به نقل از دیجیکالا:
ارسطو میگوید که « انسان، حیوانی ذاتا سیاسی است.» در حقیقت سیاست بر روی زندگی ما اهمیت بسیار زیادی دارد و جنبههای گوناگون زیستمان به آن وابسته است. همه ما افکار و باورهای سیاسی خاصی داریم و ممکن است نسبت به ریشههای آنها آگاهی و شناختی نداشته باشیم.
سیاست دانشی مهیج است زیرا ریشه در اختلافنظر مردم دارد. اندیشمندان علوم سیاسی نگاههای مختلفی به سیاست دارند و در این زمینه کتابهای گوناگونی را تالیف کردهاند. در این نوشتار با برخی از کتابهای سیاسی آشنا میشویم. تعدادی از این کتابها جنبههای نظری دارند، برخی دیگر بر روی موضوع و رویداد خاصی مانند یک جنبش سیاسی، انقلاب یا کودتا تمرکز کردهاند. برخی از این آثار در زمره بهترین کتابهای سیاسی جهان قرار میگیرند. اما پیش از آن به صورت مختصر به تعریف علم سیاست میپردازیم.
تعریف سیاست
سیاست در گستردهترین معنای خود فعالیتی است که مردم از طریق آن قواعد کلی زندگی خود را تعیین، حفظ و اصلاح میکنند. اگر چه سیاست موضوعی دانشگاهی است، اما این موضوع با درگیری و همکاری پیوندی تنگاتنگ دارد. از یکسو، وجود عقاید رقابتگر، خواستهای متفاوت، نیازهای متناقض و منافع متضاد، اختلافنظر به وجود میآورد. از سوی دیگر مردم تشخیص میدهند که برای اثر گذاشتن بر این قاعدهها یا تضمین آنها باید با یکدیگر همکاری کنند. به همین خاطر است که هانا آرنت سیاست را عمل کردن هماهنگ تعریف میکند.برخی دیگر نیز سیاست را در اصل فرایند حل درگیری نامیدهاند. زیرا در آن دیدگاههای مخالف با منافع متضاد با یکدیگر سازش میکنند.
از سوی دیگر برای تعریف سیاست باید به دو مشکل دیگر اشاره کرد. اول اینکه سیاست اصطلاحی پرمعنی است. دیگر آنکه سیاست میتواند تداعیگر نوعی «ناپاکی»، «خشونت» و «ستیزه» باشد.
با همه این توصیفات، سیاست را میتوان مفهومی از بنیاد متعارض دانست. عبارت فوق به این معناست که سیاست چندین معنای قابل قبول یا صحیح دارد. با این حال برای تعریف سیاست چهار رویکرد متداول وجود دارد:
۱. سیاست به معنای هنر حکومت کردن
۲. سیاست بهمثابه امور عمومی
۳. سیاست به مفهوم سازش و اجماع
۴. سیاست به معنای قدرت و توزیع منابع
حال که آشنایی نسبی با دانش سیاست پیدا کردیم به سراغ معرفی تعدادی از کتابهای این حوزه میرویم. اینها بهترین کتابهای سیاسی عمومی برای هر جامعهای هستند اما توجه داشته باشید که هر کشوری ممکن است فهرستی از کتابهای سیاسی ممنوعه هم داشته باشد که آن کتابها جزو بهترین کتابهای سیاسی جهان قلمداد شوند.
بهترین کتابهای سیاسی جهان
۱. کتاب «برای عشق به میهن»
این کتاب توسط «مائوریتسو ویرولی»، استاد برجسته علم سیاست در دانشگاه پرینستون است. اثر فوق یکی از بهترین کتابهای سیاسی است که آن را باید خواند. نویسنده ایتالیاییتبار«برای عشق به میهن» در کتاب خود روی دو مفهوم اساسی ملیگرایی و وطنپرستی تمرکز میکند. ممکن است این دو مفهوم در نگاه اول با یکدیگر مترادف باشند اما با وجود ارتباطی که باهم دارند؛ بسیار متفاوت هستند.در این کتاب تاریخ دو مفهوم فوق مورد بررسی قرار میگیرند. البته اشاره به دوران یونان باستان و قرون وسطی در این اثر به صورت محدود و خلاصه است و نویسنده درباره سیر تطور این مفاهیم در عصر روشنگری و دورههای پس از آن میپردازد.
