دکتر آمنه ظاهری، از سال ۱۳۸۶(بعد از فوت همسر اول محمدرضا باهنر) در مسیر زندگی با او همسفر شد. ظاهری دکتری زبانشناسی از دانشگاه شیراز و ۲۹ سال سابقه تدریس را در کارنامهاش دارد. او میگوید: «تدین و تحصیلات از معیارهای او در انتخاب همسر بوده است.»
همشهری: گفتوگوی ما را با او که در حال حاضر استاد دانشگاه آزاد واحد علوموتحقیقات تهران است درباره دغدغهها و فراز و نشیبهای زندگی مشترک با یک چهره سیاسی بخوانید.
پایبندی به اصول مذهب، مهمترین معیار ازدواجمان بود
آشنایی و ازدواجمان کاملا سنتی بود. مدتی بعد از فوت همسر آقای مهندس باهنر، از طریق آشنایان به یکدیگر معرفی شدیم و بعد از صحبتهای اولیه تصمیم به ازدواج گرفتیم. من در خانوادهای مذهبی بزرگ شده بودم، جزو خانوادههای شهید بودم و معیارهایی برای انتخاب همسر داشتم که برگرفته از اعتقادات مذهبی بود که با آن تربیت شده بودم. اصلیترین معیارم برای انتخاب همسر، پایبندی و رعایت اصول مذهبی بود که خدا را شکر آقای باهنر این ویژگی را داشتند. مورد دوم که برای من مهم بود، سطح تحصیلات بود. دوست داشتم با فردی ازدواج کنم که تحصیلاتش همسطح خودم باشد. وقتی ما ازدواج کردیم دو تا از فرزندان آقای مهندس ازدواج کرده بودند و بقیه هم از نظر سنی کاملا بزرگ بوده و به پختگی رسیده بودند. اکنون نیز همه ما ارتباط خوبی با هم داریم.
خواستههای نسل جدید متفاوت است
صدرا، حاصل زندگی مشترک من و آقای باهنر است. آقای باهنر با صدرا حدود ۵۰ سال اختلاف سن دارند. در واقع فاصله سنیشان حدود دو سه نسل است، پس طبیعی است که پدر و فرزند اختلاف سلیقه و فکر داشته باشند، ولی این اختلاف سلیقه بین نسلهای مختلف، با حس احترام و درنظر گرفتن شرایط قابل حل است. بهطور کلی ما نباید انتظار داشته باشیم افرادی که از نظر سنی به هم نزدیک نیستند کاملا به روحیات این نسل آشنا باشند و نسل جوان را درک کنند. طبیعی است که تفاوت نسلی و خواستهها کاملا آشکار است و هر قدر بگذرد این تفاوت بین نسلها و اینکه دو طرف نتوانند هم را درک کنند بیشتر مشخص میشود. اما درباره آقای باهنر، فکر میکنم چون ایشان ارتباط زیادی با افراد مختلف جامعه دارند و مراجعهکننده زیادی از میان جوانان دارند، از این ویژگی اخلاقی برخوردارند که میتوانند خودشان را یک جورهایی با جوانها تطبیق دهند. به هر حال همانطور که گفتم اختلاف سلیقه میان نسلها وجود دارد و نمیشود فاصله چند نسل را نادیده گرفت، ولی اختلافات در سایه همدلی و همصحبتی و احترام حل میشود.
فرصت شود با هم به خرید میرویم
بخش اعظم کارهای منزل برعهده من است. البته در موضوعاتی که پیش میآید حتما با ایشان مشورت میکنم و راهحلهایی پیدا میکنیم که مشکلات رفع و رجوع شود. زمانهایی که در خانه هستند به اندازهای که بتوانند کمک میکنند. مثلا گاهی ظرف میشویند، گاهی خرید خانه را انجام میدهند و اگر فرصت داشته باشند، حتما با هم به خرید میرویم. ولی بهدلیل مشغلهای که دارند، نمیشود انتظار داشت که این کمکها بهصورت روتین و همیشگی باشد.
