انفجار پیجرها می‌توانست یک ارتش را از پا بیندازد | به زودی به لبنان برمی‌گردم | پیجرها در اختیار رزمندگان حزب‌الله بود یا مردم عادی هم داشتند؟

سفیر جمهوری اسلامی ایران در لبنان گفت: دوره‌ درمانی‌ام در حال اتمام است و ان‌شاءالله طیّ روزهای آینده، در محلّ مأموریّت خودم حاضر خواهم شد.

امانی

به گزارش همشهری آنلاین،‌ مجتبیٰ امانی سفیر جمهوری اسلامی ایران در لبنان است که در حادثه‌ انفجار پیجرها در لبنان دچار آسیب‌دیدگی شد. وی پس از مراجعت به ایران و پیگیری روند درمان، ظهر یکشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۳ در حاشیه ملاقات‌های روزانه‌ی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با ایشان دیدار و گفت‌وگو کرد.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب به همین مناسبت با وی گفت‌وگوی کوتاهی انجام داده است که متن آن به شرح زیر منتشر می‌شود.

*جناب آقای امانی! ۲۷ آبان ۱۴۰۳ فرصتی شد که با رهبر انقلاب دیداری داشته باشید. لطفا برای مخاطبان ما روایت دیدار خود با رهبر انقلاب را بیان بفرمایید. ایشان در این دیدار چه نکاتی را بیان کردند؟
امانی: توفیقی بود که همراه خانواده برای نماز خدمت حضرت آقا رسیدیم. حضرت آقا ملاطفت جدّی داشتند، احوالپرسی کردند و از وضعیّت درمان و کاری که روی بینایی چشم من انجام شده بود پرسیدند. ایشان با خانواده‌ام هم احوالپرسی کردند و هدیه‌ای به دختر و پسر ما دادند؛ چون قبلاً به خود بنده و خانمم یک انگشتر هدیه داده بودند، اینجا هم یک هدیه‌ای برای این دو فرزندمان مرحمت کردند.

* شما در عملیات تروریستی رژیم صهیونیستی موسوم به عملیات پیجری جانباز شدید. درباره این حادثه بفرمایید که چه اتفاقی افتاد و حدوداً چند نفر در لبنان جانباز یا شهید شدند؟
امانی: در یک ساعت واحد، یعنی به صورت هم‌زمان، حدود چهار هزار دستگاه ــ که صهیونیست‌ها مجهّز کرده بودند و در دست افراد مختلف بود ــ منفجر شد و حدود ۳۸۰۰ زخمی و حدود ۴۰ تا ۵۰ شهید بر جای گذاشت. به نظر من، این واقعه از لحاظ عملیّاتی می‌توانست یک ارتش را از پا بیندازد ولی با اینکه این افراد مجروح شده بودند، حزب‌الله و مقاومت لبنان و مردم لبنان که در این رابطه آسیب‌های جدّی از جمله ‌ناامنی و بی‌اعتمادی به وسایلِ در دسترسِ خود دیده بودند توانستند این مرحله را بگذرانند و به نظرم رژیم صهیونیستی از این مقاومت مردم شوکه شد که چگونه چنین تأثیری در روند مقاومت داشت.

* در بین مجروحین می‌دیدیم که بسیاری از زنان و کودکان و نوجوانان هم بودند. پیجرها فقط در اختیار رزمندگان حزب‌الله بود یا مردم عادی هم از آن استفاده می‌کردند؟
امانی: ظاهراً این دستگاه‌ها را حزب‌الله وارد کرده بود ولی در اختیار مردم عادی هم بود، چون به عنوان یک وسیله‌ی مدنی برای هشدار به مردم در مواقع اضطراری استفاده می‌شد. این وسیله بیشتر هشدار می‌داد نسبت به امکان انفجار، حمله‌ی هوایی، حمله‌ی پهپادی و مانند این‌ها؛ در واقع، این وسیله نوعی ابزار مدنی بود که به عنوان جایگزین آژیر قرمز برای مردم لبنان استفاده می‌شد. جالب توجّه است که الان که چنین وسیله‌ای وجود ندارد، در هنگامی که رژیم صهیونیستی تهدیدی می‌کند، افرادی می‌روند در مقابل ساختمانی که تهدید شده یا منطقه‌ای که تهدید شده تیراندازی هوایی می‌کنند تا بدین وسیله هشدار بدهند که مردم از این منطقه دور شوند و در بمباران و حمله‌ی هوایی دشمن صهیونیستی آسیب نبینند.

