عباس عراقچی، به عنوان وزیر پیشنهادی امور خارجه در برنامههای خود بر محور توازن، تعادل و منافع ملی برنامهریزی کرده است که نشان میدهد، واقعگرایی در سیاست خارجی را جایگزین سازهانگاری دولت یازدهم و دوازدهم خواهد کرد.
همشهری آنلاین؛ مسعود پزشکیان سکان دیپلماسی کشور را به عباس عراقچی پیشنهاد داده است. دیپلماتی با تجربههای فراوان که مسیری دشوار روبروی خود دارد. مهمترین نکتهای که وزیر پیشنهادی وزارت امور خارجه با آن مواجه است، ابتدا دیپلماسی منطقهای بوده و بعد از آن پیشرفت در روابط تهران با کشورهای اسلامی، جنگ غزه و همچنین مذاکرات احتمالی برای رفع تحریمهاست. از صحبتهای که امروز یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی از جلسه با عراقچی به بیرون منتشر کرد، برآورد میشود که عراقچی مسیری «متوازن»، «متعادل» بر اساس منافع ملی(National interest) را دنبال خواهد کرد.
عراقچی برنامهای که به بهارستان ارائه داده بر مسیر منافع ملی، ارتقا قدرت ایران در منطقه و جهان و همچنین افزایش ثروت ملی نوشته و بوده. تأمین منافع ملّی و بسترسازی برای ارتقاء ثروت ملّی، یکی از مأموریتهای اصلی سیاست خارجی دولت چهاردهم است که بدون آن انجام دیگر مأموریتها، به آسانی امکانپذیر نخواهد بود. تأکیدات رهبر معظم انقالب «دیپلماسی اقتصادی»(Economic diplomacy) را به ضرورتی ساختاری و اجتنابناپذیر در اسناد خُرد و کلان، و دورنمای کشور تبدیل کرده است. این مهم، تنها در چارچوب تعامل و اتّصال پیوسته، هوشمندانه و منفعت محور با بازارهای جهانی قابل فهم است. دستیابی به این چشمانداز، اتّخاذ رویکردی نوین در عرصهی دیپلماسی اقتصادی را میطلبد.
اما رعایت چند نکته در این مسیر برای وزیر خارجه پیشنهادی بنظر ضروری میرسد. ابتدا اینکه اولویتهای سیاست خارجی در مسیر این تعامل بسیار حائز اهمیت است. کشورهای منطقه، آسیا و آفریقا برای ایجاد ثروت ملی و تامین سرمایه مادی و معنوی از درجه مهم ترین نسبت به برخی کشورهای غربی برخوردار هستند. در سالهای گذشته بخش اعظمی از سرمایهگذاریهای ایران در آسیا، آمریکای لاتین یا آفریقا بوده است و در این مسیر فضای اقتصادی مطلوبتری برای تهران ایجاد شد.
عراقچی «بهره گیری ترکیبی از عناصر مادی و معنوی قدرت از جمله قدرت سخت، قدرت نرم، قدرت هوشمند و قدرت معنایی»، «حفظ و تقویت قدرت بازدارندگی کشور در منطقه و فرامنطقه، از طریق دیپلماسی فعّال منطقه ای و بین المللی و در هماهنگی کامل بین میدان و دیپلماسی» و نیز «تقویت دولت ها و مجموعه های متّحد و یا همراه با ایران، و گسترش و تحکیم عُمق ژئوپلتیک کشور به ویژه در حوزه محور مقاومت» را از برنامههای خود عنوان کرده است. وی در برنامه خود «مقابله قاطع، موثّر و به موقع سیاسی و دیپلماتیک با کانونهای خطرآفرین، و سیاستها و تصمیمهای تهدیدآمیز» را گنجانده و نوشته که از «بازسازی اجماع امنیتی جهانی علیه ایران به ویژه در شورای امنیت سازمان ملل متّحد» جلوگیری خواهد کرد.
قابلیتهای تهران در مسیر بهبود سیاستخارجی میتواند بر اساس نظریه واقعگرایی ترسیم شود. بر اساس این نظریه باید منافع هر دولت و ملتی به عنوان شاخص اصلی در نظر گرفته شود. ایران میتواند با تئوری واقعگرایی تدافعی(Defensive realism) الهام بخش در سیاست خارجی باشد. عملیات «وعده الصادق» در پاسخ به حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق رخ یکی از مصداقهای این روش است. ایران قصد جنگ با کشوری را ندارد، اما در قدرت سخت و قدرت نرم خود که یکی از ابزارهای آن دیپلماسی است، چنان فضای ایجاد خواهد کرد که رژیم متجاوز به تمامیت ایران میداند که هر اقدامی بدون تنبیه باقی نخواهد ماند.
از طرفی دیگر دیپلماسی برای بسیاری از ایرانیها از نان شب واجب تر شده است. گره خوردن بسیاری از زندگی مردم در یک دهه اخیر به روند دیپلماسی نشان میدهد باید برای فضای روانی این عرصه هم برنامه مسنجی داشت. البته معطل ماندن ایران به انتخاب اینکه چه کسی وارد اتاق بیضی کاخ سفید(Oval Office) میشود نشانی از واقعیتگرایی در عرصه دیپلماسی ندارد و باید در این سیاست تجدیدنظر جدی صورت بگیرد. بنابراین بنظر میرسد عراقچی باید برای ماشین دیپلماسی کشور چند پارامتر را در نظر داشته باشد:
۱-روند کشور به مذاکرات هستهای گره نخورد و با ایجاد تعامل سازنده با کشورهای منطقه، آسیا و دوست منافع حداکثری برای ایران ایجاد شود.
۲-نکته بعدی و مهم آن است که تصور نباید شکل بگیرد که با آمدن ترامپ در آمریکا یک شبه ایران ویران خواهد شد یا با ورود هریس تمام امیدها برای رفع تحریم زنده میشود! این تلقی کاملاً اشتباه است.
۳-در یک دهه گذشته مناظره سیاست خارجی و روابط بین الملل در ایران بین «ایده آلیسم» (آرمان گرایی) و «رئالیسم» (واقع گرایی) و بعد از خروج آمریکا از برجام به «سازه انگاری» و واقع گرایی شیفت پیدا کرده است. دیسپلین روابط بینالملل میگوید آرمان گرایی و سازه انگاری در مواجهه ایران با دولت احتمالی بعدی آمریکا چندان کارساز نخواهد بود اما در عوض رهیافت رئالیسم نسخه تجویزی عملگرایانه و «عینیتری» خواه بود.
۴-از طرفی عراقچی میتوان نظریه «چشم در برابر چشم» یا «قدم در مقابل قدم» را در پیش بگیرد. هر مقدار که کشورهای مختلف برای همکاری و تعامل با ایران روند مطلوبی را طی کردند، ایران هم همین مسیر را ادامه دهد و به نقطه مشترک با آنها برسد. از سوی دیگر عراقچی با درس از روند منطقی شهید امیرعبداللهیان در سیاستهای منطقهای که موجب بهبود روند ارتباط با کشورها مثل عربستان، امارات، بحرین و حتی مصر شد به نتایج خوبی در حوزه منطقه برسد.
۵- عراقچی در مذاکرات وین ۶ اظهارات درست و به جای داشت و یکبار به طرف مقابل گفته بود که«اصلا برای توافق عجله نداریم». این ادراک ذهنی برای طرف مقابل ایجاد شد که توافق برای ایران «مرگ-زندگی» نیست و اگر امتیازات به ایران داده شود تهران هم میتواند به یک توافق خوب و مطلوب فکر کند.