گرشا رضایی درباره پشت پرده بلیت فروشی برخی کنسرت ها گفت: می نویسند «به یاری خدا در چهار دقیقه سولد آوت کردیم» در حالی که آنهایی که باید بدانند، میدانند قصه به این سادگیها هم نیست و ماجرا در یک فرآیند پیچیده، به درد نخور و دروغ پردازانه ای قرار دارد که ناشی از جو مریض و بیمار موسیقی پاپ ما است.
به گزارش همشهری آنلاین، پرداختن به موضوعات و مشکلاتی که طی سالهای اخیر در حوزه موسیقی پاپ وجود دارد، دربرگیرنده ابعاد مختلفی است که توجه به کیفیت یکی از مهمترین آنهاست. شرایطی که در سالهای اخیر به واسطه گسترش و استقبال مخاطبان این حوزه موسیقایی مورد توجه بسیاری از منتقدان و کارشناسان این عرصه قرار گرفته و میتواند مشتمل بر طرح نکات مهمی باشد که پرداخت و ترمیم بسیاری از این نکات فارغ از خوبیها و بدیهای حوزه مدیریت دولتی، امری لازم و ضروری توسط دست اندرکاران این عرصه است.
فرآیندی که اگرچه گرفتار سلیقههایی از سوی برخی دست اندرکاران این عرصه در حوزههای اجرایی و تولید به ویژه حوزه تهیه کنندگی شده است، اما پرداختن و بازنگری دوباره به آنها میتواند در جهت بهبود اوضاع فعلی نقش موثری ایفا کند.
تولید و انتشار آلبوم «یه روز» به خوانندگی گرشا رضایی که به گفته دست اندرکارانش از شرایط متفاوتتری به لحاظ ساختار موسیقایی و تولیدی برخوردار است. رضایی که در بخش اول گفتوگوی خود به ارایه توضیحاتی درباره تولید آلبوم «یه روز» و ارایه نقطه نظرات و انتقاداتش درباره مارکتینگ فعلی موسیقی پاپ ایران در حوزه خوانندگی و تهیه کنندگی پرداخت، در بخش دوم این گفتوگوی رسانهای بود که در تشریح دیگر جزییات آلبوم جدیدش که به احتمال فراوان کنسرتهایی را هم برای آن برگزار میکند، به بیان صریح و منتقدانه وضعیت فعلی تولیدات موسیقایی پرداخت و حرفهایی زد که به گفته خودش ممکن است با واکنشهای زیادی روبهرو شود. صحبتهایی که میتواند نقطه شروع خوبی برای برپایی گپ و گعده های موسیقایی مختلف در جهت بهبود و ارتقای سطح کیفی آثار تولید شده در موسیقی پاپ محسوب شود.
آنچه میخوانید بخش پایانی گفتوگو با خواننده آلبوم «یه روز» است:
یکی از مهمترین نکاتی که در سالهای اخیر به نظر میآید میتواند تا حدی در کاهش مشکلات صنفی خوانندگان نقش موثری ایفا کند، ایجاد یک تشکل صنفی منسجم و کاربردی برای خوانندگان موسیقی پاپ همچون سایر کشورهای صاحب موسیقی است که متاسفانه در کشورمان فارغ از ملاحظاتی که در چارچوب فعالیتهای «خانه موسیقی» مطرح میشود، هنوز نتوانسته در قالبی منسجم و اصولی پیش روی فعالان این عرصه قرار گیرد. مسیری که سالها پیش برای تاسیس یک انجمن صنفی مختص خوانندگان موسیقی پاپ حرکتهایی انجام شد، اما متاسفانه نتیجه روشنی نداشت. آیا اساساً شما از جمله خوانندگانی هستید که اعتقادی به ایجاد چنین تشکیلات صنفی داشته باشد؟
گرشا رضایی: اول اینکه بنده همیشه جزو اولین افرادی بودم که با این سیستم معیوب مورد اشاره شما، در دعوا بودم و هستم و تاوان آن را نیز پس داده ام. درباره آن صنفی هم که مورد پرسش شماست من اصلاً در جریان راه اندازی و انحلالش هم نبودم که بخواهم عضوش باشم و رییس صنف را هم انتخاب کنم. چون طبیعتاً آن فرمول انتخاب من نیست و تمایلی هم ندارم در آن چارچوب حرکت کنم.