به طور خلاصه میتوان گفت که وطندوستی در نگاه این نویسنده، پذیرنده آزادی، حقوق مالکیت، دموکراسی و تکثر است و در برابر ملیگرایی که نگاهی جزماندیشانه به تاریخ، زبان یا جغرافیا دارد؛ قرار میگیرد.
این کتاب تلاش کرده است تا ملیگرایی و وطندوستی را به صورت تاریخی مورد بررسی قرار دهد و با خواندن آن متوجه میشویم که بسیاری از فلاسفه و اندیشمندان طرفدار آزادی در آلمان، بریتانیا، فرانسه و ایتالیا نگاهی مثبت به وطندوستی داشتهاند. در «کتاب برای عشق به میهن» تمرکز ویژهای بر روی ایدهآلیستها و رمانتیکهای آلمانی میشود. در اینجا است که شاهد تولد نوعی ملیگرایی (ناسیونالیسم) مبتنی بر زبان، نژاد و ساخت هویتی که با نفی «دیگری» معنا پیدا میکند؛ هستیم.
این کتاب توسط «مهدی نصراللهزاده» و به همت نشر بیدگل ترجمه شده است.
در بخشی از کتاب برای عشق به میهن میخوانیم:
بهرغم آنکه عشق به میهن فراگیرتر و والاتراست. اما برای بطلمیوس لوگایی چنین عشقی همچنان خصیصه جوهری را که همان شفقت باشد در خود حفظ میکند. عشق به میهن بزرگتر و والاتراز عشق به والدین بستگان و دوستان است. اما همچنان عشقی به آدمهای گوشتوخونداری است که ما آنان را عزیز میداریم. با این تفاوت که در اینجا ما دربین آدمهایی که نزد ما عزیز هستند همشهریانمان را نیز میگنجانیم. عشق به میهن هرچند کمتر طبیعی و بیشتر سیاسی است اما همچنان عشقی به آدمهای خاص است. نه به موجوداتی غیرشخصی: ما تکتک همشهریانمان را منفردی به شخصه نمیشناسیم. شهروندانی مانند ما هستند. آنها همه مثل هم، اعضای جمهوری واحدی هستند.
وقتی عشق دربرگیرنده خیر مشترک میشود کمتر طبیعی و بیشتر سیاسی میشود یا به بیان دقیقتر،به فضیلت سیاسی تمامعیار تبدیل میشود. چون اکنون موضوعش جمهوری است؛ که این خود یعنی،یگانه اجتماع سیاسی اصیل و حقیقی. با نوعی ترکیب ظریف و هنرمندانه،طلمیوس لوکایی موفق میشود بین فضیلت الهیاتی رآفت و عشق پاگان به جمهوری نوعی تداوم فکری ایجاد کند. عشق به میهن اکنون میتواند همزمان به تأیید و پشتیانی آبای کلیسا و نیز مراجع و زعمای جمهوریخواهی رومی دل ببندد.
۲. کتاب «چهار مقاله درباره آزادی»
کتاب «چهار مقاله درباره آزادی» نوشته فیلسوف برجسته سیاسی انگلیسی «آیزایا برلین» است. این کتاب از چهار مقاله یا متن پیادهسازی شده سخنرانی درباره مفهوم آزادی تشکیل میشود. مطالب موجود در این اثر بین سالهای ۱۹۴۹ تا ۱۹۶۹ جمعآوری شدهاند.
