به نقل از دیجیکالا:
۲۰ دیالوگ برتر سریال انیمیشنی «بوجک هورسمن»
سریال انیمیشنی بوجک هورسمن طی سالهای انتشارش با دیالوگهایی ماندگار مخاطبانش را به خنده، گریه یا آهکشیدن وا داشت. این سریال که اولین انیمیشن کمدی سریالی نتفلیکس بود، به یکی از محبوبترین آثار این شبکه هم تبدیل شد. بوجک هورسمن دربارهی یک اسب سخنگو است که خصوصیات انسانی عمیقی دارد و با بازیگران مکملی که به اندازهی خودش دوستداشتنی و خوشپرداخت هستند، در شهر خیالی هالیوو زندگی میکند. پس از فصل ابتدایی موفق، این سریال برای چند فصل دیگر هم تمدید شد و حالا چند سال از انتشار آخرین فصل آن میگذرد.
علیرغم اینکه این سریال تمام شده، اما هنوز هم به دلیل کاوش واقعگرایانهای که در روان شخصیتهایش انجام میداده، محبوب و موردتوجه مخاطبان باقی مانده. بوجک پروتاگونیست اثر است اما به هیچ وجه قهرمان اثر محسوب نمیشود. چرا که رفتارش پر است از اعمال خودتخریبگرانه که سبب دورشدن اطرافیانش از او میشود. با این همه، خصوصیات رفتاریاش باعث میشود که او بسیار واقعی جلوه کند و همین واقعیبودن هم، سبب میشود که مخاطبان با او ارتباط برقرار کنند. دیالوگهای بسیاری در سریال بوجک وجود دارد که ایدههای جالبی منتقل میکنند، سبب دروننگری میشود و یا مخاطب را به خنده میاندازند و احتمالاً تا سالها، همچنان اثرگذار باقی خواهند ماند.
۱) «قبل از اینکه بپرم، باید منظره رو از نیمههای راه میدیدم.»
سکرتریات – فصل ۶، قسمت ۱۵
در قسمت یکیماندهبهآخر سریال بوجک هورسمن، بوجک حین غرقشدن در استخر، تجربهای نزدیک به مرگ دارد. در این تجربه، او وارد وضعیتی رویاگون میشود و تصویری درهم میبیند. آشنایان و اطرافیان مردهاش، همگی جلوی چشمش ظاهر میشوند و این وهم را پیش میبرند. در خلال نمایش غمانگیزی که مردگان اطراف بوجک میسازند، سکرتریات شعری کوبنده و تاثیرگذار میخواند.
دیالوگ کامل این است: «ولی این آخرشه. کار انجام شده. سکوت، صدا رو در خود غرق میکنه. قبل از اینکه بخوام بپرم، باید منظره رو از نیمههای راه میدیدم.» این دیالوگ غمانگیز، بهخوبی منعکسکنندهی وضعیت بوجک در این مرحله از زندگیاش است. این واقعیت که سکرتریات قهرمان دوران کودکی بوجک بوده و حالا اوست که این شعر را برای او دکلمه میکند، باعث جذابیت دوچندان دیالوگ میشود.
۲) «خودت رو میچرخونی. نکته در همینه.»
تاد – فصل ۶، قسمت ۱۶
در قسمت پایانی سریال، تاد به بوجک میگوید که رابطهاش را با مادرش بازسازی کرده و همه چیز دارد به خوبی پیش میرود و او این وضعیت را به معنایی که آهنگ «hokey pokey» در بطن خود دارد مرتبط میداند.
بوجک بر این باور است که سازندگان این آهنگ ابداً چنین منظور فلسفیای نداشتهاند. اما تاد بر سر حرف خود میماند. و این نشاندهندهی خوشبینی تاد در مواجهه با پدیدههاست. خوشبینیای که حتی در مواجهه با یک آهنگ که معنای عمیقی ندارد هم خودش را نشان میدهد و از آن، چیزی ژرف بیرون میکشد.
- ۱۰ صحنهی ماندگار سریال انیمیشنی بوجک هورسمن
- ۱۰ دیالوگ الهامبخش دایان در سریال انیمیشنی «بوجک هورسمن»
۳) «قوانین برای زنها متفاوتند.»
