چشم نمی آمد.