عملکرد ذهن ما به دو صورت است؛ یک حالت وقتی است که کاملا آگاهانه و در اختیار و اراده ماست تا رفتار متفکرانه داشته باشیم، اما حالت دوم وقتی است که ذهن بهصورت خودکار و غیرارادی رفتار میکند. عمدتا در زندگی عادی ذهن در چنین موقعیتی است.به گزارش همشهری آنلاین، محسن مهدیان؛ مدیرمسئول در روزنامه همشهری نوشت: رهبر انقلاب از بعد انتخابات چندین مرتبه نسبت به بیاخلاقی در فضای مجازی و تعاملات سیاسی تذکر دادهاند؛ اینکه از دودستگی پرهیز کنید و نقد و اختلاف سلیقه نباید منجر به وحدتشکنی شود.
مسئله به جهت سیاسی و شرعی روشن است اما اجازه دهید این ماجرا را از منظر رسانههای امروز مختصری توضیح دهیم؛ شاید به کار بیاید.
صورت مسئله چیست؟ رسانههای امروز دامگاه معصیت و بیاخلاقی است اما چرا؟ ضرورت تقوای اجتماعی و بصیرت سیاسی روشن است. اما شناخت رسانهای نیز اینروزها اهمیت دارد. رسانهها امروز به جهت تله ذهنی و شناختی جولانگاه گناه است. چرا؟
حضور ما در رسانههای اجتماعی با مواجهه ما با رسانههای سنتی متفاوت است. در گذشته ما به رسانههای سنتی رجوع میکردیم تا اخبار و اطلاعات کسب کنیم اما اینروزها حضور ما در رسانههای اجتماعی برای گذران وقت است، برای اوقات فراغت است. به تعبیر سادهتر ما در شبکههای اجتماعی زندگی میکنیم. هدفمان نیز صرفا کسب خبر و اطلاعات و خواندن تحلیل نیست.
ثمره این تفاوت بنیادین رسانه امروز و گذشته چیست؟
عملکرد ذهن ما به دو صورت است؛ یک حالت وقتی است که کاملا آگاهانه و در اختیار و اراده ماست تا رفتار متفکرانه داشته باشیم، اما حالت دوم وقتی است که ذهن بهصورت خودکار و غیرارادی رفتار میکند. عمدتا در زندگی عادی ذهن در چنین موقعیتی است. حالت اول را اجمالا ذهن خودآگاه ما مدیریت میکند. حالت دوم در اختیار ذهن ناخودآگاه ماست.
اما این حرفها برای چیست و چه ربطی به دوقطبیسازی و مقدمه ابتدای متن دارد؟ عجله نکنید؛ مختصری دیگر توضیح لازم است.
ذهن ما در حالت ناخودآگاه چند ویژگی اساسی دارد که یکی از مهمترین آنها این است که کمتر تمایل به صرف انرژی دارد. مثلا وقتی چای میخوریم ذهن ما انرژی زیادی مصرف نمیکند. وقتی رانندگی میکنیم نیز همین است. فرق رانندگی در محله آشنا با محله غریب در همین است که در محله غریب ذهن خودآگاه باید فعال شود و به همین دلیل انرژی بالایی مصرف میکند. فرق راننده حرفهای با راننده آماتور نیز در همین است.
ذهن ناخودآگاه سه ویژگی دارد؛ اول اینکه حاضر نیست انرژی صرف کند. دوم اینکه زمان ندارد و تمایل دارد در کمترین زمان به نتیجه برسد. سوم اینکه ظرفیت بالایی برای پردازش و محاسبه و استنتاج و قضاوت ندارد.
حالا برگردیم به ابتدای متن. ما در فضای مجازی زندگی میکنیم؛ زندگی عادی؛ زیست حقیقی در فضای مجازی. یعنی در شرایط ذهن ناخودآگاه قرار داریم. ذهن ناخودآگاه با همان سه ویژگی یک ثمره مهم دارد و آن اینکه از کنار مسائل سرسری عبور میکند. دنبال سادهسازی است تا بتواند آن را جمعبندی کند. با این توضیح ذهن ما اغلب در مواجهه با اخبار و مسائل سیاسی ناچار گرفتار دوقطبیها میشود. چرا؟ چون دوقطبیها یک ویژگی مهم دارند و آن اینکه سادهاند و طیفی نیستند. یک حق داریم و یک باطل. یک اهریمن داریم و یک فرشته.
دوقطبیسازی فارغ از اینکه نتیجه بیتقوایی و عدم تحلیل درست سیاسی است، اما یک منشأ شناختی هم در فضای مجازی دارد که باعث میشود افراد ناخواسته در تله دوقطبیسازی گرفتار شوند. در شرایط دوقطبی نیاز به تحلیل پیچیده و عمیق نیست. آدمها یا بر ما هستند یا با ما. به همین دلیل است که اغلب تحلیلها در شبکههای اجتماعی بهسرعت به سمت سفیدسازی یا سیاهسازی مطلق پیش میرود؛ یا در حال مدح مطلقیم یا نفی و تکفیر کردن.
یک ثمره دیگر هم اینکه برای سادهسازی به نظر اکثریت رجوع میکند، ولو اکثریتی در کار نباشد و توهمی از اکثریت باشد. ذهن در شرایط ناخودآگاه تمایل دارد در تیم برنده باشد و در فضای مجازی برنده را اکثریت میداند. برای همین هرجا لایک و اشتراک بیشتری ببیند تصور میکند حق آنجاست. انطباقدادن حق و باطل با اکثریت و اقلیت نیز دوقطبیساز است. حرف بسیار است. بماند برای بعد.
اما راهحل چیست؟ در فضای مجازی آگاهانه حضور پیدا کنیم و برای گذران اوقات فراغت در فضای مجازی نباشیم.