سختیهای زندگی با یک چهره سیاسی
زمانی که با آقای باهنر ازدواج کردم، ایشان نایب رئیس اول مجلس و چهره سیاسی بودند. اما همانطور که گفتم موقعیت سیاسی و اجتماعیشان برای من در اولویت نبود. معیارم این نبود که حتما ایشان مقام و موقعیت اجتماعی و سیاسی داشته باشند. پایبندی به اصول مذهبی و تحصیلات برایم خیلی اهمیت داشت. ناگفته نماند که زندگی با یک چهره سیاسی دشوار است. به هر حال مسئولیتهایی بر دوش افراد سیاسی هست. وقت و زمان آنها متعلق به همه افراد جامعه است و اینگونه نیست که نسبت به دغدغههای مردم بیتفاوت باشند. چهرههای سیاسی و بهخصوص فردی که بهعنوان نماینده از طرف مردم انتخاب میشود، باید به مشکلات مردم توجه کند و در رفع آنها تلاش داشته باشد. اینطور نیست که من توقع داشته باشم تماموقت در دسترس باشد. ایشان چه آن موقع که نماینده مجلس بودند و چه حالا که عضو مجمع تشخیص مصلحت هستند مراجعهکنندههای بسیاری دارند از اینرو بخش اعظم مسئولیت تربیت بچهها و رسیدگی به امور خانه بهعهده خودم بوده و هست. با توجه به اینکه من در دانشگاه تدریس میکردم و باید یک زمانهایی را برای خودم داشته باشم از این جنبه کمی سخت بود. ولی چون درک میکردم که ایشان در قبال جامعه مسئولیت دارند و باید مشکلاتی را از دوش مردم بردارند این دشواری را میپذیرفتم و کنار میآمدم.
سازگاری، اساس یک زندگی مشترک است
آقای مهندس بسیار سادهزیست هستند و توقعشان این است که ما در حد معمولیترین افراد جامعه زندگی کنیم. اما خب همانطور که میدانید ویژگی بسیاری از خانمها این است که سطح زندگیشان را تغییر داده و بالاتر ببرند تا یک رفاه نسبی برای فرزندشان فراهم کنند. البته آقای مهندس سعی میکنند این توقع را کنترل کنند. البته این موضوع باعث اختلاف نمیشود. چون من خودم هم در یک خانواده متوسط بزرگ شدم و به شرایط یک زندگی معمولی عادت کردهام. در این مورد هم خودم را تطبیق دادم چون سازگاری جزو اساس یک زندگی مشترک است. ما همیشه سعی کردیم از حاصل تلاشمان زندگیمان را بسازیم نه اینکه از موقعیتها سوءاستفاده کنیم. نتیجه تلاشمان هم یک زندگی خوب و راحت است که فراهم کردهایم و دوست داشتیم اگرامتیازی هم باشد بهخاطر دانش و تحصیلات و درکمان باشد نه بهخاطر شرایط مالی. آن مسئولانی که زندگیهای آنچنانی برای خود و خانوادهشان فراهم کردهاند باید پاسخگو باشند که چرا در این شرایط اقتصادی دشوار، خودشان را همسطح مردم نکردهاند.
حمایت از تولید داخلی
سادهزیستی مهمترین ویژگی اخلاقی آقای باهنر است. ظاهری میگوید: «یادم هست ماشین ظرفشویی خراب شده بود و باید عوض میشد. آقای مهندس تأکید داشتند که حتما جنس ایرانی بخریم تا از تولید داخلی حمایت کنیم، ولی من دلم میخواست جنس خوب خارجی بخریم که دوامش بیشتر باشد و حداقل چند سال برایمان کار کند. در نهایت با اصرار ایشان رفتیم و از یک برند ایرانی ماشین ظرفشویی خریدیم.»