به نقل از دیجیکالا:
ادبیات روسیه بسیار گسترده، خاص و پرطرفدار است. یکی از نامهای شناختهشده و محبوبی که در هنگام بررسی ادبیات این سرزمین پر رمز و راز با آن مواجه خواهید شد، نام «فئودور داستایوفسکی» است. در نگاه اول میتوان گفت مهارت این نویسندهی نامی در نوشتن رمانهای کلاسیک با داستانهای طولانی و شخصیتهای متعدد است. داستایوفسکی در طی ۵۹ سال حیات خود بیش از ۳۰ رمان بلند و داستان کوتاه نوشته و امروزه تمام آثار او در سراسر جهان ترجمه شده است و طرفداران بسیاری دارد. کتابهای داستایوفسکی آینهای از تجربیات اوست و یک خوانندهی ماهر میتواند سیر تکامل قلم و اندیشهی این نویسندهی بزرگ و تاثیرگذار را در آثار مختلف او مشاهده کند. اگر آشنایی چندانی با سبک داستایوفسکی ندارید یا تا به حال اثری از ادبیات روسیه را مطالعه نکردهاید احتمالا برای شروع مجموعه بهترین کتابهای داستایوفسکی، اندکی تردید داشته باشید.
داستانهای کلاسیک قواعد خاص خود را دارند و داستایوفسکی برای انتقال مفاهیمی که در ذهن دارد از استعارات و داستانهای متعدد کمک میگیرد، به همین دلیل ممکن است در نگاه اول از شروع کردن یک رمان قطور با قلم او واهمه داشته باشید. در نظر داشتن یک ترتیب منسجم و پیشنهاد شده از سوی مخاطبان حرفهای داستایوفسکی، میتواند روند آشنایی شما با سبک این نویسنده را تسهیل کند. البته به طور کلی نمیتوان برای شروع مطالعهی مجموعهای از آثار یک نویسنده، ترتیب خاصی مشخص کرد. زیرا هر شخص با توجه به سلیقه و علایق خود در انتخاب کتاب، میتواند روش خاص خود را برای مطالعه مجموعهای از نوشتههای یک نویسنده داشته باشد اما لیست ارائه شده در ادامه این مطلب، میتواند راهنمای جامعی برای مطالعهی بهترین کتابهای داستایوفسکی باشد. این لیست بر اساس سهولت مطالعهی این آثار برجسته برای مخاطبان مبتدی داستایوفسکی، ارائه شده است.
۱. کتاب «شبهای روشن» از سادهترین کتابهای داستایوفسکی
کتاب «شبهای روشن» با نام (White Nights) یکی از معروفترین کتابهای داستایوفسکی است که در سراسر جهان مورد استقبال طرفداران او قرار گرفته و بارها با الهام از این اثر، فیلمنامهها و نمایشنامههای متعددی نوشته شده است. این رمان کوتاه که اولین بار در ۱۸۴۸ منتشر شد، داستانی عاشقانه از مرد جوانی است که در خیابانهای سن پترزبورگ زنی را ملاقات کرده و به او دل میبازد. راوی سرگردان در کوچههای خلوت شهر میگردد و با خیابانها در خیال خود درددل میکند. او ناگهان دختر منتظری را میبیند که مردی قصد آزار او را دارد. راوی دختر را از دست مرد مزاحم نجات میدهد و ناخواسته وارد داستانی عاشقانه میشود.
این داستان کوتاه و خواندنی در لیست بهترین کتابهای داستایوفسکی قرار دارد. لحن داستان ساده است و بیشتر بر محور مکالمات دو شخصیت اصلی شکل میگیرد. در این کتاب نشانهای از احساسات و کنشهای پیچیده نیست و همین زبان ساده باعث میشود مخاطب به سادگی با فضای داستان ارتباط برقرار کند. برای خواندن این کتاب دوستداشتنی از آثار داستایوفسکی نیاز به داشتن اطلاعاتی خاص و صرف زمان زیاد نخواهد بود. در واقع، میتواند انتخابی ایدئال برای مبتدیانی که با ادبیات روسیه آشنایی ندارند، باشد.