اما راجع به اینکه چرا چنین مجموعههای صنفی در ایران وجود ندارد باید پاسخ بدهم وقتی سیستم لاله زاری در فرآیند تولید و عرضه آثار موسیقایی حاکم باشد، تحت هیچ شرایطی نمیتوان به آینده و دورنمایی روشن در این حوزه امیدوار بود. به اعتقاد من در فرآیندی که تعدادی از تهیه کنندگان با قراردادهای مالی آن چنانی خوانندگان تحت قرار داد خود را به مثابه یک کارمند میبینند و بسیاری از آنها بدون اجازه تهیه کننده حتی اجازه آب خوردن هم ندارند نمیتوان به آینده امیدوار بود. در حالی که بنده معتقدم هنرمند باید ذهن مستقل داشته باشد حتی اگر در برخی از موارد اشتباه کند.
به اعتقاد من یک خواننده نباید هنرمندی باشد که هرچه تهیه کننده به او امر کرد، مانند یک ضبط صوت اجرا کند و به اعتبار اینکه کنسرتهایش «سولد اوت» میشود، تن به هر خفتی بدهد. گرچه در همین ماجرای «سولدآوت» شدن کنسرتها هم حرف زیاد است که ای کاش همه ادعاهایش واقعی بود و چقدر بد که در همین ماجرای پیچیده فروش بلیت کنسرتها برخی از دوستان می آیند و میگویند و به اعتقاد من در فرآیندی که تعدادی از تهیه کنندگان با قراردادهای مالی آنچنانی خوانندگان تحت قرار داد خود را به مثابه یک کارمند میبینند و بسیاری از آنها بدون اجازه تهیه کننده حتی اجازه آب خوردن هم ندارند، نمیتوان به آینده امیدوار بود نویسند: «به یاری خدا در چهار دقیقه سولد آوت کردیم» در حالی که آنهایی که باید بدانند، میدانند قصه به این سادگیها هم نیست و ماجرا در یک فرآیند پیچیده، به درد نخور و دروغ پردازانه ای قرار دارد که ناشی از جو مریض و بیمار موسیقی پاپ ما است.
جالب است که استقبال حداکثری از کنسرت گروه «پینک فلوید» در دوبی بیش از ۲ ماه طول کشید، پس چه طور میشود که شما در چند دقیقه ادعا میکنید بلیت فروشی کنسرت خواننده مورد نظر و حمایت شما به اتمام رسیده است؟ اصلاً مگر سامانه مورد نظر قدرت این استقبال حداکثری را دارد؟ باور کنید در همین کنسرت تهران بنده که یک سری از عزیزان مخاطب که زیاد هم نبودند، تا آمدند برای خرید بلیت کنسرت اقدام، سامانه منفجر شد و نشان داد که این ماجرای سولد آوت چند دقیقهای در بسیاری از موارد دروغی بیش نیست. در این زمینه کاری هم به استثناها ندارم اما من از این دوستان خواهش میکنم که بروید و این دروغها را جای دیگری بگویید؛ شما را به خدا بگذارید موسیقی نفسی بکشد.
باور کنید هیچ احدی منکر درآمدزایی شما از کنسرتها نیست، اما خواهش میکنم تن به کارهای ناشایست و دروغ پردازی ندهید. به خدا ما را در این رقابت کاذبی که میان خودتان راه انداختید، دیوانه کردید. من مطمئن هستم شاید خیلیها بعد از مطالعه این مصاحبه از من ناراحت شوند، ولی بیاییم باور کنیم یکی از دلایلی که موجب میشود مخاطبان از آثار جدی و دغدغه مند در موسیقی پاپ استقبال نکنند همین دروغ پردازی هاست.
