به نقل از دیجیکالا:
اغراقآمیز نیست اگر ادعا کنیم دیوید فینچر یکی از محبوبترین کارگردانهای قرن بیست و یکم است. او کارش را با ساخت موزیک ویدیو برای خوانندههای مشهوری مثل مایکل جکسون و مدونا آغاز کرد و سپس سال ۱۹۹۳ «بیگانه ۳» (Alien 3) را به عنوان نخستین فیلم سینمایی بلندش کارگردانی کرد و خیلی زود در مرکز توجهات قرار گرفت. اگرچه این فیلم بسیاری از طرفداران فرنچایز «بیگانه» را ناامید کرد اما سرآغازی برای مسیر پرافتخار فینچر در هالیوود بود. او به کارگردانی آثار متفاوت و جذاب ادامه داد و در نهایت سبک و سیاق و امضای خودش را به دست آورد. فیلمهای دیوید فینچر بیشتر در ژانر تریلر روانشناختی طبقهبندی میشوند و در طول این سالها ۴۰ نامزدی اسکار و تحسینهای بینالمللی گستردهای را به دست آوردند. از معروفترین آثار او میتوان به «باشگاه مشتزنی» (Fight Club)، «هفت» (Seven)، «دختر گمشده» (Gone Girl)، «دختری با خالکوبی اژدها» (The Girl with the Dragon Tattoo) و «شبکهی اجتماعی» (The Social Network) اشاره کرد. یکی از جذابترین فیلمهای او «زودیاک» (Zodiac) محصول سال ۲۰۰۷ با بازی رابرت داونی جونیور، جیک جیلنهال و مارک رافلو است، یک الماس جنایی تمام عیار که روایتگر ماجرای واقعی قاتل زودیاک است؛ جانی به شدت باهوشی که محور اصلی قتلهای زنجیرهای بین سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰ در خلیج سانفرانسیسکو بود.
«زودیاک» نخستین فیلمی نیست که با فکر کردن به نام دیوید فینچر به یاد آن بیفتید و در گیشه هم عملکرد ضعیفی داشت اما در مجموع یکی از شاهکارهای این کارگردان به حساب میآید. در ادامه به سراغ موشکافی دلایلی میرویم که «زودیاک» را به مهجورترین فیلم فینچر تبدیل کرده است.
- ۴ ویژگی شاخص فیلمهای دیوید فینچر که به امضای کارگردانی او تبدیل شدهاند
- بهترین شخصیت هر کدام از ۱۰ فیلم برتر دیوید فینچر بر اساس IMDb
شکست باکس آفیس و تاثیر بر دیدگاه مخاطبان
زمانی که «زودیاک» نخستین بار بهار ۲۰۰۷ اکران شد، به دلیل فروش بسیار پایین به بمب باکس آفیس سال تبدیل شده و علیرغم بودجهی تولید نسبتا بالا نتوانست به سوددهی برسد؛ در نتیجه فیلم توسط استودیو سازنده یک شکست تمام عیار تلقی و خیلی زود از جدول اکران خارج شد. «زودیاک» بر خلاف سایر فیلمهای دیوید فینچر با واکنش سرد منتقدان مواجه شد و به همین دلیل هم جوایز مطرح سینمایی از جمله اسکار از آن کاملا چشمپوشی کردند. البته نقدها عمدتا مطلوب بودند اما بیشتر منتقدان از زمان طولانی و پایانبندی آشفتهی فیلم گلایه داشتند. در سمت دیگر منتقدان انگشتشماری را داشتیم که معتقد بودند از قضا همین دو عامل برگ برندهی «زودیاک» است و آن را در تاریخ سینما ماندگار خواهند کرد؛ زیرا زمان طولانی اصلا بیهوده نیست و در عوض با اطلاعات حیاتی و توسعهی درست شخصیتها پر شده و فقدان پایانبندی فیلم هم نه تنها واقعبینانه است (زیرا قاتل زودیاک در واقعیت هیچ وقت دستگیر نشد) بلکه یکی بزرگترین ترسهای فیلم هم تلقی میشود.
همانطور که Polygon به درستی بیان میکند «هیچ نتیجهگیری سرراستی وجود ندارد. ما با هیچ پایان مشخصی روبهرو نمیشویم. این پایانبندی در تضاد با سبک فینچر است اما قدرتمندترین است. قاتل زودیاک هیچ وقت در دنیای واقعی پیدا نمیشود و فینچر فیلم را با یک نت هیچ به پایان میرساند؛ دقیقا همان دل سردی که بسیاری از مردم کالیفرنیای شمالی و کارآگاهانی که زندگیشان را وقف پرونده کردند با آن مواجه شدند». این پایان تکاندهنده ترس و ناامیدی را در بیننده القا میکند و بهیادماندنیترین اثر در فیلم شناسی فینچر است.