کلسی – فصل ۶، قسمت ۸
وقتی که کلسی جنینگز برای تولید فیلمی از یک ابرقهرمان زن میآید، توضیح میدهد که ابرقهرمان زن بودن بسیار متفاوت است با ابرقهرمان مرد بودن. و دلیل آن هم، ساختارهای جامعه است.
او میگوید: «قوانین برای زنها متفاوتند. اگه یک زن باشید و روز کسی رو نجات بدید، هیچکس دوستتون نداره. هرقدر قدترمندتر باشید، بیشتر خواهان پایینکشیدنتون هستند. تازه، در مورد کیس من، اون فقط یه زن نیست. اقلیت هم هست.» او به دنبال واقع گرایی در کار خود است، که آنطور که مدیران ممکن است تصور کنند خوشبینانه نیست.
۴) «طرف دیگهای وجود نداره.»
هرب – فصل ۶، قسمت ۱۵
در اواخر این قسمت، در حالی که بیشتر شخصیتها در تاریکی ناپدید شدهاند، بوجک ناگهان هرب را میبیند که رابطهاش بر سر یک خیانت با او به هم خورده بود. هرب به او میگوید: «آه، بوجک. طرف دیگهای وجود نداره»
هرب در یک مراقبهی مهیج و تأملبرانگیز با محوریت مرگ که یکی از ناشناختههای بزرگ زندگی آدم است، پاسخی غمانگیز میدهد که نشاندهندهی نظرش دربارهی جهان پس از مرگ است. نقلقولهای سریال بوجک به دردناکبودن شهرهاند و این دیالوگ هم یکی از آنهاست.
۵) «احساس میکنم زندگیم فقط یک سری ماجراجویی احمقانهی بیربطه.»
بوجک – فصل ۲، قسمت ۵
زندگی اکثر شخصیتهای کارتونی «یک سری ماجراجویی احمقانهی بیربط» است. اما زندگی بوجک عمیقتر از این حرفهاست. بوجک هورسمن روایتی سریالی دارد و برخلاف شخصیتهای کارتونی دیگری مثل پیتر گریفین یا اریک کارتمن، طی سالیان و فصلهای متمادی، رشد و نمو پیدا میکند و بالغ میشود.
این نقلقول از بوجک که تقریباً مشابه همان نظری است که تاد چاوز هم در مورد زندگی خودش داشت، نشان میدهد که شخصیتها با وجود تفاوتهای بنیادینی که با هم دارند، در برخی نقات با هم مشابهند.
۶) «چون اون آدم خیلی خوبیه، مردم نمیخوان به این فکر کنن که قابلیت انجام کارهای وحشتناک رو هم داره.»
دایان – فصل ۲، قسمت ۷
این قسمت از سریال بوجک هورسمن دربارهی اتهام تجاوز توسط هیپوپوپالوس هنک است. او فردی مشهور و محبوب است. یک خبرنگار در جایی از این قسمت، به دایان میگوید: «چه چیزی علیه هیپوپوپالوس داری؟ از هرکی بپرسی بهت میگه که اون آدم خیلی خوبیه.»
پاسخ دایان به خوبی مسئلهای که درمورد رفتارهای مجرمانهی اکثر سلبریتیها و انسانهای محبوب وجود دارد را توضیح میدهد. او پاسخ میدهد: «مشکل دقیقن همینه. از اونجایی که اون آدم خیلی خوبیه، مردم نمیخوان به این فکر کنن که قابلیت انجام کارهای وحشتناک رو هم داره و بیخیالش میشن.»
۷) «اون خیلی احمقه. نمیدونه که چقدر بدبخت باید باشه. بهش حسودی میکنم.»
بوجک – فصل ۱، قسمت ۱
این نقلقول از بوجک، طرزفکر شکستپذیر او را به خوبی نمایان میکند. بوجک از خودش، زندگیاش و همه چیز در دنیای اطرافش متنفر است. او خودش را متقاعد کرده که باید همینطور هم باشد. و انتظار دارد بقیهی مردم هم مثل او از همه چیز متنفر باشند.
وقتی که بوجک آقای پیناتباتر را میبیند که خوشحال است، دیدگاه خود را با این نقلقول نشان میدهد. دیدگاهش به او این باور را میدهد که همه باید جهان را همانطوری ببینند که او میبیند. و اگر کسی اینطور نباشد، یعنی نادان و احمق است. این قضیه بسیار ناراحتکننده است، اما به گونهای نشان میدهد که بوجک خودش هم آرزو داشت بتواند خوشحال باشد.