برگردیم به آلبوم «یه روز» که از نگاه شما و دست اندرکاران این پروژه تلاشی برای ارایه یک مجموعه مهم موسیقایی در حوزه تولید آثار با کیفیت تر و جدی تر بوده است. شرایطی که تصور میکنم در مواجهه با کلید واژه «تقلید» که این روزها به شدت تبدیل به اپیدمی عجیب و غریبی در حوزه تولیدات آثار موسیقایی شده و همه یاد آهنگهای شش و هشت دهه ۶۰ برای جلب مخاطب میافتند، میتواند حرفهای تازه ای برای گفتن داشته باشد. شرایطی که مایل هستم برای تببین آن از این دریچه وارد شوید که آیا تهیه کنندگان و آن دسته از تولیدکنندگانی که در این جریان تقلید حضور جدی دارند، اجازه تعمیم و بیشتر شنیده شدن آثاری چون پروژه شما را میدهند؟ آیا این جریان به اصطلاح مافیایی موسیقی که به نابودی اش آن چنان ایمان ندارم، اجازه حضور مستمر آثار جدی تر و با کیفیت تر موسیقایی در حوزه محتوا را در مارکتینگ موسیقی پاپ ایران میدهد؟ فکر میکنید آلبوم «یه روز» میتواند در کوران تولید آثار موسیقایی سرگرم کننده خود را در ذهن شنیداری مخاطب تثبیت کند؟
رضایی: اولاً که آلبوم «یه روز» یک آلبوم کاملاً «آکوستیک» است که هیچ دخل و تصرف کامپیوتری در آن وجود ندارد. این آلبوم نه ویرایش کامپیوتری دارد و نه ساز کامپیوتری در آن به کار گرفته شده است. همه آنچه به مخاطب ارایه شده در قالب یک پروژه موسیقایی «آکوستیک» است. البته که با تمام وجودم از کارشناسان محترم موسیقی خواهش میکنم آلبوم «یه روز» را بشنوند و آن را نقد کنند. چون من ادعا دارم این آلبوم به لحاظ موسیقی «چند بخشی» و «پلی فونیک» یکی از آثار شاخص پنج دهه اخیر موسیقی پاپ است. پس خواهش میکنم کارشناسان کاربلد موسیقی پاپ برپایه این ادعا راجع به این موضوعاتی که مطرح کردم نظر خود را بدهند و اگر میبینند که من اشتباه میکنم به من حمله کنند. چون واقعاً حمایتی در این زمینه نشدم بنابراین کاری هم به تهیه کنندگان ندارم که این کار را دوست دارند یا ندارند؟ که اگر دوست داشته باشند بسیار خوشحال خواهم شد.
خیلیها تلاش کردند که به طرق مختلف مسیر و هدف من و امثال من را عوض کنند، تا من را تبدیل به خوانندهای کنند که بعدها به خوانندگان خود یا به زعم بنده کارمندان خود بگویند؛ «دیدی فلانی عاقبت خوشی نداشت؟» ولی من اعتقادی دارم؛ در ۲ سال گذشته برخی از آدمها حتی با صرف هزینههای میلیونی نهایت تلاش خود را انجام دادند که من را به نوعی زمین بزنند که در این زمینه مدرک هم دارم اینکه اگر شما یک موسیقی درست و اصولی تولید کنید، این موسیقی از هر جایی که شده مسیری در قلبها پیدا خواهد کرد. اصلاً هم مهم نیست که چقدر تبلیغات کنید و آن موسیقی بگیرد یا نگیرد. مهم این است که این موسیقی از دلها سینه به سینه می چرخد و به مقصدش میرسد، چرا که اساساً محکوم رسیدن به مقصد است، حتی اگر طول بکشد.
آلبوم «یه روز» تا امروز مهمترین و بزرگترین افتخار زندگی من است و مطمئن هستم نوادگان من روزی افتخار میکنند که گرشا رضایی در یک برهه زمانی بسیار ناجوانمردانه در موسیقی، بدون هیچ حمایتی، تنهای تنها کاری را انجام دادم که برای پارتیتورنویسی، تنظیم، میکس، ضبط و بسیاری موارد چه شبهایی که تا صبح نخوابید. گرچه میدانستم این پروژه کاری است که اکنون شنیده نشده و پولی هم قرار نیست از آن دربیاید، اما امیدوارم سرآغازی باشد که بتوانیم این مسیر آلوده را به سمت تمیزی تکانی بدهیم. البته شاید من توهم دارم که این حرفها را می زنم ولی بر این باورم تولید آلبوم «یه روز» در فضای کنونی موسیقی پاپ ایران حرکت رو به جلویی بوده که میتواند به سهم خود تاثیرات مثبتی هم داشته باشد. مثلاً اینکه از این پس ارکستر زهی نه به عنوان جلوهای تزیینی در ارکسترهای پاپ، بلکه به عنوان یکی از ملزومات مهم مورد توجه قرار گیرد.
