ذوق زدگی طرفداران علیرضا قربانی در کنسرت این خواننده

ذوق زدگی طرفداران علیرضا قربانی در کنسرت این خواننده

لحظه‌ای که علیرضا قربانی در کنسرت زمستانی اش مطلع «من به دستان تو پل بستم به زیباتر شدن» را آغاز کرد، تماشاگران تاب نیاوردند و با همان بخش اول این آهنگ، صدای تشویق‌های ذوق زده‌شان بلند شد.

به گزارش همشهری آنلاین، رسیدنِ به موقع به بالای منطقه سعادت آباد، آن هم در ساعت ۱۸، کار ساده‌ای نیست. ترافیک و شلوغی و بُعد مسافت؛ باعث می‌شود که شما با تاخیر برسید و این تاخیر امری عادی در این وضعیتِ پایتخت است. اما اگر برای دیدنِ کنسرت علیرضا قربانی بخواهید خودتان را به آن بالاهای سعادت آباد برسانید؛ حتما راس ساعت این کار را انجام می‌دهید.

وقتی بلیت‌های کنسرت این خواننده را به سختی و دشواری تهیه کرده‌اید؛ وقتی عاشقِ صدای او و آثارش هستید؛ وقتی ارزشِ قطعه به قطعه‌ی آثارش را می‌دانید؛ وقتی نمی‌خواهید حتی یک لحظه از اجرا را از دست بدهید؛ پس فکر همه جا را می‌کنید و به موقع خودتان را به بالای سعادت آباد – سالن رویال هال اسپیناس پالاس می‌رسانید.

اجرا راس ساعت ۱۸ که نه، با تاخیری ۸ دقیقه‌ای آغاز شد؛ اما باز هم در نوع خودش کم‌نظیر بود؛ چرا که اجراهای اینجا معمولا تاخیرهای نیم ساعته دارند.

حدود ۲ هزار و ۵۰۰ نفرِ حاضر در سالن، سرجایشان نشسته‌اند. مانیتوری بزرگ تصاویری با کیفیت بالا پخش می‌کند. نوازندگان نشسته‌اند. همنوازی آغاز می‌شود. سه‌تار و کمانچه و پیانو… سازهای کوبه‌ای هم همراه می‌شوند.

قربانی می‌آید. جملگیِ تماشاگران برمی‌خیزند تا ایستاده خواننده محبوب‌شان را تشویق کنند. تشویق‌ها تمام می‌شود و همه در صندلی‌هایشان مستقر می‌شوند.

قربانی آهنگِ «عروج» را می‌خواند:

مجون و پریشان توام دستم گیر
سرگشته و حیران توام دستم گیر

آهنگ نخست که تمام می‌شود، نوازندگان دیگری می‌آیند تا ترکیب ارکستر تکمیل شود. زهی‌ها و سازهای ایرانی در جای خودشان مستقر می‌شوند.

قطعه‌ی بعدی با فلوت آغاز می‌شود و قربانی می‌خواند:

روزگار من و مویش به پریشانی رفت…

این آهنگ از جمله آثاری است که بسیار شنیده و بسیار بازنشر شده است. ویژگی مهم این قطعه تنظیمِ آن است که به شدت فضای آن را احساسی کرده و در دلِ بسیاری از علاقه‌مندان به موسیقی نشسته است. در واقع شعر، آواز و تنظیم در سطح بسیار بالایی قرار دارند.

آهنگ بعدی با این مطلع آغاز می‌شود:

من به دستان تو پل بستم به زیباتر شدن / از تو می‌خواهم از این هم با تو تنهاتر شدن

این بار تماشاگران تاب نیاوردند و با همان بخش اول این آهنگ، صدای تشویق‌های ذوق زده‌شان بلند شد.

در بخشی از این کنسرت علیرضا قربانی خطاب به مخاطبانش گفت: خدمت تک تک شما خانم‌ها و آقایان خیرمقدم عرض می‌کنم. امیدوارم ‌تا اینجا مهمان دل‌های شما شده باشیم. بی‌نهایت از تک تک شما که در روزهای گذشته و امشب و همه کسانی که در روزهای آینده می‌آیند و این اجرا را می‌بینند متشکرم و امیدوارم شایسته حمایت‌های شما باشیم و بتونیم کارهای خوب تولید کنیم تا در دل و جان شما بنشیند.

در ادامه نوبت به اجرای آهنگی رسید که یکی از آثار جدیدِ علیرضا قربانی است و برای نخستین بار در کنسرت‌های زمستانه‌ی این خواننده اجرا می‌شود.

قربانی در توضیح آثار جدیدش برای این کنسرت‌ها گفت: در این کنسرت قطعات جدیدی را هم اجرا خواهیم کرد که برخی از آنها شنیده شده‌اند و برخی دیگر نیز هنوز شنیده نشده‌اند.