*بعد از عملیات پیجرها، حادثه‌ی شهادت جناب سیّدحسن نصرالله هم پیش آمد که ملت لبنان و شیعیان این کشور و مخصوصاً نزدیکان و اعضای حزب‌الله لبنان را به شدت متأثر کرد. ملّت لبنان و سازمان حزب‌الله چگونه پس از این واقعه روحیّه‌شان را بازیابی کردند؟

امانی: بر اساس محاسبات مادّی صهیونیست‌ها، چنین ضرباتی می‌تواند باعث کاهش قدرت مقاومت، از بین رفتن روحیّه‌ی مردم و در نهایت تأثیر منفی بر میدان بشود. صهیونیست‌ها این موضوع را با صهیونیست‌های ساکن در سرزمین‌های اشغالی مقایسه می‌کنند؛ یعنی کسانی که از این لحاظ بسیار آسیب‌پذیرند. تاب‌آوری جامعه‌ای که اکنون در فلسطین اشغالی وجود دارد بسیار پایین است و نمی‌تواند این مسائل و سختی‌ها را تحمّل کند؛ امّا مردم لبنان، مانند مردم ایران، هر گاه چنین ضرباتی دریافت کرده‌اند، متّحدتر، منسجم‌تر و با روحیّه‌ی بیشتر به کار ادامه داده‌اند.

ما می‌بینیم که تحلیلگران، فاصله‌ی قبل و بعد از شهادت جناب سیّدحسن نصرالله و همچنین دیگر رهبران و فرماندهان مقاومت را کاملاً بررسی می‌کنند. مرحله‌ی بعد از شهادت، مرحله‌ای است که مقاومت بسیار منسجم‌تر، با روحیّه‌ی بیشتر و با دست بازتر به سرزمین‌های اشغالی حمله کرده و پاسخ جنایات آن‌ها در لبنان و غزّه را داده است؛ یعنی حملاتی که در فاصله‌ی شهادت جناب سیّدحسن تا به حال اتّفاق افتاده، تا قبل از آن در سرزمین‌ها و شهرهای جدیدی از فلسطین اشغالی مانند تل‌آویو، حیفا، عکا و نهاریا کمتر دیده شده بود.

بنابراین، کاملاً مشخّص است که این شهادت‌ها هیچ گاه نتوانسته روحیّه‌ی مردم لبنان را تضعیف کند و مقاومت، قوی‌تر از قبل ظاهر شده و توانسته است در این رابطه کارهای بزرگ‌تر و مهم‌تری را پیگیری کند و به نتیجه برساند، به گونه‌ای که اکنون هیچ کس نمی‌تواند ادّعا کند که رژیم صهیونیستی در این زمینه پیروزی‌ای به دست آورده است. همه‌ی تحلیلگران نظامی و کسانی که تحلیل صحنه‌ی جنگ را انجام می‌دهند می‌دانند که قتل، خرابی و کشتن زنان، کودکان و حتّی رهبران و فرماندهان مقاومت، به معنای پیروزی نیست؛ این اقدامات شاید ضربه‌ای وارد کند، ولی به معنای پیروزی نیست. حزب‌الله نشان داده که از دل همه‌ی این ضربه‌ها سربلندتر و با روحیّه‌ی بهتر ظاهر شده و کار را پیش می‌برد.

* شما به عنوان یک مقام دیپلماتیک و البته سفیر جمهوری اسلامی ایران در کشور لبنان بودید، اینکه یک دیپلمات ایرانی در کنار مردم لبنان جانباز شده، می‌تواند چه پیامی برای ملت مقاوم لبنان و حزب‌الله داشته باشد؟
امانی: من همان موقع در حساب شبکه اجتماعی‌ام یک توئیت کردم که افتخار می‌کنم خون من نیز در کنار خون مردم لبنان بر زمین ریخته شد و جنایت رژیم صهیونیستی شامل حال من هم شد. این موضوع به عنوان نمادی از حضور ایران در آنجا محسوب می‌شود. اینکه من در این حادثه مجروح شدم، تأثیری مهم در تقویت همبستگی و اثبات همراهی ایران با مردم لبنان داشت. امّا در هر صورت، چه قبل از این حادثه و چه بعد از آن، چه قبل از شهادت جناب سیّدحسن و چه بعد از شهادت ایشان، ایران همواره در کنار مردم لبنان و مقاومت ایستاده است.

