آن خیر ناشناس آبرو خرید | وقتی بدهی اطعام عزاداران معجزه‌وار پرداخت شد

آن خیر ناشناس آبرو خرید | وقتی بدهی اطعام عزاداران معجزه‌وار پرداخت شد

ایام عزاداری شهادت امام حسین(ع) در شهرری با ایام مسلمیه و شهادت مسلم ابن عقیل(ع) شروع می‌شود. مردم شهرری از چند ماه قبل کمک و نذورات خود را برای پذیرایی از هیات‌ها اهدا می‌کنند.

همشهری آنلاین-شهره کیانوش راد: حاج اکبر کاوه، از مداحان پیشکسوت شهرری برایمان می‌گوید که هیچ سالی برای خرج مراسم عزاداری و پذیرایی از هیات‌ها لنگ نمانده‌اند. او که بیش از ۷ دهه از عمرش گذشته است می‌گوید: « مسلمیه، پیش قراول برگزاری مراسم محرم است و قبل از شروع مسلمیه درشهرری مردم کمک ها و نذورات خود را به هیئت ها اهدا می کنند. ۷۰ سال پیش وضع مالی مردم خیلی بد بود اما وقتی نام امام حسین(ع) می آمد،هرفردی هر چه در توان داشت کمک می کرد. یادم هست وقتی پدرم می‌خواست برای مسجد جامع زیلو بخرد، دوسال پول جمع کرد تا توانست به یزد برود و دو تا زیلو برای مسجد بخرد.»

قصه‌های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید

حاج اکبر آقا برایمان از سالی می‌گوید که یک خیرناشناس تمام پولی که کم آورده بودند به هیات اهدا کرد: «سال ۴۲ که امام خمینی(ره) را تبعید کردند، سخت‌گیری حکومت برای برگزاری هیات‌ها بیشتر شد. یادم هست تمام هیات‌ها دو شب آبگوشت می‌دادند و روز عاشورا عدس پلو که هزینه کمتری داشته باشد و پول کم نیاورند. آن سال به جای دو وعده آبگوشت، چلو خورش پختیم. قیمت برنج ۱۸ ریال بود و وقتی روز عاشورا حساب کتاب کردیم، ۱۷۵ تومان کم آوردیم. شب هفت امام، مسئولان هیات را دعوت کردیم که بتوانیم پولی جمع کنیم، اما به دلیل پذیرایی، بدهی ما بیشتر شد و به ۲۷۵ تومان رسید. قول داده بودیم پول خرید لوازم و مواد غذایی را به آشپز هیات بدهیم اما هنوز پول جور نشده بود.»

شبیه معجزه بود

آن خیر ناشناس آبرو خرید | وقتی بدهی اطعام عزاداران معجزه‌وار پرداخت شد
حاج اکبر کاوه، مداح اهل بیت(ع)

حاج اکبر کاوه از نگرانی شبی می گوید که تا صبح خوب را از او گرفته بود: « آنقدر نگران و ناراحت بودم که همان شب مادرم خدا بیامرز، گردنبندهفت لیره اش را از گردنش درآورد و گفت این را بفروش و بدهی را بده. اما من قبول نکردم چون می دانستم حتی اگر گردن بند هم بفروشم پول بدهی مان جور نمی شود. فقط خدا می توانست این گره را برای ما که عشق حسین(ع) را در دل و جان داشتیم باز کند. صبح زود اتفاقی افتاد که شبیه معجزه بود. زنگ خانه ما را زدند و من نگران شدم که حتما آشپز به دنبال پولش در خانه ما آمده است. در را که باز کردم دیدم علی آقا آشپز است. گفت: «اکبر می‌دانی چی شده؟ گفتم چی شده؟ گفت: بعد از خواندن نماز صبح، دیدم یک نفر در خانه را می‌زند. در را که باز کردم دیدم آقایی پشت در است و کیسه‌ای به من داد و گفت این نمکی باشد برای غذای امام حسین(ع). ۲۷۵ تومان پول بود. وقتی رفت، تازه یادم افتاد که چرا اسمش را نپرسیدم!»

آن خیر ناشناس آبرو خرید | وقتی بدهی اطعام عزاداران معجزه‌وار پرداخت شد

۲۷۵ تومان آن سال پول زیادی بود. همه اهل محل می‌دانستند که ما پول کم آورده‌ایم. بیشترین پولی که آن سال به هیات اهدا شده بود ۵ تومان بود اما این خیر ناشناس ۲۷۵ تومان پول به ما داده بود. هنوز که هنوز است از گفتن این خاطره اشکم درمی‌آید و در حیرتم از عشق امام حسین(ع) که چگونه در دل‌های ما جا کرده و پابرجاست.