من معتقدم موسیقی پاپ ما از دهه ۶۰ و ۷۰ به بعد تقریباً قطع و موسیقیهایی بر گوشهای ما حاکم شد که باید آن را در عالم گمگشتگی هایمان پیدا کنیم. ما تا همین سالهایی که اشاره کردم موسیقی داشتیم که بسیاری از آن در جهانِ مُدها و تونالیته های ایرانی ساخته شده و بسیاری شان هم درست بود. اما نمی دانم چطور شد که همه این ایدهها و طرحها به یکباره قطع و الگوی ما موسیقیهای درجه چهار یونانی، ترکیهای و عربی شد که شرایط را بسیار عجیب و غریب کرد. البته من خیلی امیدوارم به آن موسیقیهای درست و اصولی برگردیم که هنرمندانی چون بابک بیات و دیگر هم نسلانش آن را تقدیم مخاطبان کردند.
من هم سعی میکنم ادامه دهنده مسیری باشم که بزرگترهای ما شروع کرده بودند. به همین جهت است که اعتقاد دارم آلبوم «یه روز» نه فقط یک نوستالژی بازی، بلکه پروژهای به روز شده از موسیقی است که مدتهای زیادی است آن را فراموش کردیم. موسیقی که اگر با همین دست فرمان رایج این روزهای موسیقی پاپ که طعم و رنگ موسیقی ایرانی ندارد، به کارش ادامه دهد، در آینده دیگر هیچ اثری از موسیقیهای دهه هفتاد و هشتاد و نود باقی نخواهد ماند.
یعنی ما باید بر این باور باشیم که تاکید جنابعالی مبنی بر اولین بودنها و اولین شدنها، صرفاً یک تبلیغات رسانهای نیست؟ آیا شما گواه و شاهدی دارید که کارشناسان و منتقدان میتوانند در آلبوم «یه روز» به آن توجه کنند. مواردی که مایلم بدانم مولفه هایش دربرگیرنده چه نکاتی است که بتوانیم روی این موضوع تمرکز کنیم و بر این باور باشیم که کلیدواژه «اولین» برای آلبوم شما یک حربه خبری نیست…
رضایی: اول اینکه بنده هیچ گاه دنبال حربههای خبری برای فروش و استقبال بیشتر از کارهایم نبودم، چرا که معتقدم در موسیقی پاپ راههای سادهتری وجود دارد که نیازی هم به هزینههای میلیاردی نیست. مثلاً میشد با چند اینفلوئنسر وارد مذاکره میشدم تا برایم در ازای دریافت ۱۰۰ تا ۲۰۰ میلیون تومان، محتوا تولید کنند و بعد با این محتواها تمام ایران را پر کنم؛ نه اینکه تا صبح بیدار بمانم برای همین چهار قطعه آلبوم «یه روز» پارتیتور بنویسم و این را هم از قبل بدانم که برای ارکستر نوشتن، اصلاً مولفه موثری برای خودنمایی نیست. چون اساساً کسی نه به این موضوعات توجه میکند و نه کسی برایم دست میزند.
من حتی میدانستم بسیاری از همکاران خودم هم توجهی به این کارها نمیکنند. اما در درون خودم بسیار خوشحالم وقتی تک به تک این قطعات را گوش میکنم لذت می برم از این موسیقی، لذت می برم از چیزی که نوشتم و ضبط شد، من خوشحال میشوم از اینکه به همت و همراهی یک گروه بسیار قدرتمند از نوازندگان و صدابردار کاری را درست کردیم که سرانجامش یک خوشحالی ویژه است.