بسیاری از اندیشمندان بزرگ، یادداشت دو مفهوم آزادی را مهمترین بخش این کتاب میدانند. «آیزایا برلین»آزادی را به دو صورت مثبت و منفی معنا میکند. در آزادی منفی به نبایدها اشاره شده است و در آن دولت و سایر نهادهای قدرت حق آن را ندارند تا آزادی و خودمختاری و حقوق انسانها را نقض کنند. اما آزادی مثبت به وظایف ساختارهای اجتماعی برای رشد برابر انسانها اشاره میکند. این دو مفهوم آزادی گاهی در روبروی یکدیگر قرار میگیرند و ایجاد توازن میان آنها موضوعی چالشبرانگیز است.
نخستین مقاله این کتاب « ایدههای سیاسی در قرن بیستم » نام دارد. این مقاله در سال ۱۹۴۹ نوشته شده و نویسنده در آن تلاش میکند تا مفهوم آزادی و تحولات آن در خلال جنگ ایدئولوژیک حاکم بر قرن بیستم را مورد بررسی قرار دهد. در این قرن بود که انقلاب بولشویکی و دو جنگ جهانی به وقوع پیوست و فاشیسم و کمونیسم ظهور و بروز سیاسی پیدا کردند.
مقاله دوم «اجتنابناپذیری تاریخی» نام دارد. این مقاله تلاش میکند که مساله آزادی فردی و آنچه که ضرورت یا اجتنابناپذیری تاریخی نامیده میشود را مورد بررسی قرار دهد. مسئله ناگزیر بودن تاریخ یکی از عبارتهای موجود در ترمینولوژی مارکسیستی است که مورد بحث و توجه بسیاری از اندیشمندان قرار میگیرد.
یادداشت فوق در سال ۱۹۵۳ و در مدرسه علوم اقتصادی و سیاسی لندن ایراد شده است.مقاله پایانی این کتاب نیز « جان استوارت میل و پایان زندگی» نام دارد. نویسنده این یادداشت مفصل را در سال ۱۹۶۹ و مختص چاپ این کتاب نوشته است.
اثر فوق مقدمهای مفصل نیز دارد که در آن به تعدادی از انتقادها پاسخ داده شده است.
«آیزایا برلین» یکی از مهمترین اندیشمندان قرن بیستم است که نگاهی انتقادی به اتحاد جماهیر شوروی دارد. فعالیتهای فکری این نویسنده و فیلسوف سیاسی از این جهت اهمیت پیدا میکند که او در برابر هر دو ایدئولوژی فاشیسم و کمونیسم میایستد و یکی از رویکرد و نگرشهای لیبرال دفاع میکند.
در بخشی از کتاب « چهار مقاله درباره آزادی» میخوانیم:
ممکن است درباره درجه نفوذ و تاثیر افراد در شکل گیری حوادث، اختلافنظر باشد ولی خلاصه کردن رفتار افراد در «نیروهای اجتماعی» غیرشخصی که دیگر مجالی برای تحلیل آن به صورت عملکرد آدمیان ( که حتی به گفته مارکس سازندگان تاریخند) باقی نمیگذارد، در معنی چنان است که بخواهیم برای ارقام و آمار وجود خارجی قائل شویم. نوعی «آگاهی کاذب» خاص دیوانیان و مدیران است که چشمان خود را بر هر آنچه به صورت رقم و کمیت درنیابد، فرو میبندد و بالنتیجه کارشان در میدان نظر به تئوریهای بیمعنی و در میدان عمل به فاصله گرفتن و بیگانگی از بشر منتهی میشود.
۵ کتاب درباره سیاست ایران و جهان که حتما باید بخوانید
۳. کتاب «توتالیتاریسم»
«توتالیتاریسم» را میتوان مهمترین و نه جنجالیترین اثر «هانا آرنت»، نویسنده، فیلسوف و پژوهشگر آلمانی دانست. این کتاب بخش آخر از سهگانه « عناصر و خاستگاههای حاکمیت توتالیتر» است که در سال ۱۹۵۱ منتشر شد. دو جلد اول این مجموعه با نامهای « یهودستیزی» و «امپریالیسم» چاپ شدهاند. کتاب «توتالیتاریسم» تلاش میکند که نهادها و عملکرد جنبشهای توتالیتر را مورد بررسی و تحلیل قرار دهد.