پلیسی با چاشنی وحشت
یکی از جالبترین و منحصربهفردترین جنبههای «زودیاک» شیوهی خاصی است که به کمک آن ژانرهای مختلف را با یکدیگر ترکیب میکند. در این درام شخصیت محور کاریکاتوریست باهوش و کنجکاو (با بازی جیک جیلنهال) و گزارشگر سرسخت (با بازی رابرت داونی جونیور) به خوبی توسعه پیدا میکنند. همچنین در تمام طول فیلم یک رویهی پلیسی و کارآگاهی در جریان است و فینچر برای به تصویر کشیدن این بخش از کوچکترین جزئیات هم چشمپوشی نمیکند و تصمیم میگیرد برای واقعگرایی بیشتر تکتک چالشهایی که پلیس در واقعیت با آن مواجه شده بود را به تصویر بکشد.
از ژانر پلیسی و درام که بگذریم «زودیاک» به همان اندازه یک فیلم ترسناک درجه یک است. فینچر با هوشمندی تمام به قلمروی اسلشر ورود نمیکند اما صحنهی قتل زودیاک بیبروبرگرد یکی از دلهرهآورترین سکانسهای قرن بیست و یکم است و لحظاتی که جیلنهال به سرنخ تازهای میرسد به شدت تعلیق آمیز و جذاب از آب درآمده است. Collider در این باره میگوید «فیلم به دلیل بعضی سکانسهای دلخراش که باعث وحشت بسیار کالیفرنیاییها در آن زمان شد، معروف است».
- ۹ فیلم و ۲ سریال که اگر زودیاک را دوست داشتید باید ببینید
- ۵ فیلم که معماهای جنایی را برای مخاطبان مدرن بازآفرینی کردند
توجه بینظیر به جزئیات
«زودیاک» یکی از دقیقترین فیلمنامههای کارنامهی فینچر و حتی تاریخ سینما است. رویهی پلیسی فیلم به طور کامل تحقق پیدا میکند و در هر بخش شواهد دقیقی از پروندهی واقعی با حوصله توصیف میشود. علاوه بر این فضاسازی هم بینظیر است و سانفرانسیسکو بین دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی شبیه واقعیت به تصویر کشیده میشود. فینچر تصمیم گرفته به جای نگاه معمول به یک پروندهی جنایی، «زودیاک» را به شکل پیچیدهای گیجکننده طراحی کند تا جایی که فیلم در بسیاری از لحظات ضد نوستالژیک عمل میکند.
تصویر سینمایی این دوره از کالیفرنیا معمولا بر پایهی «عصر هیپیها» استوار است. با این حال در «زودیاک» خبری از این کلیشه نیست و همه چیز همان گونه که واقعا در جریان بوده، به تصویر کشیده شده است. حتی جزئیات کوچک دفتر روزنامه برای فینچر از اهمیت ویژهای برخوردار بود و به نقل از راجر ایبرت «دفتر روزنامه را از نظر دقت جذاب دیدم. به یک دلیل و آن هم خلوت بودن که با روزنامهای در آن روزگار مطابقت دارد». همین توجه باورنکردنی به جزئیات است که «زودیاک» را به یکی از بهترین فیلمهای دیوید فینچر تبدیل میکند.
عملکرد تحسینبرانگیز گروه بازیگری
یکی دیگر از دلایل جذابیت «زودیاک» بازیگران فوقالعاده با استعدادش است. این فیلم یکی از بهترین اجراهای جیک جیلنهال در نقش رابرت گریسمیت کاریکاتوریست سیاسی و کارآگاه آماتور باهوش و کنجکاو است. همچنین شاهد نقشآفرینی بینظیر بازیگران مکملی مثل آنتونی ادواردز و کلویی سونی هستیم.
یکی از نکات برجستهی فیلم حضور دو بازیگر با استعداد است که چند سال بعد به ستارههای دنیای سینمایی مارول تبدیل شدند؛ مارک رافلو و رابرت داونی جونیور که هر دو بهترین عملکرد کارنامهی حرفهایشان را در «زودیاک» ارائه کردند. در نهایت عملکرد همهی بازیگران فیلم فوقالعاده است و هنوز هم یکی از سوالات اساسی این است که چطور در فصل جوایز سینمایی با این حجم از بیتوجهی مواجه شدند؟
منبع: movieweb