حضرت آقا نیز بارها تأکید کرده‌اند که ما از حمایت مقاومت دست نخواهیم کشید. ما به مقتضای نیاز و بر اساس هماهنگی‌هایی که وجود دارد، در همه‌ی ابعاد، از مقاومت حمایت می‌کنیم و هیچ تهدیدی نمی‌تواند ما را از این مسیر بازدارد. برای مردم لبنان آشکار است که ایران در کنار آن‌ها ایستاده است، چرا که آن‌ها از سرزمین خودشان و موضوعی مقدّس به نام «فلسطین» دفاع می‌کنند. جناب سیّدحسن نصرالله نیز بارها گفتند که ما از موضوع «فلسطین» به هیچ وجه صرف‌نظر نخواهیم کرد و حمایت از این موضوع برای ما اصل است.

مردم لبنان نیز به‌خوبی می‌دانند که جمهوری اسلامی ایران همواره در کنار آن‌ها، مردم غزّه و موضوع «فلسطین» ایستاده است تا از مظلومین این سرزمین حمایت کند. این حمایت از مظلومین جهان، در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک اصل غیر قابل خدشه ثبت شده است. به نظر من، هر کس در لبنان بر اساس درک خود این حمایت را کاملاً احساس می‌کند و این موضوع باعث دلگرمی مردم لبنان، مقاومت، مردم فلسطین و همچنین مردم غزّه است.

* شما به عنوان سفیر جمهوری اسلامی حتما بارها با رهبر بزرگ حزب‌الله، جناب سیدحسن نصرالله دیدار کرده‌اید. آخرین دیدارتان با سیّدحسن نصرالله چه زمانی بود؟ اگر خاطره‌ قابل بیانی از این دیدار یا دیدارهای دیگر دارید، لطفاً بفرمایید.
امانی: در دیدارهای اخیر، شرایط جنگی حاکم بود. جلسات و ملاقات‌هایی که برگزار می‌شد، معمولاً با حضور مسئولان و پیش‌کسوتان بود و من هم آن‌ها را در این ملاقات‌ها همراهی می‌کردم. آخرین تماس ایشان که غیرمستقیم بود، زمانی بود که امکان پاسخگویی نداشتم. ایشان با یکی از همراهان من تماس گرفته بودند و جویای احوال من شده بودند. این شاید آخرین تماس بود که خب من توفیق پاسخگویی به آن را نداشتم.

پیش از آن، حدود پنج یا شش روز قبل از حادثه‌ی پیجرها، تلفنی با ایشان صحبت کردم. در آن مکالمه، به‌شوخی، به شایعاتی که درباره‌ی من مطرح شده بود اشاره کردند؛ مثل اینکه گفته بودند این فرد ایرانی پناهنده شده! ایشان گفتند که ما این خبرها را می‌خوانیم و می‌خندیم. موضوع صحبت ما درباره‌ی هماهنگی سفر جناب آقای عراقچی به لبنان بود که البتّه این سفر دیگر مقدّر نشد و جناب آقای عراقچی در زمان حضور جناب سیّدحسن نتوانستند به لبنان سفر کنند.
اگر اشتباه نکنم، آخرین ملاقاتی که با ایشان داشتم حدود یک ماه یا کمی کمتر پیش از حادثه بود. در آن جلسه، مباحث سیاسی، وضعیّت داخلی لبنان و همچنین گزارش‌هایی درباره‌ی جبهه‌ها مطرح شد؛ جلسه‌ای تبادلی بود که در آن، درباره‌ی شرایط موجود و مسائل مختلف صحبت شد.

* امیدواریم که با تکمیل روند بهبودی‌تان و بازیابی کامل سلامتی به‌زودی شما را در لبنان و در حال انجام ادامه مأموریت ببینیم.
امانی: من هم از شما سپاسگزارم؛ دوره‌ درمانی‌ام در حال اتمام است و ان‌شاءالله طیّ روزهای آینده، در محلّ مأموریّت خودم حاضر خواهم شد. بنده همین جا از همه‌ پزشکان، کادر درمان و افرادی که در این مدّت به من سر زدند یا پیگیر حال من بودند، به‌ویژه نمایندگان حضرت آقا، تشکّر می‌کنم. همان روز اوّل، جناب آقای پزشکیان، سردار سلامی و دیگر مسئولان کشوری و لشکری آمدند و از من عیادت کردند؛ از این تفقّد و لطفشان سپاسگزارم. درهرحال، بازگشت من به محلّ مأموریّت ادامه‌ همان وظایف قبلی است که به عنوان «سفیر» باید در آنجا پیگیری کنم.