آشنایی با دردهای روان تنی؛ دردهای بی‌درمانِ خورنده‌‌ی روح انسان‌ها

به نقل از دیجیکالا:

دردهای روان تنی، اصطلاحی است که به عبارت انگلیسیِ Psychosomatic Pain نسبت می‌دهند. این نوع درد یک اختلال جسمی و فیزیکی است اما نمی‌توان منشا علمی و پزشکی دقیق و قابل استنادی را برای‌اش یافت. دردهای روان‌ تنی یکی از هزاران موضوع بحث برانگیز حوزه‌ی روان‌شناسی است؛ چراکه تمامی محققین در حوزه‌های علوم پزشکی و روان پزشکی به دنبال رسیدن به یک پاسخ ساده برای یک سوال ساده هستند: چطور امکان دارد دردی را حس کنیم که منشا بیرونی و علمی ندارد؟ این درد، زاده شده توسط چه چیزی است که نمی‌توان علتش را یافت؟‌ پرداختن به چنین معمایی، ضمن معرفی و شرح کامل دردهای روان تنی، محل بحث این مقاله است.

دردهای روان تنی یک وضعیت روان‌شناسی است که علائم جسمانی داشته اما در عین حال، نمی‌توان توضیح علمی و پزشکی از بابت دلیل بروز آن را ارائه داد. بیماران با این اختلال ممکن است احساسات و تفکرات وسواس‌گونه‌ای را درباره‌ی نشانه‌های بیماری‌شان در سر پرورش دهند. به همین سبب، امکان دارد تا عملکرد سیستم بدن این دسته از افراد دچار اختلالات گسترده‌ای شود.

افراد مبتلا به دردهای روان تنی معمولا در بیان مشکلاتشان پیش قدم نمی‌شوند. آنها در وهله‌ی اول تصور نمی‌کنند که این مشکلاتی که برای‌شان پیش آمده به دلیل اختلال‌های روان‌شناختی است. به همین سبب، بیماران در تلاش هستند به دنبال علت پزشکی برای دردهای روان تنی‌ خود بگردند. در اکثر اوقات اولین و محتمل‌ترین رفتار بیماران در ویزیت پزشک معالج است. پزشک هم در گام اول تلاش می‌کند با تصویربرداری از ناحیه‌ی دردناک مورد نظر، به دنبال پاسخی برای بیماری بگردد. در نهایت امر، هیچ مورد مشکوکی در تصویرهای سی‌تی اسکن و MRI یافت نمی‌شود. در نتیجه، بیمار از این روند طولانی و هزینه‌بر کلافه می‌شود؛ چراکه هیچ نتیجه‌ای به منظور درمان درد برای او حاصل نشده است.

دردهای روان تنی در پنج الی هفت درصد از یک جمعیت در مقیاس کلان بروز پیدا می‌کند. بنا به دلایلی نا معلوم، زن‌ها ۱۰ برابر بیشتر از مردها مستعد تجربه و درک دردهای روان تنی‌ هستند.

چه افرادی مستعد دریافت نشانه‌های دردهای روان تنی‌ هستند؟

به زبان بسیار مختصر و مفید، هر فردی فارغ از سن، جنس و نژاد می‌تواند نشانه‌های دردهای روان تنی را در خود نشان دهد. با این حال، پس از پژوهش‌های متعدد و گسترده، به نظر می‌رسد این دسته از افراد بیشتر مستعد درک دردهای روان تنی هستند:

  • سبک زندگی پر از آشوب و استرس
  • دشواری در بیان احساسات و همچنین شناسایی عواطف مختلف
  • پشیمانی و غفلت‌های مربوط به کودکی
  • سابقه‌ی تجاوز یا سو استفاده‌ی جنسی
  • سایر بیماری‌‌های روان‌شناختی مثل افسردگی یا ناهنجاری‌های مربوط به شخصیتی
  • استعمال مشروبات الکی یا اعتیاد به مواد مخدر
  • بی‌کاری و نداشتن یک شغل ثابت