من براین باورم این موسیقی با آنچه این روزها در بین بسیاری از محصولات موسیقایی که پیش روی مخاطبان قرار گرفته، تفاوتهای زیادی دارد. این پروژه سرآغاز راهی است که شاید امروز آن را تحویل نگیرند امامی دانم به من آفرین هم نمیگویند و مخاطبان تین ایجر هم برای من دست نمیزنند و حتی برای من کامنت میگذارند که مشغول تولید کارهایی هستم که پیرمردها آن را دوست دارند. اما من به یک نکته بسیار ایمان دارم. من گذشت زمان را گواه میگیرم که این آلبوم خیلی چیزها را در آیندهای نزدیک عوض خواهد کرد یقین دارم در آینده به آن میپردازند. می دانم ادعای بزرگی است اما من محکم به شما می گویم پروژه «یه روز» در آینده یکی از مترهای موسیقایی دورهای است که در آن فعالیت میکنیم. چرا؟ چون دهه هاست ما موسیقی همزمان برای ضبط و آنسامبل نداشتیم که اگر داشتیم خوشحال میشوم دوستان مطلع بیایند و من را خبر دار کنند. بله در این مدت آلبوم استاد علیرضا عصار با ارکستر ضبط شد. اما تا آنجا که می دانم این آلبوم به واسطه ارکسترفیلارمونیک لندن ضبط شد. کارهای زیاد دیگری هم بودند که خواننده اش ایرانی بود اما در ارمنستان و اوکراین ضبط شده بودند.
آنچه ما در این پروژه انجام دادیم حضور نزدیک به ۶۰ نوازنده سازهای زهی در استودیو بود که بدون هیچ دوز و کلک باهم نواختند و کار را ضبط کردیم. ما تلاش کردیم تا بدون هیچ شیطنتی در میان کارزار نرم افزارهای موسیقایی کار آبرومندی را تولید کنیم که حقه و فریبی در آن نیست. تمام راش های ضبط هم موجود است تا در صورت لزوم آن را برای کسانی که باور نمیکنند، ارایه دهیم. البته که میتوانستم در فضایی راحت تر و آسانتر آثاری را تولید و ضبط کنم که چند ساعت هم بیشتر وقتم را نمیگرفت. کما اینکه در این نوع فعالیت من کاری داشتم که اگرچه ساز زنده هم داشت، اما تبدیل به یک اثر «مگا هیت» شد.
من همین آهنگ «دریا نمی رم» را در عرض سه ساعت و در خانه خودم که آکوستیک نبود تولید کردم. قطعهای که در همان قالب به دوستم هادی زینتی ارسال کردم و پس از تایید او، همان را پخش کردیم. شرایطی که منجر به پخش و استقبال گسترده آن در کشورمان شد. پس میبینید که من میتوانم به همین سادگی کاری را انجام دهم و موفق هم باشم. اما من برای این کار روزهای زیادی بی خوابی کشیدم تا بتوانم پارتیتور درستی بنویسم، تا ارکستر صدای خوبی داشته باشد. اصلاً چرا باید این کار را بکنم؟ جواب این است: چون دوست دارم در این مسیر یکی از کاتالیزورهای تغییر باشم. این را هم می دانم با این کارها پولدار نمیشوم. می دانم به من آفرین هم نمیگویند و مخاطبان تین ایجر هم برای من دست نمیزنند و حتی برای من کامنت میگذارند که مشغول تولید کارهایی هستم که پیرمردها آن را دوست دارند. اما من به یک نکته بسیار ایمان دارم. من گذشت زمان را گواه میگیرم که این آلبوم خیلی چیزها را در آیندهای نزدیک عوض خواهد کرد.