۸) «اگر به کسی با عینک قرمزرنگ نگاه کنید، همهی علامتهای خطرش، یک سری علامت ساده به نظر میرسند.»
واندا – فصل ۲، قسمت ۱۰
این جملهها که از زبان واندا، کسی که رابطهای عاشقانه با بوجک داشته، بیرون میآیند، در عین اینکه بسیار ناراحتکننده هستند، تأمل ما را هم برمیانگیزند. این خیلی خطرناک است که عاشق کسی شوید و همهی علامتهای منفی او را تا زمانی که دیگر خیلی دیر شود، نادید بگیرید.
عینکهای قرمزرنگ اغلب به عنوان یک چیز جالب توصیف میشوند. و به طور کنایی، وقتی کسی عاشق دیگری باشد، میگویند او را با عینک قرمز میبیند. اما این جملهی واندا، در مخالفت با این ایدهی احمقانه است که باید چشمهایمان را به نکات منفی شخص مقابل ببندیم و متوجه کارهای اشتباهی که میکند نباشیم.
۹) «کیهان سراسر یک خلاء بیرحمه.»
آقای پیناتباتر – فصل ۱، قسمت ۱۲
آقای بادامزمینی در چرخشی که مغایر با تصوراتیست که از او داریم، نگاهش را نسبت به جهان هستی و معنای زندگی به ما میگوید. وقتی که دایان اظهار میکند که میخواهد لسآنجلس را برای انجام کارهای بشردوستانه ترک کند، آقای پیناتباتر تلاش میکند با ارائهی دیدگاهش دربارهی خوشبختی، او را کنار خودش نگه دارد.
«کیهان سراسر یک خلاء بیرحمه. کلید شادبودن، جستجوی بیوقفه برای پیدا کردن معنا نیست. بلکه باید خودت رو با مزخرفات بیاهمیت مشغول نگه داری تا زمان مرگت فرا برسه.» گرچه این جملههای آقای پیناتباتر، خودخواهی او و تلاشش برای حفظ دایان را نشان میدهد، اما نمایانگر جهانبینی او هم هست.
۱۰) «لارا! بقیهی روزم رو خالی کن.»
پرنسس کارولین – فصل ۱، قسمت ۱۲
هنگامی که پرنسس کارولین در دفترش با بوجک دیداری دارد، تلاش میکند پیروی موفقیت کتاب زندگینامهی بوجک، نقشی برای او در یک فیلم پیدا کند. بوجک میگوید که مایل است در فیلم زندگینامهی سکرتریارت بازی کند. پرنسس کارولین بعد از شنیدن این میل بوجک، با منشیاش تماس میگیرد و میگوید:«لارا! بقیهی روزم رو خالی کن. باید یه تختهسنگ رو هل بدم بالای تپه تا هزار دفعه از روی سرم قل بخوره.»
اغلب رشد شخصیت پرنسس کارولین، حول رسیدن به این مهم میگردد که او باید خودش را در اولویت قرار دهد و زندگیاش را بهخاطر دیگران دچار آسیب نکند.
۱۱) «آسونتر میشه. هر روز، یه کم آسونتر میشه. ولی باید هر روز انجامش بدی. بخش سختش اینجاست.»
دونده – فصل ۲، قسمت ۱۲
در تمام قسمت پایانی فصل دوم سریال، یک میمون به دویدن از کنار خانهی بوجک ادامه میدهد و این کار را تا حدی پیش میبرد که بوجک خیال کند او دیوانه است. اما وقتی بوجک تصمیم میگیرد هیکلش را روی فرم بیاورد، خیلی زود مقابل در خانهاش از حال میرود و متوجه میشود که دویدن به راحتی چیزی که نشان میدهد نیست. میمون دونده او را بلند میکند و سعی میکند به او انگیزه بدهد.
میمون اینجا از دویدن صحبت میکند، اما درس استقامتی که میدهد در زمینههای مختلفی قابل اجراست.
۱۲) «نیاز دارم بهم بگی که آدم خوبی هستم.»