دردهای روان تنی چه تاثیری بر بدن انسان دارد؟

دردهای روان تنی می‌تواند روی هر بخش از بدن انسان، اثر داشته باشد. با این حال، از متداول‌ترین اثرگذاری‌های این نوع درد می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • خستگی
  • بی‌خوابی
  • درد‌هایی مثل درد عضلانی یا درد ناحیه‌ی کمر
  • فشار خون بالا (هایپر تنشن)
  • سختی در تنفس یا کوتاه شدن تنفس (دیس‌پنه)
  • هضم نامطلوب و ناکافی در معده
  • سردردها و حملات میگرنی
  • ناتوانی جنسی
  • بثورات پوستی (درماتیت)
  • زخم‌های معده

دلیل پیدایش دردهای روان تنی

در زمان نگارش این مقاله هنوز دقیقا مشخص نیست که چه عامل یا عواملی می‌توانند دردهای روان تنی را رقم زنند. برخی از دانشمندان و روان‌شناسان باور دارند که استرس و اضطراب به مدت طولانی مدت می‌تواند هورمون‌ها و مواد ناشناخته‌ و خاصی را در بدن تولید کند که موجب آسیب یا اختلال در عملکرد برخی از اندام‌ها و بافت‌ها در بدن می‌شود. از آنجایی که فرد در یافتن دلیل بیماری و دردش ناموفق خواهد بود، خلق و خوی بیمار هم دست خوش تغییراتی می‌گردد. برای مثال حس پرخاش و عصبانیت بسیار زیادی به فرد دست می‌هد. از طرفی دیگر، او مدام پزشک معالج جدیدی برای مشکل خود پیدا کرده و طبیعتا برای دریافت داروی مناسب با افراد زیادی مشورت می‌کند. در نهایت امر، پس از نتیجه نگرفتن، فرد به تدریج حس افسردگی را در خود تقویت می‌کند، تا جایی‌که در نهایت امر، انزوا از اجتماع و حتی بروز حس نفرت از سیستم کادر درمانی و بهداشتی، پایان کارِ بیماران دردهای روان تنی خواهد بود.

نحوه‌ی تشخیص دردهای روان تنی

پس از این‌که پزشک با اطمینان خاطر از بابت دلیل علمی و فیزیکی بیان می‌کند که خبری از بیماری جسمی در کار نیست، فرد با مراجعه به روان‌شناس می‌تواند دنبال دلیل برای مشکلاتش باشد. روان‌شناس با یادداشت سابقه‌ی سلامتی روحی-روانی بیمار و همچنین پرس‌وجو درباره‌ی گذشته‌ی بیمار و خانواده‌اش می‌تواند اطلاعات مفیدی را دریافت کند. با وجود این‌که نمی‌توان در همان مرتبه‌ی اول با اطمینان درباره‌ی ابتلا به دردهای روان تنی اظهار نظر کرد، روان‌شناس می‌تواند در سابقه‌ی فرد به دنبال چند فاکتور باشد. عواملی که به شرح زیر است:

  • یک یا نشانه‌های بیشتری از وجود سبک زندگی استرس‌زا و آزاردهنده
  • پایداری طولانی مدت سطح استرس و اضطراب به مدت حداقل شش ماه
  • تفکرات مستمر و منفی نظیر نگرانی‌ها، استرس، واهمه و ترس از اتفاقات آینده

امکان دارد برای آزمایش صحت و سقم ابتلا به دردهای روان تنی، آزمایش‌هایی مثل تصویربرداری از ناحیه‌ی مورد نظر یا آزمایش خون توسط پزشک تجویز شود. با این حال، همان‌طور که گفته شد دردهای روان تنی در چنین تست‌هایی قابل اثبات نیست. به جای انجام تست‌های مختلف و گران قیمت می‌توان با یک ابتکار عمل به این نکته دست پیدا کرد که آیا بیمار به دردهای روان تنی مبتلا شده یا خیر. کافی است تا فرد را به نحوی نسبت به عوامل استرس‌زای درونی و خارجی ایزوله و ایمن کرد. در چنین حالتی، باید منتظر ماند و علائم مشکوک در بیمار را رصد کرد. اگر فرد در این سناریو وضعیت جسمانی بهتری پیدا کرد، می‌توان با قدرت بیشتری روی این مسئله مانور داد که او به دردهای روان تنی دچار شده است. در زمان نگارش این مقاله، یکی از بهترین و کارآمدترین آزمایش‌ها برای اثبات وجود دردهای روان تنی، همین تست است.