نکته دیگری که میتوان در میان صحبتهای شما درباره آن حرف زد، نحوه استفاده از هنرمندان نوازنده در مارکتینگ موسیقی پاپ دنیاست که گویا دوباره مورد توجه قرار گرفته و خیلی جدی تر از قبل به آن نگاه میشود. به بهانه حضور تعداد زیادی از نوازندگان معتبر موسیقی کشورمان در آلبوم «یه روز» مایل هستم این پرسش را مطرح کنم که فکر میکنید برای بازگشت به این رویکرد در فرآیند تولید و عرضه آثار موسیقایی در ایران به چه مولفههای نیازمندیم که بتوانیم تا حد زیادی از شر لپ تاپ در کنسرتها خلاص شویم.؟
رضایی: وقتی صحبت برای کارکردن میشود خیلیها شروع میکنند که اینجا امکانات نیست، ساز خوب نداریم و موارد دیگر، اما من میخواهم به عنوان کسی که حسابی دورهایش را در موسیقی زده، عرض کنم، برای کار خوب انجام دادن همه امکانات موجود است. این را من به شما قول میدهم. اصلاً شما کجای دنیا میتوانید شاهد استخدام نوازندگان درجه یک و ممتازی باشید که دستمزد آنها به مراتب پایینتر از دستمزد نوازندگانی است که در کشورهای دیگر فعالیت میکند. اصلاً کجای دنیا میتوانید نوازندگانی را پیدا کنید که این چنین توانمند، با شرافت و ممتاز پشت میکروفن مینشینند و در خدمت پروژه هستند و دستمزد آنها به قدری پایین است که من به جای آنها شرمنده میشوم؟ اصلاً چه کسی گفته ما امکانات خیلی خوبی نداریم؟ من من منفی نگر نیستم اما روزی با رفتن به منزل کاوه یغمایی از او نکتهای یاد گرفتم که تا ابد فراموشش نخواهم کرد.
روزی برای انجام کاری به خانه کاوه یغمایی رفتم و او در آن روزگار برای من اسطورهای بود که همواره فکر میکردم برای تولید آثار سازهای عجیب و استودیویی عجیبتر دارد. اما خیلی برایم جالب بود که وقتی باروزی که کار ضبط آلبوم «یه روز» را شروع کردیم اصلاً باورم نمیشد که ما این همه نوازنده درجه یک در ایران داشته باشیم. اینها به قدری تمیز و کوک نواختند که هرچه بگویم کم گفتمگیتارش مواجه شدم، دیدم اگر آن را به بچه هم میدادند قهر میکرد. بعد دیدم ۲ عدد اسپیکر بی کیفیت هم کنار تجهیزات ابتدایی او قرار داشت. به او گفتم: «آقا کاوه با اینها میتوانی کار کنی؟»؛ گفت: «زیاد هم هستند».
متاسفانه ما فقط یاد گرفتیم امکانات جمع آوری و با آنها فخر فروشی کنیم. در حالی که من به شما قول میدهم با همین امکانات موجود موسیقی ایران و توانمندی هنرمندان فعال حوزه موسیقی شاهکار خلق کرد. باور نمیکنید روزی که کار ضبط آلبوم «یه روز» را شروع کردیم اصلاً باورم نمیشد که ما این همه نوازنده درجه یک در ایران داشته باشیم. اینها به قدری تمیز و کوک نواختند که هرچه بگویم کم گفتم. در مورد استودیو ها هم باید بگویم بسیاری از استودیوهای حرفهای ما اکنون چیزی از کشورهای پیشرفته کم ندارند. پس فقط هنرمندی میخواهد که به جای متوقع بودن از شرایط زمانه همت کار کردن داشته باشد. بنابراین بهتر است بعضی وقتها سوزنی هم به خودمان بزنیم.
با تمام احوالی که بر تولید این آلبوم گذشت به نظر میآید برگزاری یک اجرای زنده در قالب ارکسترال و به معنای واقعی زنده پروژه «یه روز» هم جزو ضروریات باشد. نکتهای که فکر میکنم برای آن برنامه ریزی هم دارید؟
رضایی: بله حتماً. تصمیم داریم کنسرتی را به مناسبت انتشار آلبوم «یه روز» در سالن میلاد نمایشگاه بین المللی تهران برگزار کنم. اتفاقاً میخواهم برای این کنسرت تبلیغات هم انجام بدهم و حتی شوی تبلیغاتی راه بیندازم تا برخی فکر نکنند هر جا نامی از ارکستر میآید باید آن را در تالار وحدت جستجو کنند. این کنسرت به تهیه کنندگی رسول ترابی برگزار میشود ولی هزینه نوازنده و ارکستری که مدنظرم هست به عهده من است و میتوان گفت تهیه کننده این بخش از کنسرت من خواهم بود.
