به نقل از دیجیکالا:
ساخت فیلم بیوهی سیاه در فاز سوم مطرح شد و در حالی که مخاطبان زودتر از این یک فیلم اختصاصی برای ناتاشا رومانوف میخواستند، این اتفاق در فاز چهارم افتاد. اما یک فیلم اختصاصی از بیوهی سیاه در فاز دوم یا سوم دنیای سینمایی مارول باعث چه تغییراتی میشد؟
فیلم اختصاصی بیوهی سیاه در ابتدای فاز چهارم دنیای سینمایی مارول قرار گرفته است، اما اگر یکی از فیلمهای فاز دوم یا سوم بود خط داستانی دنیای سینمایی مارول را کاملا عوض میکرد. با قرار گرفتن در بازه زمانی اتفاقات فیلم کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی، این فیلم داستان گذشته ناگفته ناتاشا رومانوف و ارتباطش با اتاق قرمز را روایت میکند. بیوهی سیاه اولین فیلمی است که در ادامه سریالهای تلویزیونی دنیای سینمایی مارول یعنی، وانداویژن، فالکون و سرباز زمستان و لوکی، از فاز چهارم این دنیای سینمای منتشرشده است.
- لوکی رکورد پربینندهترین سریال دیزنی پلاس را شکست
- چه اتفاقی برای بیوهی سیاه و هاوکآی در بوداپست افتاد؟
- ۵ ابرقهرمان مارول که در «یک مکان ساکت ۲» زنده میمانند (و ۵ تا که میمیرند)
ناتاشا رومانف با بازی اسکارلت جوهانسن، اولین بار در فیلم مرد آهنی دو حضور یافت و تا به حال در نه فیلم و در تمام چهار فاز دنیای سینمایی مارول حضور داشته است. مرگ رومانوف در انتقامجویان: پایان بازی پیش از آن که در فیلم اختصاصی خودش حضور داشته باشد نیازمند این بود که این فیلم بعد از مجموعه فیلمهای انتقامجویان منتشر شود. فیلم به معرفی تعداد زیادی کاراکتر میپردازد که تا به حال برای مخاطب ناشناخته بودهاند، از جمله نگهبان سرخ، ملینا، یلنا، تسک مستر و درایکوف و همچنین به معرفی دوباره کاراکتر والنتینا آلگرا د فونتین، میپردازد.
در زمان نوشتن فیلمنامه بیوهی سیاه، نویسندگان مجبور به رعایت خط زمانی و داستانی که تا به حال اتفاق افتاده است بودهاند. در حالی که دائما مراقب اتفاقاتی بودند که ممکن است وقایع فیلمهای بعدی را تحت تأثیر بگذارند، فیلم به معرفی کاراکترهایی میپردازد که نبودشان در فیلمهای بعدی به نظر عجیب میآید. اگر مارول این فیلم را، یکی از فیلمهای فاز دوم یا سوم قرار میداد، نویسندگان مجبور به رعایت این نکات (از جمله اینکه بیوهی سیاه پیش درآمدی برای فیلمهای فاز چهارم و بعدی دنیای سینمایی مارول باشد) نمیشدند و در تنگنا برای تولید محتوا قرار نمیگرفتند و میتوانستند انعکاسی از داستان بیوهی سیاه در فیلمهای آینده را هم در فیلم قرار دهند.
بیوهی سیاه چگونه باعث تغییر فاز دوم دنیای سینمایی مارول میشد؟
در حالی که داستان فاز دوم دنیای سینمایی مارول قبل از وقایع داستانی بیوهی سیاه اتفاق میافتد، ارزش این را دارد که توضیح دهیم، چه اتفاقی میافتاد اگر مارول فیلم اختصاصی بیوهی سیاه را در فاز دوم دنیای سینمایی خود ارائه میکرد. از میان تیم اصلی انتقامجویان، فقط رومانوف و کلینت بارتون (هاک آی) در سه فاز اول این دنیای سینمایی فیلم اختصاصی نداشتند. اگر مارول به درخواست مخاطبان برای فیلمی با بازیگر نقش اصلی زن، در فاز دوم دنیای سینمایی خودش گوش میکرد، همین فیلم ساخته میشد با تغییرات کوچکی که دیدگاه مخاطب را برای ادامه این فاز از دنیای سینمایی مارول دگرگون میکرد.