بخشی از کتاب «شبهای روشن»:
«من رویابافم. از زندگی واقعی به قدری بیگانهام که مجبورم اینجور لحظههای بینظیر را دوباره در رؤیا بچشم. چون اینجور لحظهها چیزی است که در زندگیام خیلی کم پیش آمده.»
۲. کتاب «قمارباز»
رمان دیگری که میتواند انتخاب خوبی برای شروع مطالعهی بهترین کتابهای داستایوفسکی باشد، کتاب «قمارباز» است. کتاب (The Gambler) در ۱۸۶۷ نوشته شد و در مورد معلم جوانی با نام «الکسی ایوانوویچ» است. این مرد جوان ناخواسته وارد دنیای بیپایان قمار و شرطبندی میشود. به نظر میرسد نویسنده در روایت سرنوشت ایوانوویچ از تجربیات خود در قمار و اعتیاد به آن بهره برده است. در واقع ایوانوویچ خود نویسنده است که درگیر طمع و افراط شده و قصد دارد در این کتاب به بهترین شکل ممکن، کوتاه و با زبانی ساده این خصلتهای دنیوی را نکوهش کند.
داستایوفسکی کتاب «قمارباز» را تنها در ۲۶ روز نوشته است. استرس و عجلهای که نویسنده در زمان نوشتن این داستان داشته میتواند یکی از دلایل شیوایی و تاثیرگذاری شخصیتها بر مخاطب باشد. او در این کتاب از لفاظی و توصیفهای بیش از اندازه دوری کرده و با رویکردی روانشناختی سعی در ترسیم روند انحطاط یک معلم جوان و ساده را دارد. شخصیتهای زنده و بینش عمیقی که نویسنده نسبت به ماهیت انسان دارد، باعث شده است نام این رمان در میان لیست پرفروشترین و بهترین کتابهای داستایوفسکی قرار بگیرد.
بخشی از کتاب «قمارباز»:
«مسئله اینجاست که اگر این چرخ بخت یک دور دیگر می زد، همه چیز عوض می شد و من یقین دارم که همین معلمان اخلاق، اولین کسانی بودند که با خوشرویی، شوخی کنان نزد من می آمدند و به من تبریک می گفتند و مثل حالا روی از من نمی گرداندند. اما من از همه شان بیزارم. من حالا چه هستم؟ هیچ… صفر… فردا چه خواهم شد؟ فرداممکن است باز از میان مردگان برخیزم و زندگی نویی شروع کنم و «انسان» را تا هنوز در من تباه نشده، کشف کنم.»
۳. کتاب «یادداشتهای زیرزمینی»
کتاب «یادداشتهای زیرزمینی» با عنوان انگلیسی (Notes from Underground) در سال ۱۸۶۴ به چاپ رسید. این کتاب داستان گفتوگوی ذهنی یک مرد عادی است که به ناگاه تصمیم میگیرد زندگی روزمرهی خود را رها کرده و در گوشهی زیرزمینی در انزوا و بهدور از اجتماع روزگار بگذراند. این کتاب یکی از فلسفیترین کتابهای داستایوفسکی است که توانسته بهعنوان اثری نوین در تاریخ ادبیات روسیه جایگاه ویژهای پیدا کند. راوی بینام، شخصیت اصلی این داستان، مدام در ذهنش مشغول قضاوت خود و محیط اطرافش است. نویسنده سعی میکند در میان این گفتوگوهای درونی، اطلاعاتی از این مرد به ما بدهد اما این اطلاعات و توصیفات به حدی ضد و نقیض است که مخاطب به سختی میتواند به آنچه گفته میشود، اعتماد کند.
روای در این «یادداشتهای زیرزمینی» سوالات فلسفی بیشماری را بیان میکند و به نظر به دنبال پاسخی نمیگردد، تنها قصد دارد با بیان این سوالات تکراری مخاطب را به چالش کشیده و از او بخواهد نگاهی دیگر به درون خود بیندازد. اگر طرفدار قلم این نویسنده هستید یا مایلید پیش از هر چیز با جهانبینی داستایوفسکی آشنا شوید، این کتاب میتواند انتخاب خوبی برای شما باشد.