نحوه‌ی درمان دردهای روان تنی

دردهای روان تنی

در حال حاضر، چند روش برای درمان دردهای روان تنی در انسان وجود دارد که شامل موارد زیر است:

  • درمان رفتاری شناختی: این فرایند درمانی که به اختصار (CBT) هم نامیده می‌شود، یک مدل پروسه‌ی درمانی بر مبنای یک گفت‌وگوی هدفمند و حاوی یک ساختار مشخص است. درمان رفتاری شناختی می‌تواند دغدغه‌های مربوط به احساسات و عواطف فرد مثل مقابله با غم، افسردگی و عوامل استرس‌زا را بهبود بخشد. این فرایند همچنین می‌تواند برای مدیریت اختلال‌های غیر روان شناسی نظیر بی‌خوابی و درد مزمن هم سودمند واقع شود.
  • استفاده از داروهای مختلف مثل داروهای ضد افسردگی
  • درمان مبتنی بر ذهن: فرایندی که به روان‌شناسی ارتباط داشته و در تعامل با فرایند CBT می‌تواند استراتژی‌های مشخصی را برای بهبود وضعیت روحی روانی فرد پیاده‌سازی کند. این پروسه تحت تاثیر متون طب سنتی چین و بودا ابداع شده است.
  • ارجاع به یک روان‌پزشک
  • ارتباط مداوم با روان‌پزشک به منظور بررسی حالات روحی-روانی

چگونه می‌توان جلوی ابتلا به دردهای روان تنی را گرفت؟

دردهای روان تنی

محققین دریافته‌اند استراتژی‌های راهبردی برای کاهش و مدیریت سطح استرس و اضطراب می‌تواند جلوی ابتلا به دردهای روان تنی را به طرز قابل توجهی بگیرد. دستور العمل‌های مختصر و مفیدی برای جلوگیری از ابتلا به چنین عارضه‌ای وجود دارد که به شرح زیر است:

  • باید درباره‌ی توانایی و عدم توانایی در کنترل موارد مختلف واقع‌بین بود.
  • انجام تمرین‌های ورزشی به صورت روزمره
  • خواب و استراحت به اندازه‌ی کافی
  • عادت به روزمره‌نویسی به منظور افزایش آگاهی درباره‌ی دیدگاه‌ و عواطف واقعی فرد
  • محدود کردن مصرف الکل و مواد مخدر نظیر سیگار
  • استفاده از یک رژیم غذایی سالم و به دست آوردن یک وزن متناسب با قد
  • انجام مدیتیشن یا تمرین‌هایی برای شل‌ کردن عضلات
  • کمک خواستن از افراد صمیمی و خانواده
  • کاهش فشار روحی-روانی برای انجام کارهای روتین و روزمره

آیا نمی‌توان به هیچ عنوان علت دردهای روان تنی را پیدا کرد؟

بسیاری از افراد درگیر با دردهای روان تنی، به مرور زمان درباره‌ی علائم و نشانه‌های این بیماریِ ناشناخته بیشتر یاد می‌گیرند. با این اوصاف، دردهای روان تنی به این حالت نیست که فرد را به صورت مستمر و در طول تمام ساعات شبانه‌روز آزار دهد. تجربه‌ی چنین اختلال روحی-روانی به صورت مقطعی است. بنابراین، بیمار نمی‌تواند پیش از تجربه‌ی حس درد دقیقا پیش‌بینی کند که قرار است چنین مشکلی را درک کند.

معمولا تغییر سبک زندگی فرد می‌تواند به بهبودی علائم دردهای روان تنی بینجامد. اگر شما به ابتلا به این عارضه در خود مشکوک هستید، بهتر است حین ملاقات با پزشک یا روان‌شناس، این دسته از سوالات را از او بپرسید:

  • چه عامل یا عواملی موجب بروز نشانه‌های دردهای روان تنی شده است؟
  • چطور می‌توان این علائم را بهتر کرد؟
  • آیا باید حتما با یک متخصص روان‌شناس در این رابطه صحبت کرد؟
  • چه زمانی باید به دنبال مراقبت‌های پزشکی بود؟
  • چطور باید فهمید که حالت جسمی، به یک وضعیت اورژانسی تبدیل شده است؟
  • هر از چند مدت باید به ملاقات پزشک معالج رفت؟
  • چطور خانواده و دوستان می‌توانند به فرد کمک کنند؟