اگر بیوهی سیاه قبل از موافقتنامه سکوویا در دنیای سینمایی مارول اتفاق میافتاد، میتوانست همچنان روی گذشته رومانوف، حمله به اتاق قرمز و ارتباط دوباره با خانوادهاش تمرکز کند. تنها تفاوت اصلی این بود که میشد از کاراکترهای دیگر بهعنوان حضور افتخاری و کوتاه استفاده کرد. با توجه به اتفاق افتادن در ابتدای فاز سوم از نظر داستانی، نزدیکترین دوست رومانوف یعنی هاک آی در فیلم حضور ندارد، زیرا او با دولت قراری گذاشته تا از زندان رفتن او جلوگیری کند و بتواند وقت بیشتری با خانوادهاش بگذراند. حضور هر دوی آنها در فاز دوم روی پرده سینما در کنار هم میتوانست پیوند عاطفی آنها را در نظر مخاطب بیشتر کند. بهخصوص به این دلیل که شخصیت بارتون خیلی خانواده محور است و در این فیلم رومانوف درگیر پذیرفتن خانواده خودش است که تازه پیدایشان کرد.
در فیلم بیوهی سیاه اینگونه نشان داده میشود که تمام کاراکترهای دیگر از بیوههای درایکوف گرفته تا نگهبان سرخ، سالها در یک محل بودهاند. این به این معنی است که اگر داستان فیلم در اوایل فاز دوم اتفاق میافتاد، این کاراکترها میتوانستند در فیلمهای دیگر حضور داشته باشند یا به آنها اشاره شود. این موضوع خصوصا در فیلم کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان، با توجه به نقش پررنگ رومانوف و اشاره به سیستم ساخت ابر سربازهای روسیه و کنترل ذهن، بسیار مفید بود.
کنترل ذهن در سرباز زمستان روانشناختی است تا فیزیکی، پس تجربه رها ساختن بیوهها از کنترل ذهنی تنها اشارهای به سرباز زمستان تلقی میشد، اما دانش رومانوف از ساختن ابر سربازهای روسی به همراه حضور نگهبان سرخ میتوانست جالب باشد. در فیلم بیوهی سیاه اشارهای به منشا قدرت فرا انسانی نگهبان سرخ نمیشود، ولی رومانوف از بچگی از قدرت او اطلاع داشته، از آنجا که در صحنهای از کودکی رومانوف در فیلم، او یک کامیون را با دست به هوا پرتاب میکند تا جلوی حرکت هواپیما را نگیرد. با اینکه رومانوف به رازداری شهره است، اشاره نکردن او به اطلاع داشتن از اینکه روسها برنامه ساخت ابر سرباز دارند، در فیلم کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان، بیشتر یک اشتباه در فیلمنامه نهایی به نظر میرسد.
حضور دیگر رومانوف در فاز دوم، در فیلم انتقامجویان: عصر اولتران میباشد. با اینکه اتفاقات بیوهی سیاه تأثیر کمی بر روند داستانی این فیلم میگذاشت، اما می توانست تأثیر بیشتری بر روی برخورد رومانوف با هالک در نبرد پایانی فیلم داشته باشد. هل دادن بروس بنر از پرتگاه برای تبدیل او به هالک در این اعتقاد رومانوف ریشه دارد که مأموریت مهمتر از انسانها یا روابط عاطفی است، در حالی که در بیوهی سیاه او یاد میگیرد که این روابط را با آغوش باز بپذیرد و به خودش اجازه دهد که آسیبپذیر باشد که باعث میشد گرفتن تصمیم برای پرت کردن بروس برای رومانوف سختتر شود.
بیوهی سیاه چطور باعث تغییر فاز سوم دنیای سینمایی مارول میشد؟
اگر بیوهی سیاه در ابتدای فاز سوم و قبل از اتفاقات فیلم کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی معرفی و منتشر میشد، میتوانست تأثیر بسیاری بر نقش رومانوف در آن فیلم بگذارد. در فیلم اصلی او ابتدا با تونی استارک و امضا توافقنامهی سکوویا، پیش از آنکه تغییر جبهه دهد و به تیم استیو راجرز برای فرار کمک کند، همراه میشود. از آنجا که در طول فیلم بیوهی سیاه رومانوف متوجه شبکه عظیم و بینالمللی بیوههای تحت کنترل درایکوف میشود، با دانستن این مطلب که توافقنامهی سکوویا تلاش خواهد کرد این زنان را پیدا کرده و تحت کنترل درآورد، میتوانست بهسادگی از همان ابتدا طرف راجرز را بگیرد و استارک را با پشتوانه کمتر رها کند.