البته نمی دانم چرا در این فضایی که به آن اشاره میکنید عمدتاً این تهیه کنندههای قدیمی تر هستند که به نظر میآید بیشتر پای کار هستند؟ من حتی بیم آن را دارم که برخی از تهیه کنندگانی که آن چنان مایل به اجرای چنین رویکردهایی در کنسرتها نیستند، نه تنها به ماجرای ارکستر فکر نکنند، بلکه حتی ممکن است فرآیند «هوش مصنوعی» را وارد چرخه برگزاری کنسرتها کنند. یک زنگ خطر جدی و خطرناکی که در مارکتینگ موسیقی دنیا هم با واکنشهای متعددی روبهرو شده و میتواند محل بحثهای جدی در حوزه برگزاری کنسرتها باشد.
رضایی: این ماجرای هوش مصنوعی و ورودش به موسیقی بسیار خطرناک است. البته شترسواری دولا دولا نمیشود بالاخره ما یک فرآیندی را یا میپذیریم یا نمیپذیریم اما وقتی میپذیریم باید بدانیم که حضور در این فضا برای خودش داستانها دارد. ماجرای هوش مصنوعی هم از این قاعده مستثنا نیست. کما اینکه شما مشاهده میکنید هوش مصنوعی میتواند در هر قالبی در فضای مجازی خودنمایی کند. شما هم تحت هیچ شرایطی نمیتوانید شکایت کنید. این فرآیند یعنی اینکه خوانندهها در صورت ورود هوش مصنوعی محکوم به نابودی هستند. من چه زمانی را این فهمیدم؟ زمانی که هوش مصنوعی آهنگ «عکس تو» را با صدایمعتقدم آلبوم «یه روز» و آلبومهایی از این دست با هر سطح کیفی محکوم به ماندگاری هستند.
کما اینکه از گذشتههای نه چندان دور کارهای آکوستیک و کارهای دارای موسیقی واقعی در هر قالب کیفی بیشتر از کارهای دیگر باقی مانده اند خانم خوانندهای که از دنیا رفته تطابق داد. باور کنید این قطعه به قدری مطابق با صدای آن خواننده بود که من در روزی که برای اولین بار آهنگ را شنیدم کاملاً شوکه شده بودم. حتی دیدم دانلود این آهنگ با کیفیت عالی در گوگل هم هست و دقیقاً همان لحظه بود که به خودم گفتم پس این همه تلاش چه فایدهای دارد؟ اصلاً من برای چی باید خواننده شوم؟
حرفی که می زنید کاملاً درست است و اتفاقاً ترس به جایی است. تازه ابتدای این راه ترسناک است و من به شما قول میدهم در صورت عدم قانونگذاری در این عرصه تا یک یا نهایتاً ۲ سال دیگر ضربهای به جامعه ایرانی میزند که حتی فکرش را هم نمیتوانید، بکنید. باور کنید همین الان هم کسی باور نمیکند که من آهنگ «عکس تو» را خواندم چون خانم خواننده مرحوم از طریق هوش مصنوعی آهنگ مرا سرقت کرده و این خیلی ترسناک است و ممکن است عواقب خطرناک بزرگتر و وسیعتری برای موسیقی ما داشته باشد.
به نظر خودتان این آلبوم چه میراث ماندگاری برای نسلهای بعدی میتواند داشته باشد؟ آیا میتوانیم از این آلبوم به عنوان شروع یک مسیر جدی در موسیقی پاپ ایران یاد کنیم؟
رضایی: من احساس میکنم در این مصاحبه خیلی از خودم تعریف کردم. نکتهای که ممکن است موجب سوتفاهم شود. اگرچه آنچه گفتم کاملاً از روی دل و احساسم بود و از مخاطبان این مصاحبه خواهش میکنم این حرفها را حمل بر خودستایی من نکنند و بیشتر به حساب دلسوزی من نسبت به موسیقی کشورم آنها را ارزیابی کنند. من مطمئنم آلبوم «یه روز» در تلاطم و طوفان زمانه حتماً خواهد ماند زیرا حقیقت هیچ وقت دور انداختنی نیست. چرا می گویم «حقیقت» چون تمام صداهای کامپیوتری دروغ هستند.