بوجک – فصل ۱، قسمت ۱۱
وقتی که دایان مشغول یک جلسهی پرسش و پاسخ است، بوجک ظاهر میشود و از او التماس میکند که بگوید آدم خوبی است. دایان کاملاً ساکت میماند. او نمیتواند این را بگوید. «من نیاز دارم بهم بگی که آدم خوبیام. میدونم که گاهی اوقات میتونم خودخواه، خودشیفته و خودویرانگر باشم، اما جدای از همهی اینها، تو اعماق وجودم آدم خوبیام. بهم بگو که خوبم.»
این قسمت با سکوت به پایان میرسد و بینندگان را با لحظهای بهیادماندنی شگفتزده میکند. درخواست بوجک از دایان برای تاییدشدن، چیزهای زیادی از شخصیت او به بیننده ارائه میدهد.
۱۳) «مثل همیشه شد. تو منو نمیشناختی. عاشقم شدی. و حالا میشناسی.»
بوجک – فصل ۲، قسمت ۱۰
بوجک همیشه در پیداکردن دوست مشکل داشت و این، تا حدی تقصیر خود او بود. چیزی که تقصیر خودش نبود، این بود که خود آدمها ابتدا به او علاقهمند میشدند. تصویری که آنها از بوجک داشتند، تصویری بود که در سریال هورسیناراوند از او دیده بودند؛ یک پدر مهربان که فرزندانش را دوست دارد. اما بوجک در دنیای واقعی رفتار بسیار مخربی داشت.
هرگاه که یکی از روابط عاشقانهی بوجک از هم میپاشید، همان الگوی همیشگی تکرار میشد که بوجک در دیالوگش به آن اشاره میکند.
۱۴) «باید برم دوش بگیرم تا نتونم تشخیص بدم دارم گریه میکنم یا نه.»
بوجک – فصل ۱، قسمت ۱۱
بهترین دیالوگهای سریال بوجک هورسمن، آنهایی هستند که در مرز میان بامزهبودن و غمگینبودن راه میروند. اگر دیالوگی آنقدر تلخ و عمیق باشد که در واکنش به آن، تنها بتوان خندید، این به معنای زندهبودن جادوی بوجک است. دیالوگ بالا، یکی از آنهاست.
شخصیت اصلی سریال بوجک هورسمن، یکی از غمگینترین شخصیتهای تاریخ سریالهای تلویزیونی است. او فقط به یک آغوش نیاز دارد. او باید بداند کسی هست که به او اهمیت میدهد. اما هزار افسوس که نمیداند میلیونها تماشاگر کانال نتلفیکس به او اهمیت میدهند. این سریال بیش از هر چیزی یک تراژیکمدی است؛ بسیار تاریک، اما بسیار تأثیرگذار.
۱۵) «من مسئول خوشبختبودن یا نبودن خودمم؟ من نمیتونم حتی مسئول صبحونهی خودم باشم!»
بوجک – فصل ۱، قسمت ۱
بحثهای زیادی حول این موضوع است که ایدئولوژی اصلی پشت سریال بوجک هورسمن چیست. حقیقت این است که تعیین تنها یک ایدهی محوری برای این سریال کاری دشوار است.
در وهلهی اول، این سریال در مورد اسبیست که در جستجوی خوشبختی است. همهی رویاهای پیشین او به حقیقت پیوسته؛ او ستارهی یک سریال محبوب بوده و سلبریتی شناختهشدهای است و زمانی خوشحال بوده. یکی از بهترین تفکرات اگزیستانسیال او، نظریست که راجعبه خودش در این دیالوگ میدهد.
۱۶) «هیچکس سریال رو برای احساساتش نگاه نمیکنه. خود زندگی به اندازهی کافی افسردهکننده هست.»
هرب – فصل ۶، قسمت ۱۲
گاهی در سریال بوجک هورسمن، فلشبکهایی داریم به زمانی که سریال هورسیناراوند پخش میشده. در زمان گفتهشدن این دیالوگ، بوجک و هرب مشغول کار روی فیلمنامهی هورسیناراوند بودهاند، اما اکنون بهخاطر اعتیاد هرب به مواد مخدر، این فرایند ناتمام مانده.
با اینحال، او همچنان مخاطبان خود را درک میکرد و این جمله را دربارهی سریالبینها به کار برد. البته این جمله به نوعی دربارهی خود سریال بوجکهورسمن صدق نمیکند. چرا که مردم این سریال را برای احساسات داخلش نگاه میکنند.