اگر بیوهی سیاه همین فیلمی که مارول در فاز چهارم منتشر کرد بود ولی در زمان داستانی خودش ارائه میشد، بر ترتیب حضور و ماجراهای رومانوف در دو فیلم انتقامجویان: نبرد بینهایت و انتقامجویان: پایان بازی تأثیر میگذاشت. دلایل منطقی و صحیح زیادی وجود دارد. برای اینکه حضور بیوهها، نگهبان سرخ، ملینا و یلنا در صحنه نبرد واکاندا، مشکل بود و چندین گروه و کاراکتر هستند که جایشان در این صحنهها خالی است. ولی اگر کاراکترهای ذکرشده توسط دنیای سینمایی مارول معرفی شده بودند، مسلما صحنههای دیدنی در نبرد نهایی فیلم انتقامجویان: پایان بازی خلق میکردند.
بزرگترین تغییر بعد از بیوهی سیاه شکل متفاوتی بود که داستان رومانوف از طرف مخاطب درک میشد. رومانوف هیچوقت به خانوادهاش که همه مأمورانی در حد و اندازه انتقامجویان بودند اشاره نکرد، با وجود اینکه در ابتدای پایان بازی او با تمام نیروهایی که میشناخت تماس گرفت تا آرامش و صلح را روی زمین و فراتر از آن حفظ کند. اگر بیوهی سیاه پیش از این دو فیلم منتشر میشد، خانوادهاش در آنها حضور پیدا میکردند و یا به آنها اشاره میشد و میتوانستند بجنگند و اگر حضور پیدا نمیکردند نشاندهنده موضوع ناگوارتری بود، یعنی خانوادهای که بیوهی سیاه با آنها دوباره ارتباط پیدا کرد، همگی با حرکت انگشت تانوس ناپدید شدهاند.
در این صورت مرگ رومانوف در پایان بازی شکل و معنای دیگری پیدا میکرد، چراکه خانواده هاک آی هم همگی ناپدید شده بودند. در شرایطی مشابه همدیگر، رومانوف تصمیم به کمک به دیگران و حفظ آرامش و صلح کرده بود در حالی که بارتون به انتقام گرفتن و کشتن هرکسی که به نظرش لایق ناپدید شدن بوده ولی ناپدید نشد پرداخته است. این تفاوت برخورد با مرگ خانوادههایشان میتوانست باعث دور شدن آنها از هم و حتی ایجاد درگیری و اختلافنظر بین آنها شود و در صحنه درگیری آنها در سیاره ورمیر، به خانواده رومانوف هم اشاره میشد و نه فقط به خانواده بارتون.
اگر زودتر به بازار میآمد چگونه باعث تغییر خط داستانی بیوهی سیاه میشد؟
انتشار زودتر بیوهی سیاه در دنیای سینمایی مارول نه تنها باعث ایجاد تغییراتی در داستان فیلمهای این دنیای سینمایی میشد، بلکه درک مخاطب از داستان ناتاشا رومانوف در مجموعه فیلمهای انتقامجویان را هم عوض میکرد. رومانوف همیشه بهعنوان کاراکتری مرموز که کسی پیشینه او را نمیداند به تصویر کشیده شده است. ارائهی زودتر این پیشینه داستانی در مجموعه فیلمهای دنیای سینمایی مارول باعث میشد که او در بین همکارانش شخصیتی مجزا و قدرتمندتر پیدا کند و در عین حال باعث درک بهتر این کاراکتر توسط بیننده میشد و ابرقهرمان زن کاملتر و شسته رفتهتری به دنیای سینمایی مارول میداد.
مهمترین تغییری که ارائهی بیوهی سیاه در فاز سوم دنیای سینمایی مارول موجب میشد این بود که مرگ او عادلانهتر احساس شود. مرگ او در پایان بازی برای بسیاری از مخاطبین شوکه کننده بود، زیرا که روند داستانی شخصیت هنوز تمام نشده بود و هنوز جزئیات زیادی از این کاراکتر میتوانست به بیننده ارائه شود.
اگر پیشینه داستانی و روابط ناتاشا رومانوف پیش از مرگ در پایان بازی به مخاطب ارائه میشد، به جای اینکه مرگ قهرمانی باشد که هیچگاه کامل از طرف مخاطب درک نشد، تبدیل به پایان این شخصیت و خط داستانی او میشد.
منبع: Screenrant