قربانی ادامه داد: ارکستراسیون و سازبندی و آهنگسازی این اثر بر اساس موسیقی کلاسیک غرب است و خواننده تنها کسی است که بر اساس موسیقی ردیف دستگاهی و موسیقی سنتی کاملا به صورت ردیفی آواز را ارائه می‌کند. این فُرم، از دغدغه‌های بنده و البته جناب ناصری بود که آن را در قالب سه ساز و آواز مختلف اجرا کرده‌ایم.

قربانی بیان کرد: آنچه در این قطعه می‌شنوید یکی از همین آثار سه‌گانه است که شعر آن از سروده‌های استاد شهریار است.

در ادامه قربانی خواند:

تا تو نگاه می‌کنی کار من آه کردن است / ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است

آوازهایی که علیرضا قربانی در این کنسرت اجرا کرد، نشان می‌داد که او تا حد بسیار زیادی روی صدایش مسلط است. بسیار دقیق می‌خواند و وسواس بسیاری هم دارد که تمام انرژی خود را برای اجرا بگذارد. این نکات اثبات می‌کند که قربانی تمرین‌های مداومی دارد و نتیجه همان تمرین‌هاست که باعث شده او بتواند در این سطحِ بسیار بالا به اجرا بپردازد. شکی نیست که موقعیت و جایگاه هنری این خواننده، به شدت شایسته‌ی اوست.

پس از این قطعه‌ی آوازی، قربانی صحنه را ترک کرد و اعضای ارکستر به اجرای قطعاتی بی‌کلام پرداختند. این بخش با تکنوازی سازهایِ کمانچه، فلوت و گیتار الکتریک همراه بود. نقش سازهایِ ویلن، دف و درامز هم در این بخش پررنگ بود.

موسیقی،

بازگشت علیرضا قربانی به صحنه با اجرای آهنگِ معروفِ «من عاشق چشمت شدم» همراه بود.

قربانی درباره این آهنگ گفت:‌ این اثر یادگار هنرمند گرامی، زنده‌یاد افشین یدالهی است که شعرش را سروده است. همچنین آهنگساز این قطعه فردین خلعتبری است که امیدوارم طول عمر داشته باشد و من و همه شما سال‌ها از کارهایش استفاده کنیم. در ادامه نوبت به اجرای آهنگِ «در زلف تو آویزم» با شعری از امیرخسرو دهلوی رسید.

قربانی درباره این قطعه گفت:‌ حسام ناصری این آهنگ را ساخته و من تعلق خاطر عجیبی به این اثر دارم. امیدوارم این اثر به دل شما هم بنشیند. آهنگی بسیار عاشقانه و عارفانه است که شعر آن چندین و چند قرن پیش سروده شده و آنقدر تازگی دارد که انگار همین الان برای عاشقانی که می‌خواهند با معبود و معشوق سخن بگویند، سروده شده است.

در ادامه علیرضا قربانی گفت: قطعه‌ای که الان اجرا می‌کنیم رو همه شما می‌شناسید. از شما خواهش می‌کنم که همه با هم آن را بخوانیم. در ادامه تقریبا همه سالن با خواننده محبوب‌شان همراه شدند تا آهنگ «با من بخوان» را بخوانند.

آهنگ بعدی، اثری بود که نه منتشر شده نه تا کنون شنیده شده است. شعر آن از سروده‌های حسین منزوی با آهنگی از سیاوش ولی‌پور و ارکستراسیون و تنظیم حسام ناصری بود. در ادامه شعر و صدای هوشنگ ابتهاج پخش شد که نویدی بود برای اجرای اثر «ارغوان»…

قربانی پیش از خواندن این آهنگ گفت: این قطعه یکی از آثاری است که به خواست شما در رپرتوار گنجانده شده است.

و اما قطعه آخر

پیش از خواندنِ آخرین قطعه‌ی این کنسرت، علیرضا قربانی خطاب به مخاطبان گفت: ازتون می‌خوام با تمام انرژی با ما بخوانید. این آهنگ را در هرجای دنیا که اجرا می‌کنیم همه با تمام وجود با ما می‌خوانند. درد دل همه ما در این قطعه هست. روزگار غریب…

آهنگ آخر این کنسرت، داستان متفاوتی داشت.

قربانی با آواز می‌خواند:

روزگار غریبی است نازنین
دهانت را می‌بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم
دلت را می‌پویند مبادا شعله‌ای در آن نهان باشد

روزگار غریبی است…

آنکه بر در می‌کوبد به کشتن چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه باید کرد
به اندیشیدن خطر مکن
خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد

روزگار غریبی است نازنین…

و داستان از اینجا به بعد مسیر دیگری می‌گیرد. تمام سالن ایستاده‌اند و همه با هم با رهبریِ علیرضا قربانی می‌خوانند:

نمانده در دلم دگر توان دوری
چه سود از این سکوت آه از این صبوری

تو ای طلوع آرزوی خفته بر باد
بخوان مرا تو ای امید رفته از یاد…

همین چهار مصرع آخر، چندین و چند بار تکرار می‌شود…