پس بر بررسی اندیشه و خاستگاههای فکری این جنبشها، نویسنده بر روی حکومت استالین و نازیها تمرکز میکند و به بررسی ساختار دولتهای توتالیتر میپردازد. زبان این کتاب بسیار ساده و قابل فهم است و ما میتوانیم به راحتی این مفاهیم پیچیده را درک کنیم.
«هانا آرنت» روشنفکر یهودی آلمانیتبار، یکی از جنجالبرانگیزترین چهرههای عالم سیاست در قرن بیستم است. این نویسنده شاگرد و دوست «مارتین هایدگر»، فیلسوف برجسته آلمانی بود و به او علاقه عاطفی زیادی داشت. اما ارتباط آنها به سرانجام خوشی نرسید. «آرنت» به دلیل تبار یهودی خود مجبور شد که آلمان نازی را ترک کند و ایالات متحده آمریکا برود. «آرنت» باقی عمر خود را در این کشور سپری کرد و در این مدت کتابهایی در زمینههای گوناگون سیاسی نوشت. آثاری نظیر «خشونت»، «انقلاب»، «بحرانهای جمهوری» و «حیات ذهن» در این دوره نوشته شدهاند. «آرنت» در دوران تبعید خود با «هاینریش بلوشر»، شاعر و روزنامه نگار آلمانی ازدواج کرد و رابطه آن دو تا پایان عمر «بلوش» دوام داشت.این اندیشمند و فیلسوف سیاسی در ۴ دسامبر سال ۱۹۷۵ و در شهر نیویورک، در حالیکه ۶۹ سال داشت؛ درگذشت.
در بخشی از کتاب «توتالیتاریسم» میخوانیم
خروشچف با افشای چند جنایت، جنایت کاری کل رژیم را پنهان کرد و درست علیه همین لاپوشانی و ریاکاری فرمانروایان کنونی روسیه – که همگی برکشیدگان استالین هستند -است که نسل جوانتر روشنفکران امروزین روسی تقریبا در حالت شورش آشکارند. زیرا آنها هرچیزی را که باید درباره «تصفیههای تودهگیر و تبعید و نابودی وسبع مردم» بدانند. آگاهی دارند. وانگهی توجیه جنایتهایی که خروشچف به آنها معترف شده بود (بد گمانی جنونآمیز استالین) اساسیترین جنبه ارعاب توتالیتر را سرپوش گذاشت. یعنی این که ارعاب توتالیتر حتی پس از نابود شدن مخالفان سازمانیافته اش, همچنان برقرار خواهد ماند. در حالی که فرمانروای توتالیتر به خوبی میداند که دیگر دلیلی برای هراسناک بودن وجود ندارد. این قضیه بهویژه درمورد روسیه مصداق پیدا میکند. استالین، در ۱۹۲۸ سالی که هنوز عظیمترین تصفیههایش را آغاز نکرده بود اما پذیرفته بود که «ما دشمنان داخلی داریم». دلیلی برای هراسناک بودن در دست داشت. او میدانست که بوخارین او را با چنگیزخان مقایسه کرده است و متقاعد شده است که سیاست استالینی «کشور را به قحطی و ویرانی و یک رژیم پلیسی» میکشاند (در واقع نیز چنین شد).
تصفیههای بزرگ استالین در ۱۹۳۴ آغاز شد، زمانی که همه مخالفان پیشین به «خطاهایشان معترف شده بودند» و خود استالین در هفدهمین کنگره حزب، آن را «کنگره فاتحان» نامید و اعلام کرده بود که « دراین کنگره… دیگر چیزی برای اثبات کردن وجود ندارد و چنین مینماید که دیگر کسی در کنگره نمانده است که با او بجنگیم». در مورد جنبه احساسی و نیز درمورد اهمیت سیاسی تعیین کننده بیستمین کنگره حزب کمونیست برای روسیه شوروی و جنبش کمونیستی, جای کمتر شکی است. اما باید گفت که این کنگره، بیشتر سیاسی بود تا چیز دیگر. بنابراین، پرتویی را که منابع رسمی شوروی در دوره پس از استالین بر رخدادهای پیش از آن میافشاند؛ نباید با پرتو حقیقت اشتباه گرفت.