۱۷) «بعضی وقتا زندگی بیانصافه و تو باید به زندگی ادامه بدی.»
دایان – فصل ۶، قسمت ۱۶
در لحظات پایانی سریال، جایی که بوجک و دایان بر پشتبام مراسم عروسی پرنسس کارولین نشستهاند و به ستارهها نگاه میکنند، بوجک این ضربالمثل قدیمی را میگوید: «زندگی یه بیانصافیه. و بعد تازه میمیری. نه؟» اما دایان با این طرز نگاه مخالف است. آنها توافق میکنند که امشب شب خوبیست و در سکوت به آسمان نگاه میکنند.
فصل ششم شاید بهترین فصل تمام سریال باشد و لحظاتی مثل این، دلیل اصلی آن هستند. حضور دو شخصیتی که بیشترین حضور را در سریال داشتند و طی ۶ فصل، تغییرات چشمگیری کردند، بهترین راه برای پایاندادن به سریال بود.
۱۸) «تنها چیزی که وجود داره، اتفاقات پیشرو هستن.»
سکرتریات – فصل ۱، قسمت ۱۲
سالها قبل از شروع داستان سریال بوجک، سکتریات در یک برنامهی تلویزیونی مشغول گفتگو با مجری است. مجری نامهای را میخواند که توسط یک کودک به نام بوجک فرستاده شده. سکرتریات در پاسخ به پرسشهای کودک میگوید: «بوجک، هرموقع غمگین شدی، باید مستقیم به جلو بری. باید بدوی. مهم نیست جلوی روت چیه. به دویدن ادامه بده. پشتسرت رو نگاه نکن. تنها چیزی که وجود داره، اتفاقات پیشروت هستن»
حرفهای سکرتریات تاثیر عمیقی بر بوجک میگذاشت. چرا که قهرمان کودکی او بود. رفتار بوجک نشان میدهد که او دائماً در تلاش برای کنارآمدن با گذشتهاش است و حین این تلاش، ناامنیهایش عمیقتر میشوند و از ایجاد روابط صمیمی تازه باز میافتد. در کل، شباهتهای شخصیتی بسیاری میان بوجک و سکرتریات وجود دارد.
۱۹) «بعضی از آدمها رو نمیشه نجاتشون داد.»
آنا – فصل ۳، قسمت ۱۱
بوجک و سارالین چند ماهی راه درگیر مصرف مواد مخدر میشوند. بوجک طی این مدت تصمیم میگیرد گذشتهاش را جبران کند و از آدمها عذرخواهی کند. یکی از آدمهایی که سراغشان میرود، آنا اسپاناکوپیتا است. او در پاسخ به حرفهای بوجک خاطرهای از معلم دورهی نجات غریقش میگوید. «بعضی از آدمها رو نمیشه نجاتشون داد. چون اینقدر دست و پا میزنن که تو رو هم با خودشون غرق میکنن.»
حرفهای او اشاره به رفتار بوجک دارد. اما بوجک متوجه این موضوع نمیشود. چرا که بلافاصله میپرسد: «خب این به من چه ربطی داره؟»
۲۰) «اون صدایی که بهت میگه بیارزش و احمق و زشتی، یه روزی بالاخره میره. درسته؟»
هالیهاک – فصل ۴، قسمت ۶
هنگامی که هالیهاک وارد سریال شد، بوجک فعالانه سعی میکرد برای او فرد خوبی باشد و نسبت به او احساس مسئولیت داشت. همین ماجرا باعث شد که شاهد گفتگوهای جالبی میان این دو باشیم. طی یکی از این گفتگوها، هالیهاک دربارهی برخی از دلمشغولیهایش به بوجک میگوید و میخواهد مطمئن شود که آنها برای همیشه دوام نخواهند داشت. بوجک هم در پاسخ به او التیام میدهد.
این لحظه بسیار غمانگیز است، چرا که مخاطب از ناامنیهای فعلی بوجک باخبر است و میداند که با بسیاری از نگرانیهای هالیهاک مطابقت دارند. اما این حرف بوجک، دلگرمکننده هم هست. چرا که نشان میدهد چقدر به هالیهاک اهمیت میدهد و دوست دارد حال او را بهتر کند.
منبع: ScreenRant