بخشی از کتاب «یادداشتهای زیرزمینی»:
«نهتنها نمیدانستم چگونه باید لجباز باشم، بلکه هیچ چیز نمیدانستم، نه میتوانستم بدخو باشم و نه مهربان، نه پست فطرت و نه صادق، نه قهرمان نه حشره، هیچ نمیدانستم و حالا زندگیم را در این گوشه میگذرانم، و خود را با خیال این بدذاتی به مسخره میگیرم، یک مرد عاقل جدا نمیتواند چیزی بشود، فقط احمقها هستند که به جایی میرسند. بله، مرد متعلق به قرن نوزدهم از نظر اخلاقی باید موجودی فاقد شخصیت باشد. یک مرد دارای شخصیت و فعال موجودی است گرفتار محدودیتها. این نتیجهگیری من پس از چهل سال زندگی است. اکنون چهل سال دارم و میدانید که چهل سال یعنی عمری بس طولانی، یعنی نهایت پیری.»
۴. کتاب «ابله»
کتاب «ابله» با عنوان (The Idiot) در ۱۸۶۹ منتشر شد و بهعنوان یکی از برجستهترین کتابهای داستایوفسکی شناخته میشود. «ابله» در مورد شخصیتی با نام «پرنس لییو نیکلایویچ میشکین» است که در جایگاه آخرین بازمانده از یک خاندان اصیل تصمیم میگیرد به روسیه و نزد یکی از اقوامش بازگردد. این پرنس دوست داشتنی سالها در سوئیس به درمان بیماری صرع خود مشغول بوده و پس از بازگشت همه او را بهعنوان شخصی که در بیمارستان روانی دورهی درمان خود را سپری کرده، میشناسند. او با ورود به روسیه وارد دنیای جدیدی با شخصیتهای متعدد میشود که مسیرش زندگیاش را دگرگون میکنند. در حقیقت، کتاب «ابله» تنها در مورد پرنس میشکین نیست، بلکه در این داستان تکتک شخصیتها اهمیت بسیاری دارند.
این کتاب مانند سایر آثار داستایوفسکی داستانهای ریز و درشتی دارد که در دل داستان اصلی نهفته است. در این داستان بیش از همیشه دربارهی طبقهی اشراف روسیه و پوچی توجه بیش از حد به پول و زیبایی ظاهری پرداخته میشود. شاید بتوان گفت پرنس این داستان که با صفت «ابله» به مخاطب معرفی شده است، نمادی از پاکی و صداقت در جامعهای پولپرست و آشفته است. او در سراسر این داستان طولانی سعی میکند عادلانه تصمیم بگیرد و انتخاب کند اما پایان داستان فراتر از تصور او و مخاطبی که همراه او شده است، رخ میدهد. این رمان بلند در مقایسه با کتاب «جنایت و مکافات» یا کتاب «برادران کارامازوف» پیچیدگی زبانی کمتری دارد به همین دلیل توصیه میشود آن را پیش از مطالعهی این دو اثر معروف مطالعه نمایید.
بخشی از کتاب «ابله»:
«من اغلب حیرانم که آیا میشود انسان همه انسانها، همه همنوعان خود را دوست داشته باشد؟ البته نمیتواند. چنین چیزی طبیعی نیست. عشق انسان به دیگران، که نوعدوستی نامیده میشود، چیزی است ذهنی و تقریبا همیشه بر پایه خودپرستی استوار است. عشق آزاد از خودپسندی برای ما ممکن نیست.»
۵. کتاب «جنایت و مکافات»
«جنایت و مکافات» با نام انگلیسی «Crime and Punishment» یکی از معروفترین کتابهای داستایوفسکی است که در ۱۸۶۶ منتشر شده و تا به امروز میلیونها نسخه از آن به فروش رسیده است. این کتاب بهطور معمول در صدر لیست بهترین کتابهای داستایوفسکی قرار دارد و داستان سرگذشت دانشجوی مفلسی به نام «راسکولنیکف» است که به ناگاه و با انگیزهای که چندان از آن مطمئن نیست اقدام به قتل زن رباخوار صاحبخانهاش میکند. فرازوفرودهای مهیج این داستان و البته لحنی که نویسنده سعی کرده است در تمام سطور کتاب ساده و مناسب درک عامه باشد، از عوامل جذابیت «جنایت و مکافات» محسوب میشود. مفاهیم فلسفی و روانشناسی پیچیدهای در میان داستانهای ریز و درشت و شخصیتپردازی هر یک از شخصیتهای این کتاب قطور نهفته است. در واقع، شاید به همین دلیل توصیه نمیشود مطالعهی آثار داستایوفسکی را با این کتاب محبوب آغاز کنید.