۴. کتاب «دموکراسی پوتین»
کتاب «دموکراسی پوتین» ساختارهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه روسیه را مورد بررسی قرار میدهد. این کتاب تلاش دارد تا ذهنیت ما نسبت به جامعه روسیه و فرهنگ استبدادی آن را تغییر دهد. بسیاری از اندیشمندان معتقدند که پوتین نقشی اساسی در استقرار نظام استبدادی و دزدسالار در روسیه دارد اما نویسندگان این کتاب با تعمق در تاریخ روسیه و بررسی دیگر نهادهای این کشور به ما نشان میدهند که بخش اعظم افکار عمومی روسیه از این نگرش ضدلیبرال و ملیگرایانه افراطی حمایت میکنند. این کتاب در حقیقت یک گذار ناموفق به دموکراسی را نشان میدهد و دارای هشدارهای بسیاری برای دغدغهمندان آزادی است. هر چند « دموکراسی پوتین» بر روی روسیه تمرکز میکند. اما در عالم واقع این مدل حکمرانی در حال تسری پیدا کردن به کشورهای دموکراتیک است. حزب عدالت و توسعه ترکیه، جبهه قانون لهستان و ویکتور اوربان در مجارستان در حال تضعیف دموکراسی در کشورهای خود هستند. شخصیتهایی نظیر ترامپ و جنبش آلترناتیو برای آلمان و جبهه ملی مارین لوپن در فرانسه را نیز میتوان در این تقسیمبندیها قرار داد.
کتاب فوق در هشت فصل نوشته شده است و در آن ریشههای فکری پوتینیسم، ملاحظات فرهنگی این کشور، نقش رسانه، مذهب و آموزش در ترویج ناسیونالیسم روسیه و سیاست خارجی کشور فوق مورد بررسی قرار گرفته است.
این اثر را «کیت. سی. لانگدن» و «ولادیمیر تیسمانانو» نوشتهاند. « کیت سی. لانگدن» محقق اراسموس ماندس است و در ایالات متحده آمریکا، روسیه، جمهوری چک، هلند و لهستان پژوهش کرده و دارای فوق لیسانس سیاست و جامعه اروپایی است. او لیسانس خود را در علوم سیاسی و مطالعات روسیه از کالج وسر نیویورک گرفت و در انجمن فای بتاکاپا به کار گمارنده شد. این نویسنده در تابستان سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ برای وزارت امور خارجه آمریکا در کییف و بوداپست کارآموزی است.
«ولادیمیر تیسمانانو» در کالج پارک دانشگاه مریلند آمریکا استاد دپارتمان علوم سیاسی و سیاست و در مرکز بینالملل محققان ودرو ویلسن عضو هیاتمدیره است و علاوه بر نوشتن مکرر برای بخش رومانی- مولداوی رادیو اروپای آزاد، کتابهای بسیاری نگاشته است.
در بخشی از کتاب «دموکراسی پوتین» میخوانیم:
این واقعیت اساسی بر وسواس مردم روسیه نسبت به امنیت، اقتدار و رهبری قوی تاکید و در مقابل، صحنه را برای درک ظهور و سقوط حاکمان دموکراتیک، بوریس یلتسین و خود ولادیمیر پوتین فراهم میکند. اطلاعاتی که این خلاصه تاریخی ارائه میدهد، بسیار فراتر از فقط جانمایی پوتین و محیط فرهنگی روسیه است. لب کلام کتاب ما، که ریشههای فکری پوتینیسم را مورد بحث قرار میدهد، ریشههایی که بدون آن، نه دوره پوتین اینقدر به درازا میکشید و نه اینقدر موفقتر از یلستین میشد. ایدههای فلسفی و ایدئولوژیکی اشاره شده در این فصل هرگز از تاریخ یا فرهنگ روسیه محو نخواهد شد.