حلقه‌ی مفقوده بین استرس و دردهای روان تنی

دردهای روان تنی

بدیهی است که سطح استرس، به شکلی مستقیم با میزان وخامت دردهای روان تنی ارتباط دارد. با این حال، دقیقا چه فعل و انفعالاتی در مغز رخ می‌دهد؟ چطور یک عارضه‌ی روحی-روانی مثل غم از دست دادنِ یک عزیز می‌تواند در قالب یک درد جسمانی بروز پیدا کند؟ آیا باید حلقه‌ی مفقوده در این ماجرا را در ناخودآگاه دانست؟ چراکه ناخودآگاه هم نقش‌هایی را در بروز خشم، دردهای احساسی، غم و درد ایفا می‌کند. شاید قطع ارتباط بین خودآگاه و ناخودآگاه موجب بروز دردهای روان تنی می‌شود.

شما رسما احساساتی را در خود قورت می‌دهید که می‌توانستید به راحتی آنها را بیان کنید

در یک مثال ساده می‌توان ارتباط بین خودآگاه و ناخودآگاه را بهتر بیان کرد. فرض کنید شما در برابر پدرتان در حال بحث و جدل هستید که ناگهان مشاجره بالا می‌گیرد. شما از طرفی می‌خواهید بر سر پدرتان فریاد بزنید تا بلکه او آرام‌تر صحبت کند، اما در ضمیرتان این نکته به شما خاطر نشان می‌شود که نباید سر پدرتان فریاد یا عربده بزنید؛ چراکه این رفتار از دید یک بخش از وجود شما ممکن است بی‌ادبانه یا گستاخانه تلقی شود. به همین سبب، شما رسما احساساتی را در خود قورت می‌دهید که می‌توانستید به راحتی آنها را بیان کنید. شما در ظاهر سالم به نظر می‌رسید اما در باطن دچار یک اختلال روحی-روانی می‌شوید.

اگر فرض را بر این بگیریم که این مسئله درباره‌ی دلیل دردهای روان تنی درست است، هنوز مشخص نیست که چطور این احساسات فرو خورده در نهایت به سیگنال و پیام‌های عصبی حامل حس درد تبدیل می‌شوند. به زبانی ساده‌تر، چطور بدن انسان از لحاظ روحی دچار تنش می‌شود؟ دانشمندان هنوز ساز و کار علمی این مسئله را نمی‌دانند.

دردهای روان تنی

اگر این فرضیه روزی روزگاری در نهایت ثابت شود، می‌توان ساز و کار گفتار درمانی‌های مختلف را هم با آن مطابقت داد. عملا روان‌شناس با گفتار درمانی کاری می‌کند تا احساسات و عواطف پنهان شده در روح و ذهن فرد خالی شود. درست مثل سوزنی که به یک بادکنک می‌توان زد تا بادش را خالی کرد. این‌که چطور حس درد هم به دنبالش از بین می‌رود هم علامت سوال دیگری است که هنوز دانشمندان حوزه‌ی علوم اعصاب و روان‌شناسی به پاسخ علمی برای آن دست پیدا نکرده‌اند.

مدیتیشن و تمرین‌های ذهنی برای تمدد اعصاب بسیار مفید است تا ذهن انسان تلاش کند از سد تجارب سخت، نا امنی‌ها، آسیب‌های روحی و عواطف فرو خورده عبور کرده و به سمت جلو حرکت کند. در واقع شاید تنها راه درمان دردهای روان تنی، عبور از سد اختلال و تجاربی است که در گذشته رخ داده است. اگر گذر زمان به این ترتیب باشد، به احتمال زیاد بهبودی روحی و روانی حاصل می‌شود. از طرفی دیگر، تشویق فرد برای ارتباط با سایر افراد جامعه می‌تواند آثار بسیار خوبی به دنبال داشته باشد.