من با علم ریاضی ثابت میکنم که اینها دروغ هستند. دروغهایی که مخاطبان بعد از مدتی میفهمند که دروغ هستند. اتفاقاً برای همین هم هست که سَمپل ها چند سال به چند سال عوض میشوند. ولی ویولن همیشه ویولن است، فلوت همیشه فلوت است، کنترباس همیشه کنترباس است به طور کلی صدای آکوستیک همیشه آکوستیک است. به همین جهت معتقدم آلبوم «یه روز» و آلبومهایی از این دست با هر سطح کیفی محکوم به ماندگاری هستند. کما اینکه از گذشتههای نه چندان دور کارهای آکوستیک و کارهای دارای موسیقی واقعی در هر قالب کیفی بیشتر از کارهای دیگر باقی مانده اند.
البته به نظر میآید کنسرت این آلبوم هم میتواند دارای اهمیت باشد. کما اینکه کیفیت ارکستر و خواننده در این کنسرت میتواند عیار یک پروژه را تعیین کند.
رضایی: معتقدم آلبوم «یه روز» به سهم خود کمکی به تغییر موسیقی هم ترازهای خودم میکند. من بر این باور هستم این آلبوم در روند کاری خودم بسیار موثر خواهد بود. کما اینکه قطعاتی از این پروژه «مگا هیت» شده و تاثیر خود را گذاشته است. در حوزه کنسرت هم باید بگویم که نهایت تلاشم را انجام میدهم تا این کنسرت را به بهترین شکل ممکن برگزار کنم.
حالا که در آستانه چهل سالگی هستم خیلی دوست دارم از این به بعد هشتاد درصد کارم را از بیزنس موسیقی خارج کنم و با تمام وجودم میخواهم شغل دیگری داشته باشم*شما برای بسیاری از شنوندگان موسیقی همواره خواننده با کیفیتی معرفی شده اید و می دانم هرآنچه به عنوان حاشیه برای شما اتفاق افتاده شاید نشات گرفته از غرض ورزی نیست. در این چند ساله هم درگیر حواشی مختلفی بودید که مایل نیستم به تک تک آنها اشاره کنم. اما از تابستان ۱۴۰۱ تا به امروز شما وارد چالشهایی شدید که فکر میکنم کسب تجربه میتواند دستاورد مثبت آن تلقی شود. این حواشی چه نکات آموزندهای به شما آموخت که میتوانید به آن اشاره داشته باشید.
رضایی: اول اینکه این حواشی برای من خیلی تلخ بود. البته که بی تجربگیها و عجلههای من در برخی از این حاشیهها مشهود است. بخش اعظمی هم البته به خاطر بی انصافیهایی است که همواره در این اتفاقات دیده میشود. اما به هر ترتیب حالا که از این حواشی فاصله میگیرم بیشتر یاد میگیرم. این اتفاقات به من یاد داد که ما آدمیزادها تا همیشه هیچ هستیم و اگر روزی پادشاه جهان هم باشیم بازهم با یک کارگر زحمتکش و تلاشگر برابر هستیم.
شهرت ابتدا با خودش اتمسفری دارد که من فکر میکنم کمتر تحت تاثیر این اتمسفر قرار گرفته باشم چرا که بودن در کنار بزرگ ترها به من یاد داد که هیچ چیز ماندگار نیست. حتی ممکن است یک روز حین برگزاری کنسرت داد بزند و خواننده را رسوای عالم کند، تو هم قدرتی نداشته باشی که دفاع کنی؛ شرایطی که ایجاد اشتباه هم میکند. این حاشیهها به من درسهای زیادی داد.
حالا که در آستانه چهل سالگی هستم خیلی دوست دارم از این به بعد هشتاد درصد کارم را از بیزنس موسیقی خارج کنم و با تمام وجودم میخواهم شغل دیگری داشته باشم. از خدای بزرگ هم میخواهم به من کمک کند تا این اتفاق برای من رقم بخورد. این آرزو اکنون بزرگترین دغدغه من است. البته که همچنان عاشق موسیقی هستم و قطعاً آثاری را تولید میکنم که لاقل خودم به آنها افتخار کنم.