۵. کتاب «آداب دیکتاتوری»
در دیکتاتوریها وفاداری به یک فرد، مهمترین چیز است و حتی آن را میشود از وفاداری به یک دین مهمتر دانست. وفاداری به یک فرد راحتتر از وفاداری یک ایدئولوژی است. زیرا ایدئولوژی میتواند باعث بروز تفرقه و اختلاف شود اما چنین مشکلی درباره پیروان یک فرد یا شخصیت ایجاد نمیشود. کتاب « آداب دیکتاتوری» بر روی روانشناسی سیاسی مستبدان و شیوه کار کردن آنها تمرکز میکند. معمولا در کتابهای مرتبط با علوم سیاسی تمرکز بر روی نهادهای قدرت وجود دارد اما این کتاب از منظر دیگری به ماهیت دیکتاتوری نگاه میکند. دیکتاتورها تلاش دارند تا مجموعه قوانین و ارزشهای خودشان را به صورت مبهم نگه دارند تا برایشان دستوپاگیر نباشند و هر زمان که بخواهند تفسیری متناسب با نیاز خود از آنها ارائه دهند. اثر فوق را یکی از بهترین کتابهای سیاسی ممنوعه در جهان میتوان دانست، این کتاب در کشور چین اجازه چاپ و ترجمه نگرفته است.
کتاب فوق از ده بخش تشکیل شده است و بر حکومت و زندگانی « موسولینی»، «هیتلر»، « استالین»، « مائو»، « کیم ایل سونگ»، « دووالیه»، «چائوچسکو» و « منتگیستو» میپردازد.
این اثر توسط «فرانک دیکوتر» تاریخنگار اهل هلند نوشته شده است. این نویسنده تمرکز زیادی بر روی تاریخ معاصر چین و شخص «مائو تسهتونگ« داشته است. از آثار مهم او میشود به « قحطی بزرگ مائو» اشاره کرد. این نویسنده در دانشگاههای لندن و هنگکنگ تدریس میکند.
در بخشی از کتاب «آداب دیکتاتوری» میخوانیم
با اینهمه، ستایشگران دوچه، بیش از هر چیز عکسهای امضاشدهاش را میخواستند. همه همین طور بودند. از دانشآموزانی که تبریک کریسمس میفرستادند تا مادرانی که عزادار مرگ پسران سربازشان بودند. موسولینی معمولاً خواسته شان را برآورده میکرد. وقتی فرانچسکا کورن، زن مستمری بگیر نودوپنجساله ونیزی، از او پاسخی دریافت کرد، از شدت غلیان احساسات اختیارش را از دست داده بود. این را فرماندار محلی آنجا که برحسب وظیفه شاهد ماجرا بود، گزارش کرده بود.
مانند یبشتر دیکتاتورها, موسولینی این ایده را رواج میداد که مردی از جنس مردم و در دسترس همه آنها است. در مارس ۱۹۲۹ در برابر شورای رهبری متکبرانه گفته بود که شخصاً به ۱,۷۸۸,۲۱۱ موردی که از دبیرخانه شخصیاش برای او ارسال شده بود رسیدگی کرده است. «هر بار که شهروندی، حتی از دورافتادهترین روستاها برای من تقاضایی فرستاده، پاسخی دریافت کرده است». این حرف ادعای گزافی است. اما بهشهادت آرشیوها، پر ببراه هم نیست. به روایتی، موسولینی بیش از نیمی از وقتش را صرف مدیریت تصویر خودش میکرد! او یگانه استاد پروپاگاندا بود. همزمان هم بازیگر بود، هم مدیر صحنه، هم سخنران و هم تبلیغاتچیای باهوش برای خودش.