نویسنده در نوشتن این داستان از تجربیاتی که در زندان کسب کرده، بهره برده است و شاید بر همین اساس معتقد است برای هر جنایت و انتخاب اشتباهی، مکافات و تاوانی در انتظار انسان خواهد بود. راسکولنیکف در مسیر یک کشف و شهود قرار دارد و در این مسیر از مخاطب میخواهد با او و اندیشههای آزاردهندهای که دچارشان میشود، همراهی کند. برای درک بهتر این کتاب بد نیست ابتدا چند اثر سادهتر از این نویسنده را مطالعه کنید اما در نهایت میتوان گفت این کتاب از بهترین نمونههایی است که شما را به شکلی ایدئال با اندیشه و قلم این نویسنده آشنا میکند.
بخشی از کتاب «جنایت و مکافات»:
«من از آنها نیستم که زیر بار حرف زور بروم. مرامم همین است. چون معتقدم حرف زور شنیدن یعنی آب به آسیاب استبداد ریختن.»
۶. کتاب «برادران کارامازوف»، آخرین اثر در میان بهترین کتابهای داستایوفسکی
دومین شاهکار معروف داستایوفسکی و آخرین اثر او، کتاب «برادران کارامازوف» با نام انگلیسی (The Brothers Karamazov) است که در ۱۸۸۰ منتشر شد. در تعریف اولیه شاید بتوان گفت موضوع این کتاب، جنایی است اما چنین تعریفی بسیار ناقص و ناعادلانه به نظر میرسد. در واقع، روایت قتل «فئودور کارامازوف» توسط پسرانش، سطحیترین برداشتی است که میتوان از این شاهکار دو جلدی داشت. «برادران کارامازوف» شرح مشکلات و پیچیدگیهای خانوادهی «کارامازوف» و بررسی ویژگیهای هر یک از اعضای این خانواده است. پدر خانواده مردی عیاش است که برای مفهوم خانواده ارزشی قائل نیست. حاصل دو بار ازدواج او، سه پسر با نامهای «دیمیتری»، «ایوان» و «آلیوشا» است. البته پسر چهارمی با نام «اسمردیاکوف» نیز در این داستان تاثیرات بسیاری میگذارد. این پسر حاصل تجاوز فئودور کارامازوف به یک زن بیخانمان است.
این داستان مهیج و البته طولانی، شرح وضعیت هر یک از این اعضای خانواده در نسبت با یکدیگر است. قتل مشکوک فئودور کارامازوف و روند یافتن قاتل و جلسات دادگاه نیز بخش مهمی از این داستان محسوب میشود. اگر با سبک داستایوفسکی آشنایی داشته باشید، در این داستان عجیب و هیجانانگیز هم شاهد بیان نکات فلسفی، روانشناختی و اخلاقی که همواره برای این نویسنده اهمیت دارد، خواهید بود. این نویسنده در شرح این نکات و اشارات معمولا از توصیفات و شرایطی که ممکن است همهی انسانها روزی آن را تجربه کرده باشند، کمک میگیرد. در حقیقت میتوان گفت رمز تبدیل شدن داستانی جذاب به یک اثر شاهکار، توانایی نویسنده در ایجاد گرهها و دوراهیهای اخلاقی متعدد و جلب همراهی و همدلی مخاطب است. این کتاب در صدر لیست بهترین کتابهای داستایوفسکی قرار دارد. با توجه به پیچیدگیهایی که در دل جزئیات این داستان قرار دارد، توصیه میشود بدون داشتن پیشزمینهای از این نویسنده، مطالعهی آن را آغاز نکنید.
بخشی از کتاب «برادران کارامازوف»:
«بالاتر از همه، به خودت دروغ نگو. مردی که به خود دروغ میگوید و به دروغ خود گوش میدهد، به نقطهای میرسد که نمیتواند حقیقت را درون خود یا در اطرافش تشخیص دهد و بنابراین تمام احترام خود را برای خویشتن و دیگران از دست میدهد و بدون هیچ احترامی عشق را متوقف میکند.»