مجاب ساختن افراد برای ابراز عواطف و احساسات فارغ از پیامدهای مخرب فردی و اجتماعی می‌تواند راه حل دیگری برای درمان دردهای روان تنی تلقی شود. البته اگر سطح استرس و اضطراب در فرد به درستی مدیریت شده باشد؛‌ چراکه در غیر این صورت، نتیجه‌ی هولناکی ممکن است رخ دهد و به جای این‌که فرد از لحاظ روحی-روانی حال خوب و بهتری پیدا کند، با افزایش سطح اضطراب، دردهای روان تنی با وخامت بیشتری به سراغش بیاید.

دردهای روان تنی

برخی از روان‌شناس‌ها به کاهش سطح استرس از لحاظ درونی، خود تنظیمی می‌گویند. اسمش را هر چه بخواهید بگذارید! اگر فرد نتواند از لحاظ درونی به آرامش برسد، این وظیفه‌ی سایر افراد حاضر در اطراف بیمار است تا او را آرام کنند. یک نوع سلول خاص در مغز انسان‌ها تحت عنوان نورون‌های آینه‌ای وجود دارد. این سلول‌‌های عصبی زمانی بیشتر فعال می‌شوند که انسان بخواهد خواسته یا ناخواسته رفتارهای فردی را در اطرافش تقلید کند. به همین سبب، اگر روان‌شناس یا اطرافیانِ بیمار تلاش کنند تا در جوارِ این شخص آرام باشند، بیمار هم به تدریج به لطف وجود نورون‌های آینه‌ای دچار یک تغییر و تحول درونی برای رسیدن به آرامش می‌شود. شاید این حس را شما هم حداقل برای یک مرتبه تجربه کرده‌اید که در کنارِ یک فرد خون‌گرم و مهربان، شما هم چنین حسی را متقابلا دریافت کرده و تلاش می‌کنید این عواطف و احساسات بسیار خوب را به نحوی در خود نهادینه کنید. بنابراین، بودن در اجتماع یک خصیصه و مزیت بسیار خوب به منظور کاهش وخامت دردهای روان تنی تلقی می‌شود.

تروما، ترس، افسردگی، خشم و سایر احساسات باید به شکلی مدیریت شوند تا انسان بتواند پاسخی مطلوب نسبت به هر نوع حس نشان دهد

تروما، ترس، افسردگی، خشم و سایر احساسات باید به شکلی مدیریت شوند تا انسان بتواند پاسخی مطلوب نسبت به هر نوع حس نشان دهد. اگر انسان نتواند یا نخواهد پاسخی نسبت به احساسات دریافتی از خود بروز دهد، امکان بروز دردهای روان تنی افزایش می‌یابد. برای مقابله با عواطف دردناک از لحاظ روحی می‌توان از دو راهکار استفاده کرد که نه تنها باعث افزایش استرس نمی‌شود،‌ بلکه حس خوبی هم به فرد القا می‌شود. در روش اول، فرایند هضم احساسات باید به گونه‌ای باشد که انسان در گذر زمان با تمرکز روی مشکلی که برای‌اش از لحاظ روحی ایجاد شده، سعی در دفع این حس از بدنش داشته باشد. در روش دوم، راهکار راحت‌تری برای مدیریت موقعیت استرس‌زا مطرح می‌شود. در این حالت که به روش آونگ (Pendulation)‌ معروف است، فرد باید در هنگام مواجه شدن و تفکر درباره‌ی یک موقعیت مضطربانه، سریعا به یک موقعیت آرام‌بخش یا یک اتفاق بسیار خوب و دلنشین فکر کند. تنها در این حالت است که می‌توان سطح استرس را کاهش داده و از طرفی دیگر، وخامت دردهای روان تنی هم به طرز قابل توجهی کاهش پیدا می‌کند.

با تمامی این تفاسیر، هر استراتژی و روشی که بتواند میزان استرس را کاهش دهد، این قدرت را دارد تا دردهای روان تنی را هم به طرز قابل توجهی کم کند. با این اوصاف، همچنان این علامت سوال وجود دارد آیا می‌توان دردهای روان تنی که به هر دلیلی در یک انسان بروز پیدا کرده را با تکنیک‌های روان‌شناختی یا حتی فیزیکی یک بار برای همیشه درمان کرد یا خیر.